شوکبرانگیز و نه شگفتیساز
کودتای نافرجام در واشنگتن
مجید تفرشی
تحلیلگر مسائل بینالملل
اقدام نافرجام حامیان دونالد ترامپ، رئیس جمهور شکست خورده امریکا در تسخیر کنگره در پایتخت امریکا، اگرچه جهانیان را دچار شوک کرد، ولی ناظران پیگیر تحولات امریکای ترامپ را شگفتزده نکرد. از هر منظر که نگاه کنیم، اظهارات کاملاً حساب شده تحریکآمیز ترامپ و به دنبال آن، تلاش حامیان ترامپ برای اشغال کنگره و ممانعت از تصویب آخرین مرحله از قطعی شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به نفع جو بایدن و کاملا هریس، یک کودتای از پیش برنامهریزی شده بود. پس از شکست حقارتبار این اقدام، ترامپ و حامیانش تلاش کردند تا نشان دهند که اظهارات ترامپ خودجوش بوده و یورش حامیان او به ساختمان کنگره، خلاف نظر او بوده است. خود ترامپ هم پس از یک دوره کوشش برای توجیه ماجرا، به تدریج تلاش کرده تا خود را مخالف حادثه نشان دهد. حال آنکه اکنون ثابت شده که اظهارات قبل از حمله او، دقیقاً بر اساس متن از پیش تنظیم شده و از روی دستگاه اتوکیو (سیستم نمایش متن برای سخنران) خوانده شده است. اگر بر اظهارات تحریکآمیز اخیر ترامپ و رفتار حامیان شورشی او دقت شود، بهراحتی میتوان ردپای آموزهها و روش و منش ترامپ مبنی بر چالش بنیادین با نهادهای دموکراتیک و قانونی امریکا که از آغاز حضورش در مبارزات ریاست جمهوری در سال 2016 تا زمان برگزاری انتخابات بیپروا بیان میشد، همچنین اظهارات مکرر او در اعلام پیشاپیش تقلب، در صورت شکست و مقابله با آن، از هر راهی و به هر بهایی را در یورش اخیر هواداران ترامپ به بنیادهای دموکراسی در واشنگتن یافت. شورش اخیر واشنگتن و اساساً کل دوران حکومت ترامپ کاملاً نشان داد که حتی ظاهراً قویترین دموکراسیهای جهان نیز با نقطه ضعفها و خللهای قانونی و اجرایی مواجهند و اربابان قدرت، با برنامهریزی و تشکیلات مافیایی-فرقهای قادر هستند تا نهادهای دیرپای لیبرال دموکراسی و جامعه مدنی را به چالش و سخره بکشند. در این شرایط، گاهی اقلیت مصمم و متحد میتواند اکثریت مخالف و خاموش را به انزوا کشانده و خواست و اراده خود را به کل کشور، اعم از سیاستورزان حاکم و اپوزیسیون، نخبگان، رسانهها و افکار عمومی، به عنوان اراده ملت تحمیل کند. امریکا یک بار دیگر در زمان چالش ریاست جمهوری بین جورج بوش پسر و ال گور تا مرز چنین تجربهای رفت، ولی خویشتنداری طرفین اجازه بروز شرایط اخیر را نداد. اقدام ترامپ، احتمالاً آخرین قمار سیاسی زندگی او بود. او در اقدامی مستأصلانه و از روی اقتدار، تلاش کرد تا ورق سرنوشت را به سود خود برگرداند. ولی این بار و در پرده آخر، با شکستی که تقریباً قابل پیشبینی بود، نه تنها آینده سیاسی خود و حامیانش را به پایان رساند، بلکه با ایجاد یک گسست سنگین و نهایی در حزب جمهوریخواه، نشان داد که تصمیم به چهار سال حمایت از او، چطور آینده مقبولیت و یکپارچگی جمهوریخواهان را دستکم در کوتاه مدت و میانمدت بهشدت تخریب کرد. از زمان افتضاح واترگیت و استعفای اجباری ریچارد نیکسون در سال 1974، تاکنون سابقه نداشته همکاران یک رئیسجمهور در قدرت در امریکا، اینگونه از او کناره بگیرند و او را تنها بگذارند. تا جایی که حتی در فاصله 11 روزه تا پایان دولتش، صحبت از استیضاح و برکناری قانونی او شود.
باید توجه داشت که در انتخابات نوامبر 2020، بیش از 74 میلیون نفر از امریکاییها به ترامپ رأی دادند و مطابق نظرسنجیها، هنوز دستکم نیمی از این تعداد همچنان به حقانیت او و تقلب رقیب در انتخابات باور دارند. این ارقام نشانگر آن است که ترامپ و ترامپیسم در امریکا هنوز کاملاً زنده است. با شکست در انتخابات، افتضاح واشنگتن و موج انزجار از اشغال کنگره، این جریان را برای مدتی به محاق و تعلیق انداخته، ولی هرگز نمیتوان آن را در میانمدت دستکم گرفت و نابود شده فرض کرد. ترامپ و ترامپیسم، نماینده بخش مهم و قابل اعتنایی از افکار عمومی امریکا هستند. اندیشه اول امریکا، برتری امریکایی سفیدپوست اروپاییتبار، نظر میلیونها امریکایی است که آمال و اهداف خود را در ترامپ جستوجو میکردند. این عده با بهره بردن از سکوت اکثریت خاموش در سال 2016 کاندیدای مطلوب خود را بر کرسی قدرت نشاندند، ولی در سال 2020، با حضور اکثریت مصمم به پایان داستان، از راه قانونی راه به جایی نبرده و متوسل به کودتا شدند. ترامپ مرده، ترامپیسم شکست خورده، ولی این روش و منش همچنان در امریکا و غرب وجود داشته، خواهد ماند و ناگزیر در آیندهای نهچندان دور باید شاهد بروز و ظهور مجدد آن به نوعی دیگر و در لباسی جدید بود. هر چند که درس تجربه و سیلی روزگار، امکان به قدرت رسیدن چنین پدیدهای را در قامت و سازوکاری مانند دونالد ترامپ بسیار دشوارتر از سال 2016 کرده است.
تحلیلگر مسائل بینالملل
اقدام نافرجام حامیان دونالد ترامپ، رئیس جمهور شکست خورده امریکا در تسخیر کنگره در پایتخت امریکا، اگرچه جهانیان را دچار شوک کرد، ولی ناظران پیگیر تحولات امریکای ترامپ را شگفتزده نکرد. از هر منظر که نگاه کنیم، اظهارات کاملاً حساب شده تحریکآمیز ترامپ و به دنبال آن، تلاش حامیان ترامپ برای اشغال کنگره و ممانعت از تصویب آخرین مرحله از قطعی شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری به نفع جو بایدن و کاملا هریس، یک کودتای از پیش برنامهریزی شده بود. پس از شکست حقارتبار این اقدام، ترامپ و حامیانش تلاش کردند تا نشان دهند که اظهارات ترامپ خودجوش بوده و یورش حامیان او به ساختمان کنگره، خلاف نظر او بوده است. خود ترامپ هم پس از یک دوره کوشش برای توجیه ماجرا، به تدریج تلاش کرده تا خود را مخالف حادثه نشان دهد. حال آنکه اکنون ثابت شده که اظهارات قبل از حمله او، دقیقاً بر اساس متن از پیش تنظیم شده و از روی دستگاه اتوکیو (سیستم نمایش متن برای سخنران) خوانده شده است. اگر بر اظهارات تحریکآمیز اخیر ترامپ و رفتار حامیان شورشی او دقت شود، بهراحتی میتوان ردپای آموزهها و روش و منش ترامپ مبنی بر چالش بنیادین با نهادهای دموکراتیک و قانونی امریکا که از آغاز حضورش در مبارزات ریاست جمهوری در سال 2016 تا زمان برگزاری انتخابات بیپروا بیان میشد، همچنین اظهارات مکرر او در اعلام پیشاپیش تقلب، در صورت شکست و مقابله با آن، از هر راهی و به هر بهایی را در یورش اخیر هواداران ترامپ به بنیادهای دموکراسی در واشنگتن یافت. شورش اخیر واشنگتن و اساساً کل دوران حکومت ترامپ کاملاً نشان داد که حتی ظاهراً قویترین دموکراسیهای جهان نیز با نقطه ضعفها و خللهای قانونی و اجرایی مواجهند و اربابان قدرت، با برنامهریزی و تشکیلات مافیایی-فرقهای قادر هستند تا نهادهای دیرپای لیبرال دموکراسی و جامعه مدنی را به چالش و سخره بکشند. در این شرایط، گاهی اقلیت مصمم و متحد میتواند اکثریت مخالف و خاموش را به انزوا کشانده و خواست و اراده خود را به کل کشور، اعم از سیاستورزان حاکم و اپوزیسیون، نخبگان، رسانهها و افکار عمومی، به عنوان اراده ملت تحمیل کند. امریکا یک بار دیگر در زمان چالش ریاست جمهوری بین جورج بوش پسر و ال گور تا مرز چنین تجربهای رفت، ولی خویشتنداری طرفین اجازه بروز شرایط اخیر را نداد. اقدام ترامپ، احتمالاً آخرین قمار سیاسی زندگی او بود. او در اقدامی مستأصلانه و از روی اقتدار، تلاش کرد تا ورق سرنوشت را به سود خود برگرداند. ولی این بار و در پرده آخر، با شکستی که تقریباً قابل پیشبینی بود، نه تنها آینده سیاسی خود و حامیانش را به پایان رساند، بلکه با ایجاد یک گسست سنگین و نهایی در حزب جمهوریخواه، نشان داد که تصمیم به چهار سال حمایت از او، چطور آینده مقبولیت و یکپارچگی جمهوریخواهان را دستکم در کوتاه مدت و میانمدت بهشدت تخریب کرد. از زمان افتضاح واترگیت و استعفای اجباری ریچارد نیکسون در سال 1974، تاکنون سابقه نداشته همکاران یک رئیسجمهور در قدرت در امریکا، اینگونه از او کناره بگیرند و او را تنها بگذارند. تا جایی که حتی در فاصله 11 روزه تا پایان دولتش، صحبت از استیضاح و برکناری قانونی او شود.
باید توجه داشت که در انتخابات نوامبر 2020، بیش از 74 میلیون نفر از امریکاییها به ترامپ رأی دادند و مطابق نظرسنجیها، هنوز دستکم نیمی از این تعداد همچنان به حقانیت او و تقلب رقیب در انتخابات باور دارند. این ارقام نشانگر آن است که ترامپ و ترامپیسم در امریکا هنوز کاملاً زنده است. با شکست در انتخابات، افتضاح واشنگتن و موج انزجار از اشغال کنگره، این جریان را برای مدتی به محاق و تعلیق انداخته، ولی هرگز نمیتوان آن را در میانمدت دستکم گرفت و نابود شده فرض کرد. ترامپ و ترامپیسم، نماینده بخش مهم و قابل اعتنایی از افکار عمومی امریکا هستند. اندیشه اول امریکا، برتری امریکایی سفیدپوست اروپاییتبار، نظر میلیونها امریکایی است که آمال و اهداف خود را در ترامپ جستوجو میکردند. این عده با بهره بردن از سکوت اکثریت خاموش در سال 2016 کاندیدای مطلوب خود را بر کرسی قدرت نشاندند، ولی در سال 2020، با حضور اکثریت مصمم به پایان داستان، از راه قانونی راه به جایی نبرده و متوسل به کودتا شدند. ترامپ مرده، ترامپیسم شکست خورده، ولی این روش و منش همچنان در امریکا و غرب وجود داشته، خواهد ماند و ناگزیر در آیندهای نهچندان دور باید شاهد بروز و ظهور مجدد آن به نوعی دیگر و در لباسی جدید بود. هر چند که درس تجربه و سیلی روزگار، امکان به قدرت رسیدن چنین پدیدهای را در قامت و سازوکاری مانند دونالد ترامپ بسیار دشوارتر از سال 2016 کرده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه