کرونا پرونده درخشان پرویز پورحسینی را هم برای همیشه بست

رفتن در روزگار غریبانه رفتن


محسن بوالحسنی
خبرنگار
سه سال پیش بود که برای تماشای نمایشی زنگ زدم و آن مرد نازنین با خوش‌خلقی بسیار تا شنید کار، کار جوان‌هاست و مشتاق دیدارش هستند، قبول حضور کرد و با همان خنده‌های محجوب آمد و تا آخر تئاتر به تماشا نشست. پرویز پورحسینی همین بود؛ مردی درجه یک که عیار بازیگری را چه در تئاتر چه در سینما و تلویزیون بالاتر برد و همه این سال‌ها، آنچنان در هر نقش و جایگاهی درست و به اندازه حضور پیدا کرد که جز یک هنرمند با پرستیژ و با شخصیت، نمی‌توان از او در یاد و خاطر نگه داشت. او در آن دیدار از بی‌حوصلگی‌هایش گفت و کمبود متن‌ها و اجراهای درخشان. می‌گفت خیلی دیگر حوصله ندارم و ترجیح می‌دهم بنشینم کتاب بخوانم یا مگر جایی باشد که حس کنم باید بروم کار جوان‌ترها را ببینم و به اندازه خودم به آنها انرژی بدهم چون کار کردن در این روزگار سخت و طاقت‌فرساست. پورحسینی که دیروز بر اثر ابتلا به بیماری کرونا چشم از جهان فروبست از آن کهنه‌کارهای مکتب سمندریان و بیضایی و پیتر بروک و... او سال 1320 در تهران به دنیا آمد و فارغ‌التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و یک دوره حرفه‌ای را هم سال 1339 در کلاس آزاد هنرهای دراماتیک زیر نظر حمید سمندریان گذراند. یکی، دوسال بعد از این تاریخ هم به گروه نمایشی «پاسارگاد» پیوست و همکاری‌ جدی‌اش با سمندریان و پری صابری شروع شد و دو سال بعد هم اولین تجربه‌ سینمایی‌اش با غول سینما، یعنی آربی آوانسیان را در «چشمه» تجربه کرد. این آغاز یک دوره باشکوه هنرآفرینی در عرصه هنر نمایش بود که تا دهه‌ها ادامه داشت. در نمایش‌های «شش شخصیت در جست‌و‌جوی نویسنده» پری صابری با فروغ فرخزاد همبازی شد و نمایش‌های دیگری از جمله، «لئو کادیا»، «مرغ دریایی و آندورا»، را با گروه «پاسارگاد» روی صحنه برد و سال 1346 دو نمایش «حکومت زمان خان» و «استریپ تیز و کارول» را در اداره تئاتر کار کرد. سال 1348 همکاری‌اش را با کارگاه نمایش شروع کرد که حاصل کار این دوره، نمایش‌های پژوهشی «ادیپ»، «معلم من پای من»، «باغ آلبالو»، «ویس و رامین»، «انسان، حیوان، تقوا»، «جان نثار کالیگولا و اورگاست» بود. پورحسینی با گروه تئاتر «پیاده» هم دو نمایش به‌نام‌های «شهر ما» و «نظاره مرگ» اجرا کرد. اواسط دهه پنجاه با یک گروه تئاتری در تئاتر شهر همراه شد که حاصل این همکاری هم نمایش‌های «خاطرات و کابوس‌ها»، «شیون»، «استعاذه» و «جنایت و مکافات» بود و از سال 57 و انقلاب که گذشتیم این پورحسینی بود که دمی از هنرآفرینی کنار نکشید و اتفاقاً ایفاگر نقش‌های باشکوهی در نمایش‌هایی مثل «شاه اسکوریال»، «تف»، «سیرک با شکوه، «دکتر فاستوس»، «ماهان کوشیار»، «معمای ماهیار معمار»، «چراغ گاز» «افسانه اندوه» و «شب یهودا» و «بازجویی» را درتئاتر شهر و اداره تئاتر شد. آوردن تک‌تک‌ آثاری که او در آنها هنرنمایی کرد چندین و چند صفحه روزنامه طلب می‌کند و شاید نوشتن از پرویز پورحسینی مجالی به اندازه کتاب بخواهد تا تصویرگر هنرمند درجه یکی مثل او باشد اما کوتاه از فعالیت‌های سینمایی‌ و تلویزیونی‌اش می‌شود به نقش‌آفرینی در سریال‌های تلویزیونی مثل «زهر کوی»، «امیرکبیر»، «روزی روزگاری»، «دومین انفجار»، «اتومبیل»، «تصویر یک رؤیا»، «بافته‌های رنج»، «روز ایپریت»، «حضرت مریم»، «همسفر»، «شب دهم»، «ملاصدرا»، «باران عشق» و «روزهای به یاد ماندنی» اشاره کرد. بازی در فیلم‌های درخشان سینمایی مثل «باشو غریبه کوچک»، «قاتل اهلی»، «رستاخیر»، «مریم مقدس»، «کمیته مجازات»، «کشتی آنجلیکا»، «کمال‌الملک»، «طلسم»، «رابطه» هم تنها بخش کوتاهی از حضور طولانی مدت، پرثمر و درجه یک او در عرصه سینماست. پرویز پورحسینی از آن دست هنرمندهای شیفته بیضایی بود. هنرمندی که هم برای بیضایی در سینما ایفای نقش کرد و پدری شد که با یک دست از جنگ برگشته و با «باشو» ملاقات می‌کند و هم در «کارنامه بندار بیدخش» هنرآفرینی کرده بود، در یک گفت‌وگو درباره همکاری‌اش با بیضایی می‌گوید:«بیضایی خودش برای بازی در نقش «جَم» این نمایش، به من زنگ زد و احترام فوق‌العاده‌ای برای همکارانش قائل بود؛ درحالی‌که الان کارگردانی که قبلاً خودش دستیار سه بوده و شده کارگردان، دستیار سومش را می‌فرستد تا به من بازیگر زنگ بزند. پورحسینی در همین گفت‌وگو به این نکته اشاره می‌کند که نقش جواد مقدم در فیلم «سگ کشی» اول به من پیشنهاد شده بود اما من آن نقش را دوست نداشتم و قبول نکردم و بعدها فهمیدم که اشتباه کرده‌ام.» به هر صورت، دیروز، جمعه، هفت آذر 1399، کرونا، پرونده قطور و البته بسیار درخشان پرویز پورحسینی را برای همیشه بست تا او از این به بعد در خاطر و یاد هنردوستان ایرانی باقی بماند و با آن‌نقش‌ها به جاودانگی‌اش ادامه بدهد. مردی که تا بود درخشید و در هر درخشش، افتاده مثل درختی تناور اما سر به زیر، از اهل دل، دلبری کرد و شد از جمله نیک‌های ازیادنرفتنی‌ روزگار خود.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7502/15/561563/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها