ادای احترام به مردی که سکوت را بلد بود
ندا انتظامی
دبیر گروه فرهنگی
سال 1364 بود و تلویزیون فقیر، اما پخش تلهتئاتر «دکتر فاستوس» دنیای دیگری را به روی مخاطبان جدی برنامههای تلویزیون باز کرد. مردی با نگاه نافذ و صورتی استخوانی روحش را به شیطان (با بازی درخشان مرحوم جمیله شیخی) فروخت تا علم بیاموزد. دنیا در مقابل دکتر فاستوس تعظیم کرد و او لذت دنیوی را چشید. اما لحظه مرگ، دکتر فاستوسِ جوان ناگهان پیر شد. بازی این مرد چنان چشمگیر بود که روح شیطانی را باورپذیر کرد. چهرهاش بواسطه دوستی با شیطان ترسناک هم شده بود. شاید بهدلیل همین ترس بود که در آن روزگار نوجوانی، پرویز پورحسینی را چندان دوست نداشتم. بازی بینقصاش ترسناکش کرده بود. در طول سالها توانمندیاش در بازی درهر نقشی از او بازیگری مقتدر ساخته بود. اما او برایم همچنان دکتر فاستوس بود که روحش را به شیطان فروخته بود. سال 1376 تئاتر «کارنامه بندار بیدخش» را در طبقه دوم سالن چهارسو ایستاده تماشا کردم (آن زمان از تئاتر استقبال میشد و ایستاده تئاتر دیدن عجیب نبود). حتی اگر این نمایش را ندیده باشید حتماً میتوانید تصور کنید حاصل همکاری بهرام بیضایی کارگردان با بازیگری همچون پرویز پورحسینی چه شاهکاری شده بود. پس از دیدن این نمایش پرویز پورحسینی با دانش و تواضعش به یکی از بازیگران محبوبم تبدیل شد. برخلاف بسیاری از بازیگران امروز که نه با آثار که با حواشی پیرامون زندگی شخصیشان به یاد میآیند، پورحسینی، در سکوت و بیحاشیه، به هر نقشی جان میبخشید و هم در سینما و هم در تئاتر هنرمندانه میدرخشید. از روزی که خبر بستری شدن پرویز پورحسینی رسانهای شد و روزهای بعد که پسرش از بهبود پدر سخن میگفت، باور داشتم که او با آن چشمان جادویی برمیخیزد و دوباره زندگی را از سر میگیرد. اما او هم مانند هنرمندان بسیار دیگری در این روزهای تلخ، رفت تا آرامش را در جای دیگری بیابد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه