شرحی بر تاریخ زنده
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
اینکه یک آدمی یک کتاب بنویسد در بیش از چهل سال پیش و بگذارد توی کتابخانهاش خاک بخورد و منتشر نکند کاری است غریب که فقط از ابراهیم گلستان بر میآید. اینطور که سالها و سالها کتابت بماند برای خودت و حالا در قرنی دیگر آن را منتشر کنی و اما هنوز تازه باشد این کتاب. این نوشتههایی که مینویسم در ستایش تازگی است؛ اینکه وقتی کتاب «مختار در روزگار» از ابراهیم گلستان منتشر میشود و میخوانید انگار همین حالا نوشته شده است. نثری شگفتانگیز که انگار داستان میخوانی. این کتاب ناداستانی است که این روزها باب شده و برای نوشتنش هم کلاس میگذارند اما این گلستان است که در این کتاب میگوید من یک نویسنده تراز اول هستم که وقتی میخوانیدم جابهجا شگفتزده میشوید.
او درباره امیرمختار کریمپور شیرازی نوشته که تخلصش را گذاشته بود شورش و یک نشریه هم به همین نام منتشر میکرد و مبارزاتش علیه شاه او را به کشتن داد. کشتنی عجیب، تلخ و سخت. برای منی که اهل فارس هستم نام کریمپور شیرازی کافی است تا مرا به سمتش بکشد و اینکه تقریباً همشهری بودن با او هم از او دانستن مرا ترغیب میکند. سالهای سال پیش، محمدرضا آلابراهیم کتابی درباره این شخصیت غریب در نشر چشمه منتشر کرد. «شورش، زندگی و مبارزات کریم پورشیرازی» از میان اسناد به زندگی او میپرداخت، اما این کتاب یکبار منتشر شد و دیگر تجدید چاپ نشد و ماند تا این روزها که «مختار در روزگار» منبعی دستاول از زندگی کریمپور است. اینکه میگویم دست اول برای اینکه ابراهیم گلستان بهعنوان شاهدی بر زندگی او دست به نوشتن زده و از لابهلای خاطراتی که از او دارد شرحی بر فضای مبارزاتی او نوشته. او هم خودش را نوشته و هم دیگران و هم کریمپور را و همه را هم با نثری شگفتانگیز روایت کرده که آدم حیرت میکند. همان صفحه اول وقتی از قیافه و قامت کریمپور حرف میزند انگار دارد او را با نثر نقاشی میکند. همین بخش را هم در پشت جلد کتاب آوردهاند که شما را به خواندن ترغیب کند.
انگار داستانی واقعی میخوانید با چاشنی تفکرات ابراهیم گلستان که میدانید آدم غریبی است. آدمی است که با هیچکس تعارف ندارد و گفتوگوهایش در این سالها را خواندهایم و از اینهمه رک گویی شگفتزده شدهایم، اما او ابراهیم گلستان است با یک پیشینه فیلمسازی و داستاننویسی که او را در میان دیگران از نسل و شغل خودش متمایز میکند. یک تاریخ زنده از بخشی از هنر ایران که وقتی به یک شخص هم ورود میکند او را دقیق با همه پیچ و خمها روایت میکند. او تاریخ زنده نسل خودش است. نسلی که آدم عجیب و غریب و مهم کم ندارد و او هم با خیلی از آنها حشر و نشر داشته و به لحاظ جایگاهی که داشته خوب آنها را میشناسد. برای همین است که کتاب «مختار در روزگار» کتابی ویژه است؛ کتابی است که خواندنش هم لذت داستانی دارد و هم لذت تاریخی و هم لذت هنری که شما را با خودش همراه میکند و دلتان نمیآید این نثر شگفت و این روایتهای ظریف بزودی تمام شوند. این است که در میانه چاپ کتابها در 300 نسخه این کتاب در 2500 نسخه در انتشارات بازتابنگار منتشر شده و گزینه عجیب و جذابی است برای خواندن.
داستاننویس
اینکه یک آدمی یک کتاب بنویسد در بیش از چهل سال پیش و بگذارد توی کتابخانهاش خاک بخورد و منتشر نکند کاری است غریب که فقط از ابراهیم گلستان بر میآید. اینطور که سالها و سالها کتابت بماند برای خودت و حالا در قرنی دیگر آن را منتشر کنی و اما هنوز تازه باشد این کتاب. این نوشتههایی که مینویسم در ستایش تازگی است؛ اینکه وقتی کتاب «مختار در روزگار» از ابراهیم گلستان منتشر میشود و میخوانید انگار همین حالا نوشته شده است. نثری شگفتانگیز که انگار داستان میخوانی. این کتاب ناداستانی است که این روزها باب شده و برای نوشتنش هم کلاس میگذارند اما این گلستان است که در این کتاب میگوید من یک نویسنده تراز اول هستم که وقتی میخوانیدم جابهجا شگفتزده میشوید.
او درباره امیرمختار کریمپور شیرازی نوشته که تخلصش را گذاشته بود شورش و یک نشریه هم به همین نام منتشر میکرد و مبارزاتش علیه شاه او را به کشتن داد. کشتنی عجیب، تلخ و سخت. برای منی که اهل فارس هستم نام کریمپور شیرازی کافی است تا مرا به سمتش بکشد و اینکه تقریباً همشهری بودن با او هم از او دانستن مرا ترغیب میکند. سالهای سال پیش، محمدرضا آلابراهیم کتابی درباره این شخصیت غریب در نشر چشمه منتشر کرد. «شورش، زندگی و مبارزات کریم پورشیرازی» از میان اسناد به زندگی او میپرداخت، اما این کتاب یکبار منتشر شد و دیگر تجدید چاپ نشد و ماند تا این روزها که «مختار در روزگار» منبعی دستاول از زندگی کریمپور است. اینکه میگویم دست اول برای اینکه ابراهیم گلستان بهعنوان شاهدی بر زندگی او دست به نوشتن زده و از لابهلای خاطراتی که از او دارد شرحی بر فضای مبارزاتی او نوشته. او هم خودش را نوشته و هم دیگران و هم کریمپور را و همه را هم با نثری شگفتانگیز روایت کرده که آدم حیرت میکند. همان صفحه اول وقتی از قیافه و قامت کریمپور حرف میزند انگار دارد او را با نثر نقاشی میکند. همین بخش را هم در پشت جلد کتاب آوردهاند که شما را به خواندن ترغیب کند.
انگار داستانی واقعی میخوانید با چاشنی تفکرات ابراهیم گلستان که میدانید آدم غریبی است. آدمی است که با هیچکس تعارف ندارد و گفتوگوهایش در این سالها را خواندهایم و از اینهمه رک گویی شگفتزده شدهایم، اما او ابراهیم گلستان است با یک پیشینه فیلمسازی و داستاننویسی که او را در میان دیگران از نسل و شغل خودش متمایز میکند. یک تاریخ زنده از بخشی از هنر ایران که وقتی به یک شخص هم ورود میکند او را دقیق با همه پیچ و خمها روایت میکند. او تاریخ زنده نسل خودش است. نسلی که آدم عجیب و غریب و مهم کم ندارد و او هم با خیلی از آنها حشر و نشر داشته و به لحاظ جایگاهی که داشته خوب آنها را میشناسد. برای همین است که کتاب «مختار در روزگار» کتابی ویژه است؛ کتابی است که خواندنش هم لذت داستانی دارد و هم لذت تاریخی و هم لذت هنری که شما را با خودش همراه میکند و دلتان نمیآید این نثر شگفت و این روایتهای ظریف بزودی تمام شوند. این است که در میانه چاپ کتابها در 300 نسخه این کتاب در 2500 نسخه در انتشارات بازتابنگار منتشر شده و گزینه عجیب و جذابی است برای خواندن.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه