«بایدن»؛ رئیسجمهور عصر تحول
دیوید بروکس نویسنده و ستون نویس نیویورک تایمز
مترجم: زهره صفاری
این هفته یکی از مهمترین لحظات در سیاست اخیر امریکا رقم خورد و بسته حمایتی کرونا به تصویب رسید. همانطور که «اریک لویتز» در مجله نیویورک تایمز نوشته بود؛ با این قانون؛ خانوارهای فقیر 5 نفره خانه دار 20 درصد افزایش درآمد خواهند داشت و خانوارهای 4 نفرهای که دستکم یک کارمند داشته اما والدین بیکار هستند 12.460 دلار مازاد به دست میآورند. این در حالی است که شمار کودکان فقیر نیز به نصف خواهد رسید.
در واقع مزایای این قانون به مراتب فراتر از «کووید19» خواهد بود. تخصیص میلیاردها دلار برای کارکنان بخشهای عمومی، بودجه 4 میلیارد دلاری برای کشاورزان سیاهپوست برای احیای ضرر و زیان یک سال گذشته، افزایش چشمگیر تعرفههای بیمههای سلامت و... در حالی اجرا خواهد شد که طبق این مصوبه قانونی جدید بسیاری از بخشها مانند اعتبار مالیاتی کودکان دائمی خواهد بود.
بدون شک در عصر دوقطبی، قوانین محبوبیت بسیار گستردهای دارند. سه چهارم امریکاییها از مصوبات قانونی حمایت میکنند که بنا بر تحقیقات «مورنینگ کانسالت» 60 درصد این حامیان قانون، جمهوریخواه هستند. درست است که بسیاری از جمهوریخواهان کنگره به این طرح بایدن رأی منفی دادند اما با این حال بهنظر نمیرسد حزب جمهوریخواه تمایلی برای آغاز جنگ میان حزبی داشته باشد.
مشابه این شرایط را در سال 1981 شاهد بودیم؛ آغاز انقلاب ریگان. در حال حاضر تنها دولت مسیر جدیدی را پیش نگرفته است بلکه الگوی کلی دولت برای زندگی امریکاییها در حال تغییر است. البته «بایدن» را نمیتوان عامل این تغییر ساختاری دانست چراکه او تنها هدایتگر شرایط است.
آنچه مسلم است «ریگانیسم» پاسخی درست به رکود اقتصادی دهه 1970 بود اما «بایدنیسم» پاسخی معقول به یکسری معضلات اقتصادی متفاوت است. براساس آمارهای تیم محققان سال 1970 به ریاست «راج چتی»، 90 درصد سی سالهها بیش از سی سالگی پدرانشان درآمد داشتند اما در سال 2010 این درصد به 50 تنزل یافت. از گذشته اصل اثبات شدهای در تاریخ امریکا وجود داشت که میگفت کار سخت امنیت اقتصادی میآورد اما این امر برای نسل هزاره و بسیاری از مردم دیگر قاره امریکا صادق نبود. این واقعیات فضای احساسی متفاوتی را به وجود آورد که پاندمی نیز آن را بزرگتر کرد. اما این شرایط در نهایت تحولی روشنفکرانه نیز بهوجود آورد. یک دهه قبل که دولت فدرال حتی قادر به چاپ پول نبود دولتها پذیرفته بودند بدون فشار تورم و پذیرش بدهیهای سرسام آور قادر به خلاصی از بحران اقتصادی نیستند. اما هر دوی این نگرانیها از سوی بسیاری از متفکران فعلی مطرود شده است چراکه ما سالها با هزینههای سنگین و سیاستهای سست مالی روبهرو بودیم اما تورمی نداشتیم. در حال حاضر امریکا شرایط مالی و سیاستهای اقتصادی را تجربه میکند که تا یک دهه قبل حتی تصور آنها نیز ممکن نبود. در واقع حالا نقش دولت بازتعریف شده و این باور پذیرفته شده است که دولت باید برای کاهش ناامنی اقتصادی و نابرابریها به میدان بیاید. حتی جمهوریخواهانی مانند «تام کاتن» و «میت رامنی» نیز در حال کار روی برنامهای هستند تا بتوانند درآمد کارگران امریکایی را افزایش دهند.
این به معنای سوسیالیسم یا انحصار دولت بر اعمال نظر درباره اقتصاد یا مجموعه برنامههایی برای محدود کردن قدرت اشخاص حقوقی نیست بلکه این واقعیت را نشان میدهد که عامل اعتماد امریکاییها به دولت همچنان قانون است و این یعنی یک دولت انتقالی است: دولتی که پول فراوان را با چکهایی به مردم اعطا میکند و امیدوار است آنها آن را درست مصرف کنند.
در حال حاضر هر دو حزب این الگوی جدید را پذیرفتهاند. حالا با این موفقیت دموکراتها معتقدند که تصمیم بایدن برای اجتناب از دودستگی حزبی برای تصویب بسته حمایتی، به مراتب بهتر از تلاشهای «باراک اوباما» برای جلب حمایتها بود. حال اینکه این افراد بهانه جو که مانع تصویب قانون هستند کنار خواهند رفت یا نه مشخص نیست اما آنچه مسلم است اینکه آنها در سیاست جدید شکست خواهند خورد.
در واقع شرایط نابسامان اقتصادی حزب جمهوریخواه را از لیبرالیسم میلتون فریدمن دور کرده و به پوپولیسم دونالد ترامپ سوق داده است. آنها بخوبی میدانند در عصر جدید جنگ با دموکراتها بر سر سیاستهای توزیعی حماقت است اما آنها میتوانند با به راه انداختن جنگهای فرهنگی پیروزی در انتخاباتها را تضمین کنند. همانطور که «یووال لوین» از مؤسسه «امریکن انترپرایز» میگوید؛ اینکه ممکن است ما تحولات سیاسی را بدون تحولات حزبی تجربه کنیم به این دلیل است که جمهوریخواهها روشهای فرهنگی بسیاری برای جذب رأی دهندگان یافتهاند. البته من نگران جهانی هستم که در آن پول قرضی را با نادیده انگاریها در آن خرج میکنیم اما عدم توازن در درآمدها، گسترش فقر کودکان و بحرانهای اقتصادی معضلات عصر ما است و برای نجات از آنها باید ریسک هزینههای سنگین را به جان خرید. واقعیت این است گرچه در روزهای نخستین حضور «بایدن» به نظر میرسید با نسخه سوم «کلینتون» یا «اوباما» روبهرو باشیم اما او اثبات کرد که پدیدهای تازه است.
منبع: NewYorkTimes
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه