فرودگاه قلعه مرغی-11

قانون مسابقه کفتر پرانی


محمد بلوری/فرودگاه قلعه‌مرغی نخستین فرودگاه در جنوب شهر تهران احداث شد و در آغاز سال 1300 دو هواپیمای اهدایی انگلیسی‌ها به ایران در این فرودگاه بر زمین نشست و قلعه مرغی یک شهرک با سکونت اقشار مختلف شد، در نیمه دهه 1336 یک هواپیمای نظامی در جریان مسابقه کبوتربازها سقوط کرد و پس از آن دستور کشتار کبوتران صادر شد و استوار نایب از پاسگاه ژاندارمری قلعه مرغی سردسته گروه ضربت علیه کبوتربازان و کشتار کبوتران شد... استوار نایب هنگام گذر از کوچه‌ای یک گروهبان انگلیسی را دید که می‌خواست دختری را از درخانه‌ای به گردش ببرد ولی مادرش با داد و بیداد مخالفت می‌کرد...
٭٭٭
... استوار نایب چنگ انداخت به سینه گروهبان انگلیسی، او را به سینه دیوار کوبید و مادر دختر گفت: خدا خیرت بده خان نایب از این اجنبی بی‌حیا بپرسین از جون ما چی می‌خواد! مست کرده آمده بزور می‌خواد دخترم را به گردش ببره! توی حیاط، دخترش با آشفته‌حالی بالا و پایین می‌رفت و کفش‌های قرمز پاشنه بلندش، تق‌و‌تق می‌کرد. یک پیرهن صورتی به تنش بود که دامنش تا روی قوزک پاهایش می‌رسید. با یک دست، بند کیف‌اش را روی شانه‌اش انداخته بود و با حالتی عصبی، تند تند آدامس می‌جوید. لب حوض که رسید رو‌به مادرش کرد و گفت: -‌ بزار برم عزیز، آبروریزی راه ننداز. داریم میریم سینما زود بر می‌گردم. زن ناخن به گونه‌اش کشید و با صدای خفه‌ای گفت:
- اقدس، به‌خاک پدر خدا بیامرزت، اگر بخوای از در حیاط بیرون بری جفت قلم پاهات را می‌شکنم، بی‌حیا صبر کن داداش‌ات بیاد.
استوار نایب دلیرانه سینه به سینه گروهبان انگلیسی ایستاد و با اشاره دست تشر زد:-‌ برو پی کارت اجنبی. اومدین تو این مملکت طیاره هواکنین یا شکار ناموس مردم؟ گروهبان انگلیسی با حالتی گیج و منگ، پس پسکی رفت و نایب با چشم‌هایی که از شراره‌های خشم می‌درخشید نگاهش کرد. استوار نایب، با رفتن گروهبان در کوچه راه افتاد. از پشت در صدای داد و فریاد مادر و دختر را می‌شنید که با هم مشاجره داشتند. شبی که یک هواپیمای نظامی در آسمان تهران با هجوم یک دسته از کبوتران سقوط کرد و سرنشینانش در میان لاشه‌ شعله‌ور این هواپیما سوختند. دو کبوتر باز در حاشیه فرودگاه قلعه‌مرغی مسابقه کبوترپرانی داشتند. آقا مهدی دوچرخه‌ساز و شعبان ‌خان قصاب محله که میانه خوبی با هم نداشتند و گاهی به بهانه‌ای با هم سرشاخ می‌شدند.
هنگام عصر استوار نایب، جلوی دکان قصابی شعبان ایستاده بود و به دو ژاندارم تفنگ بدوش دستور‌هایی می‌داد تا روانه گشت شبانه شوند. یک گروهبان که صورت آفتاب سوخته استخوانی داشت نفس‌زنان از راه رسید تا درباره گشت شبانه‌اش گزارش بدهد. سبیل‌های پت و پهنی داشت که نوک تابیده شان، روی گودی صورتش روبه‌بالا تاب خورده بود. چشم‌هایی عسلی با نگاهی کاونده همچون چشم‌های یک عقاب شکاری که به‌صورت تکیده استخوانی اش حالت بی‌رحمانه‌ای می‌بخشید. استوار نایب پرسید:
-‌ چیه سرکار سالاری؟ به نفس‌افتادی؟ خبری شده؟
گروهبان سالاری کرنش‌کنان با ته لهجه‌ای جواب داد:
-‌ امن و امان سرکارخان نایب، به احترام شما ساکنان قلعه‌مرغی خودشان مقررات امنیتی را رعایت می‌کنند. همه محلات امن و امان هست... استوار نایب از حرف‌های تملق‌آمیز گروهبان خوشش نیامد. با اخم، نگاه معنی‌داری به شعبان قصاب انداخت که پشت‌پیشخوان دکان قصابی‌اش ایستاده بود و گوشت گوسفندی را شقه می‌کرد و به طعنه گفت:
- اگر نالوطی‌ها بذارن اما امشب می‌خوام ببینم کی جرأت می‌کند، امشب موقع مسابقه کفترپرونی شاخ و شونه بکشه، من شاخش رو می‌شکونم.
قصاب گوش‌خوابانده بود به هشدار نیشدار و کنایه‌آمیزخان نایب و چشم‌های درشت تا به تایش که دو دو میزد. پوست صورت پر آبله‌اش از خشم به رنگ چرم در آمد و با صدای دورگه‌ای گفت:
-‌ خان نایب. جلوی دکون من همچین بلندبلند روبه من داد میزنی که هرکس بشنوه خیال می‌کنه منظورتون ما هستیم!
استوار نایب نگاه تلخی به او کرد و گفت: -‌ شنیدم با آقا مهدی دوچرخه‌ساز گرو بستین، قراره سحری کفتر پربدین! مواظب باش شعبون.
شعبان بازوهای کت و کلفت‌اش را روی سینه پرمویش تاب داد و دلیرانه گفت: -‌ کفتر پرونی هم جرم به حساب می‌آد سرکار نایب؟
نایب گفت: خواهیم دید قصاب‌باشی. خواهیم دید. فقط به نوچه هات و قمه‌کش‌هات حالی کن وای به حال شون اگر دست از پا خطا کنند. آنوقت با من طرف هستند آقا قصاب باشی! و بی‌آنکه منتظر شنیدن جوابی باشد، به‌طرف قهوه‌خانه راه افتاد و رو دستش گروهبان سالاری به دنبالش راه افتاد و پیر مردان قهوه‌خانه نشین به احترامش دست به سینه نیم‌خیز شدند و خاکسارانه با او خوش‌وبش کردند.
ادامه مطلب پنجشنبه آینده


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7678/8/582269/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها