به انگیزه سی ودومین جشنواره تئاتر استان هرمزگان
نگاهم به دریاست تا کسی آب نبرد
رضا آشفته
منتقد تئاتر
اواخر آبان بهعنوان منتقد در فضای مجازی شش نمایش از سیودومین جشنواره تئاتر استان هرمزگان را دیدم، پدیده تازهای که فقط در دوران کرونا معنا پیدا میکرد... هرچند چنین تکنیک پخش تئاتری، از سالهای دور به شکل تلویزیونی در ایران ما اتفاق افتاده است و در سالهای پایانی دهه 30 نیز بهدلیل نداشتن سیستم ضبط و نگهداری، چهارشنبه شبها گروههای تئاتری مقابل دوربین تلویزیون بهطور زنده بازی میکردند و مردم شهر تهران از این تئاترها بهرهمند میشدند. حالا هم منتقدان و تماشاگران این تئاترها هر یک در خانههای خود و در شهرهای دور و نزدیک نشسته بودند و از طریق صفحه موبایل و با ورود به سایت جشنواره یا صفحه اینستاگرام شاهد این اتفاق خجسته بودیم. گفتم: «خجسته»؛ از این جهت است که مدتها بود تئاتر ندیده بودم و یکباره با دیدن همین شش کار آن هم از طریق فضای مجازی، دوباره مرا ذوق زده میکرد که مخاطب تئاتر هستم و به قول معروف؛ «کاچی به از هیچی»... کارهایی هم که دیدم تقریباً در یک سطح با کمی اختلاف بودند و همگی از ارزش متوسط به بالایی برخوردار بودند و فقط کار حسن سبحانی که کارگردان بنام و دارای پیشینه هرمزگانی است یک سروکله بالاتر به شمار میآمد. نمایش «نگاهم به دریاست تا کسی آب نبرد» که در همان نگاه نخست، یادآوری میکند «مرغ غمخوارک» یا «بوتیمار» را که پرندهای پیوسته در کنار دریاست و از آب دریا نمیخورد بلکه آن آب تمام نشود... حالا در اینجا نیز، سربازی در سنگرش دارد نگهبانی میدهد که آب دریا تمام نشود و از آن سو نیز همسرش دچار یک بیماری است که باید خود را به آب دریا برساند تا درمان شود... سالها از زمان جنگ گذشته و سرباز در سنگرش نگهبان دکلهای نفتی هم هست و از جایش جنب نمیخورد مگر فرماندهان ارشد او را از این مشغله آزاد کنند. از این سو نیز مادر و همسر این باور را دارند که پسر و همسرشان زنده است، با آنکه تمام اطلاعات موجود دال بر کشته شدن اوست. همین باور که در یک فضای وهم آلود دوسویه دارد روایت میشود ما را بر آن میدارد که باور کنیم در آن پایان، برگشت سرباز به خانه مادری اش یک اتفاق ممکن است. این متن از نوشتههای رضا گشتاسب است که همانند دیگر آثار این نویسنده در فضای جادویی و وهم آلود میگذرد و شاید اکثر آثار جنوبی در این دو سه دهه اخیر برخوردار از چنین حال و هوایی باشند و این اثر هم برگرفته از سبک رئالیسم جادویی است که جنوبیها هم در ادبیات و هم در تئاتر از این نوع فضای سیار بهره میبرند و این کار هم بخوبی توانسته از فضای اسطورهای و غیابی انسانها و اعتقاد به تداوم زندگی روح بهدنبال ارائه باورهای نزدیک به یقین باشد و در فضایی شهودی مخاطبانش را دچار شگفتی کند. در اجرا هم حسن سبحانی از موسیقی و آیینهای سوگ و شادی هرمزگان بهره لازم را برده که در شکل گرفتن درامش بتواند از این عناصر کارآمد برای شیرازه یافتنش سود ببرد و اتفاقاً هم به قاعده و درست از اینها در خطوط اصلی و برپا ساختن موقعیت استفاده کرده و زیبایی شناسی و باورمندی اثر را دوچندان کرده است. همچنین در هدایت بازیگران و بهرهمندی از نور، لباس و صحنه موجز نیز بهدنبال یک بیان مؤثر بوده و چنین نیز میشود. نمایشی که ما را دچار جادویی از بودن بر پایه باورهای ریشه دار انسانی میکند و دنیای دیگری که ما دقیقاً نمیدانیم چیست، در این اجرا بازنمایی میشود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه