و من که اباالفضل بیهقیام
ارمغان بهداروند
شاعر
برشمردن روزی بهنام بیهقی در تقویم ملی نمیتواند صرفاً ذکرخیری از او باشد که او آن قدر قلم را گریانده است که از ذکر من و مایی مستغنی باشد و به قول او «هیچ نبشته نیست که آن به یک بار خواندن نیرزد».
بیهقی؛ برساخته عصر ارجمندی خرد و خدایگونگی خردمندان است و آنچه از آن بهعنوان بیداری اجتماعی یاد میشود؛ مقصد سطرسطر تاریخ اوست. کنشگری که آگاهانه، قواعد تاریخی را از بر است و رنج خویش را از «باز نمودن چنین حالها» به گنج بدل میکند و پیوسته نگران است که آبروی قلم را خرج قدمها نکند: «در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد آن پیر را بلکه آن گویم که تا خوانندگان با من اندرین موافقت کنند و طعنی نزنند...» ادامه یافتن تاریخ بیهقی تا به روزگار ما مولود توجه تاریخی و اراده ادبی است. ادبیات، سلسلهای کهن و منقرض را چنان گزارش کرده است که مخاطب در هر بار مرور این متن تاریخی، خود را در کسوت مردمانی میبیند که به شرحی دقیق از اوصاف و البسه روایت شدهاند. به باور من، در تاریخ بیهقی؛ با جمعیتی مومیایی شده روبهروییم که به اعجاز کلمه و افسون ادبیات، زبان گشودهاند و بیهیچ واسطهای با ما در گفتوگویند. انتخاب روزی بهنام بیهقی فراتر از حمد و ثنا؛ دعوت سرگشادهای است به موزه تاریخ و مدرسه ادبیات. فرض کنیم بیهقینامی؛ در دستگاه غزنویان نمیبود و آن دوربین مکتوب که به رعایت حال، نماهایی لانگ شات و کلوزآپ از بایدها و نبایدها مخابره میکرد، وجود نمیداشت؛ شاید از دودمان غزنه نشانی باقی میماند اما قطعاً بدین اعتبار نمیبود. روز بیهقی، یادآور اصالت ادبیات و تأکید بر اخلاق است.
خداباوری، مشیتاندیشی، تقوای پیروزی، تابآوری ایام عسرت، نیکپنداری و نیککرداری، نبرد نفسانی و رعایت انسان به هر حال؛ سوغات هر بار مراجعت به این متن تاریخی است و مراقبات زبانی و ملاحظات ادبی که به تولید متنی میانه که میتواند مخاطب را مشتاق مطالعه و مؤانست با سرشت و سرنوشت شخصیتهای تاریخیاش، باقی گذارد؛ رهاورد دیگر مرور این متن ادبی است. آنچه گفتنش در نخستین روز آبان و به شنیدن و خواندن نام بیهقی در صفحات تقویمها سزاوارترست؛ قانع نشدن به بارشهای موسمی بیهقی در دوران درسی است. این تاریخ باید بهعنوان یک واحد زیستی در منظر شاعران و نویسندگان و بهعنوان تکلیفی مطالعاتیمراقبتی، پیش پای اصحاب سیاست قرار گیرد که هر دو در کار خَلق وُ خُلق جهانند و گفتمان بیهقی میتواند سعادتساز باشد برایشان که گفته است: «مرا چاره نیست از تمام کردن این کتاب تا نام بزرگان بدان زنده ماند و نیز از من یادگاری ماند که پس از ما این تاریخ بخوانند و مقرر شود حال این خاندان... و مرا چاره نیست از بازنمودن چنین حالها که از این بیداری افزاید و تاریخ بر راه راست برود که روا نیست در تاریخ تخسیر و تحریف و تقتیر و تبذیر کردن.»
شاعر
برشمردن روزی بهنام بیهقی در تقویم ملی نمیتواند صرفاً ذکرخیری از او باشد که او آن قدر قلم را گریانده است که از ذکر من و مایی مستغنی باشد و به قول او «هیچ نبشته نیست که آن به یک بار خواندن نیرزد».
بیهقی؛ برساخته عصر ارجمندی خرد و خدایگونگی خردمندان است و آنچه از آن بهعنوان بیداری اجتماعی یاد میشود؛ مقصد سطرسطر تاریخ اوست. کنشگری که آگاهانه، قواعد تاریخی را از بر است و رنج خویش را از «باز نمودن چنین حالها» به گنج بدل میکند و پیوسته نگران است که آبروی قلم را خرج قدمها نکند: «در تاریخی که میکنم سخنی نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد آن پیر را بلکه آن گویم که تا خوانندگان با من اندرین موافقت کنند و طعنی نزنند...» ادامه یافتن تاریخ بیهقی تا به روزگار ما مولود توجه تاریخی و اراده ادبی است. ادبیات، سلسلهای کهن و منقرض را چنان گزارش کرده است که مخاطب در هر بار مرور این متن تاریخی، خود را در کسوت مردمانی میبیند که به شرحی دقیق از اوصاف و البسه روایت شدهاند. به باور من، در تاریخ بیهقی؛ با جمعیتی مومیایی شده روبهروییم که به اعجاز کلمه و افسون ادبیات، زبان گشودهاند و بیهیچ واسطهای با ما در گفتوگویند. انتخاب روزی بهنام بیهقی فراتر از حمد و ثنا؛ دعوت سرگشادهای است به موزه تاریخ و مدرسه ادبیات. فرض کنیم بیهقینامی؛ در دستگاه غزنویان نمیبود و آن دوربین مکتوب که به رعایت حال، نماهایی لانگ شات و کلوزآپ از بایدها و نبایدها مخابره میکرد، وجود نمیداشت؛ شاید از دودمان غزنه نشانی باقی میماند اما قطعاً بدین اعتبار نمیبود. روز بیهقی، یادآور اصالت ادبیات و تأکید بر اخلاق است.
خداباوری، مشیتاندیشی، تقوای پیروزی، تابآوری ایام عسرت، نیکپنداری و نیککرداری، نبرد نفسانی و رعایت انسان به هر حال؛ سوغات هر بار مراجعت به این متن تاریخی است و مراقبات زبانی و ملاحظات ادبی که به تولید متنی میانه که میتواند مخاطب را مشتاق مطالعه و مؤانست با سرشت و سرنوشت شخصیتهای تاریخیاش، باقی گذارد؛ رهاورد دیگر مرور این متن ادبی است. آنچه گفتنش در نخستین روز آبان و به شنیدن و خواندن نام بیهقی در صفحات تقویمها سزاوارترست؛ قانع نشدن به بارشهای موسمی بیهقی در دوران درسی است. این تاریخ باید بهعنوان یک واحد زیستی در منظر شاعران و نویسندگان و بهعنوان تکلیفی مطالعاتیمراقبتی، پیش پای اصحاب سیاست قرار گیرد که هر دو در کار خَلق وُ خُلق جهانند و گفتمان بیهقی میتواند سعادتساز باشد برایشان که گفته است: «مرا چاره نیست از تمام کردن این کتاب تا نام بزرگان بدان زنده ماند و نیز از من یادگاری ماند که پس از ما این تاریخ بخوانند و مقرر شود حال این خاندان... و مرا چاره نیست از بازنمودن چنین حالها که از این بیداری افزاید و تاریخ بر راه راست برود که روا نیست در تاریخ تخسیر و تحریف و تقتیر و تبذیر کردن.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه