تأملی در باب نصیحت در رسانه
علیرضا نراقی
منتقد
تا به حال جز در موارد استثنایی، چه کسی را دیدهاید که از شنیدن نصیحت احساس خوشایندی داشته باشد؟ ناخوشایندی نصیحت برای انسان امروزی امری طبیعی است، چرا که نصیحت خلاف گفتوگو و ملزومات آن است. نصیحت ناشی از ارتباطی یکسویه و بالا به پایین است، یک طرف آگاه فرض شده که میگوید و طرف دیگر صرفاً میشنود.
به همین دلیل نوعی قدرتنمایی در نصیحت کردن نهفته است و ساختار سلسله مراتبی را بازتولید میکند.
اگر در ادبیات کهن شرق و گاه غرب- پیش از روشنگری- پند و اندرز متداول بوده است، به دلیل سنتی حکمی و معنوی است. یعنی اینکه نصیحت در کلام شخصی حکیم و راهپیموده، با زبانی فخیم و پالوده جاری میشد و علاوه بر پیروان، بیشتر خطاب به حاکمان بود. نصیحت در آن فضا، از صاحبان قدرت یا نهادهای رسمی به گروههای مختلف اجتماعی بیان نمیشد بلکه برعکس، روشنگران و دانایان جامعه قدرتمداران را مخاطب قرار میدادند. نکته مهم دیگر این است که اندرزنامهها و حتی سیاستنامهها در روزگار قدیم، در زیست جهانی سنتی و مبتنی بر ادبیاتی عرفانی- اخلاقی شکل میگرفت و آنجا عقل خودبنیاد، برابری و آزادی فردی توسط اقشار اثرگذاری از جامعه، به عنوان اموری اصیل و ارزشهایی بنیادین در نظر گرفته نمیشد.
اما شاید امروزه از معدود فضاهایی که ادبیات نصیحت و اندرز در آن میتازاند همین رسانه ملی پرحرف و چانه گرم ماست. سالهاست که دیگر آش آنقدر شور شده که این ادبیات از برنامههای معنوی، اخلاقی و آموزشی، به نمایشها و جُنگهای سرگرم کننده و تفریحی هم سرایت کرده است. این ناهمگونی، هم ناشی از تأخر فرهنگی سیاستگذاران رسانه است و هم عدم درک برنامهسازان از زمانه.
در رسانه مبتنی بر حرف ما، که در آن زمان امری مطلقاً بی ارزش است، میان برنامه استعدادیابی اوقاتی طولانی و مفصل صرف نصیحت اخلاقی میشود و در میان یک جُنگ شادیآور به مردم به شکلی کاملاً مستقیم و بیظرافت پند و اندرز داده میشود. درون این فضا همه چیز هم هست؛ از نصیحت درباره امور روزمره، چون درست حرف زدن و رفتار صحیح اجتماعی و خانوادگی، تا تشویق به امور خیر و متعالی. نتیجه تمام این نصایح چیزی جز منقَّص شدن عیش سرگرمی و لوث شدن محتوای پند نیست. مثالهای فراوان این وضعیت حتماً تا به حال به ذهنتان آمده است. این ناهمگونی معضلی فرهنگی است که ناشی از مخاطب نشناسی و اصالت قائل نشدن برای کار اصلی خود است که همانا سرگرم کردن مخاطبان باشد.
چنین رویکرد نصیحت گونهای از سوی مجری سرگرمی یا کمدین، احساس صمیمیت و هموزنی را از مخاطب میگیرد. یکی از علتهایی که بخشی از جامعه ما، بشدت به دنبال قضاوت کردن و رسوا ساختن اشخاص مشهور، اعم از بازیگر، مجری و... است در همین نکته نهفته است. این قشر گاه به شکلی بی وجه و ریاکار، خود را معلم تودهها جا میزند و همین برخورد یکسویه و فراتر از گفتوگو، جامعه را نسبت به رفتارهای آنها حساس و خطاجو میکند و به طور ناخودآگاه بخشی از مردم را وا میدارد که همان کاری را با آنها کنند که وقتی دستشان برسد، با فلان مسئول و صاحب قدرت در زمان ارتکاب کوچکترین خطایی میکنند.
منتقد
تا به حال جز در موارد استثنایی، چه کسی را دیدهاید که از شنیدن نصیحت احساس خوشایندی داشته باشد؟ ناخوشایندی نصیحت برای انسان امروزی امری طبیعی است، چرا که نصیحت خلاف گفتوگو و ملزومات آن است. نصیحت ناشی از ارتباطی یکسویه و بالا به پایین است، یک طرف آگاه فرض شده که میگوید و طرف دیگر صرفاً میشنود.
به همین دلیل نوعی قدرتنمایی در نصیحت کردن نهفته است و ساختار سلسله مراتبی را بازتولید میکند.
اگر در ادبیات کهن شرق و گاه غرب- پیش از روشنگری- پند و اندرز متداول بوده است، به دلیل سنتی حکمی و معنوی است. یعنی اینکه نصیحت در کلام شخصی حکیم و راهپیموده، با زبانی فخیم و پالوده جاری میشد و علاوه بر پیروان، بیشتر خطاب به حاکمان بود. نصیحت در آن فضا، از صاحبان قدرت یا نهادهای رسمی به گروههای مختلف اجتماعی بیان نمیشد بلکه برعکس، روشنگران و دانایان جامعه قدرتمداران را مخاطب قرار میدادند. نکته مهم دیگر این است که اندرزنامهها و حتی سیاستنامهها در روزگار قدیم، در زیست جهانی سنتی و مبتنی بر ادبیاتی عرفانی- اخلاقی شکل میگرفت و آنجا عقل خودبنیاد، برابری و آزادی فردی توسط اقشار اثرگذاری از جامعه، به عنوان اموری اصیل و ارزشهایی بنیادین در نظر گرفته نمیشد.
اما شاید امروزه از معدود فضاهایی که ادبیات نصیحت و اندرز در آن میتازاند همین رسانه ملی پرحرف و چانه گرم ماست. سالهاست که دیگر آش آنقدر شور شده که این ادبیات از برنامههای معنوی، اخلاقی و آموزشی، به نمایشها و جُنگهای سرگرم کننده و تفریحی هم سرایت کرده است. این ناهمگونی، هم ناشی از تأخر فرهنگی سیاستگذاران رسانه است و هم عدم درک برنامهسازان از زمانه.
در رسانه مبتنی بر حرف ما، که در آن زمان امری مطلقاً بی ارزش است، میان برنامه استعدادیابی اوقاتی طولانی و مفصل صرف نصیحت اخلاقی میشود و در میان یک جُنگ شادیآور به مردم به شکلی کاملاً مستقیم و بیظرافت پند و اندرز داده میشود. درون این فضا همه چیز هم هست؛ از نصیحت درباره امور روزمره، چون درست حرف زدن و رفتار صحیح اجتماعی و خانوادگی، تا تشویق به امور خیر و متعالی. نتیجه تمام این نصایح چیزی جز منقَّص شدن عیش سرگرمی و لوث شدن محتوای پند نیست. مثالهای فراوان این وضعیت حتماً تا به حال به ذهنتان آمده است. این ناهمگونی معضلی فرهنگی است که ناشی از مخاطب نشناسی و اصالت قائل نشدن برای کار اصلی خود است که همانا سرگرم کردن مخاطبان باشد.
چنین رویکرد نصیحت گونهای از سوی مجری سرگرمی یا کمدین، احساس صمیمیت و هموزنی را از مخاطب میگیرد. یکی از علتهایی که بخشی از جامعه ما، بشدت به دنبال قضاوت کردن و رسوا ساختن اشخاص مشهور، اعم از بازیگر، مجری و... است در همین نکته نهفته است. این قشر گاه به شکلی بی وجه و ریاکار، خود را معلم تودهها جا میزند و همین برخورد یکسویه و فراتر از گفتوگو، جامعه را نسبت به رفتارهای آنها حساس و خطاجو میکند و به طور ناخودآگاه بخشی از مردم را وا میدارد که همان کاری را با آنها کنند که وقتی دستشان برسد، با فلان مسئول و صاحب قدرت در زمان ارتکاب کوچکترین خطایی میکنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه