مروری بر مجموعه شعر«پرنده بیحواسی که خواب میبیند»/ لیلی طالقانی
رعایت ساحت کلمه
فریبا شادلو
شاعر
گفتوگو درباره شعر و ویژگیهای آن و تأثیر زیبایی در ادبیات از دیرباز در میان ملل گوناگون رواج داشته و به یافتن دانشهایی در این زمینه نیز منجر شده است. این دانشها که روشنی، زیبایی و تأثیر کلام را مورد بررسی قرار میدهند به ما کمک میکنند تا دریابیم چطور یک اثر ادبی میتواند ارزشمند و قابل اهمیت باشد یا اینکه جوهر ادبی نداشته باشد.
«پرنده بیحواسی که خواب میبیند» نام اولین مجموعه شعر مستقل به چاپ رسیده از لیلی طالقانی است . این مجموعه که شامل 66 شعر نسبتاً کوتاه است به تازگی توسط نشر آرادمان به چاپ رسیده است.
با نگاهی به اشعار این مجموعه درمییابیم که شاعرانگی در او تجربهای زیستی است نه نمایش شاعری. او نگاهی عمیق به جهان اطراف خود دارد، نگاهی که محدودیت مرزها، جنسیت و... را برمیدارد تا بتواند حرف خود را با رهایی از تعلقات ظاهری به مخاطب برساند. آگاهانه و با احتیاط کلمات را برمیگزیند و میداند ساحت هر کلمه را چطور رعایت کند. انسان شعر طالقانی تاریخ طولانی زیسته بشر را پیموده و به درکی فلسفی از دنیا میرسد: «بودا شدم/ بر مقبرهها نشستم/ هزارسال/ دامنهها را پیمودم/ طولانی/ طولانی...» و «جهان چون تخم کوچک پرندگان/ تنگ بود و تاریک...» مضامین انسانی و احساسی در شعر او جایگاهی ویژه دارند. طالقانی شاعریست صریح چه در جایی که میخواهد از عشق بگوید و چه در لحظهای که از جنگ یا سیاست مینویسد: «زنها همه به عشق میاندیشند/ به چیزی مثل نیامدن کسی...»، «نفرین به جنگ، به صفیر گلولههای ناشی...».
شاعر در شعر خویش، ذات اندوهگین جهان را دریافته است اما برای زیستن و تلاش کردن ارزش قائل میشود:«زانو به زانوی باد رقصیدم/ چونان جزیرهای بیسرنوشت/ در احتمال آمدن رودخانهای/ از جانب غمگین دریا». همه میدانیم که سالهاست شعر معاصر رو به سوی سادهنویسی آورده است اگرچه عدهای نیز هنوز بازیهای زبانی و دشوارنویسی را ملاک شعر خوب میدانند اما شعر ساده که در بیان «ساده» است اما در ذات همان شعر سهل و ممتنع است که اگر کمی بیاحتیاطی بر آن راه یابد شاکلهاش از هم میپاشد، برای استحکام خود سه پایه محکم از تصویر، موسیقی و عاطفه را برگزیده که اگر شاعر بتواند در این سه گزاره توانا ظاهر شود نوشته خود را شعریت بخشیده است. در بیشتر شعرهای این مجموعه طالقانی توانسته که این سه ضلع را کامل کند و با تکیه بر دانش ادبی خود به نوشتههایش شعریت بخشد. عناصر خیال و آرایههای ادبی در خدمت زیبایی کلام او درآمدهاند. همانقدر که عاطفه بار اصلی ادبی را در این مجموعه به دوش میکشد به استعارهها و تشبیههای تازهای نیز بر میخوریم که مختص شعر لیلی طالقانیست: «مرگم را/ چون کاغذی سفید / بر دیوار میکوبم» و «شانههایم را تکان بده/ چیزی نمیبینم/ مرگ به دندانم کشید/ چون دانهای / در منقار مرغی». قلمروهای خاص شعری او نیز قابل توجه است: شعر سادهای که دریافتهای فردی یک زن است از روابط غریزی و عشقی؛ عشقی زمینی، ساده و بیپیرایه: «با من کنار بیا/ روز را دوست دارم/ با روشناییاش/ و تو را با دروغهایت/ بیهوده و مرموز». تا بیان دریافتهای اجتماعی با تصویری ساده از محیط زندگی: «سیگارت را از پنجره ماشین بتکان/ زندگی را از من دریغ کن/ و کوچ را از پرندههای مهاجر». با توجه به موارد بیان شده درمییابیم که شاعر مجموعه «پرنده بیحواسی که خواب میبیند» در شعر خویش زلال است و خالص. همان است که احساس میکند و همان است که میگوید. او جانب موجز بودن شعر را بیشتر رعایت میکند تا اطناب و تفصیل و در دام بیهودهگویی و اضافهنویسی نمیافتد. اگر بخواهیم با هر رویکردی به سمت اشعار او برویم درمییابیم که طالقانی حرفی برای گفتن دارد. او پرنده بیحواسی است که به جانب رؤیا میرود با قلبش و شیارهای دردناکش.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه