نگاهی به عملکرد نیروی هوایی ج .ا .ا در سال اول جنگ به روایت امیر سرتیپ خلبان علیرضا نمکی
باید از تجربه جنگ درس بگیریم
مجید ترابی
روابط عمومی نیروی هوایی
حزب بعث عراق به رهبری ژنرال احمد حسن البکر طی کودتای نظامی ۱۷ ژوئن ۱۹۶۸ که براساس ناسیونالیسم عرب و اعتقادات نژادپرستان حزب بعث پایهگذاری شده بود، سیاست سلطه جویی، برتری طلبی، توسل به زور و خشونت، ایجاد رعب و وحشت و ترور را در دستور کار خود قرار داد. دولت بعث عراق این سیاست را در روابط خارجی خود و بویژه با همسایه شرقی اش ایران همواره بهعنوان یک اصل در دستور کار داشت. تا بدانجا که در تاریخ 26 فروردین ماه ۱۳۴۸ شمسی اعلام نمود که اروند رود را جزو قلمرو خود میداند و با کشتیهایی که بدون پرچم عراق از آن رودخانه عبورنمایند با قوه قهریه برخورد و خدمه آن را دستگیر خواهد کرد!
واکنش ایران در آن مقطع از زمان در قالب عبور دادن کشتی ابن سینا که حامل تنی چند از فرماندهان رده بالای ارتش بود که به وسیله شکاری بمب افکنهای F5 و F4 اسکورت میشد و در عین حال لشکر ۹۲ زرهی اهواز که به شیرایران معروف و در حال آمادهباش کامل به سر میبرد صورت پذیرفت.
کشتی ابنسینا درست از مقابل چشمان نیروهای نظامی عراق با پرچم برافراشته سه رنگ ایران عبور نمود و تنها واکنش عراق در پس این ماجرا شکایت به شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر لغو قرارداد ۱۹۳۷ میلادی و تهدید و خشونت در روند، توسط ایران بود. حدود یک دهه بعد در حالی که صدام حسین معاون حسن البکر او را کنار زد و در مسند ریاست شورای حزب بعث و ریاست جمهوری عراق قرار گرفت، با عبور دادن ۱۲ لشکر از مرزهای مشترک به اشغال بخشهایی از خاک کشورمان پرداخت. بهدنبال چرایی این موضوع پای سخنان امیر سرتیپ خلبان عزیز علیرضا نمکی که از خلبانان اسپرت کننده کشتی ابنسینا بوده و در مقطع جنگ تحمیلی در سمت فرماندهی اسکادران ۶۱ شکاری بوشهر و مدیریت طرح و برنامه در معاونت عملیات نیروی هوایی فرماندهی در پایگاه ششم شکاری بوشهر به خدمت پرداختهاند، مینشینیم.
چه مقطعی و با چه انگیزهای وارد دانشکده خلبانی شدید؟
من در سال ۱۳۲۴ پس از اخذ مدرک دیپلم با رتبه بالا وارد دانشگاه تهران شدم از آنجایی که علاقهمند به ورزش کشتی بودم قهرمان کشتی دانشگاههای کشور شدم و برای المپیک دانشجویان مسکو زیر نظر استاد سوری به تمرین پرداختم. بعد از دوسال و نیم تحصیل در دانشگاه و شاگردی نزد استادانی چون دکتر شاپور راسخ و دکتر خواجه امیری، بنا بهدلایلی از تحصیل انصراف و با توصیه رئیس دانشکده با توجه به اینکه آمار هم خوانده بودم به وزارت دارایی، در ضلع جنوبی پارک شهر، برای کار معرفی شدم. در آنجا بود که برای اولین بار کامپیوتر مین فریم را دیدم. قرار بود برنامهای نوشته شود تا حقوق کارمندان را طبق روال درست و به روز پرداخت نمایند. در سال ۱۳۴۴ با قبولی در آزمون دانشکده پرواز نیروی هوایی و طی دوره مقدماتی جهت دوره تکمیلی به ایالات متحده امریکا اعزام شدم. اما جالب توجه اینکه در بدو ورود به نیروی هوایی متوجه کامپیوترهای مین فریمی شدم که در امور لجستیک و شمارش قطعات هواپیما از آنها استفاده میشد و برایم جالب بود؛ در حالی که وزارت دارایی تازه مین فریم را بهکار گرفته بود و هیچ جا در کشور کامپیوتر نبود. اما در نیروی هوایی عملاً از آنها در کار استفاده میشد. دیدم دانشکده خلبانی سازمان پیشرفتهای است که با سیگنال و امواج الکترونیک، رادار و این تجهیزات پیشرفته سروکار دارد. از طرفی وقتی بهعنوان خلبان کابین عقب هواپیمای شکاری بمبافکن فانتوم مشغول به طی دوره شدم دیدم چند سیستم پردازش و کامپیوتر فقط در این کابین قرار دارد و این برایم بسیار لذت بخش بود. بههرجهت بعد از مدتی پرواز در کابین عقب جهت طی دوره کابین جلو به ایالات متحده اعزام و با کسب صلاحیت پرواز در کابین جلو به کشور بازگشتم. در سال 1350 دو گردان فانتوم مدل D را به پایگاه هفتم شکاری شیراز انتقال دادند و من نیز بهعنوان خلبان کابین جلو در شیراز مشغول به خدمت شدم.
از ماجرای عبور کشتی ابن سینا از اروند رود طی مناقشه مرزی ایران و عراق در سال ۱۳۴۸ مطلب قابل ذکری برای ما دارید؟
حزب بعث به رهبری احمد حسن البکر برعراق حاکم شده بود و سعی داشت با تحریک احساسات ناسیونالیستی خلأ قدرت بعد از جمال عبدالناصر را پر کند. هنوز یک سال از به قدرت رسیدن وی نگذشته بود که اعلام کردند؛ هر کشتی از اروندرود بگذرد بایستی با پرچم عراق عبور نماید! البته بقیه داستان را همه میدانند. بلافاصله کشتی ابن سینا با پرچم برافراشته ایران از اروند رود عبور کرد، عراقیها هم نتوانستند هیچ کاری بکنند. من در این مقطع از زمان بهعنوان خلبان کابین عقب بمب افکن فانتوم که به وسیله ستوان یکم خلبان خرم هدایت میشد در یک دسته پروازی به لیدری سروان خلبان جواد فکوری- که بعد از انقلاب به فرماندهی نیروی هوایی رسید - حضور داشتم در حالی که تمامی هواپیماها فول مهمات بودند و برای یک درگیری تمام عیار لحظه شماری میکردیم. از آنجایی که حزب بعث عراق جرأت واکنش را پیدا نکرد، ما هم از حالت آمادهباش خارج و با اعلام کد مربوطه به پایگاهمان بازگشتیم.
چه اتفاقی افتاد که حدود ۱۰ سال بعد، عراق نه تنها تهدید نمود، بلکه مرزها را پشت سرگذاشته و بخشهایی از خاک کشورمان را به تصرف درمیآورد؟
پیش از این یعنی در سال ۱۳۵۲ که کشور ما در حمایت از سلطان قابوس حاکم وقت عمان وارد عمل شد و ارتش ایران یک نبرد واقعی را از نزدیک تجربه کرد، نیروی هوایی دست به سازماندهی جدیدی زد و فرماندهی تاکتیک هوایی راه افتاد و در ادامه قرار بود با تأمین اقلام، تجهیزات و احداث پایگاهها و تأسیسات ایستگاههای راداری و پدافندی و تأمین و آموزش نیروی انسانی خبره و آموزش دیده و گسترش تسلیحات جدید و تجهیزات ارتباطی به روز فرایند فرماندهی استراتژیک هوافضا شکل بگیرد.
آیا این اتفاق افتاد؟
با وقوع انقلاب اسلامی و بهدنبال آن قطع رابطه سیاسی - نظامی ما با ایالات متحده از آنجا که به لحاظ تجهیزات، آموزش و تأمین قطعات نیروی هوایی ما نمونه کپی شده مدل امریکایی آن بود، طبیعتاً فرایند مذکور هم مختل شد و البته معنای انقلاب هم همین است یعنی دگرگون شدن ساختارها و به هم ریختن پایههای نظام قبلی.
شما در این مقطع چه مسئولیتی داشتید؟
پیشاز انقلاب مراحل لیدری و معلم خلبانی هواپیمای F4 را طی کرده بودم و در سال ۱۳۵۴ به بوشهر منتقل و مقارن با پیروزی انقلاب، فرمانده گردان نگهداری متمرکز ۶۱ بودم. وقتی که شنیدیم قراردادهای نظامی در حال لغو شدن هستند و حتی تجهیزات و هواپیماهایی که آموزش آنها را هم خریده بودیم و بخشی از فرایند فرماندهی تاکتیکی در نیروی هوایی محسوب میشدند دیگر به دستمان نخواهد رسید، غصه دار شدم. با وضع موجود آنچه از طرحهای عملیاتی که بر مبنای آن تمامی پایگاههای هوایی ما تمرین میکردند دیگر قابلیت اجرایی نداشت.
اگر منظور طرح نبرد زاگرس است، بفرمایید مبنای آن چه بود؟
استراتژی تعریف شده برای نیروی هوایی تا پیش از انقلاب بر این مبنا بود که چون فاصله برخی از اماکن حساس ما مثلاً پالایشگاه آبادان تا عراق به گونهای است که دشمن با یک گلوله خمپاره و توپ هم میتوانست خسارت جدی به بار آورد، لذا تلاش بر این بود تا جنگ در فضای عراق باشد. بر همین مبنا طرح ما آفندی و تهاجمی بود که بهنام طرح نبرد زاگرس نوشته شده بود و بر اساس آن در صورت تقابل، نیروی هوایی بایستی شش پایگاه هوایی عراق را با ۳۰۰ فروند هواپیمای شکاری بمب افکن در یک روز بمباران میکرد. یعنی هر پایگاه هوایی عراق به وسیله 50بمب افکن ما بمباران میشد و در هر نوبت ۴۰۰ تن بمب روی پایگاههای دشمن ریخته میشد و این کار تا یک هفته ادامه مییافت. بر این اساس در تمامی پایگاههای عمل کننده، نفرات کابین عقب و جلو، نوع مهمات و... چک میشد و در میدان تیر هر پایگاهی بهصورت ماهیانه مانورهای مربوطه تمرین و تکرار میشد.
این طرح در عمل چقدر قابلیت اجرایی پیدا کرد؟
براثر پیروزی انقلاب، طبیعی بود که استراتژی نظام جدید، متفاوت از نظام قبلی باشد. بر این اساس و بهدلیل جو سیاسی حاکم بر کشور نیروی هوایی اجازه پیش دستی در برابر کشور عراق را نداشت و سیاست تهاجم به خاک همسایه باوجود قراین و شواهدی که هر روز در آن سوی خاک عراق میدیدیم، در دستور کار نبود. علاوه بر این بواسطه تعدیل، پاکسازی و تسویه تعداد قابل توجهی از نیروها که این امر تا نیمه دوم سال ۱۳۶۰ یعنی در اوج درگیریهای مسلحانه داخلی و ترورهای ناجوانمردانه منافقین و تهاجم و درگیری با دشمن خارجی کماکان ادامه داشت و دیگر آن نیروی انسانی لازم برای اجرای طرح زاگرس وجود نداشت. آمار خلبانان عملیاتی ما عملاً به کمتر از یک سوم رسیده بود. در سایر نیروها هم همین طور بود بهلحاظ تغییرات در استعداد نیروی انسانی، نیروی زمینی از ۶۰۰ هزار نفر به حدود نصف رسیده بود. نهاجا از نود و هشت هزار نفر به ۴۰ هزار رسیده. اما این آسیب در نیروی هوایی ملموستر بود چرا که یک خلبان تا خلبان شود و بتواند بمب را دقیق به هدف برساند حداقل ۷ الی ۸ سال زمان میبرد. براین اساس ما نتوانستیم طرح نبرد زاگرس را اجرا کنیم.
بهنظر شما آیا تهاجم سراسری عراق قابل پیشبینی بود؟
بله! چون حمله عراق امری پنهانی نبود. عراق از فروردین ۱۳۵۸ تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ مبادرت به ۶۳۷ مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی کرد. نیروی هوایی پروازهای شناسایی انجام میداد و مرتب گزارشهایی از آمادگی و تحرکات لشکرهای عراقی در مرز را میداد. همچنین گزارشهایی در خصوص انتقال هواپیمای میگ ۲۳ از پایگاههای الولید در عمق خاک عراق به ما میرسید که حکایت از حمله قریب الوقوع داشت.
واکنشها در برابر این گزارش ها چه گونه بود؟
واکنشها متفاوت بود، مثلاً درمورد اخیر با این استدلال که این هواپیما رهگیر است به آن اعتنا نمیشد در حالی که میگ ۲۳ هم از نوع بمب افکن وهم رهگیر در اختیارارتش عراق بود.
گزارشها توسط چه مرجعی رسیدگی میشد؟
شورای عالی دفاع، مرجع تصمیمسازی در این خصوص بود. در این شورا از فرماندهان نیروها بهعنوان مشاور استفاده میشد و عضو شورا نبودند. یعنی اکثریت اعضای این شورا را غیرنظامیان تشکیل میدادند. این شورا که عالیترین مقام برای اداره جنگ بود در خرداد ماه ۵۹ شکل گرفت و گزارشهایی نظیر آنچه نیروی هوایی در خصوص تحرکات عراقیها داده بود، توسط نیروی زمینی و ژاندارمری هم ارائه میشد.
ارزیابی شما از عملیات کمان ۹۹ موسوم به ۱۴۰ فروندی چیست؟
در اول مهرماه ۱۳۵۹ توسط پایگاههای هوایی بوشهر، دزفول، همدان، تبریز، تهران، شیراز و اصفهان ۳۳۵ سورتی پرواز انجام گرفت. تعداد ۱۵۸ جنگنده از میان آنها از مرز گذشتند و ضربات سنگین و غیرقابل جبرانی به خطوط مواصلاتی، پادگانها، تأسیسات نظامی و پایگاههای هوایی عراق از جمله؛ قیاده، حبضه، دهوک، الرشید، کرکوک، موصل و الشعیبیه وارد آوردند.
البته تعدادی از این هواپیماها هرگز بازنگشتند با یک نگاه و مقایسه اجمالی میتوان دریافت که این تعداد هواپیمای شرکت کننده در عملیات نصف آن چیزی بود که در طرح زاگرس پیشبینی شده بود. با توجه به تغییر طرح قبلی و تبدیل آن متناسب با شرایط جدید در قالب طرح نبرد البرز، عملیات کمان ۹۹ اجرایی شد و ضربه مهلکی بر نیروی هوایی عراق و روحیه نظامیان آن وارد کرد.
از آنجایی که رهبر معظم انقلاب در آن مقطع نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع بودند طی یک سخنرانی در مجلس شورای اسلامی عدد ۱۴۰ فروند را عنوان فرمودند و از همین جا این عملیات به 140 فروندی معروف شد.
این تهاجم پرتعداد چند روز ادامه پیدا کرد؟
این فقط منحصر به روز اول مهرماه بود و از روز دوم مهرماه ۶۰ درصد از پروازهای رزمی به تلافی اقدام مشابه دشمن به کوبیدن پالایشگاهها، مراکز تولید برق، خطوط مواصلاتی، پادگانها و پایگاههای هوایی و ایستگاههای رادار و تأسیسات و تجهیزات نظامی دشمن بهکار گرفته شد و ۴۰ درصد از پروازهای رزمی هم در پشتیبانی از واحدها و نیروهای درخط اختصاص یافت. شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی از روز دوم دستور انهدام این اهداف را صادر کرده و میگفت؛ ائمه جمعه اهواز، آبادان وسوسنگرد با من تماس میگیرند و عنوان میکنند که تا کی باید شاهد شهادت فرزندانمان باشیم! لذا ایشان با تدبیر جدید سعی داشتند در بهرهگیری از استعداد و امکانات موجود براساس نیاز و شرایط جدید، بهترین بهره را ببرند و تا جای ممکن نیاز مناطق مورد تهاجم را رفع نمایند. با نگاهی به آمار شهدای خلبان که بر اساس مشاغل، بالاترین تعداد شهید را به خود اختصاص داده، درمی یابیم که عملیات متهورانه در سال اول جنگ، فراتر از وظیفه و مقدورات خلبانان بوده است. چرا که در هیچ کجای دنیا برای هواپیمای شکاری بمب افکن مأموریت انهدام تانک تعریف نشده است. لکن شرایط بهگونهای شده بود که بهمنظور ایجاد تأخیر در پیشروی نیروهای زرهی دشمن، مبادرت به بمباران آنها میشد. قابل ذکر است فقط در سال اول جنگ ۱۰۲ خلبان به شهادت رسیدند که البته ۸۸ تن از این عزیزان فقط در سه ماهه اول جنگ به شهادت رسیدند. حاصل بمباران مراکز تولید برق در عراق، وارد کردن دو و نیم میلیون مولد برق از اروپا بهمنظور جلوگیری از خاموشیهای طولانی مدت درشهرهای عراق درنتیجه بمباران نیروگاههای برق عراق بود. همچنین پیامد بمباران پالایشگاهها و مراکز تولید سوخت دشمن، بهصورت توقف و به غنیمت گرفته شدن ۱۴۰ تانک و نفربر عراقی که صرفاً فاقد سوخت بودند و در عملیات شکست حصر آبادان (ثامن الائمه) در سال اول جنگ به غنیمت درآمدند نمود پیدا کرد.
آیا توصیهای به پژوهشگران و علاقهمندان حوزه دفاع مقدس دارید؟
من بعد از بازنشستگی بمدت ۱۳ سال به گردآوری اسناد و اطلاعات درحوزه دفاع مقدس، بویژه عملکرد درخشان نیروی هوایی در جنگ پرداخته و در قالب مجموعه ۱۲ جلدی بهعنوان کتاب مرجع با نام تاریخ نبردهای هوایی نهاجا تدوین نمودهام. بهنظرم آخرین مأموریت یک رزمنده ثبت خاطرات و حفظ اسناد حماسه ای است که به خاطر آن سلاح به دست گرفته است.
اگر به این اسناد مراجعه کنید خواهید دید که حماسههایی روی داده و جانهای عزیز فدا شده تا امروز من و شما مقابل هم بنشینیم و براحتی گفتوگو کنیم. امیدوارم قدر این گنجینه مستند از جنگ که با دقت و صداقت فراهم آوردهام دانسته و از آن بدرستی بهرهبرداری شود. خدا کند از جنگ درس گرفته باشیم.
روابط عمومی نیروی هوایی
حزب بعث عراق به رهبری ژنرال احمد حسن البکر طی کودتای نظامی ۱۷ ژوئن ۱۹۶۸ که براساس ناسیونالیسم عرب و اعتقادات نژادپرستان حزب بعث پایهگذاری شده بود، سیاست سلطه جویی، برتری طلبی، توسل به زور و خشونت، ایجاد رعب و وحشت و ترور را در دستور کار خود قرار داد. دولت بعث عراق این سیاست را در روابط خارجی خود و بویژه با همسایه شرقی اش ایران همواره بهعنوان یک اصل در دستور کار داشت. تا بدانجا که در تاریخ 26 فروردین ماه ۱۳۴۸ شمسی اعلام نمود که اروند رود را جزو قلمرو خود میداند و با کشتیهایی که بدون پرچم عراق از آن رودخانه عبورنمایند با قوه قهریه برخورد و خدمه آن را دستگیر خواهد کرد!
واکنش ایران در آن مقطع از زمان در قالب عبور دادن کشتی ابن سینا که حامل تنی چند از فرماندهان رده بالای ارتش بود که به وسیله شکاری بمب افکنهای F5 و F4 اسکورت میشد و در عین حال لشکر ۹۲ زرهی اهواز که به شیرایران معروف و در حال آمادهباش کامل به سر میبرد صورت پذیرفت.
کشتی ابنسینا درست از مقابل چشمان نیروهای نظامی عراق با پرچم برافراشته سه رنگ ایران عبور نمود و تنها واکنش عراق در پس این ماجرا شکایت به شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر لغو قرارداد ۱۹۳۷ میلادی و تهدید و خشونت در روند، توسط ایران بود. حدود یک دهه بعد در حالی که صدام حسین معاون حسن البکر او را کنار زد و در مسند ریاست شورای حزب بعث و ریاست جمهوری عراق قرار گرفت، با عبور دادن ۱۲ لشکر از مرزهای مشترک به اشغال بخشهایی از خاک کشورمان پرداخت. بهدنبال چرایی این موضوع پای سخنان امیر سرتیپ خلبان عزیز علیرضا نمکی که از خلبانان اسپرت کننده کشتی ابنسینا بوده و در مقطع جنگ تحمیلی در سمت فرماندهی اسکادران ۶۱ شکاری بوشهر و مدیریت طرح و برنامه در معاونت عملیات نیروی هوایی فرماندهی در پایگاه ششم شکاری بوشهر به خدمت پرداختهاند، مینشینیم.
چه مقطعی و با چه انگیزهای وارد دانشکده خلبانی شدید؟
من در سال ۱۳۲۴ پس از اخذ مدرک دیپلم با رتبه بالا وارد دانشگاه تهران شدم از آنجایی که علاقهمند به ورزش کشتی بودم قهرمان کشتی دانشگاههای کشور شدم و برای المپیک دانشجویان مسکو زیر نظر استاد سوری به تمرین پرداختم. بعد از دوسال و نیم تحصیل در دانشگاه و شاگردی نزد استادانی چون دکتر شاپور راسخ و دکتر خواجه امیری، بنا بهدلایلی از تحصیل انصراف و با توصیه رئیس دانشکده با توجه به اینکه آمار هم خوانده بودم به وزارت دارایی، در ضلع جنوبی پارک شهر، برای کار معرفی شدم. در آنجا بود که برای اولین بار کامپیوتر مین فریم را دیدم. قرار بود برنامهای نوشته شود تا حقوق کارمندان را طبق روال درست و به روز پرداخت نمایند. در سال ۱۳۴۴ با قبولی در آزمون دانشکده پرواز نیروی هوایی و طی دوره مقدماتی جهت دوره تکمیلی به ایالات متحده امریکا اعزام شدم. اما جالب توجه اینکه در بدو ورود به نیروی هوایی متوجه کامپیوترهای مین فریمی شدم که در امور لجستیک و شمارش قطعات هواپیما از آنها استفاده میشد و برایم جالب بود؛ در حالی که وزارت دارایی تازه مین فریم را بهکار گرفته بود و هیچ جا در کشور کامپیوتر نبود. اما در نیروی هوایی عملاً از آنها در کار استفاده میشد. دیدم دانشکده خلبانی سازمان پیشرفتهای است که با سیگنال و امواج الکترونیک، رادار و این تجهیزات پیشرفته سروکار دارد. از طرفی وقتی بهعنوان خلبان کابین عقب هواپیمای شکاری بمبافکن فانتوم مشغول به طی دوره شدم دیدم چند سیستم پردازش و کامپیوتر فقط در این کابین قرار دارد و این برایم بسیار لذت بخش بود. بههرجهت بعد از مدتی پرواز در کابین عقب جهت طی دوره کابین جلو به ایالات متحده اعزام و با کسب صلاحیت پرواز در کابین جلو به کشور بازگشتم. در سال 1350 دو گردان فانتوم مدل D را به پایگاه هفتم شکاری شیراز انتقال دادند و من نیز بهعنوان خلبان کابین جلو در شیراز مشغول به خدمت شدم.
از ماجرای عبور کشتی ابن سینا از اروند رود طی مناقشه مرزی ایران و عراق در سال ۱۳۴۸ مطلب قابل ذکری برای ما دارید؟
حزب بعث به رهبری احمد حسن البکر برعراق حاکم شده بود و سعی داشت با تحریک احساسات ناسیونالیستی خلأ قدرت بعد از جمال عبدالناصر را پر کند. هنوز یک سال از به قدرت رسیدن وی نگذشته بود که اعلام کردند؛ هر کشتی از اروندرود بگذرد بایستی با پرچم عراق عبور نماید! البته بقیه داستان را همه میدانند. بلافاصله کشتی ابن سینا با پرچم برافراشته ایران از اروند رود عبور کرد، عراقیها هم نتوانستند هیچ کاری بکنند. من در این مقطع از زمان بهعنوان خلبان کابین عقب بمب افکن فانتوم که به وسیله ستوان یکم خلبان خرم هدایت میشد در یک دسته پروازی به لیدری سروان خلبان جواد فکوری- که بعد از انقلاب به فرماندهی نیروی هوایی رسید - حضور داشتم در حالی که تمامی هواپیماها فول مهمات بودند و برای یک درگیری تمام عیار لحظه شماری میکردیم. از آنجایی که حزب بعث عراق جرأت واکنش را پیدا نکرد، ما هم از حالت آمادهباش خارج و با اعلام کد مربوطه به پایگاهمان بازگشتیم.
چه اتفاقی افتاد که حدود ۱۰ سال بعد، عراق نه تنها تهدید نمود، بلکه مرزها را پشت سرگذاشته و بخشهایی از خاک کشورمان را به تصرف درمیآورد؟
پیش از این یعنی در سال ۱۳۵۲ که کشور ما در حمایت از سلطان قابوس حاکم وقت عمان وارد عمل شد و ارتش ایران یک نبرد واقعی را از نزدیک تجربه کرد، نیروی هوایی دست به سازماندهی جدیدی زد و فرماندهی تاکتیک هوایی راه افتاد و در ادامه قرار بود با تأمین اقلام، تجهیزات و احداث پایگاهها و تأسیسات ایستگاههای راداری و پدافندی و تأمین و آموزش نیروی انسانی خبره و آموزش دیده و گسترش تسلیحات جدید و تجهیزات ارتباطی به روز فرایند فرماندهی استراتژیک هوافضا شکل بگیرد.
آیا این اتفاق افتاد؟
با وقوع انقلاب اسلامی و بهدنبال آن قطع رابطه سیاسی - نظامی ما با ایالات متحده از آنجا که به لحاظ تجهیزات، آموزش و تأمین قطعات نیروی هوایی ما نمونه کپی شده مدل امریکایی آن بود، طبیعتاً فرایند مذکور هم مختل شد و البته معنای انقلاب هم همین است یعنی دگرگون شدن ساختارها و به هم ریختن پایههای نظام قبلی.
شما در این مقطع چه مسئولیتی داشتید؟
پیشاز انقلاب مراحل لیدری و معلم خلبانی هواپیمای F4 را طی کرده بودم و در سال ۱۳۵۴ به بوشهر منتقل و مقارن با پیروزی انقلاب، فرمانده گردان نگهداری متمرکز ۶۱ بودم. وقتی که شنیدیم قراردادهای نظامی در حال لغو شدن هستند و حتی تجهیزات و هواپیماهایی که آموزش آنها را هم خریده بودیم و بخشی از فرایند فرماندهی تاکتیکی در نیروی هوایی محسوب میشدند دیگر به دستمان نخواهد رسید، غصه دار شدم. با وضع موجود آنچه از طرحهای عملیاتی که بر مبنای آن تمامی پایگاههای هوایی ما تمرین میکردند دیگر قابلیت اجرایی نداشت.
اگر منظور طرح نبرد زاگرس است، بفرمایید مبنای آن چه بود؟
استراتژی تعریف شده برای نیروی هوایی تا پیش از انقلاب بر این مبنا بود که چون فاصله برخی از اماکن حساس ما مثلاً پالایشگاه آبادان تا عراق به گونهای است که دشمن با یک گلوله خمپاره و توپ هم میتوانست خسارت جدی به بار آورد، لذا تلاش بر این بود تا جنگ در فضای عراق باشد. بر همین مبنا طرح ما آفندی و تهاجمی بود که بهنام طرح نبرد زاگرس نوشته شده بود و بر اساس آن در صورت تقابل، نیروی هوایی بایستی شش پایگاه هوایی عراق را با ۳۰۰ فروند هواپیمای شکاری بمب افکن در یک روز بمباران میکرد. یعنی هر پایگاه هوایی عراق به وسیله 50بمب افکن ما بمباران میشد و در هر نوبت ۴۰۰ تن بمب روی پایگاههای دشمن ریخته میشد و این کار تا یک هفته ادامه مییافت. بر این اساس در تمامی پایگاههای عمل کننده، نفرات کابین عقب و جلو، نوع مهمات و... چک میشد و در میدان تیر هر پایگاهی بهصورت ماهیانه مانورهای مربوطه تمرین و تکرار میشد.
این طرح در عمل چقدر قابلیت اجرایی پیدا کرد؟
براثر پیروزی انقلاب، طبیعی بود که استراتژی نظام جدید، متفاوت از نظام قبلی باشد. بر این اساس و بهدلیل جو سیاسی حاکم بر کشور نیروی هوایی اجازه پیش دستی در برابر کشور عراق را نداشت و سیاست تهاجم به خاک همسایه باوجود قراین و شواهدی که هر روز در آن سوی خاک عراق میدیدیم، در دستور کار نبود. علاوه بر این بواسطه تعدیل، پاکسازی و تسویه تعداد قابل توجهی از نیروها که این امر تا نیمه دوم سال ۱۳۶۰ یعنی در اوج درگیریهای مسلحانه داخلی و ترورهای ناجوانمردانه منافقین و تهاجم و درگیری با دشمن خارجی کماکان ادامه داشت و دیگر آن نیروی انسانی لازم برای اجرای طرح زاگرس وجود نداشت. آمار خلبانان عملیاتی ما عملاً به کمتر از یک سوم رسیده بود. در سایر نیروها هم همین طور بود بهلحاظ تغییرات در استعداد نیروی انسانی، نیروی زمینی از ۶۰۰ هزار نفر به حدود نصف رسیده بود. نهاجا از نود و هشت هزار نفر به ۴۰ هزار رسیده. اما این آسیب در نیروی هوایی ملموستر بود چرا که یک خلبان تا خلبان شود و بتواند بمب را دقیق به هدف برساند حداقل ۷ الی ۸ سال زمان میبرد. براین اساس ما نتوانستیم طرح نبرد زاگرس را اجرا کنیم.
بهنظر شما آیا تهاجم سراسری عراق قابل پیشبینی بود؟
بله! چون حمله عراق امری پنهانی نبود. عراق از فروردین ۱۳۵۸ تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ مبادرت به ۶۳۷ مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی کرد. نیروی هوایی پروازهای شناسایی انجام میداد و مرتب گزارشهایی از آمادگی و تحرکات لشکرهای عراقی در مرز را میداد. همچنین گزارشهایی در خصوص انتقال هواپیمای میگ ۲۳ از پایگاههای الولید در عمق خاک عراق به ما میرسید که حکایت از حمله قریب الوقوع داشت.
واکنشها در برابر این گزارش ها چه گونه بود؟
واکنشها متفاوت بود، مثلاً درمورد اخیر با این استدلال که این هواپیما رهگیر است به آن اعتنا نمیشد در حالی که میگ ۲۳ هم از نوع بمب افکن وهم رهگیر در اختیارارتش عراق بود.
گزارشها توسط چه مرجعی رسیدگی میشد؟
شورای عالی دفاع، مرجع تصمیمسازی در این خصوص بود. در این شورا از فرماندهان نیروها بهعنوان مشاور استفاده میشد و عضو شورا نبودند. یعنی اکثریت اعضای این شورا را غیرنظامیان تشکیل میدادند. این شورا که عالیترین مقام برای اداره جنگ بود در خرداد ماه ۵۹ شکل گرفت و گزارشهایی نظیر آنچه نیروی هوایی در خصوص تحرکات عراقیها داده بود، توسط نیروی زمینی و ژاندارمری هم ارائه میشد.
ارزیابی شما از عملیات کمان ۹۹ موسوم به ۱۴۰ فروندی چیست؟
در اول مهرماه ۱۳۵۹ توسط پایگاههای هوایی بوشهر، دزفول، همدان، تبریز، تهران، شیراز و اصفهان ۳۳۵ سورتی پرواز انجام گرفت. تعداد ۱۵۸ جنگنده از میان آنها از مرز گذشتند و ضربات سنگین و غیرقابل جبرانی به خطوط مواصلاتی، پادگانها، تأسیسات نظامی و پایگاههای هوایی عراق از جمله؛ قیاده، حبضه، دهوک، الرشید، کرکوک، موصل و الشعیبیه وارد آوردند.
البته تعدادی از این هواپیماها هرگز بازنگشتند با یک نگاه و مقایسه اجمالی میتوان دریافت که این تعداد هواپیمای شرکت کننده در عملیات نصف آن چیزی بود که در طرح زاگرس پیشبینی شده بود. با توجه به تغییر طرح قبلی و تبدیل آن متناسب با شرایط جدید در قالب طرح نبرد البرز، عملیات کمان ۹۹ اجرایی شد و ضربه مهلکی بر نیروی هوایی عراق و روحیه نظامیان آن وارد کرد.
از آنجایی که رهبر معظم انقلاب در آن مقطع نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع بودند طی یک سخنرانی در مجلس شورای اسلامی عدد ۱۴۰ فروند را عنوان فرمودند و از همین جا این عملیات به 140 فروندی معروف شد.
این تهاجم پرتعداد چند روز ادامه پیدا کرد؟
این فقط منحصر به روز اول مهرماه بود و از روز دوم مهرماه ۶۰ درصد از پروازهای رزمی به تلافی اقدام مشابه دشمن به کوبیدن پالایشگاهها، مراکز تولید برق، خطوط مواصلاتی، پادگانها و پایگاههای هوایی و ایستگاههای رادار و تأسیسات و تجهیزات نظامی دشمن بهکار گرفته شد و ۴۰ درصد از پروازهای رزمی هم در پشتیبانی از واحدها و نیروهای درخط اختصاص یافت. شهید سرتیپ خلبان جواد فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی از روز دوم دستور انهدام این اهداف را صادر کرده و میگفت؛ ائمه جمعه اهواز، آبادان وسوسنگرد با من تماس میگیرند و عنوان میکنند که تا کی باید شاهد شهادت فرزندانمان باشیم! لذا ایشان با تدبیر جدید سعی داشتند در بهرهگیری از استعداد و امکانات موجود براساس نیاز و شرایط جدید، بهترین بهره را ببرند و تا جای ممکن نیاز مناطق مورد تهاجم را رفع نمایند. با نگاهی به آمار شهدای خلبان که بر اساس مشاغل، بالاترین تعداد شهید را به خود اختصاص داده، درمی یابیم که عملیات متهورانه در سال اول جنگ، فراتر از وظیفه و مقدورات خلبانان بوده است. چرا که در هیچ کجای دنیا برای هواپیمای شکاری بمب افکن مأموریت انهدام تانک تعریف نشده است. لکن شرایط بهگونهای شده بود که بهمنظور ایجاد تأخیر در پیشروی نیروهای زرهی دشمن، مبادرت به بمباران آنها میشد. قابل ذکر است فقط در سال اول جنگ ۱۰۲ خلبان به شهادت رسیدند که البته ۸۸ تن از این عزیزان فقط در سه ماهه اول جنگ به شهادت رسیدند. حاصل بمباران مراکز تولید برق در عراق، وارد کردن دو و نیم میلیون مولد برق از اروپا بهمنظور جلوگیری از خاموشیهای طولانی مدت درشهرهای عراق درنتیجه بمباران نیروگاههای برق عراق بود. همچنین پیامد بمباران پالایشگاهها و مراکز تولید سوخت دشمن، بهصورت توقف و به غنیمت گرفته شدن ۱۴۰ تانک و نفربر عراقی که صرفاً فاقد سوخت بودند و در عملیات شکست حصر آبادان (ثامن الائمه) در سال اول جنگ به غنیمت درآمدند نمود پیدا کرد.
آیا توصیهای به پژوهشگران و علاقهمندان حوزه دفاع مقدس دارید؟
من بعد از بازنشستگی بمدت ۱۳ سال به گردآوری اسناد و اطلاعات درحوزه دفاع مقدس، بویژه عملکرد درخشان نیروی هوایی در جنگ پرداخته و در قالب مجموعه ۱۲ جلدی بهعنوان کتاب مرجع با نام تاریخ نبردهای هوایی نهاجا تدوین نمودهام. بهنظرم آخرین مأموریت یک رزمنده ثبت خاطرات و حفظ اسناد حماسه ای است که به خاطر آن سلاح به دست گرفته است.
اگر به این اسناد مراجعه کنید خواهید دید که حماسههایی روی داده و جانهای عزیز فدا شده تا امروز من و شما مقابل هم بنشینیم و براحتی گفتوگو کنیم. امیدوارم قدر این گنجینه مستند از جنگ که با دقت و صداقت فراهم آوردهام دانسته و از آن بدرستی بهرهبرداری شود. خدا کند از جنگ درس گرفته باشیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه