فرهنگ فرار از قوی بودن
علیرضا نراقی
منتقد
گریه نمایشی از احساس درونی ماست، مثل خنده. اما به همان میزان که هر خندهای محصول شادی نیست، همه گریهها محصول اندوه و درد خود یا دیگری نیستند. مثلاً کودکان خردسال از روی غلظت احساس یا لطافت طبع نیست که زیاد گریه میکنند، بلکه از روی استیصال و به علت برآورده نشدن نیازهایشان است که گریه میکنند. گریه برای آنها ابتدا ابزار اطلاعرسانی و به مرور ابزاری برای به چنگ آوردن یا از دست ندادن چیزهاست. اغلب گریههای بزرگسالی هم همان کارکرد سودآور کودکی را بهعادت تکرار میکنند. نوعی راه فرار برای مواجه نشدن شفاف و مستقیم با استیصال و برآورده نشدن نیاز. بهنوعی میتوان چنین گریهای را، نمایشی ساختگی دانست، نوعی فرار از واقعیتها برای ارضای خودمحوری! مکانیزم امتیاز گرفتن از راه قوی نبودن، تلاشی برای فرار از قوی بودن و عاملیت در برابر واقعیتی که اغلب آزار دهنده و گاه غیر قابل تغییر است.
البته تنها گریه نیست که چنین حالت تخدیری و کودکوارهای دارد، تمام تظاهرات حسی که از نظر کمی و کیفی بیش از حد رخ میدهند و به نوعی اخلال نزدیک میشوند با همین صورتبندی توضیحپذیر هستند. حال بیایید با همین رویکرد به احساساتگرایی در رسانه و هنرهای نمایشی نگاه کنیم. حتماً شما هم با اصطلاح تحقیرآمیز «هندی» درباره برخی آثار نمایشی آشنا هستید. این اصطلاح در فرهنگ عامه ما از اینرو به برخی آثار اطلاق میشود که مثل فیلمهای هندی در نمایش احساسات حقیقی و باورپذیر نیستند، معمولاً روند منطقی را دور زده و با تمهیداتی غیر قابل باور، داستان یا روابط را پیش میبرند. آثار نمایشی ما نیز گاه و بیش و کم، گرفتار این احساساتگرایی و رویکردهایی است که «سانتیمانتال» نامیده میشود.
این مسأله البته تأثیراتی فرهنگی و جهانبینانه هم پیدا میکند و گاه مخاطب را به کودکوارگی و در نتیجه ناتوانی عادت میدهد. وقتی تحریک احساسات اصل میشود، استدلال و قانع کنندگی در فرع یک روایت قرار میگیرد– حال آن روایت میتواند یک اثرنمایشی، برنامه تلویزیونی یا حتی یک نطق و خطابه باشد- اینجا مؤلف یا راوی دارد از همان عادات انسان نابالغ بهره میبرد.
حتی این رویکرد احساساتگرا را میتوانیم در بسیاری از نطقهای سیاسی در سراسر دنیا دید. سیاستمداران اغلب علاقهمند هستند تا با وجوه نابالغ شهروندان ارتباط برقرار کنند چرا که آنجا نقطهای است که مانند یک فیلم هندی همه چیز راحتتر باور میشود. سیاستمداران ما را احساساتگرا دوست دارند چون اینگونه میشود تناقضها را پنهان یا معلق ساخت. احساسات و عواطف ساحت اصیلی در وجود انسان است. ساحتی که هم بازتاب دهنده آن چیزی است که در درون ما میگذرد و هم ابزاری برای همدلی و درک دیگری است. اما احساسات اصیل که موجب همدلی و نزدیکی میشود با واقعیت، منطق و عاملیت انسان تنیده است.
منتقد
گریه نمایشی از احساس درونی ماست، مثل خنده. اما به همان میزان که هر خندهای محصول شادی نیست، همه گریهها محصول اندوه و درد خود یا دیگری نیستند. مثلاً کودکان خردسال از روی غلظت احساس یا لطافت طبع نیست که زیاد گریه میکنند، بلکه از روی استیصال و به علت برآورده نشدن نیازهایشان است که گریه میکنند. گریه برای آنها ابتدا ابزار اطلاعرسانی و به مرور ابزاری برای به چنگ آوردن یا از دست ندادن چیزهاست. اغلب گریههای بزرگسالی هم همان کارکرد سودآور کودکی را بهعادت تکرار میکنند. نوعی راه فرار برای مواجه نشدن شفاف و مستقیم با استیصال و برآورده نشدن نیاز. بهنوعی میتوان چنین گریهای را، نمایشی ساختگی دانست، نوعی فرار از واقعیتها برای ارضای خودمحوری! مکانیزم امتیاز گرفتن از راه قوی نبودن، تلاشی برای فرار از قوی بودن و عاملیت در برابر واقعیتی که اغلب آزار دهنده و گاه غیر قابل تغییر است.
البته تنها گریه نیست که چنین حالت تخدیری و کودکوارهای دارد، تمام تظاهرات حسی که از نظر کمی و کیفی بیش از حد رخ میدهند و به نوعی اخلال نزدیک میشوند با همین صورتبندی توضیحپذیر هستند. حال بیایید با همین رویکرد به احساساتگرایی در رسانه و هنرهای نمایشی نگاه کنیم. حتماً شما هم با اصطلاح تحقیرآمیز «هندی» درباره برخی آثار نمایشی آشنا هستید. این اصطلاح در فرهنگ عامه ما از اینرو به برخی آثار اطلاق میشود که مثل فیلمهای هندی در نمایش احساسات حقیقی و باورپذیر نیستند، معمولاً روند منطقی را دور زده و با تمهیداتی غیر قابل باور، داستان یا روابط را پیش میبرند. آثار نمایشی ما نیز گاه و بیش و کم، گرفتار این احساساتگرایی و رویکردهایی است که «سانتیمانتال» نامیده میشود.
این مسأله البته تأثیراتی فرهنگی و جهانبینانه هم پیدا میکند و گاه مخاطب را به کودکوارگی و در نتیجه ناتوانی عادت میدهد. وقتی تحریک احساسات اصل میشود، استدلال و قانع کنندگی در فرع یک روایت قرار میگیرد– حال آن روایت میتواند یک اثرنمایشی، برنامه تلویزیونی یا حتی یک نطق و خطابه باشد- اینجا مؤلف یا راوی دارد از همان عادات انسان نابالغ بهره میبرد.
حتی این رویکرد احساساتگرا را میتوانیم در بسیاری از نطقهای سیاسی در سراسر دنیا دید. سیاستمداران اغلب علاقهمند هستند تا با وجوه نابالغ شهروندان ارتباط برقرار کنند چرا که آنجا نقطهای است که مانند یک فیلم هندی همه چیز راحتتر باور میشود. سیاستمداران ما را احساساتگرا دوست دارند چون اینگونه میشود تناقضها را پنهان یا معلق ساخت. احساسات و عواطف ساحت اصیلی در وجود انسان است. ساحتی که هم بازتاب دهنده آن چیزی است که در درون ما میگذرد و هم ابزاری برای همدلی و درک دیگری است. اما احساسات اصیل که موجب همدلی و نزدیکی میشود با واقعیت، منطق و عاملیت انسان تنیده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه