بازماندگان عصر رؤیاها
علیرضا نراقی
منتقد سینما
مدتهاست که درباره تداوم عادت فیلم دیدن در سالن سینما گمانههای ناامید کنندهای بیان میشود. با ظهور پلتفرمهای نمایش خانگی، رونق دوباره سریالسازی و بخصوص بعد از همهگیری ویروس کووید 19، بسیاری سینما رفتن را عادت و آیینی از دست رفته میپندارند. بیراه هم نیست، دیگر لذت دیدن فیلم و تعقیب یک داستان در تصاویر متحرک جادویی دست یاب شده است و در هر تبلت و لپ تاپ، یا قاب تلویزیونهای نسبتاً بزرگ خانگی، مردم فیلم میبینند. دیگر چه نیازی است که رنج راه و شلوغی و ویروسهای موذی را به جان بخریم تا فیلم ببینیم؟ در کشور ما هم که سالها است سالنهای سینما از رونق افتادهاند و تالارهای تاریک و خلوت تبدیل به مکانی برای قرارهای نیمروزی و سرگرمی گاه به گاهی آخر هفته عدهای قلیل شده است، اما آیا سینما مرده است؟
تا بوده همین بوده، جدید آمده است و وجود قدیمی را به خطر انداخته است، اما سالنهای تئاتر با وجود ظهور سینما و تلویزیون زنده ماندهاند، نقاشیها با وجود نرمافزارهای تصویری فراوان، هنوز به دیوار گالریها آویزان میشوند و با وجود توان سفر تفریحی به فضا، هنوز قطارها با همان صدای آشنا روی ریلها در حرکت اند. هیچ چیز ثابت نیست، همه چیز تغییر میکند و در حال شدن است، اما انسان اهل تعلق هم هست. وجود انسانی در یک زنجیره پیوسته درک شدنی است. زنجیرهای از گذشته به آینده که در حال جاری است و به زندگی هر یک از ما داستان و امتدادی معنادار میبخشد. سینما نخواهد مرد، چون هنوز لذت منحصر به فرد نشستن در سالن تاریک و خیره شدن بر پردهای بزرگ و غرق شدن در جهانی دیگر در حافظه ما زنده است. هنوز این پاداش ذهنی، با همه رنج راه، شلوغی و ویروسهای موذی در ذهن ما کارکرد دارد. سینما نمیمیرد چون هنوز دیدن «چه سرسبز بود دره من» جان فورد در سالن سینما طعم دیگری دارد؛ چون هنوز در پردههای بزرگ تجربه دیدن قهرمان، تغییرش، زخمهای جا مانده بر صورتش و نگاه عاشقانهاش شکوه و جلال دیگری دارد؛ سینما نمیمیرد، چون هنوز آثاری چون «تل ماسه» ساخته میشود که اگر در سالن سینما دیده نشوند، عیش مواجهه درست با آنها منقّص میماند، اما به احتمال فراوان این آیین تا حدودی تخصصیتر میشود ، نه به مثابه هنری تودهای و فراگیر بلکه به مثابه تجربهای خاص و یگانه ادامه پیدا میکند، به مثابه لذتی ویژه برای بازماندگان عصر رؤیاها.
این روزها در ایران نیز با به نمایش در آمدن آخرین ساخته اصغر فرهادی «قهرمان» دوباره سالنهای سینما رونق گرفتهاند. حالا پس از آن خواب طولانی و باد سرد مرگ در سالنهای سوت و کور، دوباره گرمای حضور تماشاگر به سینماهای ایران بازگشته است. این میتواند شروع دوباره یک آیین باشد. در کشور ما به دلایل متعدد و با توجه به کم بودن فضاهای سرگرمی جمعی ،سینما همواره یکی از سالمترین آیینهای اجتماعی ایرانیان برای پیوند و سرگرم شدن بوده است و این انرژی ارتباطی در این آیین جمعی، میتواند به سلامت جامعهای قرنطینهزده کمک کند.
منتقد سینما
مدتهاست که درباره تداوم عادت فیلم دیدن در سالن سینما گمانههای ناامید کنندهای بیان میشود. با ظهور پلتفرمهای نمایش خانگی، رونق دوباره سریالسازی و بخصوص بعد از همهگیری ویروس کووید 19، بسیاری سینما رفتن را عادت و آیینی از دست رفته میپندارند. بیراه هم نیست، دیگر لذت دیدن فیلم و تعقیب یک داستان در تصاویر متحرک جادویی دست یاب شده است و در هر تبلت و لپ تاپ، یا قاب تلویزیونهای نسبتاً بزرگ خانگی، مردم فیلم میبینند. دیگر چه نیازی است که رنج راه و شلوغی و ویروسهای موذی را به جان بخریم تا فیلم ببینیم؟ در کشور ما هم که سالها است سالنهای سینما از رونق افتادهاند و تالارهای تاریک و خلوت تبدیل به مکانی برای قرارهای نیمروزی و سرگرمی گاه به گاهی آخر هفته عدهای قلیل شده است، اما آیا سینما مرده است؟
تا بوده همین بوده، جدید آمده است و وجود قدیمی را به خطر انداخته است، اما سالنهای تئاتر با وجود ظهور سینما و تلویزیون زنده ماندهاند، نقاشیها با وجود نرمافزارهای تصویری فراوان، هنوز به دیوار گالریها آویزان میشوند و با وجود توان سفر تفریحی به فضا، هنوز قطارها با همان صدای آشنا روی ریلها در حرکت اند. هیچ چیز ثابت نیست، همه چیز تغییر میکند و در حال شدن است، اما انسان اهل تعلق هم هست. وجود انسانی در یک زنجیره پیوسته درک شدنی است. زنجیرهای از گذشته به آینده که در حال جاری است و به زندگی هر یک از ما داستان و امتدادی معنادار میبخشد. سینما نخواهد مرد، چون هنوز لذت منحصر به فرد نشستن در سالن تاریک و خیره شدن بر پردهای بزرگ و غرق شدن در جهانی دیگر در حافظه ما زنده است. هنوز این پاداش ذهنی، با همه رنج راه، شلوغی و ویروسهای موذی در ذهن ما کارکرد دارد. سینما نمیمیرد چون هنوز دیدن «چه سرسبز بود دره من» جان فورد در سالن سینما طعم دیگری دارد؛ چون هنوز در پردههای بزرگ تجربه دیدن قهرمان، تغییرش، زخمهای جا مانده بر صورتش و نگاه عاشقانهاش شکوه و جلال دیگری دارد؛ سینما نمیمیرد، چون هنوز آثاری چون «تل ماسه» ساخته میشود که اگر در سالن سینما دیده نشوند، عیش مواجهه درست با آنها منقّص میماند، اما به احتمال فراوان این آیین تا حدودی تخصصیتر میشود ، نه به مثابه هنری تودهای و فراگیر بلکه به مثابه تجربهای خاص و یگانه ادامه پیدا میکند، به مثابه لذتی ویژه برای بازماندگان عصر رؤیاها.
این روزها در ایران نیز با به نمایش در آمدن آخرین ساخته اصغر فرهادی «قهرمان» دوباره سالنهای سینما رونق گرفتهاند. حالا پس از آن خواب طولانی و باد سرد مرگ در سالنهای سوت و کور، دوباره گرمای حضور تماشاگر به سینماهای ایران بازگشته است. این میتواند شروع دوباره یک آیین باشد. در کشور ما به دلایل متعدد و با توجه به کم بودن فضاهای سرگرمی جمعی ،سینما همواره یکی از سالمترین آیینهای اجتماعی ایرانیان برای پیوند و سرگرم شدن بوده است و این انرژی ارتباطی در این آیین جمعی، میتواند به سلامت جامعهای قرنطینهزده کمک کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه