
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فیلمهای مستند و مستقل سربازان فرهنگی ایران هستند
پریسا ساسانی
خبرنگار
مهرداد اسکویی مستندساز و ایدهپردازی است که بیش از 3 دهه به شکل حرفهای در زمینه مستندسازی و عکاسی مستند فعالیت میکند. او جوایز متعددی از جشنوارههای مختلف برای سینمای ایران به ارمغان آورده و شاگردان بسیاری را در این عرصه پرورش داده است. اگر نگاهی عمیق به مستندهایی که مهرداد اسکویی ساخته، داشته باشیم متوجه خواهیم شد که وجوه انسانی در فیلمهایی که او کارگردانی میکند مثالزدنی است. درست به دلیل همین نگاه است که او به عنوان یک مستندساز ایرانی توانسته در عرصه بینالملل بدرخشد و علاوه بر فیلمسازی و کسب جوایز متعدد به عنوان داور در جشنوارههای مختلف نیز حضور داشته باشد. این مستندساز سینمای ایران بهتازگی در هفدهمین جشنواره مستند «زاگرب داکس» در کشور کرواسی حضور داشت و فیلمهای متعدد از نقاط مختلف جهان را مورد داوری قرار داد. اسکویی در تازهترین گفتوگوی خود با «ایران» از تجربه حضورش در یکی از معتبرترین جشنوارههای سینمایی در حوزه مستند سخن گفت.
آقای اسکویی برای شروع از چگونگی حضور خود در یکی از معتبرترین جشنوارههای سینمای مستند بگویید.
قصه حضور من در جشنواره «زاگرب داکس» به حضور فیلم «سایههای بیخورشید» در جشنواره فیلم «ایدفا» در آمستردام برمیگردد. در آن جشنواره فیلم «سایههای بیخورشید» برای اولین بار در تاریخ جشنواره «ایدفا» جایزه بهترین کارگردانی فیلم بلند مستند را کسب کرد. پس از کسب این جایزه، نناند پوهوفسکی رئیس جشنواره زاگرب داکس که یکی از معتبرترین جشنوارههای بینالمللی است، درباره فیلم «سایههای بیخورشید» صحبت کرد و گفت که این فیلم را دوست داشته است. ضمن اینکه مستند «رؤیاهای دم صبح» در این جشنواره نیز شرکت کرده بود و جایزه هم گرفت. بنابراین سابقه حضور در این جشنواره را نیز داشتم و در نهایت برای داوری در هفدهمین جشنواره مستند «زاگرب داکس» از سوی رئیس جشنواره دعوت شدم اما گفتم به دلیل شرایط ویروس کرونا نمیتوان به صورت فیزیکی در جشنواره حضور پیدا کرد.
در طول مدت شیوع ویروس کرونا در هیچ یک از رویدادهای سینمایی حضور فیزیکی نداشتید؟
تقریباً خیر. فقط 2 جشنواره بودند که اصرار به حضور داشتند و در آن زمان ایران در لیست هشدار نبود و توانستم حضور فیزیکی داشته باشم. همان زمان هم تمام نکات ایمنی و بهداشتی رعایت میشد و با فاصله از یکدیگر مینشستیم ولی در همان زمان هم ترس از شیوع ویروس وجود داشت و از آن پس تصمیم گرفتم به شکل فیزکی در رویدادهای سینمایی در عرصه بینالملل حضور نداشته باشم.
با توجه به تجربه خود از حضور در جشنوارهها، قبل از شیوع ویروس کرونا، و حضور مجازی فعلی، فکر میکنید آینده سینمای ایران در عرصه بینالملل چه سرنوشتی خواهد داشت.
به اعتقاد من حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای داخلی و خارجی در دوران کرونا به صورت آنلاین و یا مجازی آسیبهای بسیاری را بر پیکره سینمای ایران بخصوص فیلمسازان مستقل وارد کرد. ببینید فیلم «رؤیاهای دم صبح» در جشنوارههای بسیاری حضور پیدا کرد و جایزههای متعددی گرفت و به نوعی رکورددار حضور فیلم ایرانی در جهان بود و بدون ترس و دلهره از کپیبرداری و البته پخش خوب در دنیا دیده شد. اما فیلمهایی که در ایام کرونا در جشنوارههای بینالمللی به صورت مجازی دیده و داوری شدند آسیب بسیاری دیدند. زیرا فیلمها به جای اینکه توسط پخش کننده در دنیا بچرخد از طریق پلتفرمها مستقیم به هارد شخصی افراد ورود پیدا کرده و همین موضوع پخش بینالمللی فیلم را دچار مشکل کرده و در نهایت آسیب جدی به صاحبان فیلم خورد.
به نظر میرسد یکی از راههای در امان بودن فیلمها عدم اکران آنلاین و یا حضور در جشنوارههای داخلی و بین الملی باشد.
بعد از اوج گرفتن ویروس کرونا من به شخصه اعلام کردم که در این شرایط مایل به حضور فیلمها در جشنوارهها نیستم اما واقعیت این است که ماجرای مهار این ویروس مسیری طولانی دارد و به این نتیجه رسیدم که باید کنار آمد. اما متأسفانه این شرایط آسیبرسان است و سینمای ایران بخصوص فیلمسازان مستقل صدمه خواهند دید.
ویروس کرونا زندگی در کل دنیا را تحتالشعاع قرار داده است.
بله همینطور است، منتها دولتهای اروپایی و امریکایی مدام درباره ورشکسته نشدن صنعت سینما، سینمای مستند، فیلم کوتاه و غیره فکر میکنند. آنها برنامهریزی میکنند تا بتوانند از کیان سینما حمایت کنند. ولی متأسفانه در ایران هیچ برنامهای برای مرگ تدریجی سینما وجود ندارد. در این شرایط یا باید بگذاریم سینما دچار مرگ تدریجی شود و یا باید شاهد ورود فیلمسازان به مدیوم شبکه خانگی باشیم و خب همین اتفاق هم به نوعی رخ داده است و اکنون شاهد جابهجایی صنعت سینما به پلتفرمها هستیم. البته من نقدی بر پلتفرمها ندارم چون به هر حال سینماگران باید زندگی کنند و باید حرفه خود را زنده نگه دارد. ولی صنعت سینما در دراز مدت دچار خسران و زیان خواهد شد.
راه برونرفت از این مشکل چیست؟
من درباره خودم باید بگویم که به عنوان یک فیلمساز شیوههای تولید را تغییر دادم یعنی سعی میکنم سرمایه فیلمها را خودم پیدا کنم و یا با هزینه کمتر فیلم بسازم. ضمن اینکه دستمزد عوامل سینما نسبت به گذشته بالا رفته است و تهیه کننده نیز ورودی آنچنانی ندارد تا بتواند پرداختی داشته باشد و از طرفی همه خرجکردها چند برابر شده است. این در شرایطی است که به قیمت نفس کشیدن در حرفهای که دوستش داریم، باید فیلمها را در قالب پلتفرمها به نمایش بگذاریم و این یعنی شکست تهیهکننده سینما و ورود به شبکه نمایش خانگی. شاید باور نکنید در چند وقت اخیر به من به عنوان یک مستندساز پیشنهاد سریالسازی داده شده است و این همان آسیبی است که از آن صحبت میکنم.
اتاق فکر مدیران سینمایی چه کمکی میتواند بکند؟
کمبود بودجه یکی از دلایلی است که مدیران سینمایی بیان میکنند و در نهایت اگر حمایتی باشد از سینمای بدنه میشود. منتها من حرفم این است که باید فکری برای نجات آن بخش از سینما کرد که تولید فکر، اندیشه و فرهنگ میکنند. به همین دلیل سینمای مستند و مستقل را باید حمایت کرد. زیرا آنها افتخار میکنند که سربازهای فرهنگی ایران هستند منتها در این روزگار به سختی نفس میکشند.
حضور فیزیکی در جشنوارههای بینالمللی با درنظر گرفتن شرایط کرونا تا چه اندازه میتواند به سینمای مستند و مستقل کمک کند؟
بسیار زیاد. زیرا با حضور فیزیکی میتوان در جهت دیده شدن فیلم و پخش جهانی آن کار کرد. من خودم در جشنوارههایی که در یک سال اخیر در ایام شیوع ویروس کرونا برگزار شد شرکت نکردم و متأسفانه هنوز فیلمسازان واکسینه نشدهاند و برای رفتن به جشنوارههای خارجی باید واکسنهایی را تهیه کرد که مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی قرار گرفته، در واقع باید پاسپورت واکسن داشته باشیم. به همین دلیل برای حضور در یک جشنواره و صیانت از آثارمان با صرف هزینه هنگفت باید در یک کشور دیگر واکسن مورد تأیید بزنیم تا بتوانیم اجازه سفر داشته باشیم. این در حالی است که هر یک از سینماگران به عنوان سفیران فرهنگی ایران در جشنوارههای بینالمللی حضور پیدا میکنند.
با توجه به مشکلاتی از این دست، روند حضور سینمای ایران به خصوص سینمای مستند و مستقل را در عرصههای بینالمللی چطور ارزیابی میکنید؟
من خیلی شنیدم که سینمای ایران دچار افت کیفی شده است و یا اینکه در برخی از جشنوارههای معتبر سینمایی، فیلمهای ایرانی را از دستور کار خارج کردند و این موضوع در دراز مدت آسیبهای جدی به سینمای ایران وارد میکند. واقعیت این است که اقتصاد آسیب دیده ترمیم میشود ولی فرهنگ اگر دچار نقصان، کمبود و آسیب شود، خسارتهای جبرانناپذیری به همراه دارد و سالهای سال به عقب برخواهیم گشت. باور کنید به من طرحها و فیلمنامههای بسیاری پیشنهاد میشود که آنها را تولید کنم. ولی من فقط تهیه کننده فیلمهای خودم هستم و شاید تعداد اندکی فیلم هم تولید کرده باشم. در واقع این حجم از پیشنهادها به فردی که به شکل متمرکز کار تهیهکنندگی نمیکند خطرناک است و من هر روز فکر میکنم که چه کاری انجام دهم که در این نابسامانی غرق نشوم.
خبرنگار
مهرداد اسکویی مستندساز و ایدهپردازی است که بیش از 3 دهه به شکل حرفهای در زمینه مستندسازی و عکاسی مستند فعالیت میکند. او جوایز متعددی از جشنوارههای مختلف برای سینمای ایران به ارمغان آورده و شاگردان بسیاری را در این عرصه پرورش داده است. اگر نگاهی عمیق به مستندهایی که مهرداد اسکویی ساخته، داشته باشیم متوجه خواهیم شد که وجوه انسانی در فیلمهایی که او کارگردانی میکند مثالزدنی است. درست به دلیل همین نگاه است که او به عنوان یک مستندساز ایرانی توانسته در عرصه بینالملل بدرخشد و علاوه بر فیلمسازی و کسب جوایز متعدد به عنوان داور در جشنوارههای مختلف نیز حضور داشته باشد. این مستندساز سینمای ایران بهتازگی در هفدهمین جشنواره مستند «زاگرب داکس» در کشور کرواسی حضور داشت و فیلمهای متعدد از نقاط مختلف جهان را مورد داوری قرار داد. اسکویی در تازهترین گفتوگوی خود با «ایران» از تجربه حضورش در یکی از معتبرترین جشنوارههای سینمایی در حوزه مستند سخن گفت.
آقای اسکویی برای شروع از چگونگی حضور خود در یکی از معتبرترین جشنوارههای سینمای مستند بگویید.
قصه حضور من در جشنواره «زاگرب داکس» به حضور فیلم «سایههای بیخورشید» در جشنواره فیلم «ایدفا» در آمستردام برمیگردد. در آن جشنواره فیلم «سایههای بیخورشید» برای اولین بار در تاریخ جشنواره «ایدفا» جایزه بهترین کارگردانی فیلم بلند مستند را کسب کرد. پس از کسب این جایزه، نناند پوهوفسکی رئیس جشنواره زاگرب داکس که یکی از معتبرترین جشنوارههای بینالمللی است، درباره فیلم «سایههای بیخورشید» صحبت کرد و گفت که این فیلم را دوست داشته است. ضمن اینکه مستند «رؤیاهای دم صبح» در این جشنواره نیز شرکت کرده بود و جایزه هم گرفت. بنابراین سابقه حضور در این جشنواره را نیز داشتم و در نهایت برای داوری در هفدهمین جشنواره مستند «زاگرب داکس» از سوی رئیس جشنواره دعوت شدم اما گفتم به دلیل شرایط ویروس کرونا نمیتوان به صورت فیزیکی در جشنواره حضور پیدا کرد.
در طول مدت شیوع ویروس کرونا در هیچ یک از رویدادهای سینمایی حضور فیزیکی نداشتید؟
تقریباً خیر. فقط 2 جشنواره بودند که اصرار به حضور داشتند و در آن زمان ایران در لیست هشدار نبود و توانستم حضور فیزیکی داشته باشم. همان زمان هم تمام نکات ایمنی و بهداشتی رعایت میشد و با فاصله از یکدیگر مینشستیم ولی در همان زمان هم ترس از شیوع ویروس وجود داشت و از آن پس تصمیم گرفتم به شکل فیزکی در رویدادهای سینمایی در عرصه بینالملل حضور نداشته باشم.
با توجه به تجربه خود از حضور در جشنوارهها، قبل از شیوع ویروس کرونا، و حضور مجازی فعلی، فکر میکنید آینده سینمای ایران در عرصه بینالملل چه سرنوشتی خواهد داشت.
به اعتقاد من حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای داخلی و خارجی در دوران کرونا به صورت آنلاین و یا مجازی آسیبهای بسیاری را بر پیکره سینمای ایران بخصوص فیلمسازان مستقل وارد کرد. ببینید فیلم «رؤیاهای دم صبح» در جشنوارههای بسیاری حضور پیدا کرد و جایزههای متعددی گرفت و به نوعی رکورددار حضور فیلم ایرانی در جهان بود و بدون ترس و دلهره از کپیبرداری و البته پخش خوب در دنیا دیده شد. اما فیلمهایی که در ایام کرونا در جشنوارههای بینالمللی به صورت مجازی دیده و داوری شدند آسیب بسیاری دیدند. زیرا فیلمها به جای اینکه توسط پخش کننده در دنیا بچرخد از طریق پلتفرمها مستقیم به هارد شخصی افراد ورود پیدا کرده و همین موضوع پخش بینالمللی فیلم را دچار مشکل کرده و در نهایت آسیب جدی به صاحبان فیلم خورد.
به نظر میرسد یکی از راههای در امان بودن فیلمها عدم اکران آنلاین و یا حضور در جشنوارههای داخلی و بین الملی باشد.
بعد از اوج گرفتن ویروس کرونا من به شخصه اعلام کردم که در این شرایط مایل به حضور فیلمها در جشنوارهها نیستم اما واقعیت این است که ماجرای مهار این ویروس مسیری طولانی دارد و به این نتیجه رسیدم که باید کنار آمد. اما متأسفانه این شرایط آسیبرسان است و سینمای ایران بخصوص فیلمسازان مستقل صدمه خواهند دید.
ویروس کرونا زندگی در کل دنیا را تحتالشعاع قرار داده است.
بله همینطور است، منتها دولتهای اروپایی و امریکایی مدام درباره ورشکسته نشدن صنعت سینما، سینمای مستند، فیلم کوتاه و غیره فکر میکنند. آنها برنامهریزی میکنند تا بتوانند از کیان سینما حمایت کنند. ولی متأسفانه در ایران هیچ برنامهای برای مرگ تدریجی سینما وجود ندارد. در این شرایط یا باید بگذاریم سینما دچار مرگ تدریجی شود و یا باید شاهد ورود فیلمسازان به مدیوم شبکه خانگی باشیم و خب همین اتفاق هم به نوعی رخ داده است و اکنون شاهد جابهجایی صنعت سینما به پلتفرمها هستیم. البته من نقدی بر پلتفرمها ندارم چون به هر حال سینماگران باید زندگی کنند و باید حرفه خود را زنده نگه دارد. ولی صنعت سینما در دراز مدت دچار خسران و زیان خواهد شد.
راه برونرفت از این مشکل چیست؟
من درباره خودم باید بگویم که به عنوان یک فیلمساز شیوههای تولید را تغییر دادم یعنی سعی میکنم سرمایه فیلمها را خودم پیدا کنم و یا با هزینه کمتر فیلم بسازم. ضمن اینکه دستمزد عوامل سینما نسبت به گذشته بالا رفته است و تهیه کننده نیز ورودی آنچنانی ندارد تا بتواند پرداختی داشته باشد و از طرفی همه خرجکردها چند برابر شده است. این در شرایطی است که به قیمت نفس کشیدن در حرفهای که دوستش داریم، باید فیلمها را در قالب پلتفرمها به نمایش بگذاریم و این یعنی شکست تهیهکننده سینما و ورود به شبکه نمایش خانگی. شاید باور نکنید در چند وقت اخیر به من به عنوان یک مستندساز پیشنهاد سریالسازی داده شده است و این همان آسیبی است که از آن صحبت میکنم.
اتاق فکر مدیران سینمایی چه کمکی میتواند بکند؟
کمبود بودجه یکی از دلایلی است که مدیران سینمایی بیان میکنند و در نهایت اگر حمایتی باشد از سینمای بدنه میشود. منتها من حرفم این است که باید فکری برای نجات آن بخش از سینما کرد که تولید فکر، اندیشه و فرهنگ میکنند. به همین دلیل سینمای مستند و مستقل را باید حمایت کرد. زیرا آنها افتخار میکنند که سربازهای فرهنگی ایران هستند منتها در این روزگار به سختی نفس میکشند.
حضور فیزیکی در جشنوارههای بینالمللی با درنظر گرفتن شرایط کرونا تا چه اندازه میتواند به سینمای مستند و مستقل کمک کند؟
بسیار زیاد. زیرا با حضور فیزیکی میتوان در جهت دیده شدن فیلم و پخش جهانی آن کار کرد. من خودم در جشنوارههایی که در یک سال اخیر در ایام شیوع ویروس کرونا برگزار شد شرکت نکردم و متأسفانه هنوز فیلمسازان واکسینه نشدهاند و برای رفتن به جشنوارههای خارجی باید واکسنهایی را تهیه کرد که مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی قرار گرفته، در واقع باید پاسپورت واکسن داشته باشیم. به همین دلیل برای حضور در یک جشنواره و صیانت از آثارمان با صرف هزینه هنگفت باید در یک کشور دیگر واکسن مورد تأیید بزنیم تا بتوانیم اجازه سفر داشته باشیم. این در حالی است که هر یک از سینماگران به عنوان سفیران فرهنگی ایران در جشنوارههای بینالمللی حضور پیدا میکنند.
با توجه به مشکلاتی از این دست، روند حضور سینمای ایران به خصوص سینمای مستند و مستقل را در عرصههای بینالمللی چطور ارزیابی میکنید؟
من خیلی شنیدم که سینمای ایران دچار افت کیفی شده است و یا اینکه در برخی از جشنوارههای معتبر سینمایی، فیلمهای ایرانی را از دستور کار خارج کردند و این موضوع در دراز مدت آسیبهای جدی به سینمای ایران وارد میکند. واقعیت این است که اقتصاد آسیب دیده ترمیم میشود ولی فرهنگ اگر دچار نقصان، کمبود و آسیب شود، خسارتهای جبرانناپذیری به همراه دارد و سالهای سال به عقب برخواهیم گشت. باور کنید به من طرحها و فیلمنامههای بسیاری پیشنهاد میشود که آنها را تولید کنم. ولی من فقط تهیه کننده فیلمهای خودم هستم و شاید تعداد اندکی فیلم هم تولید کرده باشم. در واقع این حجم از پیشنهادها به فردی که به شکل متمرکز کار تهیهکنندگی نمیکند خطرناک است و من هر روز فکر میکنم که چه کاری انجام دهم که در این نابسامانی غرق نشوم.

با چنگ و دندان شعله امید را روشن نگه داشتیم
آزاده بیزارگیتی
مستندساز
شیوع کرونا از سهمگینترین اتفاقات سالهای اخیر است که حتی از آن به عنوان بزرگترین بحران بعد از جنگ جهانی دوم یاد میشود. مرگ و میر، از دست دادن عزیزان، قرنطینه، انزوای نسبی اجتماعی، نابسامانیهای معیشتی، دوران سخت اقتصادی، سالمندی و... همه چالشهایی است که زندگی بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرارداده است. مستندسازی که عموماً در زمره مشاغل سخت به حساب میآید هم از این قاعده مستثنی نبود. بسیاری از پروژههای مستندسازی طی دو سال گذشته متوقف شد و طبعاً زیست مستندسازان با چالش و خطر جدی مواجه شد. تعداد زیادی از مستندسازان بنا بر احساس مسئولیت اجتماعی به ثبت و ضبط چالشها روی آوردند و برخی دوربینها را سمت خود چرخاندند و فیلمهای خودبیانگر ساختند. اهتمام جدی صورت گرفت تا تصاویر این دوران ثبت شود و حافظه تاریخی بسازد. اگر چه به اعتقاد من انسان امروز و درگیر کرونا چنان گیج و ناتوان است که نمیتوان از او انتظار داشت که آثار قابل قبول و تأثیرگذار تولید کند. از این رو با وجود اینکه بسیاری از این آثار ارزشمند است اما هنوز شاهد کاری مؤثر و ماندگار در این حوزه نبودهایم. بیشتر آثار به رپرتاژهای خبری جنگهای جهانی یا شرایط بحرانی شباهت دارد. عجیب هم نیست چرا که خلق اثر ماندگار به زمان نیاز دارد، باید از این بحران فاصله بگیریم تا بتوانیم بر آن تأمل کنیم و بهتر جوهره مسائل را دریابیم تا برای مثال اثری خیرهکننده در حد «طاعون» کامو در ادبیات خلق کنیم؛ اثری که آیینهای تمام نما از اوضاع شهروندان یک سرزمین، از زیست جهان آنها و چالشهایشان در زمان کرونا باشد. فارغ از جریان تولید، درخصوص اکران آثار در این دوران و حتی آثاری که کمی پیش از کرونا ساخته شد با مشکلات عدیدهای مواجه بودیم. سینما و تئاتر و اساساً هنر ضربه مهلکی بر تن زخمیاش وارد شد. با شیوع کرونا و باز و بسته شدن سینماها تکلیف فیلمهای تولید شده چه میشد؟ من از تجربه شخصی خودم میگویم که با یک تیم کاملاً مستقل سه سال شبانه روز وقت گذاشتیم تا ایدهای راکه داشتم، بپرورانم و با همراهی گروه پر تلاش و همراهانم مستند بلند «دختران نجار، دونوازی برای یک رؤیا» را که آخرین مستندم است به سرانجام برسانم. بعد از صرف وقت و انرژی چند ساله اما فیلم در کمد ما باقی ماند. راستش با وجود شوقی که برای به نمایش گذاشتن مستند جدید بلندمان داشتم؛ چرا که عاشقانه و با سختگیری بسیاری دوسال و نیم از عمرم را صرفش کرده بودم اما از آنجایی که حفظ جان انسانها برایم مهمتر بود؛ طی این مدت به هیچ نمایشی تن ندادیم. ما حتی فرصت نداشتیم تا یک بار دور هم جمع شویم و با گروه سازنده فیلم در کنار هم فیلم را ببینیم. راستش تمام این مدت به خاطر احساس مسئولیت با خودم فکر میکردم برای حفظ جان انسانها حتی به نمایشی محدود هم تن ندهم تا جان حتی یک انسان را در خطر نیندازم. اگر چه تا پیش از این هم چرخه نمایش آثار مستند با آسیبهای جدی مواجه بود و جز نمایشهای محدود، نامنظم و نمایشهای گاه به گاه و رایگانش که همواره بحث جدی مستندسازان بود نمایش سازماندهی شده و کارآمدی نداشت. اما با ظهور کرونا درواقع بر بساطی که بساطی هم نبود این چالش صدچندان شد. شیوع کرونا و ضرورت قرنطینه البته اگر دغدغههای معیشتی مردم و غم نان اجازه میداد شاید فرصت مناسبی بود تا خانوادهها بتوانند زیست روزمرهشان را بیشتر از همیشه با هنر و ادبیات و سینما در هم آمیزند؛ فیلم ببینند، کتاب بخوانند، اما چه انتظاری میشد داشت در میانه این همه بحران بیشک نخستین قربانی هنر است...! البته بیشک گسترش پلتفرمها و vodها و اکران آنلاین هم مواجهه تازهای بود که به فراخور جهان مدرن و نیز درگیری با ویروس کرونا مخاطب وسیعتری را در سرتاسر ایران به دیده شدن آثار مستند دعوت میکرد. اما همه ماجرا این نیست. ما فیلمسازان یک سری از فیلمهایمان طی این دوران اساساً برای پرده عریض سینما تولید شده بودند. تکلیف ما چه میشد؟ ساعتها روی صداگذاری، موسیقی و تک تک عناصر فیلم کار جدی شده بود و با نمایش در پلتفرم آنلاین، از ارزشهای هنری و تأثیرگذاری آن کاسته میشد. گزینههای آنلاین با وجود همه حسنهایی که داشت برای ما چندان هم که باید امن نبود. همه میدانیم که خود نتفیلیکس هم اگر اثری را تولید میکند یک ساعت بعد کسی در دورترین نقطه جهان میتواند آن را بیاجازه تکثیر کند...! پس نگرانی برخی از ما که بحق هم بود سبب شد فعلاً ناگزیر ترجیح دهیم فیلممان را در کشوهایمان نگه داریم و منتظر روزهای بهتری بمانیم. نکته دیگر اینکه فراموش نکنیم در این ایام شرایط مستندسازان هم از عامه مردم جدا نبود. آنها نیز با چالشهای معیشتی، انزواهای نسبی، سرگردانی ناشی از شرایط دست و پنجه نرم کردند. ما تعدادی از همکارانمان را در مسیر ثبت کرونا از دست دادیم. در این میان تلختر اینکه همچون خیلی وقتهای دیگر از حمایتهای چندانی هم بهرهمند نبودیم. گاهی دلسرد شدیم و گاهی ترجیح دادیم با چنگ و دندان شعله امید را که تنها سرمایه این روزهایمان است در وجودمان زنده نگه داریم. در نهایت با همه اینها اینروزها اولویت همه ما سلامت مردم سرزمینمان است و بیشتر به عنوان یک شهروند نگران همه جهان و نگران جامعه پیرامونم هستم و آرزو دارم همه ما بویژه هموطنانمان از این بحران پروحشت کرونا آسوده شوند و رهایی یابند...!
مستندساز
شیوع کرونا از سهمگینترین اتفاقات سالهای اخیر است که حتی از آن به عنوان بزرگترین بحران بعد از جنگ جهانی دوم یاد میشود. مرگ و میر، از دست دادن عزیزان، قرنطینه، انزوای نسبی اجتماعی، نابسامانیهای معیشتی، دوران سخت اقتصادی، سالمندی و... همه چالشهایی است که زندگی بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرارداده است. مستندسازی که عموماً در زمره مشاغل سخت به حساب میآید هم از این قاعده مستثنی نبود. بسیاری از پروژههای مستندسازی طی دو سال گذشته متوقف شد و طبعاً زیست مستندسازان با چالش و خطر جدی مواجه شد. تعداد زیادی از مستندسازان بنا بر احساس مسئولیت اجتماعی به ثبت و ضبط چالشها روی آوردند و برخی دوربینها را سمت خود چرخاندند و فیلمهای خودبیانگر ساختند. اهتمام جدی صورت گرفت تا تصاویر این دوران ثبت شود و حافظه تاریخی بسازد. اگر چه به اعتقاد من انسان امروز و درگیر کرونا چنان گیج و ناتوان است که نمیتوان از او انتظار داشت که آثار قابل قبول و تأثیرگذار تولید کند. از این رو با وجود اینکه بسیاری از این آثار ارزشمند است اما هنوز شاهد کاری مؤثر و ماندگار در این حوزه نبودهایم. بیشتر آثار به رپرتاژهای خبری جنگهای جهانی یا شرایط بحرانی شباهت دارد. عجیب هم نیست چرا که خلق اثر ماندگار به زمان نیاز دارد، باید از این بحران فاصله بگیریم تا بتوانیم بر آن تأمل کنیم و بهتر جوهره مسائل را دریابیم تا برای مثال اثری خیرهکننده در حد «طاعون» کامو در ادبیات خلق کنیم؛ اثری که آیینهای تمام نما از اوضاع شهروندان یک سرزمین، از زیست جهان آنها و چالشهایشان در زمان کرونا باشد. فارغ از جریان تولید، درخصوص اکران آثار در این دوران و حتی آثاری که کمی پیش از کرونا ساخته شد با مشکلات عدیدهای مواجه بودیم. سینما و تئاتر و اساساً هنر ضربه مهلکی بر تن زخمیاش وارد شد. با شیوع کرونا و باز و بسته شدن سینماها تکلیف فیلمهای تولید شده چه میشد؟ من از تجربه شخصی خودم میگویم که با یک تیم کاملاً مستقل سه سال شبانه روز وقت گذاشتیم تا ایدهای راکه داشتم، بپرورانم و با همراهی گروه پر تلاش و همراهانم مستند بلند «دختران نجار، دونوازی برای یک رؤیا» را که آخرین مستندم است به سرانجام برسانم. بعد از صرف وقت و انرژی چند ساله اما فیلم در کمد ما باقی ماند. راستش با وجود شوقی که برای به نمایش گذاشتن مستند جدید بلندمان داشتم؛ چرا که عاشقانه و با سختگیری بسیاری دوسال و نیم از عمرم را صرفش کرده بودم اما از آنجایی که حفظ جان انسانها برایم مهمتر بود؛ طی این مدت به هیچ نمایشی تن ندادیم. ما حتی فرصت نداشتیم تا یک بار دور هم جمع شویم و با گروه سازنده فیلم در کنار هم فیلم را ببینیم. راستش تمام این مدت به خاطر احساس مسئولیت با خودم فکر میکردم برای حفظ جان انسانها حتی به نمایشی محدود هم تن ندهم تا جان حتی یک انسان را در خطر نیندازم. اگر چه تا پیش از این هم چرخه نمایش آثار مستند با آسیبهای جدی مواجه بود و جز نمایشهای محدود، نامنظم و نمایشهای گاه به گاه و رایگانش که همواره بحث جدی مستندسازان بود نمایش سازماندهی شده و کارآمدی نداشت. اما با ظهور کرونا درواقع بر بساطی که بساطی هم نبود این چالش صدچندان شد. شیوع کرونا و ضرورت قرنطینه البته اگر دغدغههای معیشتی مردم و غم نان اجازه میداد شاید فرصت مناسبی بود تا خانوادهها بتوانند زیست روزمرهشان را بیشتر از همیشه با هنر و ادبیات و سینما در هم آمیزند؛ فیلم ببینند، کتاب بخوانند، اما چه انتظاری میشد داشت در میانه این همه بحران بیشک نخستین قربانی هنر است...! البته بیشک گسترش پلتفرمها و vodها و اکران آنلاین هم مواجهه تازهای بود که به فراخور جهان مدرن و نیز درگیری با ویروس کرونا مخاطب وسیعتری را در سرتاسر ایران به دیده شدن آثار مستند دعوت میکرد. اما همه ماجرا این نیست. ما فیلمسازان یک سری از فیلمهایمان طی این دوران اساساً برای پرده عریض سینما تولید شده بودند. تکلیف ما چه میشد؟ ساعتها روی صداگذاری، موسیقی و تک تک عناصر فیلم کار جدی شده بود و با نمایش در پلتفرم آنلاین، از ارزشهای هنری و تأثیرگذاری آن کاسته میشد. گزینههای آنلاین با وجود همه حسنهایی که داشت برای ما چندان هم که باید امن نبود. همه میدانیم که خود نتفیلیکس هم اگر اثری را تولید میکند یک ساعت بعد کسی در دورترین نقطه جهان میتواند آن را بیاجازه تکثیر کند...! پس نگرانی برخی از ما که بحق هم بود سبب شد فعلاً ناگزیر ترجیح دهیم فیلممان را در کشوهایمان نگه داریم و منتظر روزهای بهتری بمانیم. نکته دیگر اینکه فراموش نکنیم در این ایام شرایط مستندسازان هم از عامه مردم جدا نبود. آنها نیز با چالشهای معیشتی، انزواهای نسبی، سرگردانی ناشی از شرایط دست و پنجه نرم کردند. ما تعدادی از همکارانمان را در مسیر ثبت کرونا از دست دادیم. در این میان تلختر اینکه همچون خیلی وقتهای دیگر از حمایتهای چندانی هم بهرهمند نبودیم. گاهی دلسرد شدیم و گاهی ترجیح دادیم با چنگ و دندان شعله امید را که تنها سرمایه این روزهایمان است در وجودمان زنده نگه داریم. در نهایت با همه اینها اینروزها اولویت همه ما سلامت مردم سرزمینمان است و بیشتر به عنوان یک شهروند نگران همه جهان و نگران جامعه پیرامونم هستم و آرزو دارم همه ما بویژه هموطنانمان از این بحران پروحشت کرونا آسوده شوند و رهایی یابند...!

سینمای مستند، رسانهای اثرگذار اما مظلوم
محمد آفریده
مستندساز
اوایل دهه هفتاد بود که داشتم برنامه تلویزیونی فیلم کوتاه به نام «سینمای دیگر» را برای شبکه دو سیما میساختم که به فکرم رسید میان برنامههای کوتاهی، در کنار نمایش فیلم های کوتاه روز جهان تولید کنم و به سینما، فیلم کوتاه و دیدگاههای متنوع و گاه متضاد طیفهای مختلف جامعه بپردازم. برنامه جالبی شد. از شاعر، نویسنده، سینماگر، منتقد، مدیر، نقاش و... همه در آن برنامه صحبت کردند. مرور آن صحبتها همان موقع برای من هم جذاب و دلنشین و هم نگران کننده بود. بعضی از دوستان کلاً سینما را متعلق به شیطان میدانستند و امیدی به عاقبت آن نداشتند. عدهای دیگر سینما را امری رحمانی میشمردند و معتقد بودند از الطاف خدای کریم در آخرالزمان یکی همین سینما است. بعضیها هم سینما را به چاقو تشبیه میکردند که اگر دست آدم نااهلی بیفتد ممکن است جامعه را دچار گرفتاری بسازد. عدهای هم در این وسط و بیچون و چرا، عاشق سینه چاک سینما بودند و...
آن گفتوگوها برای من جذاب و دلنشین بود! چرا که احساس میکردم وقتی حوزه فرهنگ و هنر وسینما، آنقدر با نگاههای متنوع و متکثر محشور و مأنوس هست میتوان به آینده امیدوارتر شد. تجربه بشری در طول تاریخ حاکی از این واقعیت است که هر چقدر فرهنگ و هنر و... به دریای مواج جامعه، بیواسطه وصل باشد جامعه زندهتر و با قوامتر خواهد شد. اما نگران کننده بودن آن گفتوگوها!، چیره شدن یک نگاه و سلیقه به فرهنگ و هنر و سینما بود. معجزه اصلی انقلاب اسلامی سال ۵۷ بیش از هر چیزی، همراه شدن همه افراد با هر سلیقه و نگاهی با خود بود. این اعتماد به همه، رمز پیروزیهای بزرگ تاریخ بشری است. این مقدمه نسبتاً طولانی بهانهای بود برای ورود به شاخهای بزرگ از صنعت تصاویر متحرک به نام سینمای مستند، سینمایی پیشتاز، پرسش گر، متعهد و حقیقتجو.
شناخت و گفتوگو درباره سینما و مخصوصاً سینمای مستند، نیاز به توجه جدی به چند نکته دارد:
۱-سینما ذاتاً هنری جهانی و بینالمللی است و شناخت این زبان قدرت فراگیری این هنر صنعت را چند برابر خواهد کرد.
۲- سینما با نگاه ملی و بومی سینماگر، هویت پیدا میکند.
۳- تجربههای خوب و بد فیلمسازان، ضرورت اکتشافهای بزرگ است.
۴-حیات سینما بدون حضور همه سلیقهها و نگاهها با دوام نخواهد بود.
۵-ترس از بیان حقایق در سینمای مستند، چه تلخ و چه شیرین، به ناشکیبایی جامعه منجر میگردد.
۶-حمایت از سینمای مستند، حمایت از آگاهی، قدرت و اندیشه است.
۷-سینمای مستند با حضور در همه عرصههای ملی و بینالمللی، ظرفیت واقعی و حقیقی خود را بهدست خواهد آورد.
۸-عرصههای جدید تکنولوژی، امکانات بینظیری برای مستند سازان خلاق مهیا کرده است.
۹-سیمای مستند سینمای انسان های صبور است.
۱۰- و...
همه این صحبتها و گفتوگوها که تا اینجا زده شد برای یادآوری اهمیت این حوزه مهجور و مظلوم بود، حوزهای که با حمایت حداقلی و اعتماد، میتواند هم در داخل و هم در خارج، زندگی و امیدواری و افتخار با خود به ارمغان بیاورد. متأسفانه سینمای مستند معمولاً در نگاه مسئولان در حاشیه قرار دارد و همیشه مستند سازان برای بهدست آوردن حداقلها باید همانگونه که در ثبت واقعیتها ریاضت میکشند برای دسترنج معمولی خود نیز، سختی بکشند. بارها گفتهام تلویزیون میتواند با خرید رایت نمایش تلویزیونی فیلمهای مستند، بسیاری از آثار مستند سازان خلاق این سرزمین را حمایت کند و با این حمایت، تعامل و ارتباط گسترده تری با سرمایههای این سرزمین داشته باشد اما نگاه بسیاری از ساختارهای ما، تولید توسط خود سازمانها است. از الطاف الهی در دوره حاضر باید به امکانات متنوع و گستردهای که تکنولوژی برای بشر به ارمغان آورده اشاره کنم امکاناتی که دیگر انحصار بسیاری از مراکز و سازمانها را کم و یا ناچیز کرده است. این نعمت الهی، بیواسطه امکان تجربههای خلاقانه جوانان را فراهم کرده است، تجربههایی که امکان بسیاری از آنان در ساختارهای معمولی و سنتی هرگز بهدست نخواهد آمد.
باتوجه به مجموعه شرایط تولید فیلم مستند که همیشه شکننده و سخت بوده است دنیای گرفتار کرونا هم مزید بر علت شده است. از یک طرف استعداد خدادادی این ملت که همیشه در جوش و خروش و سازندگی است و از طرف دیگر مشکلات و گرفتاریها. مطمئن هستم که مستند سازان با همه سختیهای زندگی و کمبودها تلاش خود را همچون سربازان گمنام برای این سرزمین بکار خواهند برد، اما آرزو میکنم دیگران تا فرصتها از دست نرفته است وظیفه اصلی خود را با اعتماد و بدون واهمه انجام دهند.
مستندساز
اوایل دهه هفتاد بود که داشتم برنامه تلویزیونی فیلم کوتاه به نام «سینمای دیگر» را برای شبکه دو سیما میساختم که به فکرم رسید میان برنامههای کوتاهی، در کنار نمایش فیلم های کوتاه روز جهان تولید کنم و به سینما، فیلم کوتاه و دیدگاههای متنوع و گاه متضاد طیفهای مختلف جامعه بپردازم. برنامه جالبی شد. از شاعر، نویسنده، سینماگر، منتقد، مدیر، نقاش و... همه در آن برنامه صحبت کردند. مرور آن صحبتها همان موقع برای من هم جذاب و دلنشین و هم نگران کننده بود. بعضی از دوستان کلاً سینما را متعلق به شیطان میدانستند و امیدی به عاقبت آن نداشتند. عدهای دیگر سینما را امری رحمانی میشمردند و معتقد بودند از الطاف خدای کریم در آخرالزمان یکی همین سینما است. بعضیها هم سینما را به چاقو تشبیه میکردند که اگر دست آدم نااهلی بیفتد ممکن است جامعه را دچار گرفتاری بسازد. عدهای هم در این وسط و بیچون و چرا، عاشق سینه چاک سینما بودند و...
آن گفتوگوها برای من جذاب و دلنشین بود! چرا که احساس میکردم وقتی حوزه فرهنگ و هنر وسینما، آنقدر با نگاههای متنوع و متکثر محشور و مأنوس هست میتوان به آینده امیدوارتر شد. تجربه بشری در طول تاریخ حاکی از این واقعیت است که هر چقدر فرهنگ و هنر و... به دریای مواج جامعه، بیواسطه وصل باشد جامعه زندهتر و با قوامتر خواهد شد. اما نگران کننده بودن آن گفتوگوها!، چیره شدن یک نگاه و سلیقه به فرهنگ و هنر و سینما بود. معجزه اصلی انقلاب اسلامی سال ۵۷ بیش از هر چیزی، همراه شدن همه افراد با هر سلیقه و نگاهی با خود بود. این اعتماد به همه، رمز پیروزیهای بزرگ تاریخ بشری است. این مقدمه نسبتاً طولانی بهانهای بود برای ورود به شاخهای بزرگ از صنعت تصاویر متحرک به نام سینمای مستند، سینمایی پیشتاز، پرسش گر، متعهد و حقیقتجو.
شناخت و گفتوگو درباره سینما و مخصوصاً سینمای مستند، نیاز به توجه جدی به چند نکته دارد:
۱-سینما ذاتاً هنری جهانی و بینالمللی است و شناخت این زبان قدرت فراگیری این هنر صنعت را چند برابر خواهد کرد.
۲- سینما با نگاه ملی و بومی سینماگر، هویت پیدا میکند.
۳- تجربههای خوب و بد فیلمسازان، ضرورت اکتشافهای بزرگ است.
۴-حیات سینما بدون حضور همه سلیقهها و نگاهها با دوام نخواهد بود.
۵-ترس از بیان حقایق در سینمای مستند، چه تلخ و چه شیرین، به ناشکیبایی جامعه منجر میگردد.
۶-حمایت از سینمای مستند، حمایت از آگاهی، قدرت و اندیشه است.
۷-سینمای مستند با حضور در همه عرصههای ملی و بینالمللی، ظرفیت واقعی و حقیقی خود را بهدست خواهد آورد.
۸-عرصههای جدید تکنولوژی، امکانات بینظیری برای مستند سازان خلاق مهیا کرده است.
۹-سیمای مستند سینمای انسان های صبور است.
۱۰- و...
همه این صحبتها و گفتوگوها که تا اینجا زده شد برای یادآوری اهمیت این حوزه مهجور و مظلوم بود، حوزهای که با حمایت حداقلی و اعتماد، میتواند هم در داخل و هم در خارج، زندگی و امیدواری و افتخار با خود به ارمغان بیاورد. متأسفانه سینمای مستند معمولاً در نگاه مسئولان در حاشیه قرار دارد و همیشه مستند سازان برای بهدست آوردن حداقلها باید همانگونه که در ثبت واقعیتها ریاضت میکشند برای دسترنج معمولی خود نیز، سختی بکشند. بارها گفتهام تلویزیون میتواند با خرید رایت نمایش تلویزیونی فیلمهای مستند، بسیاری از آثار مستند سازان خلاق این سرزمین را حمایت کند و با این حمایت، تعامل و ارتباط گسترده تری با سرمایههای این سرزمین داشته باشد اما نگاه بسیاری از ساختارهای ما، تولید توسط خود سازمانها است. از الطاف الهی در دوره حاضر باید به امکانات متنوع و گستردهای که تکنولوژی برای بشر به ارمغان آورده اشاره کنم امکاناتی که دیگر انحصار بسیاری از مراکز و سازمانها را کم و یا ناچیز کرده است. این نعمت الهی، بیواسطه امکان تجربههای خلاقانه جوانان را فراهم کرده است، تجربههایی که امکان بسیاری از آنان در ساختارهای معمولی و سنتی هرگز بهدست نخواهد آمد.
باتوجه به مجموعه شرایط تولید فیلم مستند که همیشه شکننده و سخت بوده است دنیای گرفتار کرونا هم مزید بر علت شده است. از یک طرف استعداد خدادادی این ملت که همیشه در جوش و خروش و سازندگی است و از طرف دیگر مشکلات و گرفتاریها. مطمئن هستم که مستند سازان با همه سختیهای زندگی و کمبودها تلاش خود را همچون سربازان گمنام برای این سرزمین بکار خواهند برد، اما آرزو میکنم دیگران تا فرصتها از دست نرفته است وظیفه اصلی خود را با اعتماد و بدون واهمه انجام دهند.

تولید دچار ایستایی نشد
نرگس عاشوری
خبرنگار
با شیوع کرونا، نگرانیها درباره وضعیت تولید و اکران سینمای داستانی بر صدر اخبار این حوزه قرار گرفت و بهصورت مفصل به آن پرداخته شد. در تمام این ایام در حالی که دوربین مستندسازان رو به روی بحران ویروس کرونا ایستاده و مستندسازان مثل هر بحران و بلایای طبیعی پیشتاز در ثبت و ضبط وقایعی بودند که در بطن جامعه و بیمارستانها میگذرد، تأثیر کرونا بر تولید، نمایش و جشنوارههای این حوزه کمتر مورد بحث قرار گرفت. در گپ و گفتی با محمد حمیدیمقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، مروری کوتاه داشتهایم بر این تأثیر و سرنوشت جشنوارهها و محدودیتهای احتمالی حضور مستندسازان ایرانی در مجامع بینالمللی.
گفتوگو
پیش از پرداختن به موضوع تأثیر شیوع کرونا بر دیده شدن آثار مستند در مجامع بینالمللی، از تأثیر این بحران بر تولید آثار مستند بگویید.
قطعاً پدیده کرونا بر همه ارکان تأثیر داشت و در ابتداییترین شکل ارتباطات را دچار اختلال کرد. در حوزه تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی خیلی دچار وقفه نشدیم و بالعکس در سال 99 افزایش تولید هم داشتیم. ساختار تولید در سینمای مستند متفاوت از تولیدات بیگ پروداکشن سینمایی است. اگر چه سال گذشته در حوزههای تولیدات کلانتر هم خیلی دچار وقفه نشدیم. با گسترش vodها فرصتی برای بیکاری چه در حوزه مستند و چه انیمیشن و فیلم داستانی نماند. در عین حال که تولید دچار ایستایی نشد و اجباراً به حرکت خود ادامه داد اما عرضه و نمایش در همه جای دنیا دچار اختلال و وقفه شد.
اکران در حوزه آثار مستند متفاوت از سینمای داستانی است و عموماً اکران جدی برای مستند وجود ندارد. با این حال این اختلال در نمایش وعرضه که به آن اشاره کردید لطمه محسوسی بر حوزه مستند ایجاد کرد؟
در هیچ جای دنیا اکرانی برای مستند وجود ندارد. در وضعیت اکران آثار مستند تغییرجدی ایجاد نشد و البته با جاافتادن پلتفرمهای نمایشی، وضعیت بهتر شده است. اگر در همین پلتفرمها در قیاس با 500 تیک برای یک فیلم داستانی، آثار مستند دو تیک میخورد، الان این عدد تبدیل به 20 تا 40 شده است. کرونا شرایطی را تحمیل کرد که مخاطبان vodها به سمت محتواهای جدید و غنی بروند و این جستوجو آنها را به این چشمهها رساند. ما در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی مسیر ورود به درگاههای ثابت را پیگیری کردیم. اگر در ذهن مخاطب دریچههایی را حک کنیم و به مرور زمان ثبات پیدا کند، مخاطب به نحوی در آن گیر میافتد یا به عبارت بهتر مخاطب همیشگی آن میشود. شبیه همان چیزی که در خانههای فرهنگ، اتاقهای فیلم و سینماتکها شاهد هستیم. اگر چه نباید از این واقعیت غافل شد که اساساً رسیدن به اکران سینمای داستانی و فانتزی و اکشن و ملودرام برای مستند یک تصور رؤیایی است. اینها دو جهان جداست. مهمترین محل نمایش فیلمهای مستند تلویزیون و شبکههای مختص فیلم مستند است. برای برخی از مستندسازان هم که اعتقاد دارند آثارشان به لحاظ کیفیت پخش صدا و تصویر برای پرده عریض ساخته شده همان اکران محدود هنری و فرهنگی طراحی شده است. شبیه همان سرنوشتی که برای سینمای داستانی در اکران پیش آمد در زمان کرونا این بخش از اکران آثار مستند هم لطمه خورد. البته با این تفاوت که برای سینمای مستند کسی تصور و توقع بازگشت سرمایه ندارد. مستندها عموماً توسط بخش دولتی تولید میشوند و هیچوقت این انتظار وجود ندارد که در صورت بازگشت سرمایه میتوان به جریان تولید بازگشت. از این نظر مستندها در شرایط معمول هم با افت و خیزهایی مواجه بودند. در عین حال شیوع کرونا باعث شد برای راهاندازی اکران آنلاین حقیقت مصمم شویم. بزودی وارد درگاههای پخش vod خواهیم شد و امکان جذب مخاطب بیشتر برای آثار مستند فراهم خواهد شد.
قرار است بستر تازه و اختصاصی ایجاد شود یا این آثار روی همان پلتفرمها عرضه خواهد شد؟
با همان پلتفرمهایی که زیرساختهایشان را بهصورت وسیع گسترش دادهاند همکاری خواهیم کرد. در آینده نزدیک بهصورت مفصل در این باره اطلاعرسانی خواهد شد.
برگردیم به موضوع اصلی یعنی تأثیر کرونا بر جشنوارههای جهانی و دیده شدن آثار مستند. در این ایام برخی از جشنوارهها بهصورت مجازی یا ترکیب مجازی و فیزیکی برگزار شد. برگزاری جشنوارهها بهصورت مجازی چه فرصتهایی را سلب کرد؟
مجامع و جشنوارهها پاتوق هستند. نمیتوان ادعا کرد که برگزاری جشنواره بهصورت آنلاین با جشنواره فیزیکی برابری میکند. یکی از شاخصهها مهم برگزاری جشنواره بهصورت فیزیکی دیدار آدمها و شکل گرفتن فضای گفتوگوست. استعدادهایی که برای اولین بار در فضای این چنینی قرار میگیرند، توسط خبرنگارها و تیمهای رسانهای رصد میشوند، از میان گفتوگوها ایدههای جدید خلق میشود و در نتیجه در فرایند رشد فیلمسازان تأثیرات بسزایی دارد. این بستر در برگزاری جشنوارهها به شکل مجازی وجود ندارد. به هر حال حوزه آنلاین، جهان تازهای است و افراد شناخته شده هنوز به گفتوگو در این جهان مجازی خو نگرفتهاند و از آن طفره میروند. در نتیجه بسیاری از تفکرها و اندیشهها و گفتوگوهای خلاقه که باید در جشنواره شکل بگیرد، در فرمت مجازی از دست میرود. به خاطر همین فضای تعامل و گفتوگو برخی جشنوارهها از جمله کن مصرانه به عدم برگزاری جشنواره تا مهیا شدن شرایط برگزاری آن به شکل فیزیکی تأکید داشتند. در این گردهماییهاست که میتوانید با هم صنفان خود رو در رو بحث کنید و فضای گفتوگو شکل بگیرد. ضمن اینکه اکثر فیلمسازان بدون درک نگاه مخاطب به شکل واقعی لذتی از نمایش فیلمشان دریافت نمیکنند. در مقابل همه اینها اما گستره نفوذ مخاطب در برگزاری جشنواره مجازی بیشتر بود.
با توجه به روند واکسیناسیون در جهان، پیشبینی میشود امسال اکثر جشنوارهها بهصورت فیزیکی برگزار شود. همین روزها جشنواره کن در حال برگزاری است. لزوم پاسپورت واکسن و دریافت واکسن کرونا مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی، حضور فیلمسازان ما را در جشنوارههای جهانی دچار مشکل نمیکند؟
با تمرکز درباره همین جشنواره کن صحبت کنیم. این جشنواره نگاه واقعی به وضعیت جهان داشت و با برداشت درست این استباط را داشت که در همین وضعیت واکسیناسیون فعلی، خیلیها هنوز واکسینه نشدهاند. در امریکا و کشورهای اروپایی برخی شاید خودخواسته واکسن نزدند. بر همین اساس جشنواره کن گیتاش را بازتر کرد. همه میهمانان با ارائه جواب منفی تست کرونا از آزمایشگاههای معتبر، 24 ساعت قبل از پرواز آن هم پرواز مستقیم، توانستند وارد کشور فرانسه شوند. در ایام برگزاری جشنواره هم هر 48 ساعت، با بزاق دهان که سریعترین شکل ممکن است در نقاط مختلف جشنواره تست کرونا میگیرند. هزینه بالایی هم دارد اما جشنواره آن را تقبل کرده است. از میان این میزان مخاطب به طور متوسط روزانه شاید 3 نفر مبتلا گزارش میشود که اغلب آنها مربوط به کسانی است که در بخشهای امنیتی کار میکردند. با وجود پاسپورت واکسن کرونا، این بهترین شیوه برگزاری است که جشنواره کن به آن رسید چرا که احتمال میداد با پایبندی به این محدودیت، بخش زیادی از مخاطبان خودش را از دست بدهد بنابراین فضا را مقداری باز کرد اما با تدبیر آن را ایمنتر کرد.
تضمینی وجود ندارد که همه جشنوارهها به همین شیوه اتکا کنند.
همه ما میدانیم که پروتکل بهداشتی، زدن ماسک، دوری از تجمع و... همگی عامل بازدارنده است و مهمترین مؤلفه برای ایجاد ایمنی واکسیناسیون است. امیدواریم روند واکسیناسیون سرعت بیشتری بگیرد. حتی بیش از جشنوارهها که دغدغه ماست، من بهعنوان یک پدر که فرزند دانشجو دارم نگرانیام فضای دانشگاهی کشور است. فضای دانشگاهی و آموزشی دچار ضررهای عمده شدهاند. ای کاش روند واکسیناسیون برای فضای آموزشی سریعتر اتفاق بیفتد. بعد از جشنواره کن، جشنوارههای دیگری همچون لوکارنو، سنسباستین، تورنتو و ونیز را در پیش رو داریم که رویکرد برگزاری آنها خیلی راهگشاست. دستاورد برگزاری این جشنوارهها میتواند الگویی برای جشنوارههای کشومان باشد که از مهرماه و اکتبر شروع میشود. امیدواریم بتوانیم با اتکا به این تجارب جشنوارهها را به شکل فیزیکی برگزار کنیم چرا که نفس و وجود مخاطب در سالن، گردش اطلاعات، گپ و گفتها، شادابی و نشاط ضرورت اجرای یک جشنواره است. با سلب این شرایط جشنواره ،ویژگیهای اصلیاش را که تبدیل شدن به پاتوق فرهنگی است از دست میدهد.
خبرنگار
با شیوع کرونا، نگرانیها درباره وضعیت تولید و اکران سینمای داستانی بر صدر اخبار این حوزه قرار گرفت و بهصورت مفصل به آن پرداخته شد. در تمام این ایام در حالی که دوربین مستندسازان رو به روی بحران ویروس کرونا ایستاده و مستندسازان مثل هر بحران و بلایای طبیعی پیشتاز در ثبت و ضبط وقایعی بودند که در بطن جامعه و بیمارستانها میگذرد، تأثیر کرونا بر تولید، نمایش و جشنوارههای این حوزه کمتر مورد بحث قرار گرفت. در گپ و گفتی با محمد حمیدیمقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، مروری کوتاه داشتهایم بر این تأثیر و سرنوشت جشنوارهها و محدودیتهای احتمالی حضور مستندسازان ایرانی در مجامع بینالمللی.
گفتوگو
پیش از پرداختن به موضوع تأثیر شیوع کرونا بر دیده شدن آثار مستند در مجامع بینالمللی، از تأثیر این بحران بر تولید آثار مستند بگویید.
قطعاً پدیده کرونا بر همه ارکان تأثیر داشت و در ابتداییترین شکل ارتباطات را دچار اختلال کرد. در حوزه تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی خیلی دچار وقفه نشدیم و بالعکس در سال 99 افزایش تولید هم داشتیم. ساختار تولید در سینمای مستند متفاوت از تولیدات بیگ پروداکشن سینمایی است. اگر چه سال گذشته در حوزههای تولیدات کلانتر هم خیلی دچار وقفه نشدیم. با گسترش vodها فرصتی برای بیکاری چه در حوزه مستند و چه انیمیشن و فیلم داستانی نماند. در عین حال که تولید دچار ایستایی نشد و اجباراً به حرکت خود ادامه داد اما عرضه و نمایش در همه جای دنیا دچار اختلال و وقفه شد.
اکران در حوزه آثار مستند متفاوت از سینمای داستانی است و عموماً اکران جدی برای مستند وجود ندارد. با این حال این اختلال در نمایش وعرضه که به آن اشاره کردید لطمه محسوسی بر حوزه مستند ایجاد کرد؟
در هیچ جای دنیا اکرانی برای مستند وجود ندارد. در وضعیت اکران آثار مستند تغییرجدی ایجاد نشد و البته با جاافتادن پلتفرمهای نمایشی، وضعیت بهتر شده است. اگر در همین پلتفرمها در قیاس با 500 تیک برای یک فیلم داستانی، آثار مستند دو تیک میخورد، الان این عدد تبدیل به 20 تا 40 شده است. کرونا شرایطی را تحمیل کرد که مخاطبان vodها به سمت محتواهای جدید و غنی بروند و این جستوجو آنها را به این چشمهها رساند. ما در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی مسیر ورود به درگاههای ثابت را پیگیری کردیم. اگر در ذهن مخاطب دریچههایی را حک کنیم و به مرور زمان ثبات پیدا کند، مخاطب به نحوی در آن گیر میافتد یا به عبارت بهتر مخاطب همیشگی آن میشود. شبیه همان چیزی که در خانههای فرهنگ، اتاقهای فیلم و سینماتکها شاهد هستیم. اگر چه نباید از این واقعیت غافل شد که اساساً رسیدن به اکران سینمای داستانی و فانتزی و اکشن و ملودرام برای مستند یک تصور رؤیایی است. اینها دو جهان جداست. مهمترین محل نمایش فیلمهای مستند تلویزیون و شبکههای مختص فیلم مستند است. برای برخی از مستندسازان هم که اعتقاد دارند آثارشان به لحاظ کیفیت پخش صدا و تصویر برای پرده عریض ساخته شده همان اکران محدود هنری و فرهنگی طراحی شده است. شبیه همان سرنوشتی که برای سینمای داستانی در اکران پیش آمد در زمان کرونا این بخش از اکران آثار مستند هم لطمه خورد. البته با این تفاوت که برای سینمای مستند کسی تصور و توقع بازگشت سرمایه ندارد. مستندها عموماً توسط بخش دولتی تولید میشوند و هیچوقت این انتظار وجود ندارد که در صورت بازگشت سرمایه میتوان به جریان تولید بازگشت. از این نظر مستندها در شرایط معمول هم با افت و خیزهایی مواجه بودند. در عین حال شیوع کرونا باعث شد برای راهاندازی اکران آنلاین حقیقت مصمم شویم. بزودی وارد درگاههای پخش vod خواهیم شد و امکان جذب مخاطب بیشتر برای آثار مستند فراهم خواهد شد.
قرار است بستر تازه و اختصاصی ایجاد شود یا این آثار روی همان پلتفرمها عرضه خواهد شد؟
با همان پلتفرمهایی که زیرساختهایشان را بهصورت وسیع گسترش دادهاند همکاری خواهیم کرد. در آینده نزدیک بهصورت مفصل در این باره اطلاعرسانی خواهد شد.
برگردیم به موضوع اصلی یعنی تأثیر کرونا بر جشنوارههای جهانی و دیده شدن آثار مستند. در این ایام برخی از جشنوارهها بهصورت مجازی یا ترکیب مجازی و فیزیکی برگزار شد. برگزاری جشنوارهها بهصورت مجازی چه فرصتهایی را سلب کرد؟
مجامع و جشنوارهها پاتوق هستند. نمیتوان ادعا کرد که برگزاری جشنواره بهصورت آنلاین با جشنواره فیزیکی برابری میکند. یکی از شاخصهها مهم برگزاری جشنواره بهصورت فیزیکی دیدار آدمها و شکل گرفتن فضای گفتوگوست. استعدادهایی که برای اولین بار در فضای این چنینی قرار میگیرند، توسط خبرنگارها و تیمهای رسانهای رصد میشوند، از میان گفتوگوها ایدههای جدید خلق میشود و در نتیجه در فرایند رشد فیلمسازان تأثیرات بسزایی دارد. این بستر در برگزاری جشنوارهها به شکل مجازی وجود ندارد. به هر حال حوزه آنلاین، جهان تازهای است و افراد شناخته شده هنوز به گفتوگو در این جهان مجازی خو نگرفتهاند و از آن طفره میروند. در نتیجه بسیاری از تفکرها و اندیشهها و گفتوگوهای خلاقه که باید در جشنواره شکل بگیرد، در فرمت مجازی از دست میرود. به خاطر همین فضای تعامل و گفتوگو برخی جشنوارهها از جمله کن مصرانه به عدم برگزاری جشنواره تا مهیا شدن شرایط برگزاری آن به شکل فیزیکی تأکید داشتند. در این گردهماییهاست که میتوانید با هم صنفان خود رو در رو بحث کنید و فضای گفتوگو شکل بگیرد. ضمن اینکه اکثر فیلمسازان بدون درک نگاه مخاطب به شکل واقعی لذتی از نمایش فیلمشان دریافت نمیکنند. در مقابل همه اینها اما گستره نفوذ مخاطب در برگزاری جشنواره مجازی بیشتر بود.
با توجه به روند واکسیناسیون در جهان، پیشبینی میشود امسال اکثر جشنوارهها بهصورت فیزیکی برگزار شود. همین روزها جشنواره کن در حال برگزاری است. لزوم پاسپورت واکسن و دریافت واکسن کرونا مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی، حضور فیلمسازان ما را در جشنوارههای جهانی دچار مشکل نمیکند؟
با تمرکز درباره همین جشنواره کن صحبت کنیم. این جشنواره نگاه واقعی به وضعیت جهان داشت و با برداشت درست این استباط را داشت که در همین وضعیت واکسیناسیون فعلی، خیلیها هنوز واکسینه نشدهاند. در امریکا و کشورهای اروپایی برخی شاید خودخواسته واکسن نزدند. بر همین اساس جشنواره کن گیتاش را بازتر کرد. همه میهمانان با ارائه جواب منفی تست کرونا از آزمایشگاههای معتبر، 24 ساعت قبل از پرواز آن هم پرواز مستقیم، توانستند وارد کشور فرانسه شوند. در ایام برگزاری جشنواره هم هر 48 ساعت، با بزاق دهان که سریعترین شکل ممکن است در نقاط مختلف جشنواره تست کرونا میگیرند. هزینه بالایی هم دارد اما جشنواره آن را تقبل کرده است. از میان این میزان مخاطب به طور متوسط روزانه شاید 3 نفر مبتلا گزارش میشود که اغلب آنها مربوط به کسانی است که در بخشهای امنیتی کار میکردند. با وجود پاسپورت واکسن کرونا، این بهترین شیوه برگزاری است که جشنواره کن به آن رسید چرا که احتمال میداد با پایبندی به این محدودیت، بخش زیادی از مخاطبان خودش را از دست بدهد بنابراین فضا را مقداری باز کرد اما با تدبیر آن را ایمنتر کرد.
تضمینی وجود ندارد که همه جشنوارهها به همین شیوه اتکا کنند.
همه ما میدانیم که پروتکل بهداشتی، زدن ماسک، دوری از تجمع و... همگی عامل بازدارنده است و مهمترین مؤلفه برای ایجاد ایمنی واکسیناسیون است. امیدواریم روند واکسیناسیون سرعت بیشتری بگیرد. حتی بیش از جشنوارهها که دغدغه ماست، من بهعنوان یک پدر که فرزند دانشجو دارم نگرانیام فضای دانشگاهی کشور است. فضای دانشگاهی و آموزشی دچار ضررهای عمده شدهاند. ای کاش روند واکسیناسیون برای فضای آموزشی سریعتر اتفاق بیفتد. بعد از جشنواره کن، جشنوارههای دیگری همچون لوکارنو، سنسباستین، تورنتو و ونیز را در پیش رو داریم که رویکرد برگزاری آنها خیلی راهگشاست. دستاورد برگزاری این جشنوارهها میتواند الگویی برای جشنوارههای کشومان باشد که از مهرماه و اکتبر شروع میشود. امیدواریم بتوانیم با اتکا به این تجارب جشنوارهها را به شکل فیزیکی برگزار کنیم چرا که نفس و وجود مخاطب در سالن، گردش اطلاعات، گپ و گفتها، شادابی و نشاط ضرورت اجرای یک جشنواره است. با سلب این شرایط جشنواره ،ویژگیهای اصلیاش را که تبدیل شدن به پاتوق فرهنگی است از دست میدهد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
فیلمهای مستند و مستقل سربازان فرهنگی ایران هستند
-
با چنگ و دندان شعله امید را روشن نگه داشتیم
-
سینمای مستند، رسانهای اثرگذار اما مظلوم
-
تولید دچار ایستایی نشد

اخبارایران آنلاین