چند نکته درباره شرایط استاندارد تصویربرداری از یک اثر نمایشی
راهی برای مانایی تئاتر
زمان وفاجویی
نویسنده و کارگردان تئاتر
بیشک یکی از دغدغههای خالقان هنر نمایش منهای تأثیرگذاری بر مخاطب، مانا کردن اثرشان برای ثبت در تاریخ بوده است.
در این مسیر ابتدا اعلان و بروشور و بعدها عکس تنها یادبود و نسخه فیزیکی یک اثر به حساب میآمدند تا اینکه دوربینهای تصویربرداری مقداری این دغدغه را برطرف کردند اما همچنان چگونگی انتقال حداکثری حس و اتفاقات محل سؤال است.
تلاش برای پاسخ به این سؤال به دو شکل نمود پیدا کرده و دو طیف فکری را رقم زده است. دسته نخست معتقدند برای فیلمبرداری از یک اجرای نمایشی، دوربینها باید مانند تماشاگر ثابت در مکانهای مختلف (وسط، کنارهها، بالکن و...) جاگذاری شوند و بدون قطع از ابتدا تا انتهای نمایش را ضبط کنند و در تدوین هم تنها زاویههای متفاوت دوربینها به فراخور اتفاق کنار هم قرار گیرند.
دسته دوم معتقدند مانند یک اثر سینمایی ما میتوانیم دکوپاژ داشته باشیم و در راستای حس و اتفاقات در یک اجرای بدون تماشاگر پلانها را خرد و اجرا را بر این اساس ضبط کنیم. در پی این دو نظریه و پساز سالها حضور در تئاتر و همچنین رصد بازخوردهای هر دو گونه، معتقدم که نظریه اول باعث شکلگیری بازتولید نزدیکترین حس خواهد بود؛ البته که هیچ کدام از این دو روش جایگزین نشستن در سالن و دیدن اجرای زنده نمایش نیست و اعجاز این هنر در همین زنده بودن است و مواجهه مستقیم آن با تماشاگر.
بههر حال اما با تأکید روی شیوه نخست میتوان برای رسیدن به ایدهآلترین شکل هدف، 3 نوبت از اجرا را با دوربینهای حرفهای ضبط کرد، آنهم با دوربینهایی که قادر باشند در وضعیتهای نوری متفاوت در صحنه با وضوح بالا، تصاویر را ضبط کنند زیرا نور صحنهها از قبل، طراحی و اجرا میشوند. دوربینها باید براساس جایگاه تماشاگران در پنج نقطه یا بیشتر قرار گیرند تا تمام نقطه دیدهای سالن را پوشش دهند.
در برخی موارد میتوان خارج از این نقاط و بدون مزاحمت برای تماشاگران و تیم در حال اجرا نیز دوربینهایی را جاگذاری کنیم. این دوربینها همزمان با هم از آغاز تا پایان نمایش را ضبط میکنند و بهتر است علاوه بر صدای شاهد، حتماً صدا با میکروفونهای یقهای و ثابت نیز در خطی جدا ضبط شوند.
در این شیوه، وظیفه تدوینگر تنها متناسب کردن اتفاقات با زاویه دوربین مناسبتر است. امروزه و با امکانات موجود، اگر راشهای خام دارای کیفیت استاندارد باشند، میتوان پس از کامل شدن تدوین از تکنیک کالرکارکت یا اصلاح رنگ و نور برای نزدیک کردن تصویر به رنگ و نور واقعی اجرا بهره برد.
در ضمن فیلمتئاتر این فرصت را فراهم میکند تا بتوان فیلمهایی از تمرین و پشت صحنه اجرا، اسکیسهای صحنه و لباس، گریم و عکسهای تمرین و اجرا (میتواند مستندی باشد از روند تولید صفر تا صد اثر) را ضمیمه فیلم اصلی کرد و همانند بروشور، اسامی عوامل نمایش هم در تیتراژ پایانی قرار گیرند. گرچه میدانم همه این اقدامات نمیتواند کارکرد هنر نمایش را داشته باشد اما حداقل کاری است که میتواند اثر را به نوعی برای ثبت در تاریخ مانا کند.
نویسنده و کارگردان تئاتر
بیشک یکی از دغدغههای خالقان هنر نمایش منهای تأثیرگذاری بر مخاطب، مانا کردن اثرشان برای ثبت در تاریخ بوده است.
در این مسیر ابتدا اعلان و بروشور و بعدها عکس تنها یادبود و نسخه فیزیکی یک اثر به حساب میآمدند تا اینکه دوربینهای تصویربرداری مقداری این دغدغه را برطرف کردند اما همچنان چگونگی انتقال حداکثری حس و اتفاقات محل سؤال است.
تلاش برای پاسخ به این سؤال به دو شکل نمود پیدا کرده و دو طیف فکری را رقم زده است. دسته نخست معتقدند برای فیلمبرداری از یک اجرای نمایشی، دوربینها باید مانند تماشاگر ثابت در مکانهای مختلف (وسط، کنارهها، بالکن و...) جاگذاری شوند و بدون قطع از ابتدا تا انتهای نمایش را ضبط کنند و در تدوین هم تنها زاویههای متفاوت دوربینها به فراخور اتفاق کنار هم قرار گیرند.
دسته دوم معتقدند مانند یک اثر سینمایی ما میتوانیم دکوپاژ داشته باشیم و در راستای حس و اتفاقات در یک اجرای بدون تماشاگر پلانها را خرد و اجرا را بر این اساس ضبط کنیم. در پی این دو نظریه و پساز سالها حضور در تئاتر و همچنین رصد بازخوردهای هر دو گونه، معتقدم که نظریه اول باعث شکلگیری بازتولید نزدیکترین حس خواهد بود؛ البته که هیچ کدام از این دو روش جایگزین نشستن در سالن و دیدن اجرای زنده نمایش نیست و اعجاز این هنر در همین زنده بودن است و مواجهه مستقیم آن با تماشاگر.
بههر حال اما با تأکید روی شیوه نخست میتوان برای رسیدن به ایدهآلترین شکل هدف، 3 نوبت از اجرا را با دوربینهای حرفهای ضبط کرد، آنهم با دوربینهایی که قادر باشند در وضعیتهای نوری متفاوت در صحنه با وضوح بالا، تصاویر را ضبط کنند زیرا نور صحنهها از قبل، طراحی و اجرا میشوند. دوربینها باید براساس جایگاه تماشاگران در پنج نقطه یا بیشتر قرار گیرند تا تمام نقطه دیدهای سالن را پوشش دهند.
در برخی موارد میتوان خارج از این نقاط و بدون مزاحمت برای تماشاگران و تیم در حال اجرا نیز دوربینهایی را جاگذاری کنیم. این دوربینها همزمان با هم از آغاز تا پایان نمایش را ضبط میکنند و بهتر است علاوه بر صدای شاهد، حتماً صدا با میکروفونهای یقهای و ثابت نیز در خطی جدا ضبط شوند.
در این شیوه، وظیفه تدوینگر تنها متناسب کردن اتفاقات با زاویه دوربین مناسبتر است. امروزه و با امکانات موجود، اگر راشهای خام دارای کیفیت استاندارد باشند، میتوان پس از کامل شدن تدوین از تکنیک کالرکارکت یا اصلاح رنگ و نور برای نزدیک کردن تصویر به رنگ و نور واقعی اجرا بهره برد.
در ضمن فیلمتئاتر این فرصت را فراهم میکند تا بتوان فیلمهایی از تمرین و پشت صحنه اجرا، اسکیسهای صحنه و لباس، گریم و عکسهای تمرین و اجرا (میتواند مستندی باشد از روند تولید صفر تا صد اثر) را ضمیمه فیلم اصلی کرد و همانند بروشور، اسامی عوامل نمایش هم در تیتراژ پایانی قرار گیرند. گرچه میدانم همه این اقدامات نمیتواند کارکرد هنر نمایش را داشته باشد اما حداقل کاری است که میتواند اثر را به نوعی برای ثبت در تاریخ مانا کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه