با تکبیر سنگر دشمن را به تسخیر درآوردیم


اکبر رحیمی
از رزمندگان تیپ نجف اشرف
بعد ازپایان مرحله دوم عملیات بیت المقدس، با توجه به اینکه در مرحله دوم هنوز شلمچه و خرمشهر در دست دشمن بود، قرار شد که ما با یک عملیات سریع و قاطع، شلمچه و خرمشهر را در مرحله سوم از دست دشمن آزاد کنیم. در منطقه عملیاتی تیپ نجف اشرف به فرماندهی شهید حاج احمد کاظمی، قرار شد که از میدان مینی به عمق ۳ کیلومتر و طول ۲۰ کیلومتر با موانع ایجاد شده توسط دشمن عبور کنیم و در مناطق دیگر نیز نیروهای سایر تیپ‌ها عمل نمایند. بناشد در این مرحله از تیپ نجف اشرف یک گردان که فرماندهی آن به عهده شهید اسدالله رمضانی که بعداً در عملیات رمضان به شهادت رسید و۳ گردان از برادران ترک زبان‌آذری وارد عمل شوند. بعد از نماز مغرب و عشا کمی صبر کردیم و بعد از تاریک شدن مطلق هوا گردان شهید رمضانی از جلو حرکت کرد و سه گردان برادران آذری پشت سر گردان تیپ نجف اشرف به حرکت در آمدند. بعد از حرکت سکوت عجیبی بر منطقه حاکم بود، فقط گاهی اوقات پیام‌هایی به ما می‌رسید که گفتن ذکر خاصی را توصیه می‌کردند تا این که به اول میدان مین رسیدیم. قبل از ما تخریبچی‌ها حرکت کردند و کار خنثی‌کردن مین‌ها را که شب‌های قبل شروع کرده بودند ادامه دادند. گاهی اوقات خمپاره‌های منور منطقه را روشن می‌کرد که مجبور بودیم در میدان مین درازکش شویم تا آن منور خاموش شود و دشمن ازحضور ما در آنجامطلع نشود. تقریباً تا نزدیکی سنگرهای کمین دشمن براحتی توانستیم پیش برویم و چند سنگر کمین نیز براحتی خاموش شد تا اینکه چندین متر مانده به دشمن، متوجه ما شده و تیربارها و دوشکاهای کالیبر ۷۵ و حتی تیربارهای شلیکا ۴ لول شروع به تیراندازی شدید کردند، به طوری که گلوله‌های رسام آنان که از بغل ما می‌گذشتند براحتی دیده می‌شد، ولی به حول و قوه الهی بدون اینکه حتی یکی از برادران به عقب برگردد و یا حتی به عقب نگاه کند بسرعت از میدان مین در حال عبور بودیم و حتی اگر برادری روی مین رفته یا توسط تیربارها زخمی می‌شد بدون آه و ناله، ذکر خدا می‌گفت و ما را به رفتن به جلو تشویق می‌کرد تا اینکه بالاخره سریع به خاکریز اول دشمن رسیدیم و در حال عبور از آن چند شهیدی هم آنجا دادیم ولی نفوذ به مواضع دشمن را ادامه دادیم. پاکسازی خاکریز اول را به عهده نیروهای بعدی گذاشتیم و راه را ادامه دادیم تا با فاصله کمی به نخلستانی رسیدیم و در آن شروع به آتش زدن لاستیک‌هایی که آنجا بود کردیم و با این کار ترس زیادی در دل دشمن انداختیم. مقداری نیز به این طرف و آن طرف رفتیم و تا صبح به حرکت خود ادامه دادیم تا اینکه به یک پل که فرو ریخته بود و فقط پایه‌هایش سالم مانده بود رسیدیم. چند مرتبه خواستیم از بغل پایه‌های پل عبور کنیم ولی با شدت رگبار‌ها و آتش دشمن روبه‌رو شدیم، چند نفر نیزآنجا به شهادت رسیدند. تا اینکه متوجه شدیم دشمن در بغل و پشت این پل ‌یک عدد خاکریز دوجداره مخفی ایجاد کرده است. برادران با تکبیر‌های بلند و ایجاد آتش با سلاح‌های خود به طرف این خاکریز دوجداره حمله کردند و تمام نیروهای داخل آن یا کشته شده و یا به اسارت درآمدند. از آنجا به بعد بود که نیروهای دشمن شروع به تسلیم شدن کردند. فقط در ساختمان‌هایی که معروف به گمرک خرمشهر بود درگیری ادامه داشت تا این که آنجا هم سقوط کرد. این کانال دوجداره به اروندرود می‌رسید، همان موقع بالگرد عراقی برای اینکه فرماندهان عراقی را بتواند از خرمشهر نجات دهد آمد ولی با شلیک برادران مجبور به فرار شد تا اینکه برادران خود را به اروند رساندند و تا نزدیکی ظهر عراقی‌هایی که تسلیم شده بودند از این طرف مثل کاروان عبور می‌کردند و برادران رزمنده از آنها پذیرایی می‌کردند. اینگونه بود که خرمشهر آزاد شد و امام(ره) با نگاه عرفانی خود فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد». در هرحال مأموریت ما بعد از ظهر به پایان رسید و به پایگاه خود برگشتیم. در برگشت وقتی از شلمچه برمی‌گشتیم، تیرهای آهن، نخلستان‌های سوخته و تویوتا‌های سوخته شده را دیدیم که برای جلوگیری از پیاده شدن چترباز به‌صورت عمودی در زمین کاشته بودند. در پایان یادی می‌کنم از تمامی شهدا، بخصوص شهدای این عملیات و بویژه سه شهیدی که تازه ازدواج کرده بودند و در این عملیات به شهادت رسیدند؛ شهید سعید‌الله عسگری، معاون گردان، شهید نوروز علی کریمی و شهیدعلی محمدی.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7635/15/577773/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها