آداب تربیت مخاطب تئاتر
علیرضا نراقی
در گفتوگو با بسیاری از کارگردانان و هنرمندان نوگرای تئاتر ایران این گزاره را شنیدهام که: هنوز مخاطب برای این نوع از تئاتر آماده نیست. اما مخاطب چگونه تربیت میشود؟ چگونه میتوان تماشاگر را برای درک و لذت بردن از آثاری با زیبایی شناسی متفاوت آماده کرد؟ آیا خود هنرمندان نوگرا مقصر نیستند؟ آیا اشکال در آموزش نیست؟ آیا علت تنزل پیدا کردن سلیقه نیست؟ آیا بهدلیل سیطره آثار عامهپسند و حتی گاه مبتذل در رسانههای داخلی و خارجی نیست که مخاطب از حوصله کردن و درک آثار هنری عاجز شده است؟ پاسخ این سؤالات و بسیاری از دلایل خرد دیگر احتمالاً مثبت است، اما تغییر هر یک از این موارد که به متغیرهای متعددی وابستهاند دشوار و زمانبر است. در این میان دو نکته مهم وجود دارد که هم ضرورت دارد و هم تا حدود زیادی به عوامل درونی تئاتر وابسته است. اولین نکته که مسألهای مبنایی است اینکه روند حرکت تاریخی و توسعه تئاتر در ایران با لکنت و گسست همراه بوده است. با توجه به این دلیل مخاطب هم از این گسست و لکنت آسیب دیده است و در یک تداوم زمان مند با تئاتر رشد نکرده تا از آثار متفاوت و دیگرگونههای اجرایی لذت ببرد. هنرمند تئاتر ایران- خاصه از نوع تجربهگرایش- بهدلیل جداافتادگی در درک هنر، اغلب ذهنیت و سلیقهاش در فضای متفاوتی از مخاطب شکل گرفته و دید او با درک مخاطب رابطهای ارگانیک و طبیعی ندارد. تنها نقطه اشتراک مخاطب دوستدار تئاتر با هنرمند نوگرا و تجربی در این است که هر دو از عدم تداوم و آشفتگی فضاهای اجرایی در کشور آسیب میبینند. در این ساحت حمایت نهادی در راستای دوام و گسترش جریانهای مختلف تئاتری و باز بودن فضای این هنر در راستای چندصدایی و امنیت خلاقیت یک ضرورت است. اما نکته دوم به نحیف بودن و ضعف عمده نقد تئاتر در ایران برمیگردد. نقد تئاتر در ایران نتوانسته مخاطب پیدا کند، توسط هنرمندان اغلب سرکوب و تحقیر شده و تنوع رسانهای ندارد. نقد نتوانسته وظیفه ذاتیاش را که پل زدن میان هنر تئاتر و فرهنگ جامعه است بهطور کامل ایفا کند. وظیفهای که تحقق آن موجب رشد سلیقه مخاطب و گسترش تئاتر میشود. نقدها هم ضعیف و کهنه هستند و هم قلیل و بیمنزلت. روزگاری خود رسانههای مرکز هنرهای نمایشی اعم از سایت ایران تئاتر، مجله نمایش و... بستری بودند برای گسترش نقد اما در سالهای اخیر این رسانهها بیمایه و انحصاری شدند و اهمیت پیشین خود را بدون هیچ جایگزینی رفتهرفته از دست دادند. حال یکی از اصلیترین وظایف مدیریت تازه اداره کل هنرهای نمایشی و ابزارهای رسانهای آن پویا کردن فضای نقد در راستای گسترش این هنر در بافت فرهنگی کشور و تربیت مخاطب است.
در گفتوگو با بسیاری از کارگردانان و هنرمندان نوگرای تئاتر ایران این گزاره را شنیدهام که: هنوز مخاطب برای این نوع از تئاتر آماده نیست. اما مخاطب چگونه تربیت میشود؟ چگونه میتوان تماشاگر را برای درک و لذت بردن از آثاری با زیبایی شناسی متفاوت آماده کرد؟ آیا خود هنرمندان نوگرا مقصر نیستند؟ آیا اشکال در آموزش نیست؟ آیا علت تنزل پیدا کردن سلیقه نیست؟ آیا بهدلیل سیطره آثار عامهپسند و حتی گاه مبتذل در رسانههای داخلی و خارجی نیست که مخاطب از حوصله کردن و درک آثار هنری عاجز شده است؟ پاسخ این سؤالات و بسیاری از دلایل خرد دیگر احتمالاً مثبت است، اما تغییر هر یک از این موارد که به متغیرهای متعددی وابستهاند دشوار و زمانبر است. در این میان دو نکته مهم وجود دارد که هم ضرورت دارد و هم تا حدود زیادی به عوامل درونی تئاتر وابسته است. اولین نکته که مسألهای مبنایی است اینکه روند حرکت تاریخی و توسعه تئاتر در ایران با لکنت و گسست همراه بوده است. با توجه به این دلیل مخاطب هم از این گسست و لکنت آسیب دیده است و در یک تداوم زمان مند با تئاتر رشد نکرده تا از آثار متفاوت و دیگرگونههای اجرایی لذت ببرد. هنرمند تئاتر ایران- خاصه از نوع تجربهگرایش- بهدلیل جداافتادگی در درک هنر، اغلب ذهنیت و سلیقهاش در فضای متفاوتی از مخاطب شکل گرفته و دید او با درک مخاطب رابطهای ارگانیک و طبیعی ندارد. تنها نقطه اشتراک مخاطب دوستدار تئاتر با هنرمند نوگرا و تجربی در این است که هر دو از عدم تداوم و آشفتگی فضاهای اجرایی در کشور آسیب میبینند. در این ساحت حمایت نهادی در راستای دوام و گسترش جریانهای مختلف تئاتری و باز بودن فضای این هنر در راستای چندصدایی و امنیت خلاقیت یک ضرورت است. اما نکته دوم به نحیف بودن و ضعف عمده نقد تئاتر در ایران برمیگردد. نقد تئاتر در ایران نتوانسته مخاطب پیدا کند، توسط هنرمندان اغلب سرکوب و تحقیر شده و تنوع رسانهای ندارد. نقد نتوانسته وظیفه ذاتیاش را که پل زدن میان هنر تئاتر و فرهنگ جامعه است بهطور کامل ایفا کند. وظیفهای که تحقق آن موجب رشد سلیقه مخاطب و گسترش تئاتر میشود. نقدها هم ضعیف و کهنه هستند و هم قلیل و بیمنزلت. روزگاری خود رسانههای مرکز هنرهای نمایشی اعم از سایت ایران تئاتر، مجله نمایش و... بستری بودند برای گسترش نقد اما در سالهای اخیر این رسانهها بیمایه و انحصاری شدند و اهمیت پیشین خود را بدون هیچ جایگزینی رفتهرفته از دست دادند. حال یکی از اصلیترین وظایف مدیریت تازه اداره کل هنرهای نمایشی و ابزارهای رسانهای آن پویا کردن فضای نقد در راستای گسترش این هنر در بافت فرهنگی کشور و تربیت مخاطب است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه