دست و پا زدن به روش عطار
بهزاد توفیقفر
فریدالدین محمد کدکنی، معروف به عطارنیشابوری، شاعر و عارف و ریاضیدان بود و از هر انگشتش مثل آبپاش، هنر میریخت. از سال تولد وی اطلاعی در دست نیست اما سال وفات وی نیز محل اختلاف است. وی در حمله مغولان و احتمالاً به جرم زبان سرخ، سر سبزش از یک دروازهای آویزان گردید (مثل سریال سربداران). چون پدرش دوافروش(1) بود، او هم وارد کار دواجات شد و چون آن وقتها فقط دوافروشها عطر داشتند، به آنها عطار میگفتند. از ده کتاب عطار، هشت کتاب مانده و دوتای دیگر یا پیدا نشده یا به دست نیامده. عطار نیشابوری حدود هشتصد سال قبل، دوره روانشناسی موفقیت در پیجش برگزار میکرده از اینهایی که 24ساعته میگویند خورشید توئی، برق توئی، دنیا توی توئه، تو توی دنیایی، خودتی و اینها: «تو سیمرغی ولیکن در حجابی/ تو خورشیدی ولیکن در نقابی». بقیه اشعار در هایلایت.
گفته شده که عطار، دختری را میخواسته اما آن دختر، شش خواهر بزرگتر داشته که هفتقلو بودهاند و اسم همهشان هم دریا بوده، غیر از ناهید که شبنم صدایش میکردهاند و عطار، آخر هم نفهمیده آن دختر منظور، کدامشان بوده است. اما جرأت ریسک داشته و پس از افتتاح حساب برای وام ازدواج، به خواستگاری رفته. در خانه هفتقلوها وقتی شنیده که علاوه بر مهریه و شیربها و مراسم و مسکن مناسب، باید هفت تکه چوبی هم برای هفت عروس بخرد، بیخیال ازدواج شده و گفته: «حریفی میکنم با هفت دریا/ ولیکن زور یک شبنم ندارم». یک جورهایی همان «خر ما از اول هم اشتباهی بود» خودمان. بعد هم فِرز پریده، رفته بیمارستان و قلبش را اهدا کرده: «تن من جایی و دلم جایی».
عطار نیشابوری علاقه عجیبی به نوشتن نامه داشته و از سوزنی سمرقندی سُرسُرهسرایی نقل است، خودش دیده که عطار برای خودش هم نامه مینوشته حتی. اسم کتابهایش حرف سوزنی را تأیید میکند: الهینامه، اسرارنامه، جواهرنامه، خسرونامه، مصیبتنامه، مختارنامه، سیمرغنامه(منطقالطیر)، قلبنامه(شرحالقلب). البته وی یک دیوان اشعارخالی(بدون نامه) و کتاب تذکرةالاولیا را هم دارد که دومی نه شعر است و نه نامه. عطار بیشتر از دکترشریعتی و انیشتین درباره کسبوکار و استارتاپ جمله دارد که این دو بیت درباره «داشتن پارت»، «فرصتطلبی» و «آموزش شنا» از آن دست است:
دلا در راه حق، گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
دراُفتـادی به دریای حقیقـت
مشو غافل، همی زن دستوپایی
1) چقدر فکر شما خراب است! دوافروش یعنی داروفروش. همین داروخانهدار خودمان.
فریدالدین محمد کدکنی، معروف به عطارنیشابوری، شاعر و عارف و ریاضیدان بود و از هر انگشتش مثل آبپاش، هنر میریخت. از سال تولد وی اطلاعی در دست نیست اما سال وفات وی نیز محل اختلاف است. وی در حمله مغولان و احتمالاً به جرم زبان سرخ، سر سبزش از یک دروازهای آویزان گردید (مثل سریال سربداران). چون پدرش دوافروش(1) بود، او هم وارد کار دواجات شد و چون آن وقتها فقط دوافروشها عطر داشتند، به آنها عطار میگفتند. از ده کتاب عطار، هشت کتاب مانده و دوتای دیگر یا پیدا نشده یا به دست نیامده. عطار نیشابوری حدود هشتصد سال قبل، دوره روانشناسی موفقیت در پیجش برگزار میکرده از اینهایی که 24ساعته میگویند خورشید توئی، برق توئی، دنیا توی توئه، تو توی دنیایی، خودتی و اینها: «تو سیمرغی ولیکن در حجابی/ تو خورشیدی ولیکن در نقابی». بقیه اشعار در هایلایت.
گفته شده که عطار، دختری را میخواسته اما آن دختر، شش خواهر بزرگتر داشته که هفتقلو بودهاند و اسم همهشان هم دریا بوده، غیر از ناهید که شبنم صدایش میکردهاند و عطار، آخر هم نفهمیده آن دختر منظور، کدامشان بوده است. اما جرأت ریسک داشته و پس از افتتاح حساب برای وام ازدواج، به خواستگاری رفته. در خانه هفتقلوها وقتی شنیده که علاوه بر مهریه و شیربها و مراسم و مسکن مناسب، باید هفت تکه چوبی هم برای هفت عروس بخرد، بیخیال ازدواج شده و گفته: «حریفی میکنم با هفت دریا/ ولیکن زور یک شبنم ندارم». یک جورهایی همان «خر ما از اول هم اشتباهی بود» خودمان. بعد هم فِرز پریده، رفته بیمارستان و قلبش را اهدا کرده: «تن من جایی و دلم جایی».
عطار نیشابوری علاقه عجیبی به نوشتن نامه داشته و از سوزنی سمرقندی سُرسُرهسرایی نقل است، خودش دیده که عطار برای خودش هم نامه مینوشته حتی. اسم کتابهایش حرف سوزنی را تأیید میکند: الهینامه، اسرارنامه، جواهرنامه، خسرونامه، مصیبتنامه، مختارنامه، سیمرغنامه(منطقالطیر)، قلبنامه(شرحالقلب). البته وی یک دیوان اشعارخالی(بدون نامه) و کتاب تذکرةالاولیا را هم دارد که دومی نه شعر است و نه نامه. عطار بیشتر از دکترشریعتی و انیشتین درباره کسبوکار و استارتاپ جمله دارد که این دو بیت درباره «داشتن پارت»، «فرصتطلبی» و «آموزش شنا» از آن دست است:
دلا در راه حق، گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
دراُفتـادی به دریای حقیقـت
مشو غافل، همی زن دستوپایی
1) چقدر فکر شما خراب است! دوافروش یعنی داروفروش. همین داروخانهدار خودمان.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه