به بهانه درگذشت احمد گلشیری در 76 سالگی
زندگی در ابدیت با آفرینش های ماندگار
غلامرضا امامی
نویسنده و مترجم
در این روزگار صعب و سخت، هر خشتی که از بنای ادب فارسی کنده میشود، غمآور است. مترجمان همانند پلی هستند با خشت کلمه که ما را از پل ادبیات عبور میدهند و در آسمان هنر و ادب جهانی به پرواز درمیآورند.
در روزگار عسرت آلقلم که کتابها گاه در 200 نسخه نشر مییابند، اینکه ببینیم و بشنویم مترجمی توانا و فرهیخته به خاک فرو میرود جز ابراز تأسف و اندوه چه میتوانیم کرد! احمد گلشیری، جهانی بود بنشسته در گوشهای، در خاک پاک اصفهان میزیست. سر به جیب تفکر نهاده، کار خویش میکرد و بار خویش میبرد. دکان دونبشی باز نکرد. مرغ عروسی و عزای هیچ سفرهای نگشت. تجسمی بود از کار و نمادی از پشتکار.
من نخستین بار با مجموعه «بهترین داستانهای جهان» با وی آشنایی یافتم. در راه ترجمه آثار نامآوران جهانی ادبیات همچون چخوف، مارکز، همینگوی، یوسا، سلینجر به جد و جهد و جان کوشید، اما بگذارید اعتراف کنم که هنوز هم شیرینی خواندن مجموعه «بهترین داستانهای جهان» را در پس سالهای دور در دل دارم.
احمد گلشیری به نسلی متفاوت وابسته بود، نسل آرزوهای بلند و دیوارهای کوتاه، نه نسل دیوارهای کوتاه و آرزوهای حقیر.گذشته از کارهای ماندگار وی، زندگیاش میتواند سرمشقی باشد برای کسانی که در راه نوشتن و ترجمه گام مینهند. بیشک احمد گلشیری و مترجمانی همچون او در برگردانهایشان تکهای از جانشان را مایه گذاشتند و به قول هایدگر «در اثر هنری است که ابدیت رخ میدهد.» امیدوارم که کار وی پیگیری شود و ادامه پیدا کند چراکه میدانم که ما محکوم به امید هستیم. آرزو دارم که همچون قهرمانان المپیک مشعل فروزان ادب و ترجمه با دستان توانای مترجمان جوان به نسلهای آینده سپرده شود و طوفانها و صاعقهها، درهها و دریاها آنان را از رفتن بازندارد. این یک آرزو است و یک امید و ما به امید زندهایم. به گفته «اومبرتو اکو»: «آدمی با کتابهایش و آثارش به مرگ لبخند میزند و جاودان میماند.»
بیشک احمد گلشیریها بذری در زمین ادب نهادند که به روزگاران این بذر از دل خاک سر برخواهد آورد. شاخهها خواهد گسترد و با سایهشان خستگان راه را آرامش خواهد بخشید.
به قول مولانا:
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
نویسنده و مترجم
در این روزگار صعب و سخت، هر خشتی که از بنای ادب فارسی کنده میشود، غمآور است. مترجمان همانند پلی هستند با خشت کلمه که ما را از پل ادبیات عبور میدهند و در آسمان هنر و ادب جهانی به پرواز درمیآورند.
در روزگار عسرت آلقلم که کتابها گاه در 200 نسخه نشر مییابند، اینکه ببینیم و بشنویم مترجمی توانا و فرهیخته به خاک فرو میرود جز ابراز تأسف و اندوه چه میتوانیم کرد! احمد گلشیری، جهانی بود بنشسته در گوشهای، در خاک پاک اصفهان میزیست. سر به جیب تفکر نهاده، کار خویش میکرد و بار خویش میبرد. دکان دونبشی باز نکرد. مرغ عروسی و عزای هیچ سفرهای نگشت. تجسمی بود از کار و نمادی از پشتکار.
من نخستین بار با مجموعه «بهترین داستانهای جهان» با وی آشنایی یافتم. در راه ترجمه آثار نامآوران جهانی ادبیات همچون چخوف، مارکز، همینگوی، یوسا، سلینجر به جد و جهد و جان کوشید، اما بگذارید اعتراف کنم که هنوز هم شیرینی خواندن مجموعه «بهترین داستانهای جهان» را در پس سالهای دور در دل دارم.
احمد گلشیری به نسلی متفاوت وابسته بود، نسل آرزوهای بلند و دیوارهای کوتاه، نه نسل دیوارهای کوتاه و آرزوهای حقیر.گذشته از کارهای ماندگار وی، زندگیاش میتواند سرمشقی باشد برای کسانی که در راه نوشتن و ترجمه گام مینهند. بیشک احمد گلشیری و مترجمانی همچون او در برگردانهایشان تکهای از جانشان را مایه گذاشتند و به قول هایدگر «در اثر هنری است که ابدیت رخ میدهد.» امیدوارم که کار وی پیگیری شود و ادامه پیدا کند چراکه میدانم که ما محکوم به امید هستیم. آرزو دارم که همچون قهرمانان المپیک مشعل فروزان ادب و ترجمه با دستان توانای مترجمان جوان به نسلهای آینده سپرده شود و طوفانها و صاعقهها، درهها و دریاها آنان را از رفتن بازندارد. این یک آرزو است و یک امید و ما به امید زندهایم. به گفته «اومبرتو اکو»: «آدمی با کتابهایش و آثارش به مرگ لبخند میزند و جاودان میماند.»
بیشک احمد گلشیریها بذری در زمین ادب نهادند که به روزگاران این بذر از دل خاک سر برخواهد آورد. شاخهها خواهد گسترد و با سایهشان خستگان راه را آرامش خواهد بخشید.
به قول مولانا:
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه