در مرور کتاب میرزاده عشقی نوشته دکتر اردشیر صالحپور
متولد مشروطه
ارمغان بهداروند
شاعر
موقعیت اجتماعی شعر امروز متولد مشروطه است. موقعیتی که با رواج نظام آموزشی، انتشار روزنامه، امکان ترجمه و سفرهای فرنگ تقویت گردید. آرایش گفتمانی ادبیات تغییر پیدا میکند و کنشگری شاعران به تولید مطالبات تازهای در طبقات اجتماعی دامن میزند. رویکرد زبانی و فلسفه ایجادی ادبیات این عصر برخلاف ادبیات غالب، مشتمل بر دو اصل سادهنویسی و مسئولیت اجتماعی واقع شده بود و همین تقرّب ادبیات به مردم که از پس سالها تأخیر رقم میخورد؛ به نوعی میتواند بهعنوان نخستین جلوههای ظهور خرد جمعی و تقویت اراده عمومی محسوب شود. «میرزاده عشقی» در چنین موقعیتی با خروج از زبان معیار ادبیات و دخالت زبان گفتار در ساخت ادبی، تمایز خود را علنی میکند. گزارههای غالب ادبی این روزگار نه بدعتهای ادبی و اعجازهای هنری بلکه پیدایش و پیمایش دردهای اجتماعی و همزبانی با مردمی است که از فرط بیسوادی و محرومیتهای اجتماعی، «عوامالناس» خطاب میشدند و به غایت نقش تقلیلیافتهای در مناسبات حکومتی داشتند. هر چند این تمایز بنا به نوسانات و لغزشهای زبانی، کیفیت هنری و ارزش ادبی برخی آثار عشقی را ساقط کرده است اما با احتساب زمان اتفاق و نوتجربگیها، استفاده از اصطلاحات قرن بیستمی، واژگان فرانسوی، الفاظ غیررایج، رکاکت لفظ (اروتیک متنی) که به تفرّد زبان و تمایز آثار او منتهی گردید، فهم غالب میرزاده عشقی از نهاد ادبیات را به نمایش میگذارد.
«اردشیر صالحپور» به مناسبت یکصد سالگی اجرای نمایش اپرای رستاخیز سلاطین ایران در اصفهان، به بررسی فصلهایی از زندگی این شاعر و نمایشنامهنویس شهید ایرانی پرداخته است و نکات کمتر ابراز شدهای از حیات عشقی را با مخاطب در میان گذاشته است. صالحپور با ارجاع درون متنی به تعریفی از «مهوش قویمی» و «شهناز شاهین» اپرا را گونهای نمایشی میداند که «میبایست مجال ترکیب هماهنگ همه هنرها (شعر و موسیقی، تئاتر و رقص و نقاشی و معماری، کارگردانی و بازیگری) را تحت نظارت آهنگساز فراهم آورَد.» پدیدهای هنری که در بستر «شعر» شکل میگیرد و با دامن زدن به دیگر هنرها، مصداق مدرنیته روزگار مشروطه میشود. تشابهی تاریخی که میتواند «مشروطه ایرانی» را به «رنسانس غرب» انتساب دهد. اگر در غرب؛ تازگی جستارهای فلسفی و ابداعات هنری، دستکاری رنسانس محسوب میگردد، ابتکار میرزاده عشقی در تولید متمایز شعر با زبانورزیهای غیرقراردادی و بهرهمندی از توانش اپرا را میتوان از دستاوردهای مشروطه نامید. این پژوهش بخصوص در این روزها که تغییر و تمایز ادبی بیش از همیشه نیاز میشود، چشم مخاطبان را به دریچههایی تازه از حیات هنری و اجتماعی میرزاده عشقی باز میکند و میتواند مرجعی مطمئن برای شناخت این شاعر نمایشنامهنویس در نظر گرفته شود. مرور این کتاب، احترام به نسلی است که با تأکید بر اصالت مردم در تولید ادبی، شکل فرمایشی ادبیات را منسوخ کردند.
شاعر
موقعیت اجتماعی شعر امروز متولد مشروطه است. موقعیتی که با رواج نظام آموزشی، انتشار روزنامه، امکان ترجمه و سفرهای فرنگ تقویت گردید. آرایش گفتمانی ادبیات تغییر پیدا میکند و کنشگری شاعران به تولید مطالبات تازهای در طبقات اجتماعی دامن میزند. رویکرد زبانی و فلسفه ایجادی ادبیات این عصر برخلاف ادبیات غالب، مشتمل بر دو اصل سادهنویسی و مسئولیت اجتماعی واقع شده بود و همین تقرّب ادبیات به مردم که از پس سالها تأخیر رقم میخورد؛ به نوعی میتواند بهعنوان نخستین جلوههای ظهور خرد جمعی و تقویت اراده عمومی محسوب شود. «میرزاده عشقی» در چنین موقعیتی با خروج از زبان معیار ادبیات و دخالت زبان گفتار در ساخت ادبی، تمایز خود را علنی میکند. گزارههای غالب ادبی این روزگار نه بدعتهای ادبی و اعجازهای هنری بلکه پیدایش و پیمایش دردهای اجتماعی و همزبانی با مردمی است که از فرط بیسوادی و محرومیتهای اجتماعی، «عوامالناس» خطاب میشدند و به غایت نقش تقلیلیافتهای در مناسبات حکومتی داشتند. هر چند این تمایز بنا به نوسانات و لغزشهای زبانی، کیفیت هنری و ارزش ادبی برخی آثار عشقی را ساقط کرده است اما با احتساب زمان اتفاق و نوتجربگیها، استفاده از اصطلاحات قرن بیستمی، واژگان فرانسوی، الفاظ غیررایج، رکاکت لفظ (اروتیک متنی) که به تفرّد زبان و تمایز آثار او منتهی گردید، فهم غالب میرزاده عشقی از نهاد ادبیات را به نمایش میگذارد.
«اردشیر صالحپور» به مناسبت یکصد سالگی اجرای نمایش اپرای رستاخیز سلاطین ایران در اصفهان، به بررسی فصلهایی از زندگی این شاعر و نمایشنامهنویس شهید ایرانی پرداخته است و نکات کمتر ابراز شدهای از حیات عشقی را با مخاطب در میان گذاشته است. صالحپور با ارجاع درون متنی به تعریفی از «مهوش قویمی» و «شهناز شاهین» اپرا را گونهای نمایشی میداند که «میبایست مجال ترکیب هماهنگ همه هنرها (شعر و موسیقی، تئاتر و رقص و نقاشی و معماری، کارگردانی و بازیگری) را تحت نظارت آهنگساز فراهم آورَد.» پدیدهای هنری که در بستر «شعر» شکل میگیرد و با دامن زدن به دیگر هنرها، مصداق مدرنیته روزگار مشروطه میشود. تشابهی تاریخی که میتواند «مشروطه ایرانی» را به «رنسانس غرب» انتساب دهد. اگر در غرب؛ تازگی جستارهای فلسفی و ابداعات هنری، دستکاری رنسانس محسوب میگردد، ابتکار میرزاده عشقی در تولید متمایز شعر با زبانورزیهای غیرقراردادی و بهرهمندی از توانش اپرا را میتوان از دستاوردهای مشروطه نامید. این پژوهش بخصوص در این روزها که تغییر و تمایز ادبی بیش از همیشه نیاز میشود، چشم مخاطبان را به دریچههایی تازه از حیات هنری و اجتماعی میرزاده عشقی باز میکند و میتواند مرجعی مطمئن برای شناخت این شاعر نمایشنامهنویس در نظر گرفته شود. مرور این کتاب، احترام به نسلی است که با تأکید بر اصالت مردم در تولید ادبی، شکل فرمایشی ادبیات را منسوخ کردند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه