«شهید آوینی و هنر اسلامی» به روایت آیتالله جوادی آملی
هنرمند قرآنی
20 فروردین 1372، خبر شهادت شهید سیدمرتضی آوینی، جامعه فکری و هنری را به سوگ نشاند و علمای بسیاری از جمله آیتالله جوادی آملی، از مراجع تقلید شیعه، درباره او پیامهایی صادر کردند. آیتالله جوادی آملی در پیام خود شهید آوینی را «هنرمند قرآنی» نامید و به ذکر ویژگیهای هنر اسلامی و هنرمند قرآنی پرداخت. آنچه در ادامه میخوانید «سلوک هنری شهید آوینی و ویژگیهای هنر اسلامی» به روایت آیتالله جوادی آملی است.
***
آیتالله جوادی آملی، عناصر اصلی «هنر اسلامی» را در سلاله افرادی همچون شهید سعید سیدمرتضی آوینی و دیگر هنرمندان متعهد دینی متبلور میبیند و معتقد است که مهمترین شاخص هنر اسلامی همانا توان ترسیم معقول در کسوت محسوس و قدرت تصویر غیب در جامه شهادت است.
به باور ایشان، هنرهای غیراسلامی چون جایی در جهان معقول و ملکوت ندارند و فقط از وهم و خیال متصل استمداد میکنند، هرگز مایه عقلی نداشته و رهاورد غیبی ندارند؛ زیرا مکتبی که ماده را اصیل میداند و موجود غیرمادی را خرافه میپندارد، هیچگاه پیامی از عالم عقل و غیب ندارد و هرگز هدفی جز وهم و خیال نخواهد داشت.
ایشان معتقد است که اوج عروج یک انسان از دیدگاه هنرمند مادی همانا منطقه بسته خیال و مدار محدود وهم است و آنجا که سخن از نام و نان و وام و دانه نباشد، هنرمند مادی را راهی نیست و آنجا که از تشویق و تقدیر و ثنا و سپاس و یادنامه و مانند آن اثری نباشد، هنرور مادی را باری نخواهد بود.
این در حالی است که در اندیشه آیتالله جوادی آملی، مکتب الهی عوالم سهگانه طبیعت و مثال و عقل را اثبات مینماید و هر کدامِ آنها را مظهر نامی از نامهای جلال و جمال الهی میداند و برای عروج انسان ملکوتی مرزی قائل نیست.
بر این اساس، ایشان معتقدند جهان را از عقل شروع کردن و به عاقل ختم نمودن محصول هنر الهی است که اسلام داعیه آن را داشته و هماره تربیتیافتگانی جامع همچون شهید مرتضی آوینی را ارائه کرده و میکند و هیچ هنری به از این نیست که انسان کامل به نوبه خود دو سر خط حلقه هستی را به هم بپیوندد و صعود و نزولی را که خود پیموده است، در قالب هنر عرضه کند تا سالکان هنردوست را به همراه هنرپروری خویش به منطقه وسیع آفرینش آگاه کند و معلوم کند که هنر در بازشناسی مجدد عالم و آدم و جهان، وسیعتر از منظر محدود طبیعیون عمل میکند.
وی تصریح میکند: «هنرمند قرآنی همان فرزانه جهانبینی است که هرگز به مکتبهای الحادی اعتنایی ندارد و به رهاورد مکتبهای مادی چشم نمیدوزد و عشق ممدوح هنری و محمود ادبی را با شهوات مذموم بیهنری اشتباه نمیکند و ساکنان کوی عفاف را به بدحجابی یا بیحجابی که نفی عفاف را به همراه دارد، دعوت نمینماید و مرغ باغ ملکوت را با نغمه سرد ناسوتیان سرگرم نمیکند و فرهنگ برائت از طبیعت و نزاهت از ماده را با آهنگ ناموزون خاکیان از یاد نمیبرد و سرانجام تسلیم بیهنر نادان نمیشود.»
از این رو، ایشان معتقد است که جدا کردن هنر صادق از کاذب، کار هنرمند الهی است و در این راستا میافزاید: «گرچه غالب هنرهای پیروان «بودا» و «برهمن» در جامه تجسیم و مجسمههای بیروح خلاصه میشود و نیز اکثر هنرهای حامیان مسیح و پیروان عیسی(ع) در کسوت سنگتراشی و پیکرهای بیجان خاتمه میپذیرد، لیکن بخش مهم هنرِ پیروان قرآن و حامیانِ اعجاز کلامی آن در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیههای سمعی و بصری و بدون تجسیم متبلور میشود که پیام خاصّ خود را به همراه دارد تا همگان ضمن بهرهوری از هنر قرآن، در دریای مواج آن غوص کنند؛ بدون آنکه غرق شوند و از شنای در آن آب حیات لذت ببرند. اگر هنرمندی از رهگذر صوت حسن و نغمه غمزدا یا تصویر و ترسیم و تمثیل روحپرور، پیامی به گوش منتظران ندای غیب برساند، گروهی را در دامن شرع مقدّس به واجب و مستحب تربیت کرده و از حرام و مکروه رهایی بخشیده، همانا او، هنرپرور اسلامی است.»
نیم نگاه
جهان را از عقل شروع کردن و به عاقل ختم نمودن محصول هنر الهی است که اسلام داعیه آن را داشته و هماره تربیتیافتگانی جامع همچون شهید مرتضی آوینی را ارائه کرده و میکند و هیچ هنری به از این نیست که انسان کامل به نوبه خود دو سر خط حلقه هستی را به هم بپیوندد و صعود و نزولی را که خود پیموده است، در قالب هنر عرضه کند تا سالکان هنردوست را به همراه هنرپروری خویش به منطقه وسیع آفرینش آگاه کند
***
آیتالله جوادی آملی، عناصر اصلی «هنر اسلامی» را در سلاله افرادی همچون شهید سعید سیدمرتضی آوینی و دیگر هنرمندان متعهد دینی متبلور میبیند و معتقد است که مهمترین شاخص هنر اسلامی همانا توان ترسیم معقول در کسوت محسوس و قدرت تصویر غیب در جامه شهادت است.
به باور ایشان، هنرهای غیراسلامی چون جایی در جهان معقول و ملکوت ندارند و فقط از وهم و خیال متصل استمداد میکنند، هرگز مایه عقلی نداشته و رهاورد غیبی ندارند؛ زیرا مکتبی که ماده را اصیل میداند و موجود غیرمادی را خرافه میپندارد، هیچگاه پیامی از عالم عقل و غیب ندارد و هرگز هدفی جز وهم و خیال نخواهد داشت.
ایشان معتقد است که اوج عروج یک انسان از دیدگاه هنرمند مادی همانا منطقه بسته خیال و مدار محدود وهم است و آنجا که سخن از نام و نان و وام و دانه نباشد، هنرمند مادی را راهی نیست و آنجا که از تشویق و تقدیر و ثنا و سپاس و یادنامه و مانند آن اثری نباشد، هنرور مادی را باری نخواهد بود.
این در حالی است که در اندیشه آیتالله جوادی آملی، مکتب الهی عوالم سهگانه طبیعت و مثال و عقل را اثبات مینماید و هر کدامِ آنها را مظهر نامی از نامهای جلال و جمال الهی میداند و برای عروج انسان ملکوتی مرزی قائل نیست.
بر این اساس، ایشان معتقدند جهان را از عقل شروع کردن و به عاقل ختم نمودن محصول هنر الهی است که اسلام داعیه آن را داشته و هماره تربیتیافتگانی جامع همچون شهید مرتضی آوینی را ارائه کرده و میکند و هیچ هنری به از این نیست که انسان کامل به نوبه خود دو سر خط حلقه هستی را به هم بپیوندد و صعود و نزولی را که خود پیموده است، در قالب هنر عرضه کند تا سالکان هنردوست را به همراه هنرپروری خویش به منطقه وسیع آفرینش آگاه کند و معلوم کند که هنر در بازشناسی مجدد عالم و آدم و جهان، وسیعتر از منظر محدود طبیعیون عمل میکند.
وی تصریح میکند: «هنرمند قرآنی همان فرزانه جهانبینی است که هرگز به مکتبهای الحادی اعتنایی ندارد و به رهاورد مکتبهای مادی چشم نمیدوزد و عشق ممدوح هنری و محمود ادبی را با شهوات مذموم بیهنری اشتباه نمیکند و ساکنان کوی عفاف را به بدحجابی یا بیحجابی که نفی عفاف را به همراه دارد، دعوت نمینماید و مرغ باغ ملکوت را با نغمه سرد ناسوتیان سرگرم نمیکند و فرهنگ برائت از طبیعت و نزاهت از ماده را با آهنگ ناموزون خاکیان از یاد نمیبرد و سرانجام تسلیم بیهنر نادان نمیشود.»
از این رو، ایشان معتقد است که جدا کردن هنر صادق از کاذب، کار هنرمند الهی است و در این راستا میافزاید: «گرچه غالب هنرهای پیروان «بودا» و «برهمن» در جامه تجسیم و مجسمههای بیروح خلاصه میشود و نیز اکثر هنرهای حامیان مسیح و پیروان عیسی(ع) در کسوت سنگتراشی و پیکرهای بیجان خاتمه میپذیرد، لیکن بخش مهم هنرِ پیروان قرآن و حامیانِ اعجاز کلامی آن در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیههای سمعی و بصری و بدون تجسیم متبلور میشود که پیام خاصّ خود را به همراه دارد تا همگان ضمن بهرهوری از هنر قرآن، در دریای مواج آن غوص کنند؛ بدون آنکه غرق شوند و از شنای در آن آب حیات لذت ببرند. اگر هنرمندی از رهگذر صوت حسن و نغمه غمزدا یا تصویر و ترسیم و تمثیل روحپرور، پیامی به گوش منتظران ندای غیب برساند، گروهی را در دامن شرع مقدّس به واجب و مستحب تربیت کرده و از حرام و مکروه رهایی بخشیده، همانا او، هنرپرور اسلامی است.»
نیم نگاه
جهان را از عقل شروع کردن و به عاقل ختم نمودن محصول هنر الهی است که اسلام داعیه آن را داشته و هماره تربیتیافتگانی جامع همچون شهید مرتضی آوینی را ارائه کرده و میکند و هیچ هنری به از این نیست که انسان کامل به نوبه خود دو سر خط حلقه هستی را به هم بپیوندد و صعود و نزولی را که خود پیموده است، در قالب هنر عرضه کند تا سالکان هنردوست را به همراه هنرپروری خویش به منطقه وسیع آفرینش آگاه کند
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه