واقع‌گرایی زنانه در داستان ایرانی


زهره مسکنی  / نویسنده و روزنامه‌نگار
 ‌‌ او از این نوشته که زنان چگونه با استفاده از واقع‌گرایی ادبی به تشریح جامعه خود می‌پردازند‌
 رئالیسم از قرن نوزدهم به بعد نوعی سبک نوشتن را به جهان ادبیات عرضه کرد که آثار آن تا کنون در گونه‌های مختلف ادبی مشهود است. رئالیسم ادبی در داستان‌نویسی از طریق به تصویر کشیدن تجارب روزمره، همان‌گونه که در زندگی واقعی روی می‌دهند، واقعیت را نشان می‌دهد؛ شخصیت‌ها، مکان‌ها و ماجراهای آشنا و قابل لمسی را توصیف می‌کند و بیشتر به طبقات متوسط و پایین جامعه می‌پردازد. در ایران پس از نهضت مشروطه، نویسندگانی آثاری را در این مکتب منتشر کردند که حاوی مضامین اجتماعی و سیاسی مختلف بود. «چشم‌هایش» از بزرگ علوی، «حاجی آقا» از صادق هدایت، «جای خالی سلوچ» از محمود دولت‌آبادی، «همسایه‌ها» از احمد محمود و «شوهر آهو خانم» از علی محمد افغانی از جمله همین آثار است. پرداختن به شخصیت‌ها، فضاها و رویدادهای درون خانواده از ویژگی‌های مشترک آثار ادبی ایرانی نوشته شده در سبک رئالیسم به شمار می‌رود؛ چیزی که اسماعیل فصیح بیش از دیگران و به گونه‌ای زنجیروار در اغلب آثارش به آن پرداخته است. او در رمان‌هایش تأثیر جبر محیط و وراثت و سرنوشت بر اعضای خانواده و تغییر و تحول مناسبات زندگی شهری را طی نیمه نخست قرنی که اکنون رو به پایان است، بخوبی کاویده و نمایانده است. وقتی «جلال آریان»، شخصیت مشهور رمان‌های فصیح، در محله‌های نه‌چندان مرفه تهران قدیم رشد کرده و بعد برای تحصیل به امریکا رفته و بعدتر کارمند شرکت نفت و مقیم آبادان شده و یکی از دلمشغولی‌های همیشگی‌اش حل و فصل مشکلات و مسائل خواهرش «فرنگیس» بوده و تمام اینها برگرفته از زندگی واقعی نویسنده است، قطعاً ردیابی واقعیات ملموس زندگی در آثار نویسندگان زن ایرانی پیرو مکتب رئالیسم نیز خالی از لطف نیست.
چالش‌های همیشگی روبه‌روی زن ایرانی و ابعاد شخصیت او در خانواده بخش قابل توجه آثار نویسندگان زن این سرزمین است. در نمونه‌هایی بسیار، رئالیسم به کمک نویسنده آمده تا با استفاده از این ابزار هنری مرغوب دست به آفرینش آثار انتقادی، اجتماعی و احساسی از جنس زنانه بزند. رئالیسم در ادبیات ایرانی یکی از گسترده‌ترین و قوی‌ترین سبک‌های ادبی است که بررسی و تحلیل هر یک از نمونه‌های آن نیازمند به مجالی بیش‌ از این یادداشت است؛ اما اگر بنا باشد در همین فرصت مختصر از زنان رئالیست در عرصه داستان‌نویسی ایران نام برد، می‌توان پیش از همه به سیمین دانشور اشاره کرد. وی در «سووشون» با استفاده از رئالیسمی تعهدگرایانه و رویکردی اجتماعی، انتقادی اثرش را در اختیار دو سطح از خوانندگان گذاشته است. خوانندگانی عام که در سطور واقع‌گرایانه متن باقی می‌مانند و خوانندگانی خاص که با توجه به نشانه‌های درون‌متنی به لایه‌های عمیق معنا می‌رسند و این چیزی نیست جز «رئالیسم سمبلیک». در ادامه می‌توان از گلی ترقی نام برد که در داستان‌های او دیدگاه انتقادی‌، اجتماعی و فلسفی بر سایر محورها چیرگی دارد. او بویژه در نخستین داستان‌های مجموعه «من هم چه‌گوارا هستم» شخصیت آدم‌هایی را توصیف می‌کند که ناامید، ناتوان و تنها هستند و به این دلیل که جامعه را نادان و سطحی می‌بینند، در انزوا زندگی می‌کنند. شهرنوش پارسی‌پور نیز در رمان «سگ و زمستان بلند» و مجموعه «آویزه‌های بلور» از منظری دخترانه به شرح اندوه و بیم عاشقانه‌ای می‌پردازد که ریشه آن را باید در تاریخ ایران جست‌وجو کرد. او که در سبک نوشتاری خود به رئالیسم جادویی گرایش دارد، بعدها در «رمان طوبا و معنای شب» و مجموعه «زنان بدون مردان» با نگاهی عرفانی به تحولات روحی زنان پرداخت. غزاله علیزاده نیز در دهه هفتاد با رمان‌های «خانه ادریسی‌ها» و «شب‌های تهران» زنان را در رویارویی با مسائلی سیاسی و اجتماعی همچون انقلاب به تصویر می‌کشد. روایت ناآرامی‌های زنانی وحشت‌زده و مواجهه آنان با واقعیات دهشت‌بار در آثاری از فرخنده آقایی مانند «تپه‌های سبز» خواندنی است. او در «راز کوچک» و «یک زن یک عشق» فاصله بین واقعیت تلخ و آرزوی شیرین را در زنان منزوی بیان می‌کند و در رمان «جنسیت گمشده» با جسارتی ویژه به شرح تلاش‌های پسری برای تغییر جنسیت می‌پردازد.
منیرو روانی‌پور در مجموعه «کنیزو» و رمان «اهل غرق» با استفاده از رئالیسم جادویی رنج‌ها و حسرت‌های زنان را در فضای آمیخته به وهم جنوب ایران توصیف می‌کند. او که استاد ماهر بیان اسارت زنان با سنت‌های مردسالارانه لابه‌لای داستان‌هاست، آثار متعددی را درباره مشکلات عاطفی و معیشتی زنان در جامعه امروز ایران پدید آورده است؛ چیزی که بعدها در آثار بلقیس سلیمانی نویسنده کرمانی نیز به وفور و مکرر دیده شد. «بازی آخر بانو» و «خاله‌بازی» دو اثر این نویسنده با موضوع عشق و قدرت هستند که بر بستر رویدادهای سیاسی و اجتماعی دهه شصت با محوریت زنان نوشته شده است.
 می‌رسیم به فریبا وفی که در رمان‌هایش به قضاوت نمی‌پردازد و خواننده را صرفاً به تماشای شخصیت‌های زن داستانش می‌برد. نخستین رمان او «پرنده من» روایتی است از زنی خانه‌دار، متأهل و دارای دو فرزند که تناقضات کلی جامعه با روزمرگی‌های فضای داخلی خانه‌اش اثر وفی را خواندنی کرده است. او که در داستان‌هایش از ترس‌ها و دغدغه‌هایی در ظاهر بسیار ساده، اما تکان‌دهنده حرف می‌زند، در اثر دیگر خود «بی‌باد، بی‌پارو» نیز به شرح زندگی زنی مهاجر پرداخته است.
و اما زویا پیرزاد، نویسنده‌ای که آثارش بدون گره مشهود و آشکار نیز خاص و خواندنی است و تنها سبب این موفقیت همان بهره‌گیری از رئالیسم خالص بر پایه عینیت  زندگی بی‌هیچ کم و کاستی است. تجدید چاپ آثاری از پیرزاد مانند مجموعه داستان‌های «مثل همه عصرها»، «طعم گس خرمالو» و«یک روز مانده به عید پاک» و نخستین رمانش «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» به‌دلیل قلم ساده و روان و متکی بر عینیت  زندگی همواره با استقبال خوانندگان همراه است. موضوع رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» تکرار و یکنواختی زندگی زنی خانه‌دار، خستگی و فرسودگی او از این روند و دلبستگی‌اش به مرد همسایه‌ای است که فکر می‌کند شاید با او زندگی متفاوتی خواهد داشت.
موضوع اصلی اغلب رمان‌های زنان بر محور مسائل خودشان است. نویسندگان زن ایرانی، رمان را بهترین ابزار برای بروز دنیای درونی، تنهایی، دردها و رنج‌های خود می‌دانند و طناب محکم رئالیسم برای بیرون‌کشیدن جرعه‌ای آب گوارا از عمق چاه تعصب و تحول، لذتی بر عطش امیدوارانه خوانندگان و ابزاری قابل اعتماد است.کمی جلوتر که بیاییم و در آثار داستانی امروز به پیگیری جریان رئالیسم در آثار نویسندگان زن ایرانی بپردازیم، به داستان‌های کوتاه و بلند بسیاری می‌رسیم که همگی مواد خام آثار خود را از جهان واقعی پیرامون خود تهیه می‌کنند و با فضاسازی‌ها و شخصیت‌پردازی‌های کاملاً ملموس به روایت چشم‌اندازهای تازه‌ و خواندنی برای خوانندگان می‌رسند. نسیم مرعشی در «پاییز فصل آخر سال است» ضمن پرداختن به موضوع مهاجرت برای درس‌خواندن و شکست عشقی چهره جدیدی از زن ایرانی را روایت می‌کند که گویی خواننده به نحو شگفت‌انگیزی او را می‌شناسد؛ سارا سالار در «هست یا نیست؟» از میانسالی زنان، جایی بین گذشته و آینده، میانه شور بلوغ و کسالتِ سالمندی می‌نویسد؛ زهرا عبدی در «تاریکی معلق روز» علاوه بر ناهنجاری‌های گریبانگیر زنان در جامعه امروز از فعالیت آنان در عرصه‌های گوناگون رسانه‌ای می‌نویسد؛ عطیه عطارزاده در «مردن با گیاهان دارویی» از دختری نابینا می‌نویسد که رابطه او با دنیا از طریق بو و صداست؛ مریم حسینیان در «بانو گوزن» زنی را روایت می‌کند که سودای فروشندگی‌ زیور‌آلات و وسایل تزئینی دارد؛ نازنین جودت در «به وقت بی‌نامی» از زنان، مادران و دخترانی می‌نویسد که سال‌های جنگ را در مناطق غیرجنگی سپری کرده‌اند و... هرچه پیش می‌رویم می‌بینیم که زنان چگونه با استفاده از واقع‌گرایی ادبی، به تشریح جامعه خود پرداخته و به قول بالزاک مورخ عادات و اخلاق مردم و اجتماع خویش و بویژه زنان جامعه خود شده‌اند.
 




آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7678/10/582202/1
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها