بررسی مجموعه شعر جدید رضا روزبهانی/ خوزان/ 1400
ما نخستین کلمه بودیم
رضا بهادر
شاعر
«حالا بعد ماضی بعدن بود» کتاب شعر جدید رضا روزبهانی، یک شعر بلند است که امسال توسط نشر خوزان منتشر شده است. دیباچه کتاب با ابیاتی از مثنوی معنوی رقم خورده و در ادامه به این شکل «دروازه»ی بلند شعر را به روی مخاطب باز میکند: من عاشقان جمال تو هستم/ تو فارغی/ یا خود خیال عشق تو دارم/ که فارغی
از ابتدای کار متوجه رفتار شاعرانه در پیدایش جهان روایت و زبان بیانش میشویم. وقتی راوی خودش را «عاشقان» معرفی میکند، از جذبه در جمال و خیال کلمات نوید کشف هستی خود را به مخاطب شعرش داده و انتظار فضایی ذهنی و روایتی سیال را در خواننده ایجاد میکند. سطرهای ابتدایی شعر با کلماتی همچون «خیال»، «وهم» و «جنون» نوشته شدهاند تا راوی به هیأت دیوانگان عشق تو گریزی به شطحیات و امکانی بر روشنبینی، از جنس دانای کل، داشته باشد. «در آغاز کلمه بود»، اما به گفته روزبهانی «ما نخستین کلمه بودیم»؛ ذات زبان. هنوز به عالم کثرت تبعید نشدهایم و همه ما یکی هستیم. خود خود حی که حیات را ممکن میکند. از اینجا به بعد زمان را اختراع میکنیم و همراه روایت در تن تاریخ تکثیر میشویم. در ادامه، روزبهانی با دخل و تصرف در زمان، ساعت آفرینش را جلو میکشد تا برسد به امتحان ابراهیم و او را همراه خانوادهاش به ایران بیاورد و نقیضهای با موقعیتهایی گاه کمیک و گاه اجتماعی و گاهی عاشقانه در سراسر این شعر خلق بکند. او مکان و زمان روایت ابراهیم را عوض کرده است تا براحتی پیوندی تاریخی با حال حاضر جامعه خودش رقم بزند. از دیگر ترفندها و نوآوریهای او عوض کردن گاه به گاه شخصیتها بر اساس اسامی آنهاست. مثلاً اسماعیل جایی میشود اسماعیل مهرانفر شاعر و سارا به ساره سکوت تبدیل میشود و...
همین طور وقایع تاریخی با ماجراهای روز تداخل پیدا میکنند و اینگونه با جلو و عقب کشیدن مدام زمان، در ساختار روایت، از تکنیکهای فرمی و روایی استفاده میکند و با کارکردهای پسامدرن، جریان سیال ذهن را پیش میبرد. او فضاسازیهای بعضاً ملموس و بیشتر انتزاعی را ناخودآگاه انتخاب میکند و این باعث میشود که ظرفیتهای بیشتری از زبان را به کار بگیرد. از ابزار متون کهن ایرانی (نقش زبان و شکل روایتهای خرد و ناقص) گرفته تا استفاده از ادبیات صوفیانه و زبان گاه فاخر و گاه عامیانه و گاه آهنگین تا اشاره به قصه شیخ اشراق و جنگهای صلیبی و ماجراهای دور و نزدیک دیگری استفاده میکند تا از پیشینه زبان فارسی در پرداخت و جذابیتهای میتولوژی در روایت هم بهره ببرد. او در کنار کشمکشهای ابراهیم و قربانیاش، روایتهای خرد و کلانی را به منظور رمزگشایی از پرسشها و راز مرگ و زندگی و همچنین به چالش کشیدن یکسری از مفاهیم کلی و اعتقادی پیش میکشد. از پیشگویان بشارتدهنده تا گور خود راوی.... از سرنوشت تمام آدمها بهنفع جوابهایش میگذرد و برخلاف انتظار مخاطب، با تغییراتی کلی در قصههای آشنا، هم چالش جدید برای ذهن خواننده ایجاد کرده و هم با دستکاری در باورهای جمعی کنجکاوی ما در مواجهه با ادامه کتاب را برمیانگیزد. بهطور مثال به تغییر پایان داستان قربانی کردن اسماعیل و کشتن او در قربانگاه که در این شعر بلند با زبانی کاملاً رمزی نمایش داده شده توجه کنید.
از محتوای روایت که بگذریم نظر داشتن روزبهانی به ذات زبان و پیش کشیدن پیدایش خط و ریشهیابی آن (در اپیزودی که به شعر تصویری تبدیل شده؛ البته چون غالب بخشهای کتاب در زبانی وهمآلود و انتزاعی) نشان از دغدغههای شاعر برای همنشینی فرم و فضا و محتوا در ساختار کلی اثر دارد.
از نکات قابل توجه دیگر اینکه هیچ روایت کاملی در این شعر بلند، شکل نهایی به خودش نمیگیرد. یعنی مدام میبینیم هرجا که روایت دارد شکل منسجمی میگیرد با یک کنش به اصطلاح پستمدرن و ترفندهایی که بسته به هر اپیزود به کار گرفته شدهاند، روایت را میشکند. ما از آغاز تا پایان این شعر بلند لایهلایه با پاساژهایی گیج کننده مواجهیم که مدام مخاطب را به گذشته و حال و آینده میبرند و برمیگردانند. مثالهایی از اسامی شاعران دیگر در بخشهای مختلف کتاب، گواه جسارت روزبهانی در مشارکت با مرامها و ذهنیتهای مختلف در کار شخصی است که میتواند مسیری را برای نزدیکتر شدن شاعران امروز ترسیم کند. اگر به پیشینه او هم نگاه کنیم، میبینیم که این شاعر، ویراستار و پژوهشگر حوزههای ادبیات و عرفان و فلسفه، تجربههای مختلفی در کار گروهی داشته و حتی مجموعه شعر مشترکی هم در کارنامه او دیده میشود که حاصل یک پروژه همسرایی با بهار الماسی است. او در طول سه دهه فعالیت با اتکا بر پژوهش گسترده در ادبیات کلاسیک و اشراف کامل بر جریانهای مدرن شعر معاصر، شاعری باهوش و دقیق در استفاده از اندوختههای خود است.
با اینکه روزبهانی بارها در مصاحبههایش گفته هیچ رسالتی جز زیباشناسی هنری برای شعرش متصور نمیشود، اما در شعرهای او، بخصوص در همین کتاب و کتاب پیشینش (امضای مستقبل) رگههای پررنگ شعر اجتماعی و گاه سیاسی وجود دارد. ویژگی مهم شعر او در این زمینه آنجاست که سمت شعارهای هیجانی و بازنویسی صرف رخدادهای اجتماعی نرفته، بلکه وقایع اتفاق افتاده را از نو خلق کرده است. و اما چیزی که در مورد اسم این کتاب (حالا بعد ماضی بعدن بود) و کتاب قبلی او (امضای مستقبل) و با خواندن شعرهای دو کتاب روشن میشود این است که وی بشدت از تن دادن به رخداد و زمانمند شدن گریخته و به شعری رسیده که ورای زمان و مکان ایستاده است.
شاعر
«حالا بعد ماضی بعدن بود» کتاب شعر جدید رضا روزبهانی، یک شعر بلند است که امسال توسط نشر خوزان منتشر شده است. دیباچه کتاب با ابیاتی از مثنوی معنوی رقم خورده و در ادامه به این شکل «دروازه»ی بلند شعر را به روی مخاطب باز میکند: من عاشقان جمال تو هستم/ تو فارغی/ یا خود خیال عشق تو دارم/ که فارغی
از ابتدای کار متوجه رفتار شاعرانه در پیدایش جهان روایت و زبان بیانش میشویم. وقتی راوی خودش را «عاشقان» معرفی میکند، از جذبه در جمال و خیال کلمات نوید کشف هستی خود را به مخاطب شعرش داده و انتظار فضایی ذهنی و روایتی سیال را در خواننده ایجاد میکند. سطرهای ابتدایی شعر با کلماتی همچون «خیال»، «وهم» و «جنون» نوشته شدهاند تا راوی به هیأت دیوانگان عشق تو گریزی به شطحیات و امکانی بر روشنبینی، از جنس دانای کل، داشته باشد. «در آغاز کلمه بود»، اما به گفته روزبهانی «ما نخستین کلمه بودیم»؛ ذات زبان. هنوز به عالم کثرت تبعید نشدهایم و همه ما یکی هستیم. خود خود حی که حیات را ممکن میکند. از اینجا به بعد زمان را اختراع میکنیم و همراه روایت در تن تاریخ تکثیر میشویم. در ادامه، روزبهانی با دخل و تصرف در زمان، ساعت آفرینش را جلو میکشد تا برسد به امتحان ابراهیم و او را همراه خانوادهاش به ایران بیاورد و نقیضهای با موقعیتهایی گاه کمیک و گاه اجتماعی و گاهی عاشقانه در سراسر این شعر خلق بکند. او مکان و زمان روایت ابراهیم را عوض کرده است تا براحتی پیوندی تاریخی با حال حاضر جامعه خودش رقم بزند. از دیگر ترفندها و نوآوریهای او عوض کردن گاه به گاه شخصیتها بر اساس اسامی آنهاست. مثلاً اسماعیل جایی میشود اسماعیل مهرانفر شاعر و سارا به ساره سکوت تبدیل میشود و...
همین طور وقایع تاریخی با ماجراهای روز تداخل پیدا میکنند و اینگونه با جلو و عقب کشیدن مدام زمان، در ساختار روایت، از تکنیکهای فرمی و روایی استفاده میکند و با کارکردهای پسامدرن، جریان سیال ذهن را پیش میبرد. او فضاسازیهای بعضاً ملموس و بیشتر انتزاعی را ناخودآگاه انتخاب میکند و این باعث میشود که ظرفیتهای بیشتری از زبان را به کار بگیرد. از ابزار متون کهن ایرانی (نقش زبان و شکل روایتهای خرد و ناقص) گرفته تا استفاده از ادبیات صوفیانه و زبان گاه فاخر و گاه عامیانه و گاه آهنگین تا اشاره به قصه شیخ اشراق و جنگهای صلیبی و ماجراهای دور و نزدیک دیگری استفاده میکند تا از پیشینه زبان فارسی در پرداخت و جذابیتهای میتولوژی در روایت هم بهره ببرد. او در کنار کشمکشهای ابراهیم و قربانیاش، روایتهای خرد و کلانی را به منظور رمزگشایی از پرسشها و راز مرگ و زندگی و همچنین به چالش کشیدن یکسری از مفاهیم کلی و اعتقادی پیش میکشد. از پیشگویان بشارتدهنده تا گور خود راوی.... از سرنوشت تمام آدمها بهنفع جوابهایش میگذرد و برخلاف انتظار مخاطب، با تغییراتی کلی در قصههای آشنا، هم چالش جدید برای ذهن خواننده ایجاد کرده و هم با دستکاری در باورهای جمعی کنجکاوی ما در مواجهه با ادامه کتاب را برمیانگیزد. بهطور مثال به تغییر پایان داستان قربانی کردن اسماعیل و کشتن او در قربانگاه که در این شعر بلند با زبانی کاملاً رمزی نمایش داده شده توجه کنید.
از محتوای روایت که بگذریم نظر داشتن روزبهانی به ذات زبان و پیش کشیدن پیدایش خط و ریشهیابی آن (در اپیزودی که به شعر تصویری تبدیل شده؛ البته چون غالب بخشهای کتاب در زبانی وهمآلود و انتزاعی) نشان از دغدغههای شاعر برای همنشینی فرم و فضا و محتوا در ساختار کلی اثر دارد.
از نکات قابل توجه دیگر اینکه هیچ روایت کاملی در این شعر بلند، شکل نهایی به خودش نمیگیرد. یعنی مدام میبینیم هرجا که روایت دارد شکل منسجمی میگیرد با یک کنش به اصطلاح پستمدرن و ترفندهایی که بسته به هر اپیزود به کار گرفته شدهاند، روایت را میشکند. ما از آغاز تا پایان این شعر بلند لایهلایه با پاساژهایی گیج کننده مواجهیم که مدام مخاطب را به گذشته و حال و آینده میبرند و برمیگردانند. مثالهایی از اسامی شاعران دیگر در بخشهای مختلف کتاب، گواه جسارت روزبهانی در مشارکت با مرامها و ذهنیتهای مختلف در کار شخصی است که میتواند مسیری را برای نزدیکتر شدن شاعران امروز ترسیم کند. اگر به پیشینه او هم نگاه کنیم، میبینیم که این شاعر، ویراستار و پژوهشگر حوزههای ادبیات و عرفان و فلسفه، تجربههای مختلفی در کار گروهی داشته و حتی مجموعه شعر مشترکی هم در کارنامه او دیده میشود که حاصل یک پروژه همسرایی با بهار الماسی است. او در طول سه دهه فعالیت با اتکا بر پژوهش گسترده در ادبیات کلاسیک و اشراف کامل بر جریانهای مدرن شعر معاصر، شاعری باهوش و دقیق در استفاده از اندوختههای خود است.
با اینکه روزبهانی بارها در مصاحبههایش گفته هیچ رسالتی جز زیباشناسی هنری برای شعرش متصور نمیشود، اما در شعرهای او، بخصوص در همین کتاب و کتاب پیشینش (امضای مستقبل) رگههای پررنگ شعر اجتماعی و گاه سیاسی وجود دارد. ویژگی مهم شعر او در این زمینه آنجاست که سمت شعارهای هیجانی و بازنویسی صرف رخدادهای اجتماعی نرفته، بلکه وقایع اتفاق افتاده را از نو خلق کرده است. و اما چیزی که در مورد اسم این کتاب (حالا بعد ماضی بعدن بود) و کتاب قبلی او (امضای مستقبل) و با خواندن شعرهای دو کتاب روشن میشود این است که وی بشدت از تن دادن به رخداد و زمانمند شدن گریخته و به شعری رسیده که ورای زمان و مکان ایستاده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه