مروری بر راهبردهای کلان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در دوره گذشته
تصویر بزرگ را فراموش نکن!
امیر ناظمی
معاون وزارت ارتباطات
آلیس به یک دوراهی رسید و یک گربه را روی درخت دید. به گربه گفت: «از کدام مسیر باید بروم؟» گربه پرسید: «به کجا میخواهی بروی؟» آلیس پاسخ داد: «نمیدانم.» گربه گفت: «پس مهم نیست که از کدام راه بروی!»
این مکالمه در کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» است و شاید بیش از کتابهای ادبی، این گفتوگو در کتابهای مدیریت است که جا خوش میکند. در حقیقت استراتژی یا همان ترجمه فارسیاش یعنی راهبرد، همان راهنمایی است که به ما میگوید کجا برویم و شاید مهمتر از آن به ما بگوید کجا نرویم یا چه کارهایی نکنیم. در حقیقت اولویتگذاری است که به ما میگوید چه کارهایی نکنیم، یا چه کارهایی چه اندازه اولویت دارند.
خیلیها میخواهند بدانند وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در دورهای که گذشت در یک کلام ساده چه کرد؟ و پاسخ البته همان راهبردهایی است که از روز نخست هم مدام بیانشان کردیم. به زبان ساده ما دو راهبرد اصلی داشتیم:
۱-گسترش دسترسی همگانی
۲-گسترش تجربه کاربری (یا به زبان دیگر ارائه خدمات الکترونیکی به شهروندان)
همه چیز در راستای این دو راهبرد بود؛ و به معنای واقعی هر فعالیتی در ارتباط با این دو راهبرد تعریف میشد؛ فرقی ندارد امنیت سایبری باشد یا شبکه ملی اطلاعات یا استارتاپها؛ همگی در راستای این دو راهبرد بود. در ادامه ابتدا همین دو شاخص را مرور میکنیم و سپس به همان سؤال گربه از آلیس میپردازیم؛ یعنی قرار بود کجا برویم و برای این رفتن به کجاها تصمیمات سخت گرفته شد؛ هرچند خیلی از تصمیمات سخت را شاید نه امروز، اما فرداهایی هستند که میشود بیانشان کرد. اگر ۵ سال پیش کسی به شما میگفت که ۵ سال بعدتر: شما تاکسیتان را اینترنتی میگیرید، خریدتان را اینترنتی انجام میدهید؛ فیلمها و سریالهایتان را اینترنتی میبینید و مخاطب سریالهای اینترنتی از تلویزیون با اختلاف پیشی میگیرد و... شاید شما باور نمیکردید که در کمتر از چند سال چنین تغییراتی را شاهد باشید؛ اما واقعیت آن بود که چنین اتفاقاتی رقم خورد؛ آن هم در بدترین دوره تحریمهای خارجی و در بدترین دورههای رکود اقتصادی. اینکه چنین تغییراتی تا چه حد مهم بود آینده مشخص و ارزشگذاری میکند؛ در این یادداشت تنها اشاره میشود که چه راهبردی منجر به این تغییر شد.
۱-گسترش دسترسی همگانی
واقعیت دسترسی ایرانیان به اینترنت در سال ۹۲ یک شکاف بزرگ بود میان ایران و کشورهای توسعهیافته؛ در حالی که دسترسی به اینترنت 22 درصد بود، کشوری مانند امریکا دسترسی 76 درصد را تجربه میکرد. تصمیم برای راهبرد افزایش دسترسی همگانی البته هزینه زیاد اقتصادی و اجتماعی تحمیل میکرد. سادهترین هزینه این راهبرد، کاهش کیفیت دسترسی بود. به هر حال منابع محدود بود و هست و اگر تعداد کاربران افزایش مییافت معنای دیگرش کاهش کیفیت اینترنت بود. هر راهبردی هزینه دارد و اساساً شما در هر راهبرد دارید بخشی از مطلوبیتهایتان را قربانی برخی دیگر از مطلوبیتها میکنید. از ابتدای این دوره یعنی همان سال ۹۶ هم میدانستیم که افزایش کیفیت دسترسی به جای گسترش دسترسی منافع کوتاهمدت و حتی گروهی خوبی دارد؛ کسانی که حرفهای هستند احتمالاً کیفیت بهتری در دسترسی پیدا میکنند و احتمالاً همانها هم در شبکههای اجتماعی برایمان سوت و دست خواهند زد؛ حتی میدانستیم که گسترش دسترسی یعنی افزایش حساسیتهای سیاسی و عمومی؛ و این یعنی افزایش فشارها برای مسدودسازیها. با دانستن کامل همه این هزینهها بود که باز هم تصمیم گرفتیم به گسترش دسترسی. چرا؟
دنیای آینده دنیای اینترنت و داده و هوش مصنوعی است؛ دنیایی که با «اقتصاد دیجیتال»، دارد یک انقلاب صنعتی مهم با نام صنعت۴.۰ را تجربه میکند؛ همانطور که جامعه دارد به جامعه۵.۰ گذار میکند. اینها تنها مفاهیمی برای کتابهای دانشگاهی نیستند؛ بلکه زیرساخت کلیدی برای ورود به قرن جدید است. در حقیقت عدم توجه به دسترسی عمومی و تمرکز بر کیفیت، نه تنها میتوانست برای دورهای طولانی ما را از قطار توسعه پیاده کند؛ بلکه شکاف (و نه فقط شکاف دیجیتالی، بلکه سایر انواع شکافهای اجتماعی و اقتصادی) را در کشور بحرانی سازد. دسترسی خوب برای عدهای محدود و عدمدسترسی برای بخش اصلی جامعه، یعنی شکاف اقتصادی-اجتماعی موجود عمیقتر شود؛ یعنی بنا گذاشتن پایههای دسترسیهای غیرمنصفانه و نهایتاً یک بیعدالتی گسترده. گسترش دسترسی همگانی مانند هر راهبرد کلان دیگری دلایل و بنیانهایش را فراتر از دلایل تکساحتی (مانند فناوری) میگیرد. دلیل انتخاب «گسترش دسترسی همگانی» ریشههایی عمیقتر در حوزههای اجتماعی-اقتصادی داشت؛ ریشههایی که به ایران بلندمدت مینگریست.
بررسی آمار اما بخوبی نشان میدهد چگونه این راهبرد پیش رفت. تعداد مشترکین پهنباند (با تعریف سال ۹۲) چیزی حدود ۳۰۰ هزار مورد بود و در بهار ۱۴۰۰ این میزان به ۹۴ میلیون رسیده است. در این میان به دلیل چالش واگذاری مخابرات به بخش غیردولتی و انحصار سیم و داکت در این واگذاری پراشتباه، مشخص بود که در کوتاهمدت نمیتوان از طریق خطوط ثابت دسترسی همگانی را رشد داد و به دلیل انتخاب این راهبرد بود که رشد پهنباند از طریق شبکه موبایل اولویت یافت. به این ترتیب در حالی که تا انتهای سال ۹۴ نسل چهارم و سوم مخابراتی به صورت عملی وجود نداشت و در نتیجه تعداد مصرفکنندگانش نزدیک به صفر بود، ۵ سال بعد تبدیل شده بود به ۸۴میلیون مشترک پهنباند موبایل. به دلیل همین رشد سریع بود که اتحادیه جهانی مخابرات، در گزارش جهانیاش ایران را در هر ۳ سال گذشته، یکی از دو کشور پررشد جهان شناسایی کرد. آماری که نه بر اساس خوداظهاری ایران، بلکه طبق اطلاعات جهانی به دست آمد.
رشد ترافیک کل اینترنت هم از همین راهبرد است که اهمیت مییابد. در حالی که در سال ۹۲ کل پهنای باند اینترنت (ترافیک کاملاً خارجی که شامل موارد میزبانیشده در داخل کشور نیست) تنها ۱۲۲Gb/s بود، و در سال ۹۴ رسید به ۵۴۷ در حالی که در بهار۱۴۰۰ این ترافیک رسیده است به ۴۵۰۰Gb/s؛ رشدی حدود ۳۶ برابری. اما بخش عمدهای از دسترسی همگانی در شهرهای کوچک و روستاهاست. دسترسی روستاها در سال ۹۲ چیزی نزدیک به صفر بود؛ و اکنون با آنکه حدود ۳ هزار روستا (از حدود ۴۰ هزار روستای دارای سکنه) هنوز دسترسی به اینترنت پرسرعت ندارند، اما این روستاها کوچک هستند و 94 درصد از جمعیت روستایی به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند. گسترش دسترسی عمومی با تصمیمات سخت بسیار همراه بود. شاید یکی از مهمترین تصمیمات سخت مربوط بود به ثابت نگه داشتن تعرفه. امری که در دورهای حتی منجر به شکایت حقوقی و جریمه اپراتورها شد. بخشی از شرکتهای ارائهدهنده خدمات مخابراتی (FCP) نیز از این موضوع شاکی بودند و این در حالی بود که اصلیترین کسب و کارهای مرتبط با وزارت ارتباطات همین دو گروه بودند. هزینه سخت یعنی برخلاف خواسته اصلیترین کسب و کارهای بخش خود، لازم باشد تا به جای بخشینگری و کوتاهمدتنگری، راهبرد اصلی را که ملی و بلندمدت است، جلو ببرد. تثبیت تعرفه برای جامعه ایران که توان پرداخت و درآمدی محدودی دارد، نکتهای کلیدی بود. هرگونه افزایش قیمت به معنای کاهش استطاعت مالی بود و همین امر میتوانست مقیاس دیجیتال را کاهش دهد. داشتن نظریه توسعه است که تحمل هزینههای سنگین را برای شما امکانپذیر میکند؛ یا به عبارت دیگر زمینهساز تصمیمات سخت میشود. یکی دیگر از اقداماتی که در راستای این راهبرد پیش رفت استفاده از سازوکار و مفهوم «خدمات پایه همگانی» (USO: Universal Service Obligation) بود. براساس این مفهوم لازم بود تا از سهم دولت از اپراتورها بخشی از سهم درآمد صرف توسعه مناطقی شود که طبق منطق اقتصادی هزینه-فایده اپراتورها، جذابیتی برای اپراتور ندارد. ایده USO مانند UBI در حوزه فناوریهای ارتباطاتی و اطلاعاتی است. همین ساز و کار بودجهای بود که منجر به رشد سریع اینترنت در روستاها شد. برای دسترسی همگانی به خدمات اینترنتی لازم بود تا زیرساختهای جدیدتر ابری و مرکز داده نیز در کشور ایجاد شود. در سال ۹۲ تعداد رکهای مراکز داده غیردولتی در بهترین حالت کمتر از ۵۰۰ مورد بود؛ هرچند آمار دقیقی در این خصوص نیست و برآوردهای شرکتهای بزرگ اصلی نیز نشاندهنده ۲۰۰ رک است. اما در بهار ۱۴۰۰ به حدود 4 هزار و 500 رک رسیده است و بخش عمدهای از فعالیتها در داخل کشور میزبانی میشوند.
تحلیل سادهانگارانه میتواند این سیاست افزایش ظرفیت ابری را در راستای داخلیسازی و قطع اینترنت تفسیر کند؛ اما در حقیقت این برداشت سیاسی برای تقلیل یک سیاست اجتماعی-اقتصادی است. براساس استانداردهای طراحی شبکه، تأخیر (Latency) در کاربردهایی مانند پخش فیلم و موسیقی (Streaming) حداکثر میتواند ۸۰ میلی ثانیه باشد و با توجه به تأخیر اجباری ناشی از سوییچ و روتر و ساختار معماری شبکه کشور و فاصله جغرافیایی ایران با مراکز داده بزرگ جهانی که در اروپا و امریکا مستقر هستند، تنها راه ارائه خدماتی مانند پخش فیلم در مناطق غیرمرکزی ایران (مانند سیستان و بلوچستان) گسترش استفاده و همگانی کردن آن است، تأکید میکنم که گسترش تجربه کاربری تنها و تنها از طریق ایجاد ظرفیت ابری میسر بود.
برنامهای مانند شبکه مدارس کشور که با نام شبکه دانا به بهرهبرداری رسید؛ اما متأسفانه در بحبوحه کرونا، عملاً بدون استفاده ماند؛ نمونهای دیگر از همان برنامه دسترسی همگانی به شبکه بود. تقویت زیرساختهایی مانند توسعه مراکز تبادل داده کشور (IXP) یا طرحگذار از IPv.4 به IPv.6 و بسیاری دیگر از برنامههای زیرساختی، یک الزام اجتنابناپذیر و ضروری برای همین گسترش بود. در حقیقت شبکه ملی اطلاعات در این نگاه بود که تبدیل میشد به زمینهای برای ارائه ترافیک ارزانتر و باکیفیتتر؛ همانطور که بر اساس این نگاه شبکه ملی اطلاعات زیرساخت اینترنت و مکمل آن بود و نه جایگزین اینترنت بینالمللی.
۲- گسترش تجربه کاربری برای شهروندان
در حقیقت راهبرد۱ تنها ایجاد زیرساختی برای آیندگان نبود؛ بلکه به موازات زمینهای بود برای شکلگیری خدمات به شهروندان، زمینهای برای خلق تجربه کاربری برای شهروندان اقتصاد دیجیتال و کسبوکارهای دیجیتال بیش از هر عاملی نیازمند رسیدن به نقطه سر به سر خدمات و محصولات خود هستند. در حقیقت هیچ بنگاهی نمیتواند زیر نقطه سر به سر به فعالیت سودده و رشدیابندهای دست یابد. در حوزه اقتصاد دیجیتال این نقطه سر به سر، نه در درآمد، بلکه در میزان کاربر است که تبلور مییابد. به عبارتی دیگر کسبوکارها اگر به تعداد مشخصی کاربر دست پیدا نکنند، نمیتوانند تبدیل به کسبوکارهایی پایدار شوند. این نقطه سر به سر (تعداد کاربر) قابل جبران از طریق سرمایه مالی نیست. نکته کلیدی در اقتصاد دیجیتال آن است که هر کاربر با رفتار خود دادههایی تولید میکند که همان دادهها منابع اولیه و ورودی کسبوکار است. به همین دلیل است که با تزریق پول یا رانت عملاً امکان شکلگیری هیچ بنگاه بزرگ و موفق اقتصاد دیجیتال وجود ندارد. همین اصل کلیدی است که گاه توسط سیاستمداران و تصمیمگیران سیاسی نادیده گرفته میشود و بسیاری از آن پروژههای خیالی و همیشه شکستخورده از نادیده گرفتن همین واقعیت برمیآید.
راهبرد۱ امکان رسیدن به مقیاس اقتصادی لازم برای خدمات را فراهم میآورد. غیر از آنکه راهبرد۲ بود که میتوانست تلاشهای مربوط به راهبرد۱ را برای مردم عینیسازی کند. به عبارت دیگر راهبرد۲ بود که اجازه میداد تا زیرساخت تبدیل به خدمات قابل استفاده برای شهروندان شود. تمامی خدماتی که امروز تبدیل به بخشی از سبک زندگی این دوران شده است؛ مانند تاکسی اینترنتی یا خرید اینترنتی یا تفریح و سرگرمی آنلاین، نیاز به یک مقیاس اولیه اقتصادی (یا همان جرم بحرانی (Critical Mass) دارند. اگر راهبرد۱ دسترسی گسترده را فراهم نمیآورد؛ عملاً امکان شکلگیری مقیاس بحرانی برای هیچکدام از این کسبوکارها فراهم نبود. کمتر از ۵ سال پیش سریالهای خانگی از طریق CD/DVD توزیع میشد و در کنار صندوق سوپرمارکتها پر بود از نسخههای سخت این سریالها. به عنوان یک مثال پلتفرمی مانند فیلیمو در حالی که در سال ۹۶ حدود ۱۰۰هزار مشترک داشت، سال ۹۹ از ۱.۱ میلیون مشترک عبور کرد یا میزان بازدید از آپارات از حدود ۴.۴ میلیون در روز در ابتدای ۹۶ در بهار ۱۴۰۰ از مرز ۴۰ میلیون گذر کرد. میزان تجارت الکترونیک کشور که در سال ۹۵ با رقم کمتر از ۱۰۰۰ هزار میلیارد پایان یافته بود سال ۱۳۹۹ به حدود ۱۱۰۰۰ هزار میلیارد ریال رسید. تعداد معاملات الکترونیکی در سال ۹۶ در حدود ۴۰۰ میلیون مورد بود و سال ۹۹ بیش از ۱۵۷۰میلیون مورد (یعنی رشد ۴ برابری در ۳سال).
در حالی که اقتصاد دیجیتال در سال ۱۳۹۲ بر پایه صنعت ارتباطات سهم ۲.۶٪ از اقتصاد ملی را برعهده داشت؛ در سال ۱۳۹۹ به سهم ۶.۸۷٪ از GDP رسید و سهم فناوری اطلاعات از بخش ارتباطات پیشی گرفت. در حقیقت سهم حوزه اقتصاد دیجیتال از کل تولید ناخالص داخلی ۲۶۰٪ رشد کرده بود. به این ترتیب بود که وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات از یک بخش فرعی و حاشیهای اقتصاد کشور تبدیل به یک بخش اصلی شد.
برنامه مربوط به توسعه استارتاپها در این راهبرد بود که معنا داشت. اکوسیستم استارتاپی پیشران کلیدی در توسعه اقتصاد دیجیتال بود. بنگاههای بزرگ اقتصاد دیجیتال مانند اسنپ، تپسی، آپارات، کافه بازار، دیجیکالا و … نه تنها داستانهای موفقیت کسبوکارهایی در ایران بودند، بلکه الگویی بودند که نشان میداد، شکلگیری این نوع از کسبوکارها نه تنها امکانپذیر است؛ بلکه مطلوب نیز هست. کسبوکارهایی که در این دوره با رشد انفجاری خود، تبدیل به بازیگران اقتصادی شدند؛ و حتی بنیانگذاران آنها در قامت نمایندگان منتخب اتاقهای بازرگانی در میان صنعتگران و بازرگانان کشور توانستند صندلیهای خود را پیدا کنند. در این دوره سهم وبسایتهای فارسیزبان از ۰.۸٪ سال ۹۲ به ۱.۵٪ سال ۹۶ و نهایتاً به ۳.۴٪ در بهار ۱۴۰۰ رسید؛ چیزی بیش از ۳ برابر سهم فارسیزبانان از جمعیت جهان؛ و این یعنی مشارکت و حضوری فراتر از اندازهمان. زبان فارسی امروز پنجمین زبان اینترنت است؛ تا ضمن حفظ زبان فارسی توسعهدهنده اینترنت بوده باشیم؛ وقتی فرانسه، آلمان و ژاپن در رتبههای بعدی، به ترتیب در رتبههای ۶ تا ۸ قرار گرفتهاند. در حقیقت توجه همزمان به تجربه کاربری در کنار گسترش دسترسی است که میتواند در این اعداد منتشر شده توسط سازمانهای جهانی بروز یابد. حتی برنامههایی که با عنوان هدیه اینترنت رایگان گروههای مختلف طراحی میشد؛ ناظر به افزایش دسترسی همگانی و افزایش تجربه کاربران در بهرهگیری از خدمات الکترونیکی بود. در حقیقت هر بسته اینترنت رایگان هماناندازه که ناظر به راهبرد۱ برای گسترش دسترسیها بود، ناظر به راهبرد۲ برای گسترش تجربههای کاربری نیز بود. راهبرد۱ به این ترتیب پیشنیاز راهبرد۲ بود و از جنبهای دیگر راهبرد۲ نیز ضرورت و دلیل راهبرد۱ بود و بدون آن معنا نداشت.
تصویر بزرگ
راهبردها به غیر از آنکه مسیر را نشان میدهند، به ما بیراههها را هم نشان میدهند. بیراهههایی که میتواند ما را از مسیر اصلی دورتر و دورتر کند. راهبردهای بالا بود که به ما نشان داد انرژی اصلی را صرف چه توسعههایی کنیم؛ اینکه خیلی از موضوعات به خودی خود مهم نیستند؛ بلکه در تناسب با این موضوعات اهمیت مییابد. در حقیقت هر موضوعی باید در تصویر بزرگتر معنا پیدا میکرد. هر کاری در تناسباش با آن تصویر بزرگ است که ارزیابی میشود. امنیت سایبری مهم است؛ اما اگر همیشه نگران دادهها هستید؛ میتوانید کل فناوری اطلاعات را قطع کنید؛ آن وقت دیگر تهدید سایبری هم نیست! اما آیا این امر معقول است؟
در حقیقت امنیت سایبری مهم است؛ اما امنیت سایبری در خدمت دسترسی گستردهتر و استفاده بیشتر است که معنا مییابد. گاهی موضوعاتی جانشین اهداف اصلی میشوند و همین جانشینی یک دغدغه درست امنیتی به جای هدف اصلی است که چالشها را ایجاد میکند. در این دوره تلاش شد تا همه موضوعات در تناسب با این دو راهبرد باشد. شاید کسی از دور و بدون دانش کافی روی صندلیاش بنشیند و بگوید وزارت ارتباطات نباید از اپراتور شکایت میکرد؛ حتی ممکن است بگوید اینها حواشی غیرضروری بود. اما ثابت نگه داشتن قیمت برای دسترسی همگانی ضروری بود؛ تا در جامعهای مانند ایران که حساسیت قیمتش بالاست؛ امکان گسترش دسترسیها فراهم شود.
در دنیای سیاستگذاری هیچ تصمیمی به تنهایی ارزیابی نمیشود؛ بلکه تصمیمها در ارتباط با همدیگر و تناسب با راهبردهای کلان است که معنا مییابد؛ در ارتباطش با آن تصویر بزرگتر. هر بله یا نه که در مقابل یک اقدام مینشیند؛ از تناسبش با همین راهبردها است. اقتصاد دیجیتال از تمامی بخشهای اقتصادی کشور رشد بیشتری داشت؛ بیش از هر بخش اقتصادی دیگر از اقتصاد ملی سهم گرفت. اینها واقعیت آماری است. اما این رشد نه به واسطه رشد فناوری جهانی، بلکه به واسطه انتخاب راهبردهای درست و یکپارچگی در تصمیمگیریها بود؛ در شکل دادن به یک تصویر بزرگ، تصویری که فقط فنی-مهندسی نیست. روزهای آینده به این پرسش پاسخ خواهد داد که محمدجواد آذری جهرمی تا چه حد موفق بوده است؛ اما پرسش مهمتری که طرح خواهد شد چنین است: چگونه جواد جهرمی توانست موفق شود؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه