کوروش سلیمانی در گفتوگو با «ایران» از اجرای نمایشنامه «فرودگاه پرواز 707» میگوید
شاعرانه مثل احمدرضا احمدی
محسن بوالحسنی
خبرنگار
کوروش سلیمانی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران و البته کارگردان تئاتر قرار است بزودی نمایشنامهای از احمدرضا احمدی بهنام «فرودگاه پرواز ۷۰۷» را روی صحنه ببرد. سلیمانی در گفتوگو با «ایران» از آشناییاش با این شاعر معاصر میگوید و چگونگی شکلگیری ایده اجرای نمایشنامهای از این چهره مطرح ادبیات معاصر ایران که نمایشنامهای است شاعرانه و در فضایی وهمآلود و ذهنی، مثل بسیاری از آثار احمدی. سلیمانی در قامت یک کارگردان تئاتر آخرین بار، سال 98 در عمارت نوفل لوشاتو «سکوت سفید» را روی صحنه برد و حالا بعد از دوسال، اواسط آذرماه «فرودگاه پرواز 707» را در ایرانشهر کارگردانی خواهد کرد.
احمدرضا احمدی در حوزه شعر، نامی آشنا و پرآوازه به اندازه شعر معاصر فارسی است. آشنایی شما با او از کجا شکل میگیرد و ریشه در کجا دارد؟
آشنایی من با احمدرضا احمدی از نوجوانی و با آلبومهای صدایشان شروع شد و بعد با شعر معاصر ایران آشنا شدم و او را بهعنوان یکی از چهرههای اثرگذار شعر شناختم. کمکم با جایگاه او بهعنوان یک مدیر فرهنگی در حوزه ادبیات کودک آشنا شدم و همه اینها باعث شد بیشاز پیش به او علاقهمند شوم. اواخر دهه 80 نیما عباسپور فیلم کوتاهی ساخت که من در آن بازی میکردم و قرار شد احمدرضا در آن شعری دکلمه کند و همین موضوع زمینهساز دیدارهای نزدیک من با او شد. سال 90 قرار بود مرحوم داوود رشیدی «فرودگاه پرواز 707» را روی صحنه ببرد و جناب احمدی هم من را برای ایفای نقش شاعر، به مرحوم رشیدی معرفی کردند. هیچ وقت فراموش نخواهم کرد که خود آقای رشیدی با بزرگمنشی با من تماس گرفتند و بزرگوارانه من را به دفتر دعوت کردند و گفتند که آقای احمدی شما را برای این نقش پیشنهاد دادهاند و... منتظر شدیم که تمرینات شروع شود که هیچوقت این اتفاق نیفتاد و...
ایده اجرای یکی از نمایشنامههای احمدرضا چطور برایتان شکل گرفت؟
ایده اجرای نمایشنامه «فرودگاه پرواز 707» از همین دعوت آقای رشیدی شکل گرفت و به اجرا نرسیدن آن نمایش که همیشه در دل بهعنوان یک حسرت باقی ماند. در صدد بودم فرصتی پیش بیاید تا این کار را انجام بدهم و بعد از دوسال که برای اجرا در ایرانشهر درخواست داده بودم بالاخره امسال این درخواست پذیرفته شد و من هم دیدم این نمایشنامه برای دورهای که در آن هستیم بسیار مناسب است.
چه مؤلفههایی در کار احمدرضا او را در نمایشنامهنویسی متمایز و امکانات تازهای برای یک کارگردان تئاتر مهیا میکند؟ آیا در شکل اجرا به دراماتولوژه کردن کار نیازی بود یا...؟
برای من همیشه «ضرورت» اجرای یک نمایش اهمیت دارد و پاسخ به این سؤال که چه ضرورتی دارد کاری روی صحنه برود. کارهای قبلی من درونمایهها و دغدغههایی اجتماعی داشت اما این کار، یکنوع ادای دین بهکسانی را در خود دارد که در سکوت و خلوت خود در حیطه اندیشه و هنر و شعر و ادبیات سعی در روشنگری میکنند و تلاش دارند سطح فرهنگ جامعه را بالاتر ببرند اما آنچنان که باید و شاید قدر ندیده و نمیبینند. در کنار اینها، دوست داشتم فضای تئاتر و ادبیات معاصر را به هم نزدیکتر و فضایی شاعرانه را تجربه کنیم که اتفاقاً همین موضوع یکی از چالشهای من برای کارگردانی این متن بود.
در همه آثار احمدرضا (در حوزههای مختلف) شعر یا بهتر است بگوییم وجهشاعرانهای که در ذات اوست، نمود و بروز دارد. در اجرا چطور میشود این شاعرانگی را مدیریت کرد و به آن پرداخت؟
نمایشنامههای احمدرضا احمدی، از جمله همین متن، در عین توجه به شخصیت پردازی، دیالوگنویسی و پرورش و پرداخت روایت اثر، مثل شعرهایش، از هیچ شکل مرسوم و قاعدهای پیروی نمیکند و یک نوع رهایی خاص در آن وجود دارد. بیش از هر چیزی نمایشنامههای او، به شعرهایش نزدیک است و امضای خاصش را پای کار دارد. این را هم بگویم که این ویژگی در عین آنکه مزیت است در اجرا چالشبرانگیز است و چون شکلهای مرسوم و معمول در آن وجود ندارد کارگردانی و بازی و طراحی آن هم سختیهای خاص خود را دارد و برای همین ما هم تلاش داشتیم کار را با فضای ذهنی و شاعرانه اثر هماهنگ کنیم و از طراحی و میزانسن تا طراحی لباس و... به این بخش توجه کردیم.
حرف احمدرضا احمدی در این نمایشنامه چیست؟
رنجهای آدمی. این نکته را هم بگویم که وجه شاعرانه او حتی در آثاری که برای کودکان نوشته بارز و غالب است و حتی وقتی برای بچههایم کتابهای کودکانهاش را میخوانم آنها هم متوجه میشوند که شاعرانگی بر هر چیزی مثل داستان غلبه دارد، اما فارغ از داستان نیست. در این نمایشنامه هم ما متنی داریم که بر اساس فضاهای شاعرانه و ذهنی نوشته شده و تکتک دیالوگها و نوع نگاه نویسنده و دلسوزیاش نسبت به دیگران و رنجهایی که از دردهای روزگار میکشد نمود دارد و همچنین مواجههاش با بیماری، عشق و مرگ که همگی اینها با زبانی بسیار شاعرانه در بطن اثر رسوخ کردهاند و ما هم با آن همراه شدهایم. بدیهی است که وظیفه ما نهایتاً وظیفه نمایشی کردن و عینی کردن کلماتی است که در حد اعلا نوشته شدهاند و امیدوارم در این مسیر موفق باشیم و مخاطب، هم با وجه شاعرانه و هم با وجه نمایشی اثر ارتباط برقرار کند.
بهنظر شما ادبیات ما، تا چه اندازه امکان اقتباس یا اجرای صحنهای دارد و ما چه اندازه در این زمینه (چه در حوزه سینما و چه در حوزه تئاتر) توانستهایم موفق عمل کنیم؟
ادبیات ما امکان بسیار گستردهای برای رفع این تشنگی جدی دارد تا با استفاده از این امکان، فقری که در حوزههای مکتوب داریم کمی جبران شود. اگر ما در تئاتر و سینما رویکردی جدی به مقوله اقتباس داشته باشیم اتفاقهای بسیار خوبی خواهد افتاد کمااینکه تجربههایی که در این حوزه وجود داشته هم مصداق چنین چیزی است. در تاریخ ادبیات دراماتیک جهان، از یونان تا رنسانس و تا امروز، رویکردی جدی در نگارش نمایشنامههای بزرگ و اقتباس از انواع دیگر ادبی وجود داشته اما ما نتوانستهایم آنچنان که باید و شاید در این زمینه موفق عمل کنیم و بههمین دلیل هم صحنههای ما اصولاً از نعمت بهرهمندی از نویسندگان و شاعران و ادبای بزرگ تقریباً خالی است و این لطمه نه فقط در ناآشنا ماندن مردم نسبت به ادبیات ایران احساس میشود بلکه یک نوع محرومیت از امکانی جدی برای تئاتر هم هست.
درباره زمان اجرا و جزئیات آن هم توضیح بدهید...
در حال حاضر مشغول تمرین با گروه بازیگرانی هستیم که اسامیشان بزودی اعلام میشود و بعد از مراحل کسب مجوز اجرا و... از 18 آذر تا 17 دی در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهیم رفت. برای من و همکارانم افتخار بزرگی است که متنی از احمدرضا احمدی را روی صحنه میبریم و امیدواریم بهطور شایستهای این کار را انجام بدهیم و وظیفه تئاتری خود را بدرستی انجام دهیم. برای همه ما کار بسیار متفاوتی است و مطمئنم تماشاگر هم با اثری مواجه خواهد شد که کمتر نمونهای از آن سراغ دارد؛ آنچنان که ذهن و زبان و کلمات احمدرضا و جهانش بسیار مخصوص بهخود اوست و نگاه ویژه شاعرانه خودش را دارد و در واقع جهانی است که فقط او میتواند خلق کند.
نوشتن در سیسییو
احمدرضا احمدی: همیشه دوست داشتم نمایشنامههایم تا زنده هستم روی صحنه بروند و اجرا شوند. همین «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» را هم قرار بود داوود رشیدی روی صحنه ببرد که نشد و حالا قرار است بالاخره کوروش سلیمانی آن را اجرا کند. الان به سنی رسیدهام که مشتاقانه دری را باز میکنم اما وقتی بهجایی نمیرسم و نتیجهای را که دلم میخواهد، نمیگیرم رها میکنم و دنبال آن نمیدوم. من هیچ وقت گدایی تحسین و تشویق کردم و نه هرگز خواستهام بهزور و با هزار دسیسه خودم را مطرح کنم. همانطور که شعرم را دو نسل بعد از خودم کشف کرد شاید نسلهای بعدی هم نمایشنامههایم را درک کنند. نمایشنامه را وقتی مینویسی مثل بادکنکی است که با اجرا در آن باد می شود و حاصل دیده میشود و حجم داده میشود. مثل خیلی از چیزهای دیگر در زندگیام نشد و حالا قرار است گویا بالاخره اتفاق بیفتد. ماجرای نمایشنامه نوشتن من هم ماجرای خاصی ندارد. چند وقتی بود که از شعر کمی فاصله گرفتم و در طول مدت زمانی که در بخش سیسییو بیمارستان بستری بودم، شروع به نوشتن نمایشنامه کردم و به پرستارها هم میگفتم که دارم این کار را انجام میدهم و آنها هم مدام از من میپرسیدند که چه شد و به کجا رسید. خیلی برایشان جالب بود و من هم از پیشرفت ماجرا باخبرشان میکردم. نمایشنامه «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» چنین داستانی داشت و همان طور که گفتم داوود (رشیدی) وقتی آن را خواند خیلی خوشش آمد و قرار شد اجرایش کند که این اتفاق هیچ وقت نیفتاد. نکته دیگری که میتوانم درباره نمایشنامهنویسی و بخصوص همین نمایشنامه بگویم آن است که محمد چرمشیر هم برای این نمایشنامه کمک زیادی به من کرد. آن را میخواند و تصحیح میکرد و اتفاقاً خیلی از بخشها را هم خواست حذف کنیم که این کار را کردیم تا اینکه مجموعه به 12 نمایشنامه رسید و خیلی برای اجرای آن با افراد مختلف صحبت کردم اما صراحتاً میگویم که به دلیل باندبازیهایی که در این عرصه هست هیچوقت تا امروز، امکان اجرایشان به وجود نیامد. یادم میآید یک بار یکی از کارگردانها میگفت من تا 30 سال آینده برنامهام پر است و نمیتوانم کار تازهای توی برنامهام بگنجانم و اینقدر از این حرفها شنیدم که دوباره پناه آوردم به شعر.
خبرنگار
کوروش سلیمانی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران و البته کارگردان تئاتر قرار است بزودی نمایشنامهای از احمدرضا احمدی بهنام «فرودگاه پرواز ۷۰۷» را روی صحنه ببرد. سلیمانی در گفتوگو با «ایران» از آشناییاش با این شاعر معاصر میگوید و چگونگی شکلگیری ایده اجرای نمایشنامهای از این چهره مطرح ادبیات معاصر ایران که نمایشنامهای است شاعرانه و در فضایی وهمآلود و ذهنی، مثل بسیاری از آثار احمدی. سلیمانی در قامت یک کارگردان تئاتر آخرین بار، سال 98 در عمارت نوفل لوشاتو «سکوت سفید» را روی صحنه برد و حالا بعد از دوسال، اواسط آذرماه «فرودگاه پرواز 707» را در ایرانشهر کارگردانی خواهد کرد.
احمدرضا احمدی در حوزه شعر، نامی آشنا و پرآوازه به اندازه شعر معاصر فارسی است. آشنایی شما با او از کجا شکل میگیرد و ریشه در کجا دارد؟
آشنایی من با احمدرضا احمدی از نوجوانی و با آلبومهای صدایشان شروع شد و بعد با شعر معاصر ایران آشنا شدم و او را بهعنوان یکی از چهرههای اثرگذار شعر شناختم. کمکم با جایگاه او بهعنوان یک مدیر فرهنگی در حوزه ادبیات کودک آشنا شدم و همه اینها باعث شد بیشاز پیش به او علاقهمند شوم. اواخر دهه 80 نیما عباسپور فیلم کوتاهی ساخت که من در آن بازی میکردم و قرار شد احمدرضا در آن شعری دکلمه کند و همین موضوع زمینهساز دیدارهای نزدیک من با او شد. سال 90 قرار بود مرحوم داوود رشیدی «فرودگاه پرواز 707» را روی صحنه ببرد و جناب احمدی هم من را برای ایفای نقش شاعر، به مرحوم رشیدی معرفی کردند. هیچ وقت فراموش نخواهم کرد که خود آقای رشیدی با بزرگمنشی با من تماس گرفتند و بزرگوارانه من را به دفتر دعوت کردند و گفتند که آقای احمدی شما را برای این نقش پیشنهاد دادهاند و... منتظر شدیم که تمرینات شروع شود که هیچوقت این اتفاق نیفتاد و...
ایده اجرای یکی از نمایشنامههای احمدرضا چطور برایتان شکل گرفت؟
ایده اجرای نمایشنامه «فرودگاه پرواز 707» از همین دعوت آقای رشیدی شکل گرفت و به اجرا نرسیدن آن نمایش که همیشه در دل بهعنوان یک حسرت باقی ماند. در صدد بودم فرصتی پیش بیاید تا این کار را انجام بدهم و بعد از دوسال که برای اجرا در ایرانشهر درخواست داده بودم بالاخره امسال این درخواست پذیرفته شد و من هم دیدم این نمایشنامه برای دورهای که در آن هستیم بسیار مناسب است.
چه مؤلفههایی در کار احمدرضا او را در نمایشنامهنویسی متمایز و امکانات تازهای برای یک کارگردان تئاتر مهیا میکند؟ آیا در شکل اجرا به دراماتولوژه کردن کار نیازی بود یا...؟
برای من همیشه «ضرورت» اجرای یک نمایش اهمیت دارد و پاسخ به این سؤال که چه ضرورتی دارد کاری روی صحنه برود. کارهای قبلی من درونمایهها و دغدغههایی اجتماعی داشت اما این کار، یکنوع ادای دین بهکسانی را در خود دارد که در سکوت و خلوت خود در حیطه اندیشه و هنر و شعر و ادبیات سعی در روشنگری میکنند و تلاش دارند سطح فرهنگ جامعه را بالاتر ببرند اما آنچنان که باید و شاید قدر ندیده و نمیبینند. در کنار اینها، دوست داشتم فضای تئاتر و ادبیات معاصر را به هم نزدیکتر و فضایی شاعرانه را تجربه کنیم که اتفاقاً همین موضوع یکی از چالشهای من برای کارگردانی این متن بود.
در همه آثار احمدرضا (در حوزههای مختلف) شعر یا بهتر است بگوییم وجهشاعرانهای که در ذات اوست، نمود و بروز دارد. در اجرا چطور میشود این شاعرانگی را مدیریت کرد و به آن پرداخت؟
نمایشنامههای احمدرضا احمدی، از جمله همین متن، در عین توجه به شخصیت پردازی، دیالوگنویسی و پرورش و پرداخت روایت اثر، مثل شعرهایش، از هیچ شکل مرسوم و قاعدهای پیروی نمیکند و یک نوع رهایی خاص در آن وجود دارد. بیش از هر چیزی نمایشنامههای او، به شعرهایش نزدیک است و امضای خاصش را پای کار دارد. این را هم بگویم که این ویژگی در عین آنکه مزیت است در اجرا چالشبرانگیز است و چون شکلهای مرسوم و معمول در آن وجود ندارد کارگردانی و بازی و طراحی آن هم سختیهای خاص خود را دارد و برای همین ما هم تلاش داشتیم کار را با فضای ذهنی و شاعرانه اثر هماهنگ کنیم و از طراحی و میزانسن تا طراحی لباس و... به این بخش توجه کردیم.
حرف احمدرضا احمدی در این نمایشنامه چیست؟
رنجهای آدمی. این نکته را هم بگویم که وجه شاعرانه او حتی در آثاری که برای کودکان نوشته بارز و غالب است و حتی وقتی برای بچههایم کتابهای کودکانهاش را میخوانم آنها هم متوجه میشوند که شاعرانگی بر هر چیزی مثل داستان غلبه دارد، اما فارغ از داستان نیست. در این نمایشنامه هم ما متنی داریم که بر اساس فضاهای شاعرانه و ذهنی نوشته شده و تکتک دیالوگها و نوع نگاه نویسنده و دلسوزیاش نسبت به دیگران و رنجهایی که از دردهای روزگار میکشد نمود دارد و همچنین مواجههاش با بیماری، عشق و مرگ که همگی اینها با زبانی بسیار شاعرانه در بطن اثر رسوخ کردهاند و ما هم با آن همراه شدهایم. بدیهی است که وظیفه ما نهایتاً وظیفه نمایشی کردن و عینی کردن کلماتی است که در حد اعلا نوشته شدهاند و امیدوارم در این مسیر موفق باشیم و مخاطب، هم با وجه شاعرانه و هم با وجه نمایشی اثر ارتباط برقرار کند.
بهنظر شما ادبیات ما، تا چه اندازه امکان اقتباس یا اجرای صحنهای دارد و ما چه اندازه در این زمینه (چه در حوزه سینما و چه در حوزه تئاتر) توانستهایم موفق عمل کنیم؟
ادبیات ما امکان بسیار گستردهای برای رفع این تشنگی جدی دارد تا با استفاده از این امکان، فقری که در حوزههای مکتوب داریم کمی جبران شود. اگر ما در تئاتر و سینما رویکردی جدی به مقوله اقتباس داشته باشیم اتفاقهای بسیار خوبی خواهد افتاد کمااینکه تجربههایی که در این حوزه وجود داشته هم مصداق چنین چیزی است. در تاریخ ادبیات دراماتیک جهان، از یونان تا رنسانس و تا امروز، رویکردی جدی در نگارش نمایشنامههای بزرگ و اقتباس از انواع دیگر ادبی وجود داشته اما ما نتوانستهایم آنچنان که باید و شاید در این زمینه موفق عمل کنیم و بههمین دلیل هم صحنههای ما اصولاً از نعمت بهرهمندی از نویسندگان و شاعران و ادبای بزرگ تقریباً خالی است و این لطمه نه فقط در ناآشنا ماندن مردم نسبت به ادبیات ایران احساس میشود بلکه یک نوع محرومیت از امکانی جدی برای تئاتر هم هست.
درباره زمان اجرا و جزئیات آن هم توضیح بدهید...
در حال حاضر مشغول تمرین با گروه بازیگرانی هستیم که اسامیشان بزودی اعلام میشود و بعد از مراحل کسب مجوز اجرا و... از 18 آذر تا 17 دی در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه خواهیم رفت. برای من و همکارانم افتخار بزرگی است که متنی از احمدرضا احمدی را روی صحنه میبریم و امیدواریم بهطور شایستهای این کار را انجام بدهیم و وظیفه تئاتری خود را بدرستی انجام دهیم. برای همه ما کار بسیار متفاوتی است و مطمئنم تماشاگر هم با اثری مواجه خواهد شد که کمتر نمونهای از آن سراغ دارد؛ آنچنان که ذهن و زبان و کلمات احمدرضا و جهانش بسیار مخصوص بهخود اوست و نگاه ویژه شاعرانه خودش را دارد و در واقع جهانی است که فقط او میتواند خلق کند.
نوشتن در سیسییو
احمدرضا احمدی: همیشه دوست داشتم نمایشنامههایم تا زنده هستم روی صحنه بروند و اجرا شوند. همین «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» را هم قرار بود داوود رشیدی روی صحنه ببرد که نشد و حالا قرار است بالاخره کوروش سلیمانی آن را اجرا کند. الان به سنی رسیدهام که مشتاقانه دری را باز میکنم اما وقتی بهجایی نمیرسم و نتیجهای را که دلم میخواهد، نمیگیرم رها میکنم و دنبال آن نمیدوم. من هیچ وقت گدایی تحسین و تشویق کردم و نه هرگز خواستهام بهزور و با هزار دسیسه خودم را مطرح کنم. همانطور که شعرم را دو نسل بعد از خودم کشف کرد شاید نسلهای بعدی هم نمایشنامههایم را درک کنند. نمایشنامه را وقتی مینویسی مثل بادکنکی است که با اجرا در آن باد می شود و حاصل دیده میشود و حجم داده میشود. مثل خیلی از چیزهای دیگر در زندگیام نشد و حالا قرار است گویا بالاخره اتفاق بیفتد. ماجرای نمایشنامه نوشتن من هم ماجرای خاصی ندارد. چند وقتی بود که از شعر کمی فاصله گرفتم و در طول مدت زمانی که در بخش سیسییو بیمارستان بستری بودم، شروع به نوشتن نمایشنامه کردم و به پرستارها هم میگفتم که دارم این کار را انجام میدهم و آنها هم مدام از من میپرسیدند که چه شد و به کجا رسید. خیلی برایشان جالب بود و من هم از پیشرفت ماجرا باخبرشان میکردم. نمایشنامه «فرودگاه، پرواز شماره ۷۰۷» چنین داستانی داشت و همان طور که گفتم داوود (رشیدی) وقتی آن را خواند خیلی خوشش آمد و قرار شد اجرایش کند که این اتفاق هیچ وقت نیفتاد. نکته دیگری که میتوانم درباره نمایشنامهنویسی و بخصوص همین نمایشنامه بگویم آن است که محمد چرمشیر هم برای این نمایشنامه کمک زیادی به من کرد. آن را میخواند و تصحیح میکرد و اتفاقاً خیلی از بخشها را هم خواست حذف کنیم که این کار را کردیم تا اینکه مجموعه به 12 نمایشنامه رسید و خیلی برای اجرای آن با افراد مختلف صحبت کردم اما صراحتاً میگویم که به دلیل باندبازیهایی که در این عرصه هست هیچوقت تا امروز، امکان اجرایشان به وجود نیامد. یادم میآید یک بار یکی از کارگردانها میگفت من تا 30 سال آینده برنامهام پر است و نمیتوانم کار تازهای توی برنامهام بگنجانم و اینقدر از این حرفها شنیدم که دوباره پناه آوردم به شعر.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه