داستان کرونا با کلاس اولیها
زهرا علی اکبری
کارشناس آموزش
در بین صاحبنظران و متخصصان علوم تربیتی اتفاق نظر وجود دارد که تعطیلی مدارس در دوران همهگیری کرونا صدمات جبرانناپذیری به نتایج آموزشی کودکان وارد کرده و چه بسا این تعطیلی میتواند نابرابریهای موجود را در دسترسی به آموزش رایگان که پیش ازهمهگیری نگران کننده بود بیشترکند. دادههای بانک جهانی در معیارهای فقر یادگیری، قبل از کووید 19 نشان میداد که تنها 10 درصد ازکودکان در کشورهای کم درآمد توانستند در سن 10 سالگی یک داستان ساده را بخوانند و درک کنند، در حالی که 90 درصد از کودکان در کشورهای پردرآمد این تجربه را داشتهاند (بانک جهانی، 2019). بدون تردید دسترسی نابرابر به تداوم یادگیری در دوران همهگیری19 COVID، ممکن است شکافهای عدالتی و این آمار را تشدید کند. کوهفلد و همکارانش (2020)، در پژوهشی با استفاده از دادههای 5 میلیون دانشآموز (متوسط تا ضعیف)، تجزیه و تحلیل آیندهنگر را در رابطه با یادگیری انجام دادهاند. آنها پیشبینی کردند که دانش آموزان در پاییز 2020میلادی 32-37 درصد پیشرفت کمتری در مهارت خواندن و نوشتن (نسبت به یک سال تحصیلی معمولی)خواهند داشت. این پیشبینیها برای دانش و مهارت در ریاضیات بیشتر بود و میزان خسارت بین 50 تا 63 درصد تخمین زده شد.
سیاستگذاری جوامع در موضوع کاهش تأثیر تعطیلی مدارس برکسب مهارتهای بنیادی توسط کودکان بسیار مهم است. تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از نظرسنجیهای خوشهای چند شاخصه در پنج کشور با درآمد کم و متوسط (MICS6)، تأیید کرد که تعطیلی مدرسه با کاهش مضر مهارتهای پایه برای دانشآموزان ابتدایی همراه بوده است. کودکان 9 تا 11 ساله که در زمان نظرسنجی از مدرسه خارج شده بودند (اما در سال قبل در مدرسه بودند) بین 11 تا 43 درصد کمتر از کودکانی که به مدرسه بازگشتند مهارتهای اصلی خواندن و نوشتن را بدست می آوردند. بنابراین با توجه به شواهد علمی و آمار موجود، اولویت بخشی و حمایت از یادگیری بنیادی در دوران آموزش ابتدایی با بازگشایی مجدد مدارس برای کاهش آسیبهای احتمالی ضروری است، چرا که کسب آموزش و مهارتهای دوران ابتدایی برای توسعه شایستگیهای کودکان، یادگیریهای بعدی و کسب ظرفیتهای آگاهی بخش مؤثر است.
تعطیلی مدارس در دوران همهگیری کرونا، هزینههای اجتماعی و اقتصادی بالایی برای مردم در سراسر جوامع به همراه داشته و بدون تردید این هزینهها بیشترین تأثیر را بر سبک زندگی دانش آموزان دوره ابتدایی که در اولین سالهای یادگیری خود از حضور در مدرسه و قابلیتهای تعلیم و تربیتی آن بی بهره ماندند، میگذارد. پیامدهای عمده یادگیری مادام العمر از دسترسی به آموزش ابتدایی ناشی می شود. بدون این دوره، کودکان در مسیر رشد شناختی عقب میمانند و از شناسایی ظرفیتهای بالقوه خود ناتوان میشوند.کودکان با حضور در دوره پیش دبستانی با ادغام عادات، ارزشها و دانش کسب شده آماده یادگیری خواهند شد. دوره ابتدایی بخش مهمی از زندگی هر فرد را شکل میدهد ،چرا که در این دوره تلاش میشود تربیت انسان شایسته با دستیابی به سطح علمی و مهارتی مناسب، انگیزه بخشی، تشویق و علاقه به یادگیری، تربیت دانش آموز آگاه اجتماعی با احترام به طرز تفکر دیگران، رعایت حقوق شهروندی، کسب مهارت گفت و گو، تعهد و مسئولیتپذیری، استقلال فکری و شناخت هویت فرهنگی و ملی، خلاقیت و نوآور بودن، نوعدوستی و مشارکت در نیکی، کسب عادات سالم از طریق تشویق به ورزش بدنی و رژیم غذایی مناسب و... رخ بدهد. فعالان عرصه توسعه در جوامع، آموزش و پرورش را حیاتی ترین دارایی جامعه میدانند، زیرا بر این باورند دانش ثروتی است که آدمی تحت هیچ شرایطی پس از کسب آن را از دست نخواهد داد و به همین دلیل در جامعه هر چه دانش بیشتری به اشتراک گذاشته شود، پیشرفت بیشتری رخ خواهد داد. با این اوصاف، آموزش ابتدایی پایه و اساس کسب دانش اولیه را تشکیل میدهد که بدون آن رؤیای کودکان غیرممکن میشود. آموزش ابتدایی را می توان با اولین قدم در زندگی انسان مقایسه کرد، چرا که غیرممکن است افراد بدون یادگیری نحوه راه رفتن را کسب کنند.
مدارس ابتدایی محیطهای امنی برای رشد در اختیار کودکان قرار میدهند و آنها را به انگیزه و مهارتهایی تجهیز میکنند که قادر میسازد تا شرایط فردی را مدیریت کنند. علاوه بر این، با حضور کودکان در مدرسه، آنها در موقعیت بهتری قرار میگیرند تا ایدههای جدید را کشف کنند و زمان بیشتری را با همسالان خود بگذرانند که در پرورش شخصیت و مهارتهای فردی کمک میکند. علاوه بر این، کودکانی که با موفقیت در دوران تحصیلات ابتدایی رشد میکنند، از نظر اجتماعی و عاطفی سالمتر و آگاهتر هستند. آنها با انجام فعالیتهای مدرسه در مسیر تحقق اهداف خودجدی تر میشوند و در عملکرد تحصیلی پیشرفت میکنند، نه تنها در زمینه کسب دانش و علم پیشرفت می کنند، بلکه از نظر اجتماعی همدردی با دیگران را یاد میگیرند و در این فرایند، روابط دوستانه واقعی با همسالان خود برقرار می کنند (هارمون و جونز، 2003). آموزش ابتدایی با فعالیت ها و بازیهای متعدد، باعث توسعه سریع مهارتهای حرکتی خوب و مطلوب در کودکان میشود. با بازگشت میلیونها کودک به مدرسه در سراسر جهان، جوامع پیگیر اتخاذ تدابیری برای به حداقل رساندن انتقال ویروس کووید19و بازگشایی مدارس و ایمن سازی آنها شدند. این اقدامات شامل واکسیناسیون معلمان و سایر کارکنان مدرسه به عنوان بخشی از گروههای جمعیت هدف و درعین حال اطمینان از واکسیناسیون جمعیتهای آسیبپذیر جامعه، آمادگی مدارس مبنی بر رعایت پروتکلهای بهداشتی مانند تهویه بهتر در کلاسهای درس، رعایت فاصلهگذاری فیزیکی و آزمایش منظم کودکان و کارکنان است. نباید فراموش شود که هر چند آموزش حضوری جایگزینی ندارد اما حضور دانش آموزان و معلمان در مدرسه در دروان همهگیری زمانی نتیجه بخش خواهد بود که تمامی شرایط مهیا و ممکن شود.
در این مجال به تجربههای کسب شده در دو کشور دانمارک و فنلاند برای چرایی و چگونگی بازگشایی مدارس اشارهای خواهد شد. در دانمارک، تصمیم زمان و نحوه بازگشایی مدارس توسط دولت مرکزی و پارلمان گرفته شد. این امر به شهرداریها اجازه میداد تا برنامههای خود را تدوین کنند و به دنبال آن مدیران و معلمان مدارس نیز براساس دستورالعملهای شورای ملی بهداشت، این کار را برای هر مدرسه جداگانه انجام دادند. فنلاند نیز فرایند تصمیمگیری مشابهی داشت. در دانمارک و فنلاند، بازگشایی تدریجی با مدارس ابتدایی آغاز شد. عامل اصلی تصمیمگیری این بود که شواهد جدید نشان میدهد کودکان نقش بسیار کمی در انتشار ویروس ایفا میکنند. در دانمارک، پیش دبستانیها، مراکز مراقبتهای اولیه کودکی برای خردسالان و کلاسهای ابتدایی در 15 آوریل بازگشایی شد. در فنلاند، در 29 آوریل، دولت بازگشایی را اعلام کرد.
اتخاذ تصمیم برای بازگشایی مدارس، تدوین برنامه مشخص با محوریت سلامت و ایمنی دانش آموزان، مربیان و خانوادهها را در اولویت دولت قرار داد. در هر دو کشور، اقدامات بهداشت عمومی وضع شد. از جمله این موارد، مدارس جلسات معمول صبحگاهی را که در مدارس ابتدایی برگزار میشد و اشتراک غذا را ممنوع کردند و شیوههای پیشگیرانه جدیدی مانند ورود مکرر دانش آموزان به دستگاههای ضدعفونیکننده و روشهای تمیزکردن و شستن دستها در طول روز معرفی کردند. در دانمارک، جایی که متوسط کلاسها قبل از COVID19 حدود 20 دانشآموز بود، کلاسها به دو تا سه گروه کوچکتر تقسیم شدند، به طور دقیقتر، این دو کشور اقدامات بهداشتی و ایمنی جدیدی را برای مدارس ارائه دادند، از جمله: در کلاس درس، دانش آموزان باید روی میزهایی بنشینند که فاصله آنها از یکدیگرحداقل دو متر (6.5 فوت) باشد. دانش آموزان باید هر دو ساعت دستهای خود را شستوشو دهند. همه مواد و تجهیزات آموزشی باید دو بار در روز تمیز شوند. در برخی مدارس، توالتها و سینکهای اضافی نصب شد و برای به حداقل رساندن خطر سرایت، بسیاری از مدارس تعداد ساعات خود را کاهش داده یا برخی روزها تعطیل ماندند.
با این حساب آموزش حضوری در دوران اپیدمی کرونا الزاماتی را میطلبد که نظام آموزشی ما با آن فاصله زیادی دارد این الزامات را میتوان از رعایت پروتکلهای بهداشتی در فضاهای آموزشی دنبال کرد که ناخرسندانه آنقدر مناسب و قابل دفاع نیست؛ کلاسهای درس کوچک، تراکم دانش آموزی زیاد، سرویسهای بهداشتی کم تجهیز شده، بودجه ناکافی مدارس برای تجهیز شدن و آمادگی کامل و... از جمله مواردی است که اجرایی شدن آنها در مدارس با امکانات و داشتههای نظام آموزشی فاصله دارد و نمیگذارد تصمیم بر آموزش حضوری منطقی به نظر برسد، اگر هم صاحبنظران علوم تربیتی تأکید بر بازگشایی حضوری مدارس دارند باید به این توجه داشته باشند که آیا مدارس آمادگی لازم و کافی دارند یا خیر. پس از آن اصرار بر آموزش حضوری داشته باشند.
کارشناس آموزش
در بین صاحبنظران و متخصصان علوم تربیتی اتفاق نظر وجود دارد که تعطیلی مدارس در دوران همهگیری کرونا صدمات جبرانناپذیری به نتایج آموزشی کودکان وارد کرده و چه بسا این تعطیلی میتواند نابرابریهای موجود را در دسترسی به آموزش رایگان که پیش ازهمهگیری نگران کننده بود بیشترکند. دادههای بانک جهانی در معیارهای فقر یادگیری، قبل از کووید 19 نشان میداد که تنها 10 درصد ازکودکان در کشورهای کم درآمد توانستند در سن 10 سالگی یک داستان ساده را بخوانند و درک کنند، در حالی که 90 درصد از کودکان در کشورهای پردرآمد این تجربه را داشتهاند (بانک جهانی، 2019). بدون تردید دسترسی نابرابر به تداوم یادگیری در دوران همهگیری19 COVID، ممکن است شکافهای عدالتی و این آمار را تشدید کند. کوهفلد و همکارانش (2020)، در پژوهشی با استفاده از دادههای 5 میلیون دانشآموز (متوسط تا ضعیف)، تجزیه و تحلیل آیندهنگر را در رابطه با یادگیری انجام دادهاند. آنها پیشبینی کردند که دانش آموزان در پاییز 2020میلادی 32-37 درصد پیشرفت کمتری در مهارت خواندن و نوشتن (نسبت به یک سال تحصیلی معمولی)خواهند داشت. این پیشبینیها برای دانش و مهارت در ریاضیات بیشتر بود و میزان خسارت بین 50 تا 63 درصد تخمین زده شد.
سیاستگذاری جوامع در موضوع کاهش تأثیر تعطیلی مدارس برکسب مهارتهای بنیادی توسط کودکان بسیار مهم است. تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از نظرسنجیهای خوشهای چند شاخصه در پنج کشور با درآمد کم و متوسط (MICS6)، تأیید کرد که تعطیلی مدرسه با کاهش مضر مهارتهای پایه برای دانشآموزان ابتدایی همراه بوده است. کودکان 9 تا 11 ساله که در زمان نظرسنجی از مدرسه خارج شده بودند (اما در سال قبل در مدرسه بودند) بین 11 تا 43 درصد کمتر از کودکانی که به مدرسه بازگشتند مهارتهای اصلی خواندن و نوشتن را بدست می آوردند. بنابراین با توجه به شواهد علمی و آمار موجود، اولویت بخشی و حمایت از یادگیری بنیادی در دوران آموزش ابتدایی با بازگشایی مجدد مدارس برای کاهش آسیبهای احتمالی ضروری است، چرا که کسب آموزش و مهارتهای دوران ابتدایی برای توسعه شایستگیهای کودکان، یادگیریهای بعدی و کسب ظرفیتهای آگاهی بخش مؤثر است.
تعطیلی مدارس در دوران همهگیری کرونا، هزینههای اجتماعی و اقتصادی بالایی برای مردم در سراسر جوامع به همراه داشته و بدون تردید این هزینهها بیشترین تأثیر را بر سبک زندگی دانش آموزان دوره ابتدایی که در اولین سالهای یادگیری خود از حضور در مدرسه و قابلیتهای تعلیم و تربیتی آن بی بهره ماندند، میگذارد. پیامدهای عمده یادگیری مادام العمر از دسترسی به آموزش ابتدایی ناشی می شود. بدون این دوره، کودکان در مسیر رشد شناختی عقب میمانند و از شناسایی ظرفیتهای بالقوه خود ناتوان میشوند.کودکان با حضور در دوره پیش دبستانی با ادغام عادات، ارزشها و دانش کسب شده آماده یادگیری خواهند شد. دوره ابتدایی بخش مهمی از زندگی هر فرد را شکل میدهد ،چرا که در این دوره تلاش میشود تربیت انسان شایسته با دستیابی به سطح علمی و مهارتی مناسب، انگیزه بخشی، تشویق و علاقه به یادگیری، تربیت دانش آموز آگاه اجتماعی با احترام به طرز تفکر دیگران، رعایت حقوق شهروندی، کسب مهارت گفت و گو، تعهد و مسئولیتپذیری، استقلال فکری و شناخت هویت فرهنگی و ملی، خلاقیت و نوآور بودن، نوعدوستی و مشارکت در نیکی، کسب عادات سالم از طریق تشویق به ورزش بدنی و رژیم غذایی مناسب و... رخ بدهد. فعالان عرصه توسعه در جوامع، آموزش و پرورش را حیاتی ترین دارایی جامعه میدانند، زیرا بر این باورند دانش ثروتی است که آدمی تحت هیچ شرایطی پس از کسب آن را از دست نخواهد داد و به همین دلیل در جامعه هر چه دانش بیشتری به اشتراک گذاشته شود، پیشرفت بیشتری رخ خواهد داد. با این اوصاف، آموزش ابتدایی پایه و اساس کسب دانش اولیه را تشکیل میدهد که بدون آن رؤیای کودکان غیرممکن میشود. آموزش ابتدایی را می توان با اولین قدم در زندگی انسان مقایسه کرد، چرا که غیرممکن است افراد بدون یادگیری نحوه راه رفتن را کسب کنند.
مدارس ابتدایی محیطهای امنی برای رشد در اختیار کودکان قرار میدهند و آنها را به انگیزه و مهارتهایی تجهیز میکنند که قادر میسازد تا شرایط فردی را مدیریت کنند. علاوه بر این، با حضور کودکان در مدرسه، آنها در موقعیت بهتری قرار میگیرند تا ایدههای جدید را کشف کنند و زمان بیشتری را با همسالان خود بگذرانند که در پرورش شخصیت و مهارتهای فردی کمک میکند. علاوه بر این، کودکانی که با موفقیت در دوران تحصیلات ابتدایی رشد میکنند، از نظر اجتماعی و عاطفی سالمتر و آگاهتر هستند. آنها با انجام فعالیتهای مدرسه در مسیر تحقق اهداف خودجدی تر میشوند و در عملکرد تحصیلی پیشرفت میکنند، نه تنها در زمینه کسب دانش و علم پیشرفت می کنند، بلکه از نظر اجتماعی همدردی با دیگران را یاد میگیرند و در این فرایند، روابط دوستانه واقعی با همسالان خود برقرار می کنند (هارمون و جونز، 2003). آموزش ابتدایی با فعالیت ها و بازیهای متعدد، باعث توسعه سریع مهارتهای حرکتی خوب و مطلوب در کودکان میشود. با بازگشت میلیونها کودک به مدرسه در سراسر جهان، جوامع پیگیر اتخاذ تدابیری برای به حداقل رساندن انتقال ویروس کووید19و بازگشایی مدارس و ایمن سازی آنها شدند. این اقدامات شامل واکسیناسیون معلمان و سایر کارکنان مدرسه به عنوان بخشی از گروههای جمعیت هدف و درعین حال اطمینان از واکسیناسیون جمعیتهای آسیبپذیر جامعه، آمادگی مدارس مبنی بر رعایت پروتکلهای بهداشتی مانند تهویه بهتر در کلاسهای درس، رعایت فاصلهگذاری فیزیکی و آزمایش منظم کودکان و کارکنان است. نباید فراموش شود که هر چند آموزش حضوری جایگزینی ندارد اما حضور دانش آموزان و معلمان در مدرسه در دروان همهگیری زمانی نتیجه بخش خواهد بود که تمامی شرایط مهیا و ممکن شود.
در این مجال به تجربههای کسب شده در دو کشور دانمارک و فنلاند برای چرایی و چگونگی بازگشایی مدارس اشارهای خواهد شد. در دانمارک، تصمیم زمان و نحوه بازگشایی مدارس توسط دولت مرکزی و پارلمان گرفته شد. این امر به شهرداریها اجازه میداد تا برنامههای خود را تدوین کنند و به دنبال آن مدیران و معلمان مدارس نیز براساس دستورالعملهای شورای ملی بهداشت، این کار را برای هر مدرسه جداگانه انجام دادند. فنلاند نیز فرایند تصمیمگیری مشابهی داشت. در دانمارک و فنلاند، بازگشایی تدریجی با مدارس ابتدایی آغاز شد. عامل اصلی تصمیمگیری این بود که شواهد جدید نشان میدهد کودکان نقش بسیار کمی در انتشار ویروس ایفا میکنند. در دانمارک، پیش دبستانیها، مراکز مراقبتهای اولیه کودکی برای خردسالان و کلاسهای ابتدایی در 15 آوریل بازگشایی شد. در فنلاند، در 29 آوریل، دولت بازگشایی را اعلام کرد.
اتخاذ تصمیم برای بازگشایی مدارس، تدوین برنامه مشخص با محوریت سلامت و ایمنی دانش آموزان، مربیان و خانوادهها را در اولویت دولت قرار داد. در هر دو کشور، اقدامات بهداشت عمومی وضع شد. از جمله این موارد، مدارس جلسات معمول صبحگاهی را که در مدارس ابتدایی برگزار میشد و اشتراک غذا را ممنوع کردند و شیوههای پیشگیرانه جدیدی مانند ورود مکرر دانش آموزان به دستگاههای ضدعفونیکننده و روشهای تمیزکردن و شستن دستها در طول روز معرفی کردند. در دانمارک، جایی که متوسط کلاسها قبل از COVID19 حدود 20 دانشآموز بود، کلاسها به دو تا سه گروه کوچکتر تقسیم شدند، به طور دقیقتر، این دو کشور اقدامات بهداشتی و ایمنی جدیدی را برای مدارس ارائه دادند، از جمله: در کلاس درس، دانش آموزان باید روی میزهایی بنشینند که فاصله آنها از یکدیگرحداقل دو متر (6.5 فوت) باشد. دانش آموزان باید هر دو ساعت دستهای خود را شستوشو دهند. همه مواد و تجهیزات آموزشی باید دو بار در روز تمیز شوند. در برخی مدارس، توالتها و سینکهای اضافی نصب شد و برای به حداقل رساندن خطر سرایت، بسیاری از مدارس تعداد ساعات خود را کاهش داده یا برخی روزها تعطیل ماندند.
با این حساب آموزش حضوری در دوران اپیدمی کرونا الزاماتی را میطلبد که نظام آموزشی ما با آن فاصله زیادی دارد این الزامات را میتوان از رعایت پروتکلهای بهداشتی در فضاهای آموزشی دنبال کرد که ناخرسندانه آنقدر مناسب و قابل دفاع نیست؛ کلاسهای درس کوچک، تراکم دانش آموزی زیاد، سرویسهای بهداشتی کم تجهیز شده، بودجه ناکافی مدارس برای تجهیز شدن و آمادگی کامل و... از جمله مواردی است که اجرایی شدن آنها در مدارس با امکانات و داشتههای نظام آموزشی فاصله دارد و نمیگذارد تصمیم بر آموزش حضوری منطقی به نظر برسد، اگر هم صاحبنظران علوم تربیتی تأکید بر بازگشایی حضوری مدارس دارند باید به این توجه داشته باشند که آیا مدارس آمادگی لازم و کافی دارند یا خیر. پس از آن اصرار بر آموزش حضوری داشته باشند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه