خاطرات مدیر سابق شرکت مهندسی و توسعه نفت و استاد دانشگاه امیرکبیر از روزهای جنگی نفت

کنترل آتش 23 چاه نفتی، بدون آتش بس


عطیه لباف
 خبرنگار
این بار راوی روزهای دشوار اما پر از رشادت 8 سال جنگ تحمیلی، «علی اکبر وحیدی آل آقا» است. او یکی از مدیران نفتی در زمان دفاع مقدس بود که از مدیریت ستاد مهار و کنترل چاه‌های میدان‌های نفتی نوروز، رسالت و رشادت، مدیریت مهندسی شرکت نفت فلات قاره ایران، مدیر مهندسی نفت شرکت مهندسی و توسعه نفت (متن) تا کارشناسی در دبیرخانه اوپک را در کارنامه خود دارد و اکنون  استاد دانشگاه امیرکبیر است. در این گفت‌و‌گو «آل آقا» از روزهایی می‌گوید که با وجود حملات پی در پی بیگانگان، مهندسان و کارگران صنعت نفت چه در پالایشگاه‌ها و چه در میادین نفتی حاضر به ترک میدان نبودند و حتی بدون هیچ تجربه‌ای دست به اقداماتی می‌زدند که در دنیا بی‌نظیر بود از جمله کنترل 23 چاه نفتی که تنها شرکت‌های امریکایی و کانادایی از عهده آن بر می‌آمدند.

پررنگ‌ترین خاطره‌ای که از زمان جنگ ایران و عراق دارید، چیست؟
از اینکه بحث وارد فضای غیرفنی شود، بیزار هستم؛ اما واقعیت این است که در زمان جنگ تحمیلی، کشور ضربه بزرگی خورد. جنگ بود و این جنگ ناجوانمردانه بود. طرف مقابل با امکانات متعدد از کشورهای مختلف مقابل ما بود. در این جریان ما با هواپیماهای میگ روسی، موشک‌های اکسوست، هواپیما میراژ اف۱ فرانسوی و هواپیما اف14 امریکایی و جنگ افزارها و حمایت‌های دیگر کشورها از جمله انگلیس مواجه بودیم.
عراق بواسطه این حمایت‌ها خیلی از مناطق ایران را بمباران کرد. شرایط بسیار سختی در مناطق نفتی ایران حاکم بود و همکاران ما در بدترین شرایط از نظر فیزیکی کار می‌کردند، البته از نظر روحی مهندسان و کارگران و تکنیسین‌ها چون احساس می‌کردند که وطنشان در خطر است، با دل و جان کار می‌کردند و تهدیدهای جانی برای آنها خط قرمز محسوب نمی‌شد. اهل بزرگنمایی و اغراق نیستم. رشادت‌ها و جسارت‌های مهندسان نفت اما واقعیت آن روزهای صنعت نفت است.
در سال‌های 1361 و 1362 عراقی‌ها حمله به‌ چاه‌های نفتی ایران را شروع کردند که توان مهار این چاه‌ها در آن زمان در اختیار شرکت‌ها و کشورهای محدودی از جمله امریکا و کانادا بود، برای مثال، عراقی‌ها چاه شماره 3 نوروز را بمباران کرده بودند؛ سکو در عمق دریا افتاده و شرایط بسیار سختی بود. با یک شرکت امریکایی برای کمک در زمینه مهار ورود نفت به دریا تماس گرفته شد. قبول کردند که بیایند. مسأله قیمت پیشنهادی که مهندسان ایرانی با یک صدم آن کار را انجام دادند، هم نبود؛ اما آنها می‌گفتند که باید اعلام آتش بس شود. پذیرفتن این مسأله به معنی از دست دادن بخشی از خاک ایران و استقبال از اشغالگرها بود. به همین خاطر پدیرفته نشد.
عده‌ای از همکاران پالایشگاه تهران شروع به مهار چاه شماره 3 نوروز کردند و ستاد نوروز تشکیل شد، اما همزمان با این موضوع عراقی‌ها تعداد بیشتری از چاه‌های میدان نوروز را به آتش کشیدند و نفت خام در شعله این آتش می‌سوخت. تعدادی سکو هم در معرض خطر بود. پس از آن امریکایی‌ها به سکوهای رسالت و رشادت حمله کردند و مدتی بعد  در سال 1367 نیز سکوی نصر و نصرت و سلمان بمباران شد.
پس از حملات به سکوهای نوروز، هیأتی درست شد که مسئول آن بودم؛ البته «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد». کار همه همکاران بود. آن زمان ما 23 حلقه چاه را مدیریت کردیم. در دنیا سابقه نداشت، آن هم برای کنترل چاه‌ها در دریا. این حرکت مهندسان ایرانی موجب شد  وقتی چاه‌های کویت در حمله عراق آتش گرفت، از کشورهای مختلف برای کنترل چاه‌ها هیأت‌هایی به این منطقه رفتند و فعالیت کردند؛ اما آنها اغلب برای چاه‌ها در خشکی آمده بودند. چاه‌هایی که ما در آنجا انجام می‌دادیم، در فراساحل بود. برخی معتقدند که کار نفتی در دریا سخت‌تر از خشکی است. اینها کارهای کوچکی نبود.
چقدر طول کشید تا مهندسان ایرانی بتوانند یک چاه را خاموش یا کنترل کنند؟
این کار برای چاه اول 70 روز طول کشید. تجربه در مورد این کار صفر بود، اما چاه آخر را هفت روزه کنترل کردیم. این منحنی یادگیری ما برای کنترل چاه‌ها، به تنهایی یک بحث جذاب است. آن زمان مدیر شرکت نفت فلات قاره ایران آقای محمد آقایی تبریزی بودند.کار بسیار مهم و فنی برای مهار هزاران بشکه نفت کشور بود؛  اعضای گروه غواص که به اعماق دریا برای انجام عملیات می‌رفتند، حدود 70 روز را روی یک کشتی کوچک در میان آب‌ها گذراندند، چراکه عراقی‌ها کشتی‌های بزرگ را روی رادار سریع شناسایی و به آن حمله می‌کردند. بر اساس استانداردهای بین‌المللی غواصانی که در اعماق چند هزار متری اقدام به فعالیت می‌کنند باید مقدار مشخصی شیر بنوشند؛ اما اینها قبول نمی‌کردند. می‌گفتند که جنگ است و باید شیر اول به دست بچه‌ها برسد. اینها بخشی از روحیه‌ای است که در آن زمان بر ملت ایران حاکم بود.
 چاه‌هایی که خاموش می‌شدند، دوباره به تولید برمی گشتند؟ وضعیت توسعه میادین چگونه بود؟
ما  با ضربات  به لطف خدا و تلاش مهندسان و کارگران در کوتاه مدت مقابله می‌کردیم. چاه که آتش می‌گیرد، خاموش کردن آن یک کار مهم است اما بعد از اینکه خاموش شد، احتمال بازگشت چاه به مدار تولید کم است، لذا باید چاه‌های جدید را به مدار آورد. در این شرایط جنگی، داشتن دکل در دریا در حالی که دشمن دائم حمله هوایی می‌کرد، ریسک بزرگی بود. لذا فقط در یک میدان دکل داشتیم و توسعه ادامه داشت. آن زمان تنها در یک میدان مشترک با کشور یک قدرتمند ما دکل داشتیم و چون می‌دانستند که اگر به مواضع ما حمله شود، آن طرف نیز لطمه می‌بیند، طرح توسعه ادامه داشت، اما در نقاط دیگر نمی‌توانستیم حفاری داشته باشیم،برای مثال شرایط در میدان گازی پارس جنوبی که مشترک هم بود فرق داشت. ما از سال 1983 می‌دانستیم که این میدان وجود دارد، اما عملیات حفاری در آن زمان فقط قربانی کردن امکانات بود، اگرچه در تأمین گاز کشور مشکلاتی وجود داشت.
البته برای توسعه در خشکی زحمات بسیاری کشیده شد. من 13 سال اول خدمت در صنعت نفت از سال 1348 تا 1361 در مناطق نفت خیز بودم. در سال 1361 به بعد برای ستاد نوروز به تهران آمدم و پس از آن به شرکت فلات قاره پیوستم. در این مدت خبر داشتم عزیرانی که در مناطق نفتی فعالیت داشتند چقدر برای نگهداری تولید زحمت می‌کشیدند و کار راحتی نبود.
به ایران تجهیزات و قطعات مورد نیاز فروخته نمی‌شد و اگر هم می‌فروختند چندین برابر قیمت بود. ما مشکل جنگ را داشتیم و برخی از چاهها با خلاقیت خود مهندسان به‌صورت مشخص و قطعی 100 درصد طراحی خودمان بود. در نتیجه اجازه داده نمی‌شد که صنعت نفت در طول جنگ از هم بپاشد، حتی اگر دچار کمبود گاز در زمستان می‌شدیم و بنزین هم سهمیه‌بندی می‌شد؛ بازهم به همت مهندسان و کارگران صنعت نفت تعطیلی و توقف نداشتیم. نه تنها صنعت از هم نپاشید بلکه در همان دوران جنگ در برخی از میادین مثل نرگسی توسعه هرچند کند اما ادامه داشت.
برخی می‌گویند که ما چون توان توسعه میدان را از همان زمان داشته‌ایم می‌توانستیم تمام میادین را به همان ترتیب به تولید برسانیم. آیا این ظرفیت وجود داشت؟
ممکن بود اما شاید 40 سال طول می‌کشید و زمان قابل قبولی نبود، البته عده‌ای هم با یک بدبینی عجیب که برای من قابل پذیرش نیست، می‌گویند که فعالان و مهندسان صنعت نفت کشورمان ناتوانند؛ این هم قابل قبول نیست. ما نمی‌توانستیم 15 میدان را همزمان توسعه دهیم اما اینگونه هم نبود که اصلاً نتوانیم کاری انجام دهیم.
اشاره کردید که توسعه پارس جنوبی به خاطر نبود امنیت عقب افتاد، اما برخی از کارشناسان نبود سرمایه و تکنولوژی را دلیل اصلی می‌دانند. چقدر این عقب ماندگی در توسعه به خاطر نبود امنیت بود؟
آن زمان یک دکل دریایی نزدیک 40 میلیون دلار هزینه خرید داشت. مسئول فنی و مالی خرید دکل شهید رجایی آن زمان من بودم. آن را سال 1362 از هیتاچی ژاپن 38 میلیون دلار خریدیم،اما کجا می‌توانستیم با آن کار کنیم؟ تنها در مکان‌هایی که از حمله هوایی عراق به دور باشد. نیروی هوایی با توجه به سوخت و مسافتی که هواپیما می‌تواند برای بمباران برود، مکان‌های امن‌تر را مشخص می‌کند، برای همین است که می‌گوییم حمله به سکوهای رسالت و رشادت کار عراق نبود.لذا مشکل ما این نبود که مخارج را نداشته باشیم. ما اگر دکل به میدان پارس جنوبی می‌بردیم احتمال افزایش خسارت‌های جنگی وجود داشت. این ترس نیست، واقعیت جنگ است.
با وجود این بمباران‌های خلیج فارس، بویژه در پایانه خارک، صادرات نفت چگونه انجام می‌شد؟
در خیلی از نقاط خلیج فارس هیچ شرکت بیمه‌ای حاضر به بیمه محموله‌های نفت ایران نبود. خیلی از نقاط پایانه خارک را زده بودند و در پایانه‌ها امنیت نبود. مجبور بودیم  سوخت را کشتی به کشتی منتقل کنیم و کشتی‌هایی که می‌خواستند به پایانه‌ها بیایند، آنقدر بیمه گران هزینه بالایی را اعلام می‌کردند که صرفه نداشت. تولید، صادرات و درآمدهای نفتی ایران کم شده بود و قبول این هزینه بیمه نیز آن را کمتر می‌کرد.لذا دلیل اصلی توقف برخی از طرح‌های توسعه مسائل مالی نبود، اما از نظر تأمین منابع مالی تحت فشار بودیم. در این باره، شاید اگر می‌خواستیم چاه‌ها را برای مهار نشت نفت و آتش به شرکت‌های دیگر مثل
 RED ADAIR امریکا بدهیم، باید چندین میلیون دلار می‌پرداختیم اما برای این 23 چاه ما حتی 1میلیون دلار هم هزینه نکردیم.
شما به ماجرای هزینه بیمه و ترک شرکت‌های خارجی به خاطر نبود امنیت اشاره کردید. آیا مهندسان و کارگران ایرانی به‌دنبال مرخصی گرفتن یا ترک کار نبودند؟
اهل شعار نیستم اما تا جایی که به‌خاطر می‌آورم هیچ کس به‌دنبال مرخصی نبود. مهندسان صنعت نفت به‌خاطر اعتقادات مذهبی و میهنی کنار هم بودند و هیچ کس مقابل دیگری نبود. دست در دست هم کار می‌کردند و حتی تصور می‌کنم که عده‌ای حالا هم حاضر نیستند نامشان برده شود.
به خاطر می‌آورم که وقتی 31 شهریور حمله شد، مدیر منطقه آقاجاری بودم. حمله در فاصله نزدیکی از محل زندگی ما بود و فرودگاه را زدند. آبادان و خرمشهر خیلی سریع اشغال شد؛ با حملاتی که شد امکان سوخت‌رسانی به آقاجاری نبود اما همکارانی از پالایشگاه آبادان آمدند و خانواده‌ها را به مناطق دیگر از جمله دوگنبدان و شیراز بردند، اما دوباره به آبادان برگشتند.
آنقدر اعتقادات قوی بود که ترک میدان چه در پالایشگاه‌ها و چه در میادین نفتی نداشتیم. حتی در ستاد هم به‌صورت روتین روی سرمان کلاه ایمنی می‌گذاشتیم و در اداره اهواز کارها را دنبال می‌کردیم. درحالی که کمتر روزی بود که به آنجا حمله نشود. همه معتقد بودند که شهر همان وطن است و آن را نباید خالی و تسلیم  بیگانه کرد. با این روحیه مهندسان صنعت نفت را در سخت‌ترین شرایط سر پا نگه داشتند؛ درحالی که شاید اگر این روحیه و اعتقادات نبود، مشکلات بی شماری رخ می‌داد.
جنگ که تمام شد چه اتفاقاتی افتاد تا دوباره این صنعت به وضعیت عادی برگردد؟
کار را ما در دوران جنگ هم متوقف نکرده بودیم که بخواهیم با اتمام جنگ، دوباره شروع کنیم. این خیلی مهم است، برای مثال در طول جنگ میدان نصرت را در دریا شروع کردیم و توسعه دادیم، البته با عملیات محدود اما این طور نبود که کار متوقف شود. در دوران جنگ و چند سال بعد از آن، شرکت خارجی در ایران نبود و تماسی هم گرفته نشد.
اگر از نظر جذب سرمایه برای بهبود وضعیت بخواهیم به مسأله نگاه کنیم، آن زمان شرکت‌های خارجی حاضر نبودند که به ایران بازگردند و ما نیز کارهایی داشتیم که باید انجام می‌شد؛ مثلاً مسأله مین روبی و برقراری مجدد امنیت. در این خصوص مسئولیت خطرات حاصله با ما بوده و است. عراقی‌ها که در حال عقب نشینی بودند، تمام مسیر را وجب به وجب مین‌گذاری می‌کردند. در نتیجه این جنگ، جاده‌ها و پل‌ها خراب شده بود و نمی‌شد همان روز پس از پایان جنگ شروع به جذب سرمایه کرد.
7 الی 8 سال بعد که به طور دقیق بررسی‌ها انجام شده بود، دعوتنامه مناقصه توسعه نفتی در هلند انجام شد، البته تا آن زمان برای شروع کار مذاکراتی میان شرکت نفت و برخی از شرکت‌ها صورت گرفته بود که بیشتر برای میادین پارس جنوبی و سیری A و E بود. من آن سال‌ها مأمور در اوپک بودم و این موارد را از دور می‌شنیدم. سال 1374 بود. مذاکرات و قراردادی با شرکت «کوناکو» امریکا برای پارس جنوبی بسته شده بود که با مخالفت صاحب سهام امریکایی و عقب نشینی آنها، شرکت توتال فرانسه جایگزین این شرکت در طرح توسعه پارس جنوبی شد، اما آن‌طور که به خاطر می‌آورم در سال 1378 مجدداً مناقصات آغاز شد.
به‌عنوان سؤال آخر! آیا این طور می‌توان گفت که وقتی ما در جنگ توانستیم ،الان در تحریم هم می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم؟
تجربه بسیار موفقی بود، اگر موفق نبود که در کویت از ما دعوت نمی‌کردند، اما همان‌طور که اشاره کردم ما نمی‌توانیم همه کارها را خودمان انجام دهیم. از سوی دیگر منطقی و امکان پذیر نیست که دولت هزینه‌های توسعه را بپردازد و بازگشت وجه پروژه باید از محل درآمد باشد. فراتر از این مسائل، تکنولوژی و مدیریت است که البته معتقدم بزرگترین ضعف ما همان مدیریت است. لذا ما تجربه موفقی در زمان جنگ داشتیم اما قابل تعمیم به نیاز امروز نیست.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7733/12/587762/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها