دبل به سبک پسر بوشهر...
کشف انبار باروتِ قاره سبز در پورتو!
امید مافی
روزنامهنگار
مهره مار سرجیو کونسیسائو در میان ضرباهنگ ناموزون باد در جنوب یشمیترین قاره دو بار به سیم آخر زد و از دیوار بلند ویتوریا گیمارش در پلک بهم زدنی رد شد تا قفس توری حریف تا بن دندان مسلح را دچار حریق کند و به سوگلی اژدهایان بدل شود. برای پسر بیست و هشت ساله بوشهری از شاهین تا ریوآوه و از آنجا تا کرانه شمالی رود «دورو» راه زیادی بود، اما او که میخواست دلیل تازهای برای بالگشاییاش پیدا کند همه مسیر را عریان و بیدریغ پیمود تا نزد دوآتشههای پورتو چیزی مقدستر از ساقهای پسر شرقی وجود نداشته باشد.همو که زیر بارش ابرهای ناشناس دو بار آشیانه ویتوریا گیمارش را تسخیر کرد تا آن شطرنج مرموز برای ژرژ ژسوس و تمام منتقدان ماشین گلزنی پورتو به کفر مکرر بدل شود و مهدی یک تنه پای ناخدای چهل و شش ساله اهل کویمبرا بایستد و شادی را پس از میخکوب کردن ویتوریای درهم شکسته به اردوگاه آبی و سفیدها سنجاق کند.
شم گلزنی بالای پیکان زهردار ایرانی که ثابت کرده قادر است در طرفةالعینی تلاطم نتهای مغلوب را بر تن رقیبان بنشاند و با گل یا پنالتی معادلات را بهم بریزد کاری کرده تا او همسطح دریا به برگ برنده منطقه «نورچی» بدل شود و آنقدر از خاکریزها به سلامت گذر کند که دوآتشهها در آن سوی ورزشگاه نمور دراگو به عشق او و یارانش دم بگیرند و ترانههای شاد را دور از چشم کرونا با صدای بلند بخوانند. بله او مهدی طارمی است. مردی که پس از دبل چشمنواز خود در ملاقات با گلادیاتورهای گیمارش و رساندن لشکر پورتو به پله سوم تنها یک جمله بر زبان راند: «برای من همه چیز شروع شده است.» شک نباید کرد ادامه ترکتازی مهدی در سرزمین دریانوردان میتواند پورتوی بزرگ را به سکوی پرتاب پسری بدل کند که دوست ندارد به پشت سرش بنگردد و بارانهای بیمحل آن سوی اروپا را جدی بگیرد. شکارچی با فراستی که سوپرجام پرتغال را با هنرنماییاش بهنام قشون خودی سند زد و سراب را پیش روی بنفیکای تشنه قرار داد، از هر جهت آماده است تا در ادامه لیگ باز هم با فرارها و دریبلها و شوتها و البته سوبلس بدنی بینظیر خود پشت دست سیم خاردارها و قفسبانان را داغ بگذارد. او میتواند، اگر تازیانه بیرحم تگرگ در شهر همیشه خیس را به جان بخرد و سوار بر لکوموتیو آبی و سفید، ارتش اصیل را در پایان یک فصل ملتهب به ایستگاه خوشبختی رهنمون کند. با این همه، اینجا ـ پورتو ـ برای فرزند پسکوچههای خاکی بوشهر ایستگاه آخر نیست.او میتواند با آتشبازی و ارائه نمایشهای مهیج خیلی زود سر از پرمیر لیگ یا بوندسلیگا یا حتی کالچو درآورد.فتح افقهای پیش رو برای مهدی طارمی که با شولای لژیونر توانسته نوستالژی تمام لژیونرهای عتیقه این خاک را زنده نگه دارد کار شاقی نیست. فقط باید ابر و باد و مه و اراده و حمیت در کار باشند تا او سر از رفیعترین قلهها درآورد و نامدارترین مدعیان را در آتش قهر خود بسوزاند.اروپا با او نیازی به انبار باروت ندارد!
روزنامهنگار
مهره مار سرجیو کونسیسائو در میان ضرباهنگ ناموزون باد در جنوب یشمیترین قاره دو بار به سیم آخر زد و از دیوار بلند ویتوریا گیمارش در پلک بهم زدنی رد شد تا قفس توری حریف تا بن دندان مسلح را دچار حریق کند و به سوگلی اژدهایان بدل شود. برای پسر بیست و هشت ساله بوشهری از شاهین تا ریوآوه و از آنجا تا کرانه شمالی رود «دورو» راه زیادی بود، اما او که میخواست دلیل تازهای برای بالگشاییاش پیدا کند همه مسیر را عریان و بیدریغ پیمود تا نزد دوآتشههای پورتو چیزی مقدستر از ساقهای پسر شرقی وجود نداشته باشد.همو که زیر بارش ابرهای ناشناس دو بار آشیانه ویتوریا گیمارش را تسخیر کرد تا آن شطرنج مرموز برای ژرژ ژسوس و تمام منتقدان ماشین گلزنی پورتو به کفر مکرر بدل شود و مهدی یک تنه پای ناخدای چهل و شش ساله اهل کویمبرا بایستد و شادی را پس از میخکوب کردن ویتوریای درهم شکسته به اردوگاه آبی و سفیدها سنجاق کند.
شم گلزنی بالای پیکان زهردار ایرانی که ثابت کرده قادر است در طرفةالعینی تلاطم نتهای مغلوب را بر تن رقیبان بنشاند و با گل یا پنالتی معادلات را بهم بریزد کاری کرده تا او همسطح دریا به برگ برنده منطقه «نورچی» بدل شود و آنقدر از خاکریزها به سلامت گذر کند که دوآتشهها در آن سوی ورزشگاه نمور دراگو به عشق او و یارانش دم بگیرند و ترانههای شاد را دور از چشم کرونا با صدای بلند بخوانند. بله او مهدی طارمی است. مردی که پس از دبل چشمنواز خود در ملاقات با گلادیاتورهای گیمارش و رساندن لشکر پورتو به پله سوم تنها یک جمله بر زبان راند: «برای من همه چیز شروع شده است.» شک نباید کرد ادامه ترکتازی مهدی در سرزمین دریانوردان میتواند پورتوی بزرگ را به سکوی پرتاب پسری بدل کند که دوست ندارد به پشت سرش بنگردد و بارانهای بیمحل آن سوی اروپا را جدی بگیرد. شکارچی با فراستی که سوپرجام پرتغال را با هنرنماییاش بهنام قشون خودی سند زد و سراب را پیش روی بنفیکای تشنه قرار داد، از هر جهت آماده است تا در ادامه لیگ باز هم با فرارها و دریبلها و شوتها و البته سوبلس بدنی بینظیر خود پشت دست سیم خاردارها و قفسبانان را داغ بگذارد. او میتواند، اگر تازیانه بیرحم تگرگ در شهر همیشه خیس را به جان بخرد و سوار بر لکوموتیو آبی و سفید، ارتش اصیل را در پایان یک فصل ملتهب به ایستگاه خوشبختی رهنمون کند. با این همه، اینجا ـ پورتو ـ برای فرزند پسکوچههای خاکی بوشهر ایستگاه آخر نیست.او میتواند با آتشبازی و ارائه نمایشهای مهیج خیلی زود سر از پرمیر لیگ یا بوندسلیگا یا حتی کالچو درآورد.فتح افقهای پیش رو برای مهدی طارمی که با شولای لژیونر توانسته نوستالژی تمام لژیونرهای عتیقه این خاک را زنده نگه دارد کار شاقی نیست. فقط باید ابر و باد و مه و اراده و حمیت در کار باشند تا او سر از رفیعترین قلهها درآورد و نامدارترین مدعیان را در آتش قهر خود بسوزاند.اروپا با او نیازی به انبار باروت ندارد!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه