مروری بر دفتر «آخر شاهنامه» مهدی اخوانثالث به بهانه سالمرگ شاعر
معرفینامه نسل مضطرب
ارمغان بهداروند
شاعر
مهدی اخوان ثالث -م. امید- آخر شاهنامه را که دربرگیرنده 34 شعر از او بود در سال 1338 در تهران منتشر کرد. در این سالها هم چنان نبرد سنتگرایان متعصب و نوپردازان از جمله مصیبتهای شعر و ادب بود که با انتشار این دفتر در حقیقت، توانمندی شعر نیمایی به نمایش گذاشته شد و بسیاری از شاعران آن روزگار نتوانستند این مهم را پنهان کنند، اگرچه این دفتر پس از انتشار با سکوت مبهمی نادیده انگاشته شد و در چرخه بررسی و واکاوی منتقدان و رسانههای ادبی قرار نگرفت.
به تعبیر فروغ فرخزاد: «آخر شاهنامه نام سومین مجموعه شعری است که مهدی اخوان ثالث (م.امید) منتشر کرده است. تولد این نوزاد آنچنان آرام و بیصدا بوده که توجه منتقدین محترم هنری را که مطابق معمول سرگرم دستهبندی و نان قرض دادن به یکدیگر بودند، حتی به اندازه یک سطر هم جلب نکرد و تقریباً، جز یکی دو مورد، هیچ یک از مجلات ماهانه و غیرماهانه ادبی که در تمام سال گوش خواباندهاند تا ببینند در دیار فرنگ چه میگذرد و مثلاً امروز روز تولد یا مرگ کدام نویسنده درجه اول یا درجه سوم است که با عجله آگهی تسلیت و تبریک را از مجلههای خارجی ترجمه کنند و بهعنوان اخبار ناب هنری در اختیار مردم هنردوست تهران بگذارند، کوچکترین عکسالعملی از خود نشان ندادند. گو اینکه توجه و عکسالعملهای آنها، با ماهیتهای شناخته شدهشان، نمیتواند افتخاری برای کسی باشد.» 1 و به تعبیر شمس لنگرودی: «در روزگاری که تمام نوپردازان در مقابله با کهنهگرایان برای هر خردک تحولی در شعر نو کف میزدند و علمش میکردند هیچ قابل درک نیست که چرا و چگونه در برابر زبانی این چنین پرقدرت، آن گونه به تلخی سکوت کردهاند که البته یک علتش سلطه ذوق سکسیسیاسی بر شعر نو بوده است.»2
اخوان در آخر شاهنامه روایتگر نسلی است که با آنها زیسته و مصایب روزگار آنها را چشیده است و شاید از همین رو است که اخوان پس از سال 1332 چهرهای ناامید و مأیوس را از خود به تماشا میگذارد تا صادقانه، راوی تاریخی باشد که که پر از روزهای نگرانی و دلواپسی است و بیانگر این ذهنیت است که آنها که باید میماندند و جلوهگر آزادی و عدالت باشند گم شدند و آنها که جز رذالت و فرومایگی هنری دیگر نداشتند باقی ماندند و مایه پریشانی و پشیمانی ملک و مملکت گردیدند.
«در واقع آخر شاهنامه، معرفینامه نسل مضطرب و سرگردانی است که پس از دوره موقت آزادی، طعم تلخ شکست را چشیدهاند. اخوان در آخرین لحظه در نهایت خشم و اعتراض و نومیدی به نادر یا اسکندر پناه میبرد.»3
به قول فروغ فرخزاد، آخر شاهنامه قویترین مجموعه شعر نو منتشر شده تا آن زمان بود. شعرهایی که هر چند در ساحت زبان و ساختار زیباشناسی در یک رده همسان قرار نمیگیرند، اما از مهمترین نشانههای شاعرانگی اخوان محسوب میگردند. اخوان در این دفتر با زبانی تمثیلیتغزلی، روایتگر روزگار خویش است و روایتی که عمدتاً رویکردی اجتماعی سیاسی دارد، رویکردی که شعر را فراتر از خواست حزبی و تقاضاهای سیاسی میخواهد. در این ارتباط اخوان، حتی با رجوع به گذشته افتخارآمیز و اساطیری ایران، میخواهد از رخوت و حقارت مشمئزکنندهای که مردمان عصر او را فراگرفته است، شورش نماید و از همین رو است که روح ایرانیگری اخوان در این مجموعه و پیوند آن با زبان سبک خراسانی نوعی شعر مفاخرهآمیز را برای او به ارمغان میآورد. در این مجموعه بیشک بهترین شعر اخوان که نام دفتر نیز از آن نشأت گرفته است، شعر آخر شاهنامه است که اخوان آن را به شفیعیکدکنی تقدیم کرده است. شعری که حسرت شاعر را از روزگار خویش و اوضاع پیرامونیاش برملا میسازد. این شعر هم چنان که گفته شد با برخورداری از عناصر اساطیری ایرانی و نیز استفاده از زبان خراسانی، مخاطب خود را به بیداری فرا میخواند. توجه به این نوع نگرش اخوان و نیز دغدغه اصیل او که ناشی از اشراف بر تاریخ و فرهنگ ایران است و حسرتی که از وضع نابسامان مملکت بر او چیره گشته است، انتخاب این نام را که هم امید و هم ناامیدی در آن موج میزند توجیه میکند و دیگر آنکه انتخاب نام بهترین شعر این مجموعه بر قامت این دفتر، انتخاب معقولانهای است که اخوان آن را انجام داده است. این عنوان یادآور این ضربالمثل فارسی است که میگوید شاهنامه آخرش خوش است ولی این ضربالمثل و استفاده از آن نکتهای کنایهآمیز دارد مبنی بر اینکه آخر شاهنامه خوش نیست. «آخر شاهنامه نامی کنایهآمیز است. کنایهای بر آنچه گذشت، بر حماسهای که به آخر رسید. آشیانی که در باد لرزید. رهروی که جای قدمهایش را برفها پوشاندند. ساعتی که قلب شهری بود و ناگهان از تپیدن ایستاد و مردی که بر جنازه آرزوهایش تنها ماند.»4
1- فرخزاد، فروغ: مجموعه شعرها و نوشتهها و گفتوگوها، به کوشش عبدالرضا جعفری، صص378-384
2- شمس لنگرودی، محمد، تاریخ تحلیلی شهر نو. نشر مرکز. ج دوم. سال 1384. ص 510
3- محمدی آملی، محمدرضا، آواز چگور. نشر ثالث. سال1377. ص 132
4- فرخزاد، فروغ، همان؛ ص 385
شاعر
مهدی اخوان ثالث -م. امید- آخر شاهنامه را که دربرگیرنده 34 شعر از او بود در سال 1338 در تهران منتشر کرد. در این سالها هم چنان نبرد سنتگرایان متعصب و نوپردازان از جمله مصیبتهای شعر و ادب بود که با انتشار این دفتر در حقیقت، توانمندی شعر نیمایی به نمایش گذاشته شد و بسیاری از شاعران آن روزگار نتوانستند این مهم را پنهان کنند، اگرچه این دفتر پس از انتشار با سکوت مبهمی نادیده انگاشته شد و در چرخه بررسی و واکاوی منتقدان و رسانههای ادبی قرار نگرفت.
به تعبیر فروغ فرخزاد: «آخر شاهنامه نام سومین مجموعه شعری است که مهدی اخوان ثالث (م.امید) منتشر کرده است. تولد این نوزاد آنچنان آرام و بیصدا بوده که توجه منتقدین محترم هنری را که مطابق معمول سرگرم دستهبندی و نان قرض دادن به یکدیگر بودند، حتی به اندازه یک سطر هم جلب نکرد و تقریباً، جز یکی دو مورد، هیچ یک از مجلات ماهانه و غیرماهانه ادبی که در تمام سال گوش خواباندهاند تا ببینند در دیار فرنگ چه میگذرد و مثلاً امروز روز تولد یا مرگ کدام نویسنده درجه اول یا درجه سوم است که با عجله آگهی تسلیت و تبریک را از مجلههای خارجی ترجمه کنند و بهعنوان اخبار ناب هنری در اختیار مردم هنردوست تهران بگذارند، کوچکترین عکسالعملی از خود نشان ندادند. گو اینکه توجه و عکسالعملهای آنها، با ماهیتهای شناخته شدهشان، نمیتواند افتخاری برای کسی باشد.» 1 و به تعبیر شمس لنگرودی: «در روزگاری که تمام نوپردازان در مقابله با کهنهگرایان برای هر خردک تحولی در شعر نو کف میزدند و علمش میکردند هیچ قابل درک نیست که چرا و چگونه در برابر زبانی این چنین پرقدرت، آن گونه به تلخی سکوت کردهاند که البته یک علتش سلطه ذوق سکسیسیاسی بر شعر نو بوده است.»2
اخوان در آخر شاهنامه روایتگر نسلی است که با آنها زیسته و مصایب روزگار آنها را چشیده است و شاید از همین رو است که اخوان پس از سال 1332 چهرهای ناامید و مأیوس را از خود به تماشا میگذارد تا صادقانه، راوی تاریخی باشد که که پر از روزهای نگرانی و دلواپسی است و بیانگر این ذهنیت است که آنها که باید میماندند و جلوهگر آزادی و عدالت باشند گم شدند و آنها که جز رذالت و فرومایگی هنری دیگر نداشتند باقی ماندند و مایه پریشانی و پشیمانی ملک و مملکت گردیدند.
«در واقع آخر شاهنامه، معرفینامه نسل مضطرب و سرگردانی است که پس از دوره موقت آزادی، طعم تلخ شکست را چشیدهاند. اخوان در آخرین لحظه در نهایت خشم و اعتراض و نومیدی به نادر یا اسکندر پناه میبرد.»3
به قول فروغ فرخزاد، آخر شاهنامه قویترین مجموعه شعر نو منتشر شده تا آن زمان بود. شعرهایی که هر چند در ساحت زبان و ساختار زیباشناسی در یک رده همسان قرار نمیگیرند، اما از مهمترین نشانههای شاعرانگی اخوان محسوب میگردند. اخوان در این دفتر با زبانی تمثیلیتغزلی، روایتگر روزگار خویش است و روایتی که عمدتاً رویکردی اجتماعی سیاسی دارد، رویکردی که شعر را فراتر از خواست حزبی و تقاضاهای سیاسی میخواهد. در این ارتباط اخوان، حتی با رجوع به گذشته افتخارآمیز و اساطیری ایران، میخواهد از رخوت و حقارت مشمئزکنندهای که مردمان عصر او را فراگرفته است، شورش نماید و از همین رو است که روح ایرانیگری اخوان در این مجموعه و پیوند آن با زبان سبک خراسانی نوعی شعر مفاخرهآمیز را برای او به ارمغان میآورد. در این مجموعه بیشک بهترین شعر اخوان که نام دفتر نیز از آن نشأت گرفته است، شعر آخر شاهنامه است که اخوان آن را به شفیعیکدکنی تقدیم کرده است. شعری که حسرت شاعر را از روزگار خویش و اوضاع پیرامونیاش برملا میسازد. این شعر هم چنان که گفته شد با برخورداری از عناصر اساطیری ایرانی و نیز استفاده از زبان خراسانی، مخاطب خود را به بیداری فرا میخواند. توجه به این نوع نگرش اخوان و نیز دغدغه اصیل او که ناشی از اشراف بر تاریخ و فرهنگ ایران است و حسرتی که از وضع نابسامان مملکت بر او چیره گشته است، انتخاب این نام را که هم امید و هم ناامیدی در آن موج میزند توجیه میکند و دیگر آنکه انتخاب نام بهترین شعر این مجموعه بر قامت این دفتر، انتخاب معقولانهای است که اخوان آن را انجام داده است. این عنوان یادآور این ضربالمثل فارسی است که میگوید شاهنامه آخرش خوش است ولی این ضربالمثل و استفاده از آن نکتهای کنایهآمیز دارد مبنی بر اینکه آخر شاهنامه خوش نیست. «آخر شاهنامه نامی کنایهآمیز است. کنایهای بر آنچه گذشت، بر حماسهای که به آخر رسید. آشیانی که در باد لرزید. رهروی که جای قدمهایش را برفها پوشاندند. ساعتی که قلب شهری بود و ناگهان از تپیدن ایستاد و مردی که بر جنازه آرزوهایش تنها ماند.»4
1- فرخزاد، فروغ: مجموعه شعرها و نوشتهها و گفتوگوها، به کوشش عبدالرضا جعفری، صص378-384
2- شمس لنگرودی، محمد، تاریخ تحلیلی شهر نو. نشر مرکز. ج دوم. سال 1384. ص 510
3- محمدی آملی، محمدرضا، آواز چگور. نشر ثالث. سال1377. ص 132
4- فرخزاد، فروغ، همان؛ ص 385
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه