دختری که در زندان زاده شد



محمد بلوری - قسمت دوم / در شماره قبل خواندید: صبح یک روز کاری وقتی به دفتر روزنامه رفتم با خبر شدم شب گذشته یک زن زندانی که متهم به قتل شوهرش بود در زندان زایمان کرده و دختری به دنیا آورده است، پس‌از هماهنگی با مراجع مربوطه برای گفت‌و‌گو با وی راهی زندان شدم و... .
گفتم: مهتاب خانم من خبرنگار روزنامه هستم، اگر کمکی از دستم بر بیاید برایت انجام می‌دم. در صورت بیگناهی سعی خواهم کرد کمکت کنم. راستی وکیل گرفته‌ای تا از تو دفاع کند؟
زن جواب داد: نه من که جز خدا کسی را ندارم. پولی هم در دستم نیست که وکیل بگیرم. شاید دادگاه برایم یک وکیل تسخیری تعیین کند.حتماً باید در دادگاه روشن شود که من بیگناهم و قربانی دسیسه‌های مادرشوهر بی‌رحم شده‌ام.
روز دادگاه وقتی به جلسه رسیدم مهتاب در جایگاه دفاع ایستاده بود.
رئیس دادگاه رو به او کرد و گفت:خانم مهتاب، کیفرخواست صادر شده از سوی دادستان تهران را شنیده و متهم هستید همسرتان را در جریان اختلافات خانوادگی به قتل رسانده‌اید و دادستان محترم طبق ماده 170 قانون مجازات قتل برای شما در خواست مجازات قصاص کرده است. آیا اتهام وارده را قبول دارید؟
مهتاب با صدایی لرزان و شمرده جواب داد: نه آقای رئیس دادگاه، من مرتکب قتل شوهرم نشده‌ام. او تنها پناه من در زندگی بود. من دوستش داشتم و عاشقش بودم.
من از آن مرحوم یادگار عزیزی دارم یک دختر که در زندان به‌دنیا آمده.
رئیس دادگاه گفت: اما پزشکان قانونی پس‌از کالبدشکافی جسد مقتول مشخص کردند که همسر مرحوم شما براثر مسمومیت با یک نوع سم نباتی مرده است. مهتاب با بغض در گلویش، به گریه افتاد و اشک‌ریزان جواب داد: ‌ آقای رئیس من دلم نمیاد یک گنجشک را گرفتار کنم چطور می‌تونم شوهر عزیزم را که تنها پناه من در زندگی بوده با سم بکشم. عرض کردم آقای قاضی من تازه عروس بودم و با عشق و علاقه قدم به‌خانه‌اش گذاشتم و... .
رئیس دادگاه پرسید: ‌ شوهرتان براثر مسمومیت در خواب شبانه جان سپرده. لیوان آبی که بالای سرش قرار داشت آغشته به سم نباتی بوده. مأموران کشف جرم سم نباتی را هم توی یکی از کشوهای قفسه آشپزخانه پیدا کرده‌اند. در این مورد چه می‌گویید؟
 باغبان‌تان دو روز پیش از قتل شوهرتان درخت‌ها و گل‌های باغچه را سمپاشی کرده بود و قوطی سم هم توی باغچه‌ مانده بود چطور آن را در آشپزخانه منزل‌تان پیدا کرده‌اند.
نمی‌دانم آقای قاضی چه کسی این قوطی سم را آورده در آشپزخانه گذاشته به گفته وکیلم بر فرض اگر قصد کشتن همسرم را داشتم قوطی سم را در آشپزخانه‌مان نگه نمی‌داشتم. می‌بردم در همان باغچه می‌انداختم. ‌
مادر شوهر‌تان در بازجویی گفته همیشه با شوهرتان مشاجره و دعوا داشته‌ای.
دروغ است جناب رئیس، مادرشوهرم به‌خاطر کینه‌ای که نسبت به من داشته این اتهام را به من می‌زند. زندگی مشترک من و همسرم عاشقانه بود. این زن به‌خاطر کینه‌ای که نسبت به من دارد، این حرف‌ها را زده. مادرشوهرم به‌خاطر کینه ورزی حتی حاضر نشده لااقل برای دیدن نوه‌ای که از من دارد، به زندان بیاید و پیغام داده؛ دلش خوش می‌شود من را بالای چوبه دار ببیند. گفته اگر دادستان تهران بچه‌ام را برای سرپرستی به این زن تحویل بدهد، مجبور می‌شود این طفل معصوم را سرراه بگذارد.
‌ چرا مادر شوهرتان با شما رفتاری کینه‌توزانه داشت؟
مهتاب در جواب گفت: جناب قاضی این زن از روزی که با پیراهن عروس پا در خانه‌شان گذاشتم دشمنی‌هایش شدید‌تر شد. مادر شوهرم بشدت مخالف ازدواج ما بود. قصد داشت دختر خواهرش را به عقد او در بیاورد.
رئیس دادگاه پرسید؟ آخرین شبی که شوهرتان زنده بود درخانه‌تان چه گذشت؟
آن شب برادر شوهرم، یعنی برادر ناتنی اش میهمان ما بود. این زن نامادری شوهر من بود و همیشه با همسر خدابیامرزم دشمنی داشتند و می‌خواستند هرچه ثروت از پدر مرحوم همسرم باقی مانده از چنگ او در بیاورند.
رئیس: بسیار خوب پرسیدم آن شب چطور گذشت؟
مهتاب جواب داد: همان‌طور که عرض کردم مادر و پسر سر میراث به‌ جا مانده با شوهرم اختلاف داشتند که تا نیمه شب با هم به جر‌وبحث پرداختند، اما من به‌خاطر سردردی که داشتم، رفته بودم بخوابم. صبح آن شب مثل همیشه بیدار شدم و صبحانه را حاضر کردم. بعد رفتم شوهرم را بیدار کنم، اما دیدم صورتش کبود شده و... مهتاب در این هنگام به گریه افتاد و با بغضی در گلو ادامه داد: با لب‌های کف کرده مرده بود جناب رئیس و... .‌
ادامه دارد...

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7531/12/564936/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها