به بهانه جایزه ملی عارف
شعر خوش گفتی وُ چنگتر زدی
ارمغان بهداروند
شاعر
انتشار گفتمان عصر مشروطه، مرهون موسیقی و شعر است. نظام رسانهای هنر پیشروتر از پیادهنظام مشروطهخواهی، به تکمیل و ترویج گفتمانِ سیاسی قدم برداشت و بیداری بیشتر جامعه ایرانی را رقم زد. بافت فرسوده فکری توده از پس خردهنهضتهایی هم چون «روزنامه»، «ترجمه»، «مدرسه» و «اعزامهای تحصیلی به فرنگ» که عموماً خاستگاهی طبقاتی و اشرافی داشتند آماده آواربرداری بود که با ظهور ادبیات وُ موسیقی مشروطه وَ عمومیتر شدن معارضانِ حاکمیت، مأموریت غیرممکنِ تحول اجتماعی و نوزایی سیاسی ممکن شد. «ادبیات» با دگرگونی نظام زبانی و تجددخواهی در شکل و معنا، تقرب بیشتری به مردم پیدا میکند و «موسیقی» با خروج از خلوتهای خصوصی و حرکت به سمت اجراهای کنسرتی، مخاطبان جدیدی را به خود جذب کرد. این دو رسانه رسا، به حرکت پیدایش و پیمایش خردورزی در طبقاتِ اجتماعی فرادست و فرودست شتاب بخشیدند و تجدد مبتنی بر مشروطهخواهی با تأکید بر گزارههای «ملت»، «وطن»، «آزادی» و رواج نقد قدرت با ابزارهای هنری را دامن زدند.
در چنین احوالی؛ «عارف قزوینی» بواسطه روشناندیشی سیاسی و غلبه روحیه انتقادی نماینده شعر و موسیقی عصر مشروطه میشود و با نفوذ در تودهها، کارکرد موسیقی قجری را از شکل حرمسرایی به حریم شهروندی اعتلا میبخشد. عارف از شعر و موسیقی بهعنوان تریبونی منتقد که رویدادهای معاصر خویش را به دقت زیر نظر دارد استفاده میکند و با هملحنی با مردم بهعنوان جامعه هدف، آرایش گفتمانی تازهای را برای شعر خود برمیگزیند و در این آرایش مقبول بر اصالت عقل، مردمدوستی، آزادیخواهی و استبداد ستیزی و روشنفکری مذهبی تأکید میکند.
آثاری جاودانه که معرف نبوغ و مبلغ زمانآگاهی عارف محسوب میشوند و از پس چند نسل هنوز قابلیت اقناع و اشباع اجتماعی خود را حفظ کردهاند. تصانیفی که در ادامه اراده مردم، شناسنامه عصر مشروطه شدند و آشکارا، به محبوبتر شدن مشروطهخواهان و مغضوبتر شدن مشروطهستیزان منتهی شد. «دل هوس سبزه وصحرا ندارد»، «آی آمان از فراقت آمان»، «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، «گریه را به مستی بهانه کردم»، «باد خزانی، زد ناگهانی، کرد آنچه دانی» گرانمایه آثاری هستند که گویی در حصر زمان و مکان باقی نماندهاند و در ادوار پس از مشروطه نیز مهیج شنوندگان و الهام هنرمندان بوده است. «جایزه ملی عارف» باید با تکیه بر میراث مغتنم دیروز، مولد اشتیاق نسلی باشد که به اضطرار و اضطراب زیسته است و خیرخواهانه به تقلایی برای شناخت داشته فرهنگیاش هدایت نشده است. شاید این روزها که «نورسیدهها» برای دیده شدن به هر خفتی رضا میدهند، این جایزه بتواند جمال و جلال دستگاه موسیقی ایرانی را یادآوری کند و به شور و شعوری که متولد مواجهه با این میراث است، به مداوای امراض و اغراض بپردازد. عارف قزوینی به مصداقِ «شعر خوش گفتی وُ چنگتر زدی» الگوی شعر شریف و ترانه شریف است و فرجام این جایزه امیدواریم افزون شدن خوشگویان و ترچنگان باشد.
شاعر
انتشار گفتمان عصر مشروطه، مرهون موسیقی و شعر است. نظام رسانهای هنر پیشروتر از پیادهنظام مشروطهخواهی، به تکمیل و ترویج گفتمانِ سیاسی قدم برداشت و بیداری بیشتر جامعه ایرانی را رقم زد. بافت فرسوده فکری توده از پس خردهنهضتهایی هم چون «روزنامه»، «ترجمه»، «مدرسه» و «اعزامهای تحصیلی به فرنگ» که عموماً خاستگاهی طبقاتی و اشرافی داشتند آماده آواربرداری بود که با ظهور ادبیات وُ موسیقی مشروطه وَ عمومیتر شدن معارضانِ حاکمیت، مأموریت غیرممکنِ تحول اجتماعی و نوزایی سیاسی ممکن شد. «ادبیات» با دگرگونی نظام زبانی و تجددخواهی در شکل و معنا، تقرب بیشتری به مردم پیدا میکند و «موسیقی» با خروج از خلوتهای خصوصی و حرکت به سمت اجراهای کنسرتی، مخاطبان جدیدی را به خود جذب کرد. این دو رسانه رسا، به حرکت پیدایش و پیمایش خردورزی در طبقاتِ اجتماعی فرادست و فرودست شتاب بخشیدند و تجدد مبتنی بر مشروطهخواهی با تأکید بر گزارههای «ملت»، «وطن»، «آزادی» و رواج نقد قدرت با ابزارهای هنری را دامن زدند.
در چنین احوالی؛ «عارف قزوینی» بواسطه روشناندیشی سیاسی و غلبه روحیه انتقادی نماینده شعر و موسیقی عصر مشروطه میشود و با نفوذ در تودهها، کارکرد موسیقی قجری را از شکل حرمسرایی به حریم شهروندی اعتلا میبخشد. عارف از شعر و موسیقی بهعنوان تریبونی منتقد که رویدادهای معاصر خویش را به دقت زیر نظر دارد استفاده میکند و با هملحنی با مردم بهعنوان جامعه هدف، آرایش گفتمانی تازهای را برای شعر خود برمیگزیند و در این آرایش مقبول بر اصالت عقل، مردمدوستی، آزادیخواهی و استبداد ستیزی و روشنفکری مذهبی تأکید میکند.
آثاری جاودانه که معرف نبوغ و مبلغ زمانآگاهی عارف محسوب میشوند و از پس چند نسل هنوز قابلیت اقناع و اشباع اجتماعی خود را حفظ کردهاند. تصانیفی که در ادامه اراده مردم، شناسنامه عصر مشروطه شدند و آشکارا، به محبوبتر شدن مشروطهخواهان و مغضوبتر شدن مشروطهستیزان منتهی شد. «دل هوس سبزه وصحرا ندارد»، «آی آمان از فراقت آمان»، «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، «گریه را به مستی بهانه کردم»، «باد خزانی، زد ناگهانی، کرد آنچه دانی» گرانمایه آثاری هستند که گویی در حصر زمان و مکان باقی نماندهاند و در ادوار پس از مشروطه نیز مهیج شنوندگان و الهام هنرمندان بوده است. «جایزه ملی عارف» باید با تکیه بر میراث مغتنم دیروز، مولد اشتیاق نسلی باشد که به اضطرار و اضطراب زیسته است و خیرخواهانه به تقلایی برای شناخت داشته فرهنگیاش هدایت نشده است. شاید این روزها که «نورسیدهها» برای دیده شدن به هر خفتی رضا میدهند، این جایزه بتواند جمال و جلال دستگاه موسیقی ایرانی را یادآوری کند و به شور و شعوری که متولد مواجهه با این میراث است، به مداوای امراض و اغراض بپردازد. عارف قزوینی به مصداقِ «شعر خوش گفتی وُ چنگتر زدی» الگوی شعر شریف و ترانه شریف است و فرجام این جایزه امیدواریم افزون شدن خوشگویان و ترچنگان باشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه