نقش موزهها در ایجاد پایداری
رضا دبیرینژاد
موزه دار
شورای بینالمللی موزهها برای سال جدید میلادی شعار موزهها، پایداری و زیست بهتر را انتخاب کرده است تا از یک سو بر قابلیت موزهها برای ایفای نقش در این زمینه تأکید کند و از سوی دیگر موزهها را برای فعالیت در دو موضوع طرح شده بهعنوان نیاز امروز جامعه بشری دعوت کند. هر شعاری از یک نیاز و یک ضرورت خبر میدهد و در چنین زمینههایی باید گفت که در نهان خود از یک بحران خبر میدهد که در مقابلش یک آرزو به مثابه چشمانداز تعریف میکند که بتواند پاسخی برای آن بحران باشد. حالا صاحبنظران و برنامهریزان موزهداری از موزهها برای رسیدن به پایداری جوامع و زیست بهتر بشر دعوت به عمل آوردهاند و این به معنای احساس خطر ناپایداری است. ناپایداری زیست امروز بشر حاصل چیست؟ این ناپایداری را از یک سو باید متأثر از خطرهای اقلیمی و در واقع ناپایداری در جغرافیای زیست بشر دانست اما ناپایداری تهدیدکننده را محصول تضادهای انسانی و تقابل جوامع و حتی ناپایداری جوامع دانست. تغییرات فرهنگی و اجتماعی نشان میدهد که زیست اجتماعی بشر نیز دچار بحرانهایی شده است که میتواند ایجاد تخاصم کند و در نتیجه باید برای ترمیم این اختلافهای در حال تزاید چارهای اندیشید. چارهای که موزهها نیز میتوانند در ایجاد آن نقش مؤثری داشته باشند و آنچه موزهها در خود دارند جنبه فرهنگی و دانشی دارد پس چارههایی که میتواند طرح شود باید جنبههای فرهنگی و دانشی داشته باشند و یا اینکه فرهنگ و دانش میتوانند نقش تذکر به این بحرانها را ایفا کنند. باید در نظر داشت که فرهنگ بستر اندیشیدن و توافق جمعی است و از اینرو برای رسیدن به یک اجماع جمعی باید امکان گفتوگو را داشته باشند که این گفتوگو به مفاهمه بینجامد. آنچه در زیست اجتماعی مهمترین عامل بحران ساز است عدم امکان اجماع است اما اجماع به معنای نبود تمایزها و کثرت نیست، این چگونه اجماعی است که میتواند در وجود کثرت فرهنگی حاصل شود. شاید بتوان گفت مهمترین اجماع در کثرت وجود گفتوگو است چرا که در گفتوگو میتوان همه تمایزهای فرهنگی را به رسمیت شناخت و آنچه موزهها را برجسته میسازد، کثرت است. ما در موزهها شاهد تنوع فرهنگی هستیم، موزهها در عین حال روایتهای متمایزی را عرضه میکنند و امکان تعامل با سلایق مختلف را فراهم میکنند. موزهها پذیرفتهاند که دانشها و نشانههای فرهنگی گوناگون را در خود جای دهند نشانههای فرهنگی تنها یک جنبه ندارند و از اینرو سلایق مختلف اجتماعی هر کدام میتوانند از منظر خود با موزهها مواجه شوند و در نقطه و نشانه اتصال برقرار کنند. این گونه موزهها محل پیوندهای در حال گسترش میشوند. جوامع امروز برای پایداری به دانشها و گرایشهای مختلف نیاز دارند و برای اینکه عناصر سازنده خود را سست نکنند و به تقابل نکشانند باید زمینه ظهور و بروز را برای آنها فراهم کنند. از همین رو باید مراکزی برای این ظهور و بروز و یا همنشینی گرایشها و سلایق مختلف فراهم کنند، همچنین موزهها چون بر پایه استناد قرار دارند هر گرایش و سلیقه یا دانشی را مقید میسازند تا با استنادهای خود حضور یابند و از اینرو گفتوگوها باید بر پایه منطقهایی علمی و فرهنگی شکل گیرند، این گونه است که تقابلها در موزهها به همنشینی و گفتوگوی مستند تبدیل میشوند. موزهها همچنین متذکر تجربههای زیسته جوامع میشوند تا از این تجربهها مسیری برای امروز بسازند و همه این ویژگیها سبب میشود همه بحرانها و تقابلهای اجتماعی و فرهنگی یک جامعه و یا جوامع مختلف در گذر از موزهها به یک خودنگری تبدیل شوند و از یک بینظمی به یک نظم برسد. موزهها به مثابه یک نهاد فرهنگی، آموزشی و پژوهشی این قابلیت را دارند تا عناصر ناپایدارساز جوامع را بیابند و آنها را در معرض توجه قرار دهند و از اینرو از ناپایداریها بکاهند و بستری برای ایجاد پایداری در زیست اجتماعی و فرهنگی باشند. ناپایداری جوامع پایداری موزهها را نیز به خطر میاندازند و از همین رو موزهها برای پایداری خود باید برای پایداری جوامعشان تلاش کنند.
موزه دار
شورای بینالمللی موزهها برای سال جدید میلادی شعار موزهها، پایداری و زیست بهتر را انتخاب کرده است تا از یک سو بر قابلیت موزهها برای ایفای نقش در این زمینه تأکید کند و از سوی دیگر موزهها را برای فعالیت در دو موضوع طرح شده بهعنوان نیاز امروز جامعه بشری دعوت کند. هر شعاری از یک نیاز و یک ضرورت خبر میدهد و در چنین زمینههایی باید گفت که در نهان خود از یک بحران خبر میدهد که در مقابلش یک آرزو به مثابه چشمانداز تعریف میکند که بتواند پاسخی برای آن بحران باشد. حالا صاحبنظران و برنامهریزان موزهداری از موزهها برای رسیدن به پایداری جوامع و زیست بهتر بشر دعوت به عمل آوردهاند و این به معنای احساس خطر ناپایداری است. ناپایداری زیست امروز بشر حاصل چیست؟ این ناپایداری را از یک سو باید متأثر از خطرهای اقلیمی و در واقع ناپایداری در جغرافیای زیست بشر دانست اما ناپایداری تهدیدکننده را محصول تضادهای انسانی و تقابل جوامع و حتی ناپایداری جوامع دانست. تغییرات فرهنگی و اجتماعی نشان میدهد که زیست اجتماعی بشر نیز دچار بحرانهایی شده است که میتواند ایجاد تخاصم کند و در نتیجه باید برای ترمیم این اختلافهای در حال تزاید چارهای اندیشید. چارهای که موزهها نیز میتوانند در ایجاد آن نقش مؤثری داشته باشند و آنچه موزهها در خود دارند جنبه فرهنگی و دانشی دارد پس چارههایی که میتواند طرح شود باید جنبههای فرهنگی و دانشی داشته باشند و یا اینکه فرهنگ و دانش میتوانند نقش تذکر به این بحرانها را ایفا کنند. باید در نظر داشت که فرهنگ بستر اندیشیدن و توافق جمعی است و از اینرو برای رسیدن به یک اجماع جمعی باید امکان گفتوگو را داشته باشند که این گفتوگو به مفاهمه بینجامد. آنچه در زیست اجتماعی مهمترین عامل بحران ساز است عدم امکان اجماع است اما اجماع به معنای نبود تمایزها و کثرت نیست، این چگونه اجماعی است که میتواند در وجود کثرت فرهنگی حاصل شود. شاید بتوان گفت مهمترین اجماع در کثرت وجود گفتوگو است چرا که در گفتوگو میتوان همه تمایزهای فرهنگی را به رسمیت شناخت و آنچه موزهها را برجسته میسازد، کثرت است. ما در موزهها شاهد تنوع فرهنگی هستیم، موزهها در عین حال روایتهای متمایزی را عرضه میکنند و امکان تعامل با سلایق مختلف را فراهم میکنند. موزهها پذیرفتهاند که دانشها و نشانههای فرهنگی گوناگون را در خود جای دهند نشانههای فرهنگی تنها یک جنبه ندارند و از اینرو سلایق مختلف اجتماعی هر کدام میتوانند از منظر خود با موزهها مواجه شوند و در نقطه و نشانه اتصال برقرار کنند. این گونه موزهها محل پیوندهای در حال گسترش میشوند. جوامع امروز برای پایداری به دانشها و گرایشهای مختلف نیاز دارند و برای اینکه عناصر سازنده خود را سست نکنند و به تقابل نکشانند باید زمینه ظهور و بروز را برای آنها فراهم کنند. از همین رو باید مراکزی برای این ظهور و بروز و یا همنشینی گرایشها و سلایق مختلف فراهم کنند، همچنین موزهها چون بر پایه استناد قرار دارند هر گرایش و سلیقه یا دانشی را مقید میسازند تا با استنادهای خود حضور یابند و از اینرو گفتوگوها باید بر پایه منطقهایی علمی و فرهنگی شکل گیرند، این گونه است که تقابلها در موزهها به همنشینی و گفتوگوی مستند تبدیل میشوند. موزهها همچنین متذکر تجربههای زیسته جوامع میشوند تا از این تجربهها مسیری برای امروز بسازند و همه این ویژگیها سبب میشود همه بحرانها و تقابلهای اجتماعی و فرهنگی یک جامعه و یا جوامع مختلف در گذر از موزهها به یک خودنگری تبدیل شوند و از یک بینظمی به یک نظم برسد. موزهها به مثابه یک نهاد فرهنگی، آموزشی و پژوهشی این قابلیت را دارند تا عناصر ناپایدارساز جوامع را بیابند و آنها را در معرض توجه قرار دهند و از اینرو از ناپایداریها بکاهند و بستری برای ایجاد پایداری در زیست اجتماعی و فرهنگی باشند. ناپایداری جوامع پایداری موزهها را نیز به خطر میاندازند و از همین رو موزهها برای پایداری خود باید برای پایداری جوامعشان تلاش کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه