به پیشواز شاخص‌ترین فیلم‌های سال تازه

از نهایت آشوب تا کمال آرامش


‌وصال روحانی
خبرنگار
در ادامه معرفی آثار برتر سینمای جهان در سال 2021 که اینک در چهارمین ماه آن بسر می‌بریم، در این شماره هم تعدادی از مطرح‌ترین فیلم‌های استودیوهای بزرگ و کوچک دنیا و بویژه آثار جدید امریکای شمالی و اروپا را فراروی هنردوستان قرار می‌دهیم و شرح‌هایی کوتاه از مضمون آنها را می‌آوریم. این در حالی است‌که برنامه پخش سال 2021 نمی‌تواند بی‌تأثیر از برنامه‌های سال قبلی باشد که به سبب مضار بیماری کرونا و تأثیر منفی آن بر هنر هفتم و بخصوص کاهش شدید آمار گیشه‌ها، ناتمام و مخدوش ماند و نمایش بسیاری از فیلم‌های آن به سال فعلی منتقل شد. جهان سینما امیدوار است با عادی‌تر شدن پروسه بسط کرونا و خو گرفتن فزاینده جهانیان با زندگی اجباری در کنار آن، از این پس تأخیر‌های بسیار کمتری در برنامه پخش فیلم‌ها شکل گیرد و آثار مهم و جذاب سینمایی ولو با حضور تماشاگرانی اندک‌تر از معمول و با اعمال محدودیت‌های کرونایی به نمایش در آیند و خلل‌هایی بیش از آن چه دیده‌ایم، در توزیع و پخش فیلم‌های سینمایی شکل‌نگیرد تا مردم دنیا دلخوشی دیدن آنها را در شرایط سخت زندگی کنونی خود از دست ندهند. در سال 2020 که جوایز اسکار آن در روز 5 اردیبهشت توزیع می‌شود، اکثر فیلم‌ها به سبب مشکلات کرونایی اصلا به نمایش عمومی در نیامدند ولی در همین سال فیلم‌هایی مانند «منک»،«نوماد لند» و «محاکمه شیکاگو 7» تحسین فراوانی را برانگیختند.

«در ارتفاعات»

اولین نمایش موزیکال پرسود لین مانوئل میراندا در برادوی با همت کمپانی معروف «HBO» و به لطف کارگردانی هوشمندانه جان‌ام چو که در پیشینه‌اش ساخت فیلم پرفروش «آسیایی‌های ثروتمند دیوانه» هم رؤیت می‌شود، به یک فیلم سینمایی برگردانده شده است. اتفاقات این فیلم عمدتاً در واشنگتن و طی سه روز و در جریان یک موج هوای گرم روی می‌دهند و فضا و رویدادها به‌گونه‌ای است که هم فیلم «اجاره» (Rent) به یاد می‌آید و هم خاطرات فیلم «کار درست را انجام بده»محصول 1989 و اثر تحسین شده اسپایک لی در یادها زنده می‌شود. در حالی که هنوز پخش «در ارتفاعات» و به تبع آن فرجام کار این فیلم در گیشه‌ها و در بین اهالی سینما و منتقدان مشخص نشده اما توفیق احتمالی این فیلم قطعاً یک فتح باب و هموار کننده ساخت یک نسخه سینمایی دیگر از روی «همیلتون»، دیگر نمایشنامه معروف و پردرآمد میراندا خواهد بود. آنچه امیدها را در این ارتباط افزایش می‌دهد، فرجام مثبت و فروش زیاد اکثر فیلم‌های موزیکالی است که در 25 سال اخیر ساخته و اکران شده‌اند و احیای این ژانر تقریباً فراموش
شده را موجب گشته‌اند.

«لوکا»

پیکسار یکی از سلاطین کارتون‌سازی 25 سال اخیر هالیوود پس از ساخت دو فیلم تازه و اصلی و غیر دنباله‌ای همچون «به سوی جلو» و «روح»، «لوکا» را هم برای تابستان 2021 (1400) آماده نمایش کرده‌است. کارگردانی این انیمیشن را انریکو کاساروسا انجام داده و این اولین ساخت فیلم‌های بلند برای وی بعداز
18 سال حضور بی‌وقفه و پرثمر وی در دپارتمان کارتون‌سازی پیکسار به شمار می‌آید. اگر طالب کسب اطلاع از موضوع این فیلم باشید، باید بگوییم که داستان دوستی یک انسان و یک هیولای دریایی است که البته هیولای مورد بحث در صورت ظاهر یک انسان و به‌لحاظ سن و سال یک کودک نشان می‌دهد. اتفاقات فیلم در سواحل «ریوی یرا»ی ایتالیا روی می‌دهد و در عین اینکه اطلاعات چندان بیشتری از چند و چون این فیلم در دست نیست، باید متذکر شد که در میان صداپیشه‌های فیلم درک بل و جان راتزن برگر هم مشاهده می‌شوند. ناگفته نماند که در میان‌کارهای اخیر کمپانی پیکسار که بجز چند سال کار به‌عنوان یک استودیوی مستقل همواره زیر مجموعه شرکت بزرگ‌تر والت دیسنی به حساب آمده، انواع محصولات و با گیشه‌هایی متفاوت رؤیت می‌شوند. برخی از آنها مثل «Inside Out» و قسمت چهارم «داستان عروسک» فیلم‌هایی قوی و پرفروش از آب در آمده‌اند و تعدادی هم مانند قسمت دوم «خارق‌العاده‌ها» لغزش‌ها و معایبی داشته‌اند و بر این اساس نمی‌توان بدرستی حدس زد که «لوکا» به‌کدام رده و نوع تعلق دارد و به هدف می‌زند یا خیر ولی نوعی صلح‌جویی و فضایی مثبت و حرکت در کمال آرامش به این فیلم حس خوبی را بخشیده و حال بینندگان خود را خوب می‌کند.

«ونوم: بگذار ویران شود»

در مورد قسمت اول «ونوم» که در سال 2018 به نمایش درآمد، اظهار نظرهای متفاوتی صورت گرفت ولی شکی نیست که آن فیلم فروش زیادی داشت و طبیعی است که دلیل اصلی ساخت قسمت دوم آن فیلم نیز همین عامل بوده باشد. خیلی‌ها موضوع فیلم و پرداخت و نوع ارائه آن را احمقانه می‌دانند ولی رسم و نگاه کمپانی‌های غربی این است که وقتی یک فیلم گیشه‌ای قوی دارد، فرقی نمی‌کند که چه می‌گوید و حرف و قصه‌اش منطقی است یا اسباب تمسخر در دست بینندگان فیلم می‌شود. هنرمندان شاخص فیلم اصلی در قسمت دوم نیز حضور دارند و یکی از آنها تام هاردی است که هم در نقش ادی براک قدرتمند و زمینی ظاهر می‌شود و هم نسخه فضایی و بیگانه وی و دیگری وودی هارلسون که در قالب کله‌توس کاسادی آشوب‌ها و قتل‌های سریالی‌ای را موجب می‌شود که فقط از او بر می‌آید و به همین سبب است که او را به فراخور عنوان فیلم «ویرانی» یا «آشوب» (Carnage) می‌نامند و مصداق کاملی از آن می‌انگارند. با این اوصاف می‌توان درک کرد که چطور همگان با پخش این فیلم انتظار یک آشوب و بی‌نظمی بزرگ و جدید را دارند و آن را نهایت و آخر چنین فرایندهایی می‌دانند.

«اسلحه برتر: ماوریک»

35 سال پیش بود که تام‌کروز در هیأت خلبانی یکه‌تاز به‌نام پیت میچل و با لقب ماوریک (ماجراجو) آسمان‌ها را در دل فیلم «اسلحه برتر» شکافت و تحت هدایت کارگردانی همچون تونی اسکات فقید یکی از جالب‌ترین ماجراجویی‌های سینمایی سالیان معاصر را در مدیوم سینما به راه‌انداخت. پس‌از سال‌ها صحبت‌های بی‌نتیجه درباره ادامه دادن به آن داستان و ساخت قسمت‌دوم «Top Gun»، چنان فیلمی سرانجام ساخته شده و آماده اکران است و اگر نمایش آن به سال پیش وصلت نداد و به سال 2021 ارجاع شد، به سبب تمامی تأخیرها و خلل‌هایی است که رواج کرونا به صنعت و مکانیسم سینما طی 16 ماه اخیر واردکرده و بسیاری از پروژه‌ها را پا در هوا ساخته است. از سری بازیگران «اسلحه برتر یک» ول کیلمر هم به عرصه فیلم دوم ورود کرده و نقش خود را در این فیلم هم تکرار می‌کند و سایر چهره‌های روز و حاضر در قسمت دوم جنیفر کانلی، مایلز تلر و جان هام هستند. یک نقطه قوت فیلم صحنه‌ها و سکانس‌هایی است که در آنها پرواز هواپیماهای جنگنده و تمرین کاراکترهای اصلی با کارگردانی جوزف کاسینسکی - جانشین تونی اسکات‌- به تصویر کشیده می‌شود و کاسینسکی همانی است که سابقه کار با تام‌کروز در فیلم «Oblivion» را هم دارد. ظواهر امر حاکی از آن است که پارامونت سه دهه و نیم بعد از غوغای تجاری قسمت اول «اسلحه برتر» می‌تواند روی اشتیاق بزرگی که عرضه و پخش فیلم دوم به‌وجود می‌آورد، حساب کند ولی در عین حال سران این‌کمپانی قدیمی فراموش نکرده‌اند که روند دنباله سازی‌هایشان روی آثاری مانند «بلید رانر»، «فرشتگان چارلی»‌و البته «ترمیناتور» (از قسمت سوم به بعد) گیشه‌های ضعیفی داشتند و شکست‌هایی تجاری تلقی شدند.

«آشوب ابدی»

8 سال پیش بود که یک فیلم علمی- تخیلی و حادثه‌ای دارای تم‌های سیاه به‌نام «آشوب» در سطح جهان اکران شد و شاید در یک چشم به هم زدن 3 فیلم دنباله‌ای هم در این ارتباط به نمایش درآمد و حالا در سال 2021 قسمت پنجم «The Purge» هم رو شده است که گفته می‌شود قسمت آخر و فرجام نهایی این مجموعه فیلم خواهد بود و این در حالی است که توفیق تجاری این فیلم‌ها ساخت یک سریال تلویزیونی را هم از روی آن موجب شده است. سناریوی این نسخه تازه را همچون معمول جیمز دی موناکو نوشته که خالق این فرانچیز است و کارگردانی با اوراردو گوت است ولی به‌رغم تغییراتی که در این زمینه و در تعیین برخی پرسنل و خالقان دیگر این فرانچیز داده شده، یک بار دیگر با موضوع اصلی و همان ماجرای بنیادین طرف هستیم و آن برپایی دوره تازه‌ای از یک کارناوال بی‌وقفه و 12 ساعته در سطح خیابان‌ها در گوشه‌ای از یک‌شهر بزرگ غربی است که طبق قواعد و عرف آن حاضران مختارند هر تخلفی و حتی جنایت را انجام بدهند بدون این که پیامدی بر آن متصور و مترتب باشد. کسی نمی‌داند دی موناکو و دستیارانش چگونه به این چرخه سرسام آور از جرم و جنایت پایان می‌دهند ولی این نکته مشخص است که فیلمبرداری این اثر سینمایی در فوریه 2020 پایان گرفت و کارهای تکمیلی نیز تا ماه آوریل این سال صورت گرفت ولی بروز اسفبار عارضه «کووید19» از اکران عمومی بموقع این فیلم نیز جلوگیری و تأخیری بیش از یک سال را به آن تحمیل و این فیلم را میهمان تماشاخانه‌های جهان در جولای 2021 (تیر 1400) کرد. البته منوط به این که کرونا یک بار دیگر بر تمهیدات بازدارنده خویش چیره نشود و تأخیری تازه را به نسخه پنجم «آشوب» که «آشوب ابدی» نامگذاری شده و نظایر آن تحمیل نکند.

«شوالیه سبز»

دیوید لاوری کارگردان مبتکری که در سال‌های اخیر دو فیلم قابل ذکر «یک داستان شبحی» و «مرد پیر و اسلحه» را رو کرده، در پروژه تازه‌اش به سراغ داستانی فانتزی و کلاسیک از بریتانیای قدیم و عصر معروف به ارتوریان رفته و «شوالیه سبز» محصول چنین رویکردی است. در این افسانه ما با کاراکتری کلیدی موسوم به گاوین نیز آشنا و همسو می‌شویم و با این که استودیوی «A24» تهیه کننده فیلم، چیزی از سوژه را لو نداده ولی به‌نظر نمی‌رسد که این استودیو روی پروژه‌ای بازنده سرمایه‌گذاری کرده باشد و تأخیر یک ساله در اکران آن به‌خاطر رواج کرونا هم بعید است اثر سویی روی زمان تازه اکران و فرجام فیلم بگذارد. بازیگران اصلی این فیلم دو پاتل هندی، الیسیا ویکاندر سوئدی و همچنین رالف اینه سون و کیت دیکی هستند. نام فیلم شائبه کمیک بوکی بودن آن را ایجاد می‌کند اما «شوالیه سبز» چیزی بیش از این و متکی بر افسانه‌های
کلاسیک ولو غیر واقعی است.

«شانگ چی و افسانه 10 حلقه»

استودیوی مارول موفق‌ترین کمپانی سازنده فیلم‌های کمیک بوکی امیدوار است‌با این فیلم و توفیق مضمونی و مالی آن در بین آسیایی‌ها همان کاری را برای اهالی این قاره انجام بدهد که سه سال پیش با یک کار کمیک استریپ دیگر به‌نام «پلنگ سیاه» به انجام رسانده بود. فرمول ساخت هر دوی این فیلم‌ها تقریباً یکی و تدوین قصه‌ای است که مرد نخست آن نه سفید پوست بلکه یک رنگین پوست باشد و بنیادهای سازنده داستان هم نه دارای رنگ و بوی غربی بلکه تم‌های شرقی و رویکردهای فرهنگی و مضامین عمیق‌تر است. نقش اول را به سیمولیو سپرده‌اند که با عنوان استاد کونگ‌فو صدایش می‌زنند و او موظف به رویارویی با یک سازمان جهنمی تبهکاران است که همسو با عنوان فیلم «10 حلقه» نامیده می‌شوند. سرکرده این سازمان مردی به‌نام ماندارین (بابازی تونی لیونگ) است و بیش از اینکه سازندگان این فیلم فقط در صدد ارائه همین تک اثر بوده باشند، با مشارکت دستن دانی یل کره‌تون، کارگردان فرانسوی این فیلم قصد پایه‌گذاری یک موج تازه از فیلم‌های کمیک بوکی را داشته‌اند. آثاری که مارول طی بیش از یک ربع قرن اخیر حدود 20 فیلم بلند از آن را عرضه کرده و ساخت آثار جدیدی با حداقل همین تعداد را برای سال‌های پیش رو  هم در دستور کار خویش دارد.

«شلوغی فضایی: یک افسانه تازه»

فیلم اصلی و اولیه «شلوغی فضایی» در سال 1996 به نمایش درآمد و اکثر تعقیب کنندگان فیلم‌هایی از این قبیل و کارهای فانتزی و سرگرم کننده (با ادغامی از بازیگران زنده و شخصیت‌های کارتونی) آن فیلم را یک کار مرجع و حتی کلاسیک حساب می‌کنند. با چنین دیدی می‌توان فهمید قسمتی دنباله‌ای و جدید بر آن بعداز 25 سال صبر سینما دوستان تا چه حد می‌تواند از منظر آنها یک کار ابتکاری و جالب و الزامی به حساب آید و وجد  ایجاد کند.  اگر در فیلم نخست این مایکل جردن بسکتبالیست برتر زمان بود که یکی از اصلی‌ترین نقش‌ها را عهده دار بود و جذابیت فیلم را مضاعف می‌ساخت، یک ربع قرن بعد نیز بهترین بازیکن کنونی بسکتبال دنیا یعنی لبران جیمز چنان نقشی را برعهده گرفته و از صحنه‌گردانان این فیلم است. چه چیزی از این جالب‌تر که جیمز مجبور شده در خواندن برخی ترانه‌های فیلم و قسمت‌های آهنگین آن هم مشارکت کند.  در سال1996 باگزبانی خرگوش افسانه‌ای فیلم‌های کارتونی والت‌دیسنی در کنار جردن آفیش اصلی فیلم را شکل داده بود و حالا باگزبانی در کنار جیمز همان آفیش را از نو و برای قسمت دوم هم موجب شده تا ثابت گردد موجودات کارتونی محبوب والت‌دیسنی هرگز عوض نمی‌شوند و همانی هستند که همیشه بوده‌اند و در آینده
 نیز همین خواهند ماند.

«جنگ فردا»

این فیلم حاصل اولین ورود کریس مک کی به حیطه ساخت فیلم‌های بلند دارای بازیگران زنده پس از پرداختن وی به تخصص اول خود است که همانا تدوین و ارائه فیلم‌های کارتونی است و «لگو بت‌من» محصول 2018 بارزترین آنها است. در این فیلم کریس پرات ایفاگر نقش سربازی ورزیده است که از گذشته به حال حاضر انتقال داده می‌شود تا به لطف مهارت‌های ناب نظامی‌اش با مهاجمانی از سایر سیارات و موجوداتی فضایی که می‌کوشند جهان را به تسخیر خویش در بیاورند، بستیزد و آنها را سرجای خود بنشاند. شاید پرسیده شود افراد و دانشمندانی که قوه انتقال زمانی‌ای از این دست دارند چرا باید برای چنین پیکار عظیمی فقط به یک سرباز ولو استثنایی تکیه کنند و به چه سبب از علوم نوین‌تر و سلاح‌های تخریبگر بسیار قوی‌تر خویش بهره نگرفته‌اند اما اگر قرار بود چنین می‌کردند، دیگر فیلم «جنگ فردا» شکل نمی‌گرفت!

«گردش جنگلی»

سران والت دیسنی در جست‌وجوی ایده‌های ناب و حتی سوژه‌های تکراری دارای ظرفیت فروش بالا روی این پروژه توقف و این فیلم را رو کرده‌اند و امیدوارند فروش زیادش در زدودن فضای تیره کرونا از سینمای جهان و ایجاد نشاط و هیجان در این عرصه  بسیار مؤثر باشد. البته این کار با سختی‌های زیادی همراه بوده و به‌کارگیری پنج سناریست که هریک به تصحیح و ترمیم کارهای نفر قبل از خویش پرداختند، نشان می‌دهد طبیعت و بافت قصه تا چه حد برای جای دادن دیالوگ‌ها و نریشن‌های قوی درون خود نامناسب و فیلم تا چه میزان سطحی است اما چون با ماجرای یک گشتزنی و جست‌وجوی جالب روبه‌رو هستیم، بعید است که فیلم فروش زیادی نداشته باشد. با بازی دوواین جانسون و امیلی بلانت در ‌نقش‌های اصلی، ما با مرد و زن ماجرا‌جویی طرف هستیم که ضمن عبور از یک مسیر آبی و رودخانه طولانی، درخت نجات بخشی را جست‌وجو می‌کنند که در نقطه‌ای ار جنگل مجاور رودخانه قرار دارد و حاوی نیروهای ناب و خیره‌کننده‌ای در درمان بیماری‌‌ها است.  فیلم دارای تمی کمیک و رویکردی سرشار از طعنه نیز هست و همین مسأله وجه تفاوت عمده «گردش جنگلی» با فیلم کلاسیک «ملکه آفریقایی» محصول 1952 است که همفری بوگارت و کاترین هپبورن را در جست‌وجویی تقریباً مشابه ولی به نحوی بسیار جدی‌تر و دراماتیک به تصویر کشیده است. والت دیسنی در دو دهه اخیر از فیلم‌های پنجگانه «دزدان دریایی کارائیب» بهره‌های مالی زیادی برده است ولی اگر فرضیه نزول قدرت پولسازی آن صحت داشته باشد، «گردش جنگلی» و قسمت‌های دنباله‌ای آن می‌تواند جانشین خوبی برای آن سری فیلم‌ها باشد و پول زیاد تازه‌ای را نصیب دیسنی کند.



















آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7594/14/573273/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها