ضرورت تئاتر اجتماعی
رضا آشفته
منتقد
تئاتر انواع دارد و همان بهتر که در یک فضای مردم سالارانه مباحث مختلف از زاویه دیدهای متنوع مطرح شود و به همین ضرورت، تئاتر اجتماعی نیز باید برای بقا و ارتقای هر جامعه جدی گرفته شود. شاید برخی بپندارند که تئاتر اگر بهسمت اجتماع برود، نویسنده و کارگردان حکم مصلح اجتماعی مییابند و برخی در خود نمیبینند که از چنین مقام و جایگاهی براحتی بشود با مردم ارتباط گرفت و همان سویه هنر برای هنر یا به عبارت دیگر بیان فرم گرایانه را ارجح میدانند و دل از تکاپوی اجتماعی در هنر برمی دارند و خود را درگیر زیبایی شناسی ِصِرف میکنند.
در حالی که میشود تئاتر اجتماعی کار کرد و مصلح اجتماعی نیز نبود، یعنی تئاتر ابزاری است که تو را در جایگاه منتقد قرار خواهد داد و با طرح پرسش ، بخواهی و بشود شرایط را بهتر کرد، بویژه در جوامعی که هنوز اندر خم یک کوچهاند و در عادیترین مسائل نیز امکان زد و خورد پیش میآید، همان بهتر که تئاتر اجتماعی به شکل پر رنگ احساس مسئولیت کند و با چالش کشیدن همه امور ممکن بتواند رهاوردی رو به پیش را قابل دید مخاطبانش قرار دهد، چون صحنه آزمون و خطایی عینی و علنی است و همه چیز را به بهترین شکل ممکن آشکار میسازد و همین نمود عینی میتواند ما را به درازنای مسائل و ژرف اندیشی پیرامون اش آگاه سازد و این آگاهی سدی بزرگ برای بطلان وقت، هزینه و در عین حال زد و خورد و حتی بگومگوهای زیادی است و چه بهتر که در کمترین وقت و هزینه بشود این مسائل را در تئاتر آزمود؛ بیآنکه کارگردان بخواهد مصلح اجتماعی باشد یا بخواهد از منظر و موضعی بالادست برای دیگران نسخه بپیچد.
اجتماع محل آمد و شد بسیاری است و در هر مکان و نهادی -از خانواده گرفته تا مدرسه و دانشگاه و هر اداره و صنفی- ما هر روز با صدها مسأله ریز و درشت همراهیم و آنهایی که میتوانند محل مناقشه و درگیری باشند بهتر است از طریق کتاب، فیلم، تئاتر و مانند اینها به مرزهای اعتمادسازی پا بگذارند وگرنه مناقشات دامنگیر و حتی ویرانگر خواهد شد. این طبیعت اجتماع است و هیچ راه گریزی نیست وگرنه دامنه اشتباهات و خطاها آنقدر وسیع خواهد شد که گاهی کینهها و نفرتها دیگر به سختی زدوده خواهند شد.
حالا تئاتر بسترساز همین چالشها و رودررویی هاست و بهتر است که آزادی عمل باشد تا ذات و کنه قضیه افشاگری شود و ما بدانیم دقیقاً صورت مسأله چه هست و واکنشها در برابرش چگونه سمت و سو مییابد. این روشی عمل گرایانه است که بدانیم نتایج و پیامد آن ما را چگونه مدیریت میکند. به هر حال ما به تئاتر میرویم که کنشمند از آن بیرون بیاییم. اگر تئاتری ظرفیت تأثیر و القاگری لازم را نداشته باشد، در آن صورت مواجهه ما خنثی و بیتفاوت خواهد شد. این پیامد همان تئاتر بدون محتوا است و مهار شده و در لفافه مانده است که حظ و لذتی آنی را نصیب مخاطبش میکند و چه بسا بحث زیبایی شناسانهاش با آنکه به درازا میکشد اما انگار با یک امر تهی و خالی از معنا همراه هستیم که هیچگاه جلوه حقیقی اش را بر ما آشکار نمیکند. در حالی که در همان فرمگرایی نیز با ضرس قاطع میشود گفت ،محتوایی بهتر و پردازش شده تر را میتوان در اختیار داشت. چنانچه «میرهولد» روسی نیز با تئاتر فرمالیستی در برابر دستگاه فرهنگی عریض و طویل اتحاد جماهیر شوروی با این نوع برخورد و شیوه، دهن کجی اش را اعلام میکرد و به نوعی بزرگترین کنش ممکن را در برابر آن نظرگاه تحمیلی و افراطی رئالیسم سوسیالیستی ابراز میکرد.
ما نیز بیآنکه بخواهیم مصلح باشیم باید که مسائل را در بیطرفی ممکن در صحنه بدون حب و بغض ابراز کنیم بلکه هدف همان تعالی و آگاهی بخشی جامعه باشد و بهدنبال پیامد و دستاوردی باشیم که در آن انسانها بتوانند در موقعیتهای بهتر و با اتکا به فصل مشترکهای بیشتر خود را بازیابی کنند و از زد و خورد و حذف و کنار زدن همدیگر دوری کنند.
منتقد
تئاتر انواع دارد و همان بهتر که در یک فضای مردم سالارانه مباحث مختلف از زاویه دیدهای متنوع مطرح شود و به همین ضرورت، تئاتر اجتماعی نیز باید برای بقا و ارتقای هر جامعه جدی گرفته شود. شاید برخی بپندارند که تئاتر اگر بهسمت اجتماع برود، نویسنده و کارگردان حکم مصلح اجتماعی مییابند و برخی در خود نمیبینند که از چنین مقام و جایگاهی براحتی بشود با مردم ارتباط گرفت و همان سویه هنر برای هنر یا به عبارت دیگر بیان فرم گرایانه را ارجح میدانند و دل از تکاپوی اجتماعی در هنر برمی دارند و خود را درگیر زیبایی شناسی ِصِرف میکنند.
در حالی که میشود تئاتر اجتماعی کار کرد و مصلح اجتماعی نیز نبود، یعنی تئاتر ابزاری است که تو را در جایگاه منتقد قرار خواهد داد و با طرح پرسش ، بخواهی و بشود شرایط را بهتر کرد، بویژه در جوامعی که هنوز اندر خم یک کوچهاند و در عادیترین مسائل نیز امکان زد و خورد پیش میآید، همان بهتر که تئاتر اجتماعی به شکل پر رنگ احساس مسئولیت کند و با چالش کشیدن همه امور ممکن بتواند رهاوردی رو به پیش را قابل دید مخاطبانش قرار دهد، چون صحنه آزمون و خطایی عینی و علنی است و همه چیز را به بهترین شکل ممکن آشکار میسازد و همین نمود عینی میتواند ما را به درازنای مسائل و ژرف اندیشی پیرامون اش آگاه سازد و این آگاهی سدی بزرگ برای بطلان وقت، هزینه و در عین حال زد و خورد و حتی بگومگوهای زیادی است و چه بهتر که در کمترین وقت و هزینه بشود این مسائل را در تئاتر آزمود؛ بیآنکه کارگردان بخواهد مصلح اجتماعی باشد یا بخواهد از منظر و موضعی بالادست برای دیگران نسخه بپیچد.
اجتماع محل آمد و شد بسیاری است و در هر مکان و نهادی -از خانواده گرفته تا مدرسه و دانشگاه و هر اداره و صنفی- ما هر روز با صدها مسأله ریز و درشت همراهیم و آنهایی که میتوانند محل مناقشه و درگیری باشند بهتر است از طریق کتاب، فیلم، تئاتر و مانند اینها به مرزهای اعتمادسازی پا بگذارند وگرنه مناقشات دامنگیر و حتی ویرانگر خواهد شد. این طبیعت اجتماع است و هیچ راه گریزی نیست وگرنه دامنه اشتباهات و خطاها آنقدر وسیع خواهد شد که گاهی کینهها و نفرتها دیگر به سختی زدوده خواهند شد.
حالا تئاتر بسترساز همین چالشها و رودررویی هاست و بهتر است که آزادی عمل باشد تا ذات و کنه قضیه افشاگری شود و ما بدانیم دقیقاً صورت مسأله چه هست و واکنشها در برابرش چگونه سمت و سو مییابد. این روشی عمل گرایانه است که بدانیم نتایج و پیامد آن ما را چگونه مدیریت میکند. به هر حال ما به تئاتر میرویم که کنشمند از آن بیرون بیاییم. اگر تئاتری ظرفیت تأثیر و القاگری لازم را نداشته باشد، در آن صورت مواجهه ما خنثی و بیتفاوت خواهد شد. این پیامد همان تئاتر بدون محتوا است و مهار شده و در لفافه مانده است که حظ و لذتی آنی را نصیب مخاطبش میکند و چه بسا بحث زیبایی شناسانهاش با آنکه به درازا میکشد اما انگار با یک امر تهی و خالی از معنا همراه هستیم که هیچگاه جلوه حقیقی اش را بر ما آشکار نمیکند. در حالی که در همان فرمگرایی نیز با ضرس قاطع میشود گفت ،محتوایی بهتر و پردازش شده تر را میتوان در اختیار داشت. چنانچه «میرهولد» روسی نیز با تئاتر فرمالیستی در برابر دستگاه فرهنگی عریض و طویل اتحاد جماهیر شوروی با این نوع برخورد و شیوه، دهن کجی اش را اعلام میکرد و به نوعی بزرگترین کنش ممکن را در برابر آن نظرگاه تحمیلی و افراطی رئالیسم سوسیالیستی ابراز میکرد.
ما نیز بیآنکه بخواهیم مصلح باشیم باید که مسائل را در بیطرفی ممکن در صحنه بدون حب و بغض ابراز کنیم بلکه هدف همان تعالی و آگاهی بخشی جامعه باشد و بهدنبال پیامد و دستاوردی باشیم که در آن انسانها بتوانند در موقعیتهای بهتر و با اتکا به فصل مشترکهای بیشتر خود را بازیابی کنند و از زد و خورد و حذف و کنار زدن همدیگر دوری کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه