پیش درآمدی بر رونمایی از مستند «برزخیها» در شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت
صدا، دوربین، برزخ!
فرهنگی/ «توقیف» در هر زمان و در هر شرایطی، تجربه سنگین و حتی سهمگین برای هر هنرمندی است، تفاوتی هم ندارد که مواجهه با حکم صادر شده پسوند «موقت» داشته باشد یا جوهر امضایش، از همان ابتدا رنگ و لعابی همیشگی داشته باشد. هر اثر هنری برای ارتباط با مخاطب تولید میشود و از این منظر نقطه شروع حیات واقعی یک اثر هنری، نه زمان پایان فرایند تولید که زمان اولین مواجههاش با مخاطبان بالقوه خود است و از این منظر صدور حکم «توقیف» چیزی شبیه صدور حکم اعدام برای یک اثر هنری، آن هم پیش از تولد است! در میان فیلمهای سینمای ایران در سالهای پس از انقلاب، فیلمسازان و هنرمندان بسیاری طعم تلخ «توقیف» را تجربه کردهاند اما شاید بیراه نباشد اذعان به این واقعیت که تلخترین و عجیبترین تجربه را، همان اولینها در این حوزه پشتسر گذاشتند. عوامل و خالقان فیلم سینمایی «برزخیها» که اولین فیلم توقیفشده سینمای ایران در سالهای پس از انقلاب محسوب میشود، هزینه بسیاری برای عبور از این تجربه تحمل کردند. ماجرای این تجربه تلخ چه بود؟ ماجرایی که به تازگی دستمایه تولید مستندی بلند به نام «برزخیها» قرار گرفته و عارف افشار در مقام کارگردان و پژوهشگر این مستند تلاش کرده است به بازخوانی بخشهایی از آن بپردازد. در آستانه رونمایی از این مستند در جشنواره «سینماحقیقت»، به مرور متن و حاشیه این فیلم سینمایی از تولید تا توقیف پرداختهایم.
تولد دوباره «سینما» و امیدواری «برزخیها»
فیلم سینمایی «برزخیها» را ایرج قادری در سال ۵۸ کارگردانی کرد، اما همه چیز به سادگی نوشتن این عبارت ساده برای این فیلم رقم نخورد! وقتی از سال ۵۸ صحبت میکنیم، یعنی کمتر از یک سال بعد از بزرگترین تحول تاریخ معاصر. هنوز تب و تاب انقلاب فروکش نکرده بود و هنوز مشخص نبود آنچه قرار است در آینده «سینمای ایران» خطاب شود، چه مختصاتی میخواهد داشته باشد. در چنین شرایطی بهواسطه پادرمیانی گروهی از دغدغهمندان در بدنه مدیران فرهنگی بخصوص در وزارت ارشاد وقت، فرصتی فراهم میشود تا جمعی از فعالان سینمای قبل از انقلاب، جایگاه خود را احیا کنند و نشان دهند با جریانی که مردم در کشور رقم زدهاند، همداستان هستند. ایرج قادری و سعید مطلبی دو چهره کلیدی بودند که با چراغ سبز مدیران وقت ارشاد، داستان «برزخیها» را پیریزی میکنند و به دعوت آنها بازیگرانی همچون ناصر ملکمطیعی، محمدعلی فردین، سعید راد، محمدعلی کشاورز و خسرو شجاعزاده به میدان میآیند تا با ایفای نقش در اثری «حماسی» و نزدیک به گزارههای ملی برآمده از جریان «انقلاب»، شعله امید به آینده را در قلب خود زنده نگه دارند.
«برزخیها» درباره چه بود؟
یکی از مهمترین تحولات مرتبط با ایام پیروزی انقلاب اسلامی، آزادسازی گسترده زندانیانی بود که چه بهدلیل سیاسی و چه به دلایل غیرسیاسی در حبس بهسر میبردند و با تغییر رژیم، درهای زندانها به رویشان باز شده بود. سعید مطلبی در مقام فیلمنامهنویس از همین موقعیت ایده گرفت و چند کاراکتر اصلی داستان خود را از میان زندانیان آزاد شده از حبس قرار داد. براساس داستان «برزخیها»، در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گروهی مجرم عادی از زندان میگریزند. آنها که قصد دارند از کشور خارج شوند، در دهکدهای مرزی با مردی به نام سید یعقوب آشنا میشوند که میکوشد با اعمال و گفتارش زندانیان را از فرار بازدارد. آنها ابتدا موعظههای سید یعقوب را به ریشخند میگیرند، اما به مرور پس از تجاوز ارتش بیگانه به خاک میهن، تحت تأثیر فداکاری سید یعقوب و اهالی دهکده قرار میگیرند و از روستا دفاع میکنند و جان خود را از دست میدهند. این روایت حماسی، هم در متن فیلم و هم در فرامتن میتوانست بازگشتی شورآفرین را برای ستارههای سینمای پیش از انقلاب به پرده نقرهای رقم بزند. اتفاقی که البته صورتی متفاوت پیدا کرد و تبدیل به تجربهای تلخ برای همه آنها شد!
برزخ چگونه دوزخ شد؟
فیلم «برزخیها» بعد از اتمام پرحاشیه فرایند تولید بالاخره در اردیبهشتماه سال ۵۹ روانه پرده سینماهای کشور شد. آمار و ارقام مرتبط با اکران فیلمهای در آن سالها، حتی در آرشیو رسمی وزارت ارشاد هم به ثبت نرسیده است اما مستند به روایت شفاهی جمعی از سینماگران، این فیلم در آن مقطع توانست با استقبالی بینظیر از سوی مخاطبان مواجه شود. طیف گستردهای از مخاطبان سینمای ایران که طبیعتاً نسبتی با جریان غالب تولیدات سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب نداشتند، حالا داشتند روایتی حماسی از قهرمان چند فرد عادی برای دفاع از خاک میهن را بر پرده تماشا میکردند و به همین دلیل فیلم خیلی زود تبدیل به پدیده اکران شد.
همین شوروحال در استقبال از اکران فیلم اما گروهی را به نگرانی انداخت و در موضعی عجیب، جریانی علیه آنچه «بازگشت چهرههای شاخص سینمای قبل از انقلاب به سینماها» خوانده میشد، شکل گرفت. اعتراضهای میدانی، پاره کردن پرده سینماها، برگزاری اجتماعات اعتراضی در نقاط کلیدی و حتی امضای طومار در نماز جمعه تنها بخشی از بروز بیرونی اقدامات این جریان بود که سرانجام منجر به توقیف فیلم شد. ایرج قادری خود در جایی اینگونه این جریان را روایت کرده است: «فیلمبرداری برزخیها تمام شد و فیلم را اکران گذاشتیم. آنوقت آقای محسن مخملباف یک روز جمعه با عدهای راه افتادند و طوماری درست کردند مبنیبر اینکه انقلاب شده و ما انقلاب کردیم، اما اینها هنرپیشههای طاغوتی هستند. درست جلوی همین سینمایی که در میدان ۲۴ اسفند [انقلاب] است [بهمن] و یونیورسیتی. این آدمها میگفتند بروید دم در سینماها ببینید چقدر غلغله است، آنوقت مراسمهای روز جمعه خلوت است. این شد که فیلم من را از اکران کشیدند پایین. امثال آقای محسن مخملباف چنین بساطهایی را زیاد سر من آوردهاند».
امیدهایی که ناامید شد
درباره آنچه بر فیلم سینمایی «برزخیها» گذشت، گفتنیها و ناگفتنیها بسیار است اما آنچه واضح است و در دفتر خاطرات سینمای ایران به ثبت رسیده است، اکران این فیلم در واکنش به اعتراضات گروهی تندرو، خیلی زود متوقف شد و کار به جایی رسید که عبدالمجید معادیخواه بهعنوان اولین وزیر ارشاد پس از انقلاب هم ناگزیر از کنارهگیری شد! وجه تلخ ماجرای توقیف اجباری «برزخیها»، سرانجام تلخ عوامل این فیلم بود که با نیتی خیر، پا جلو گذاشته بودند تا به تعبیری برادری خود را با سینمای پس از انقلاب، ثابت کنند. محمدعلی فردین تا روز مرگش دیگر فرصت حضور در مقابل دوربینهای سینمای ایران را پیدا نکرد. ناصر ملکمطیعی تا سالها حسرت حضور تصویرش بر سردر سینماها را به دوش کشید و زمانی این فرصت را برای بار دیگر بازیافت که اجل مهلتش نداد تا بازگشتش به سینما را جشن بگیرد. سعید مطلبی، ایرج قادری و سعید راد، در این میان خوشاقبالتر بودند و حسرت بازگشتشان به سینما آنقدر به درازا نکشید که آرزوی ارتباط با مخاطبان سینمای ایران را با خود به گور ببرند. تجربه «برزخیها» هنوز بخشهای ناگفته بسیاری دارد که بازخوانی آن، میتواند ابعاد تازهتری از این تجربه تلخ را پیش روی علاقهمندان سینمای ایران قرار دهد. سرنوشت اولین فیلم توقیفی سینمای ایران را هنوز میتوان بازخوانی کرد تا شاید راه تکرار بر آنچه گذشت را برای آیندگان ببندیم.
تولد دوباره «سینما» و امیدواری «برزخیها»
فیلم سینمایی «برزخیها» را ایرج قادری در سال ۵۸ کارگردانی کرد، اما همه چیز به سادگی نوشتن این عبارت ساده برای این فیلم رقم نخورد! وقتی از سال ۵۸ صحبت میکنیم، یعنی کمتر از یک سال بعد از بزرگترین تحول تاریخ معاصر. هنوز تب و تاب انقلاب فروکش نکرده بود و هنوز مشخص نبود آنچه قرار است در آینده «سینمای ایران» خطاب شود، چه مختصاتی میخواهد داشته باشد. در چنین شرایطی بهواسطه پادرمیانی گروهی از دغدغهمندان در بدنه مدیران فرهنگی بخصوص در وزارت ارشاد وقت، فرصتی فراهم میشود تا جمعی از فعالان سینمای قبل از انقلاب، جایگاه خود را احیا کنند و نشان دهند با جریانی که مردم در کشور رقم زدهاند، همداستان هستند. ایرج قادری و سعید مطلبی دو چهره کلیدی بودند که با چراغ سبز مدیران وقت ارشاد، داستان «برزخیها» را پیریزی میکنند و به دعوت آنها بازیگرانی همچون ناصر ملکمطیعی، محمدعلی فردین، سعید راد، محمدعلی کشاورز و خسرو شجاعزاده به میدان میآیند تا با ایفای نقش در اثری «حماسی» و نزدیک به گزارههای ملی برآمده از جریان «انقلاب»، شعله امید به آینده را در قلب خود زنده نگه دارند.
«برزخیها» درباره چه بود؟
یکی از مهمترین تحولات مرتبط با ایام پیروزی انقلاب اسلامی، آزادسازی گسترده زندانیانی بود که چه بهدلیل سیاسی و چه به دلایل غیرسیاسی در حبس بهسر میبردند و با تغییر رژیم، درهای زندانها به رویشان باز شده بود. سعید مطلبی در مقام فیلمنامهنویس از همین موقعیت ایده گرفت و چند کاراکتر اصلی داستان خود را از میان زندانیان آزاد شده از حبس قرار داد. براساس داستان «برزخیها»، در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گروهی مجرم عادی از زندان میگریزند. آنها که قصد دارند از کشور خارج شوند، در دهکدهای مرزی با مردی به نام سید یعقوب آشنا میشوند که میکوشد با اعمال و گفتارش زندانیان را از فرار بازدارد. آنها ابتدا موعظههای سید یعقوب را به ریشخند میگیرند، اما به مرور پس از تجاوز ارتش بیگانه به خاک میهن، تحت تأثیر فداکاری سید یعقوب و اهالی دهکده قرار میگیرند و از روستا دفاع میکنند و جان خود را از دست میدهند. این روایت حماسی، هم در متن فیلم و هم در فرامتن میتوانست بازگشتی شورآفرین را برای ستارههای سینمای پیش از انقلاب به پرده نقرهای رقم بزند. اتفاقی که البته صورتی متفاوت پیدا کرد و تبدیل به تجربهای تلخ برای همه آنها شد!
برزخ چگونه دوزخ شد؟
فیلم «برزخیها» بعد از اتمام پرحاشیه فرایند تولید بالاخره در اردیبهشتماه سال ۵۹ روانه پرده سینماهای کشور شد. آمار و ارقام مرتبط با اکران فیلمهای در آن سالها، حتی در آرشیو رسمی وزارت ارشاد هم به ثبت نرسیده است اما مستند به روایت شفاهی جمعی از سینماگران، این فیلم در آن مقطع توانست با استقبالی بینظیر از سوی مخاطبان مواجه شود. طیف گستردهای از مخاطبان سینمای ایران که طبیعتاً نسبتی با جریان غالب تولیدات سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب نداشتند، حالا داشتند روایتی حماسی از قهرمان چند فرد عادی برای دفاع از خاک میهن را بر پرده تماشا میکردند و به همین دلیل فیلم خیلی زود تبدیل به پدیده اکران شد.
همین شوروحال در استقبال از اکران فیلم اما گروهی را به نگرانی انداخت و در موضعی عجیب، جریانی علیه آنچه «بازگشت چهرههای شاخص سینمای قبل از انقلاب به سینماها» خوانده میشد، شکل گرفت. اعتراضهای میدانی، پاره کردن پرده سینماها، برگزاری اجتماعات اعتراضی در نقاط کلیدی و حتی امضای طومار در نماز جمعه تنها بخشی از بروز بیرونی اقدامات این جریان بود که سرانجام منجر به توقیف فیلم شد. ایرج قادری خود در جایی اینگونه این جریان را روایت کرده است: «فیلمبرداری برزخیها تمام شد و فیلم را اکران گذاشتیم. آنوقت آقای محسن مخملباف یک روز جمعه با عدهای راه افتادند و طوماری درست کردند مبنیبر اینکه انقلاب شده و ما انقلاب کردیم، اما اینها هنرپیشههای طاغوتی هستند. درست جلوی همین سینمایی که در میدان ۲۴ اسفند [انقلاب] است [بهمن] و یونیورسیتی. این آدمها میگفتند بروید دم در سینماها ببینید چقدر غلغله است، آنوقت مراسمهای روز جمعه خلوت است. این شد که فیلم من را از اکران کشیدند پایین. امثال آقای محسن مخملباف چنین بساطهایی را زیاد سر من آوردهاند».
امیدهایی که ناامید شد
درباره آنچه بر فیلم سینمایی «برزخیها» گذشت، گفتنیها و ناگفتنیها بسیار است اما آنچه واضح است و در دفتر خاطرات سینمای ایران به ثبت رسیده است، اکران این فیلم در واکنش به اعتراضات گروهی تندرو، خیلی زود متوقف شد و کار به جایی رسید که عبدالمجید معادیخواه بهعنوان اولین وزیر ارشاد پس از انقلاب هم ناگزیر از کنارهگیری شد! وجه تلخ ماجرای توقیف اجباری «برزخیها»، سرانجام تلخ عوامل این فیلم بود که با نیتی خیر، پا جلو گذاشته بودند تا به تعبیری برادری خود را با سینمای پس از انقلاب، ثابت کنند. محمدعلی فردین تا روز مرگش دیگر فرصت حضور در مقابل دوربینهای سینمای ایران را پیدا نکرد. ناصر ملکمطیعی تا سالها حسرت حضور تصویرش بر سردر سینماها را به دوش کشید و زمانی این فرصت را برای بار دیگر بازیافت که اجل مهلتش نداد تا بازگشتش به سینما را جشن بگیرد. سعید مطلبی، ایرج قادری و سعید راد، در این میان خوشاقبالتر بودند و حسرت بازگشتشان به سینما آنقدر به درازا نکشید که آرزوی ارتباط با مخاطبان سینمای ایران را با خود به گور ببرند. تجربه «برزخیها» هنوز بخشهای ناگفته بسیاری دارد که بازخوانی آن، میتواند ابعاد تازهتری از این تجربه تلخ را پیش روی علاقهمندان سینمای ایران قرار دهد. سرنوشت اولین فیلم توقیفی سینمای ایران را هنوز میتوان بازخوانی کرد تا شاید راه تکرار بر آنچه گذشت را برای آیندگان ببندیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه