
فردین آقابزرگی، کارشناس بازارسرمایه درگفتوگو با «ایران» تشریح کرد
3 راهبرد برای زیان دیدههای بورس
الان بدترین زمان برای خروج از بازار است / بسیاری از حرفه ای های بازار، در حال خرید سهام در قیمت های پایین هستند
سیاوش رضایی
خبرنگار
پس از رشد شارپی و پیاپی شاخص کل بورس در چهارماهه نخست سال گذشته، از اواخر مرداد ماه این سال، ورق در بازار سهام برگشت. شاخصی که درمدت کوتاهی با رکوردشکنیهای تاریخی خود را به ارتفاع بیش از 2 میلیون واحد رسانده بود، رو به نزول گذاشت و درمدت چند ماه تا کف کانال 1.1 میلیون واحدی نیز رسید. دراین میان، بخش بزرگی از سهامداران خرد بازار و تازه واردهایی که به امید کسب سود وارد این بازار شده بودند، پس از چند ماه نه تنها سود بلکه بخشی از اصل سرمایه خود را هم از دست دادند.
انتظار هم چارهای برای مشکلات سهامداران نبود و زیان آنها جبران نشد. دراین شرایط برخی از زیان دیدهها از بازار خارج شدند، اما همچنان بسیاری بهدلیل اینکه بخشی از اصل سرمایه آنها از بین رفته است، به امید روزهای بهتر دربازار باقی ماندهاند. حال بهنظر میرسد، سهامداران زیان دیده باید اقدام دیگری انجام دهند.
درهمین خصوص روزنامه ایران در گفتوگو با فردین آقابزرگی، کارشناس بازارسرمایه و مدیرعامل سابق کارگزاری بانک های دی و رفاه کارگران به این پرسش مهم پاسخ داده است که درشرایط موجود و زمانی که سهامداران زیان سنگینی کردهاند، چه باید کنند؟ او که هم اکنون مدیرعامل سبدگردان نیکان است به این سوال پاسخ داده که آیا باید برای جلوگیری از زیان بیشتر سهام خود را بفروشند و از بازار خارج شوند؟ یا اینکه همچنان بمانند تا زیان آنها جبران شود؟
دراین باره آقابزرگی، سه استراتژی برای زیان دیدگان پیشنهاد میدهد که سهامداران میتوانند با مشورت از کارشناسان آنها را اجرا و بتدریج زیان خود را جبران یا از زیان بیشتر جلوگیری کنند.
در زمانی که شاخص بورس در اوج قرارداشت، سرمایهگذاران زیادی وارد این بازارشدند. برخی از رشد شدید بورس سودهای کلانی کردند و برخی دیگر که عمدتاً دراوج بازار وارد شدند زیان سنگینی متحمل شدند. این افراد به چه متغیرهایی توجه نکردند؟
بهطور معمول گفته میشود که بازارسرمایه در بلندمدت بیشترین بازدهی را درمیان بازارهای رقیب دارد. هرچند این گفته درستی است، اما باید این موضوع را هم درنظرگرفت که ریسک این بازار نیز نسبت به سایربازارها بیشتر است. از سال گذشته عده زیادی تحت تأثیر جو روانی ایجاد شده درخصوص بورس و همچنین بهدلیل دعوت دولتمردان وقت از مردم برای سرمایهگذاری دربورس، وارد این بازار شدند. ولی به هیچ عنوان به ریسکهای آن توجه نشد. درهمین شرایط علاوه بر افرادی که بهدنبال فراخوان دولت، سهامدار شدند، برخی نیز تحت تأثیر جو روانی این دوره قرار گرفتند. دراین سال، رقابت کاذب برای ورود به بورس بهشدت افزایش یافت. برخی از کسب سود بیش از 50 درصدی در مدت یک ماه خبر دادند و برخی دیگر با تکیه بر اطلاعاتی که سیگنال فروشان دراختیارآنها قرار میدادند، اقدام به خرید سهام کردند. برهمین اساس، عده زیادی از سهامداران بدون اطلاع از ریسکهای موجود وارد بازار شدند و هم اکنون با زیانهای سنگینی مواجه شدهاند.
بهنظر شما افرادی که هم اکنون با زیانهای سنگینی مواجه شدهاند، برای جلوگیری از زیان بیشتر باید سهام خود را بفروشند و از بازار خارج شوند؟
درمجموع باید گفت، هم اکنون بدترین زمان برای خروج بدون مطالعه و بررسی از بازار است. در ابتدا باید پرتفو و سبد سهام هر سرمایهگذار مورد بررسی قرار گیرد تا برای خروج یا باقی ماندن تصمیمگیری کرد. هم اکنون بسیاری از حرفهای بازار مترصد فرصت هستند تا سهام فروخته شده افراد غیرحرفهای را با پایینترین قیمت خریداری کنند. برهمین اساس باید برای خروج تأمل کرد. نکته مهم این است که در شرایط فعلی سهامداران کم تجربه نباید شخصاً و هیجانی تصمیمگیری کنند. بخصوص اینکه هم اکنون شاخص به کف خود رسیده است و قیمت بسیاری از سهمها نیز به کف ارزش ذاتی خود نزدیک شدهاند. در شرایط فعلی خروج از بازار دربازده شش ماهه تا یکساله اقدام درستی نیست و ممکن است درآینده زیان کنند. زیان ازمنظر افزایش قیمتی که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد. در این شرایط زیان روانی آسیب بیشتری نسبت به زیان مادی بههمراه دارد چرا که سهامدار از اینکه چرا قبل از افزایش قیمت سهام خود را با ضرر فروخته است، احساس بدی پیدا میکند.
درمجموع سهامداران زیان دیده چه استراتژیهایی باید داشته باشند؟
برای این دسته از سهامدارانی که با زیان مواجه شدهاند، سه استراتژی پیشنهاد میشود؛ نخستین استراتژی اقدام براساس نظر جمعی از کارشناسان است. نکته مهم دراین استراتژی این است که سهامداران گفته و تحلیل چند کارشناس را بررسی و با جمعبندی این تحلیلها تصمیمگیری کنند. این درحالی است که بخصوص در اوایل سالجاری، حتی برخی از حرفه ایهای بازار هم تحلیلهای اشتباه ارائه کردند. بهطوری که در ابتدای ریزش بازار در اواخر مرداد ماه اعتقاد داشتند که سهامداران باید سهام خود را نگهداری کنند چرا که پساز مدت کوتاهی بازار به روند صعودی باز میگردد. اما همانگونه که همه شاهد بودند، این اتفاق نیفتاد و سهامدارانی که در سود بودند بتدریج به جمع زیان دیدههای بورس اضافه شدند. بنابراین، مهم است که سهامداران فقط بهگفته و تحلیل یک کارشناس بسنده نکنند و نظرات کارشناسان مختلف را بشنوند و از دل آنها به نتیجه برسند. دومین استراتژی مراجعه به شرکتهای تخصصی تحت نظارت سازمان بورس اوراق بهادار مانند سبدگردانها و مشاوران سرمایهگذاری است. این شرکتها با توجه به اینکه بهصورت حرفهای در زمینه سهام فعالیت میکنند و مجوزهای قانونی دارند، میتوانند سرمایه سهامداران را به بهترین نحو مدیریت کنند. استراتژی سوم تغییر و جابهجایی در پرتفوی سهامداران است. دراین زمینه سهامداران باید با بررسی سهامی که دارند، ارزشمندی آن را بررسی کنند. برای مثال هم اکنون برخی صنایع بورسی مانند پتروشیمی، پالایشی و فلزات اساسی پیشروی بازار هستند و باید از نظر نسبت P/E یا همان نسبت قیمت سهم به درآمد ارزشمندی آن بررسی شود. درشرایط فعلی بسیاری از صنایع پیشروی بورسی با P/E 4 تا 5.5 دربازار وجود دارد که ظرفیت زیادی برای رشد دارند.
درخصوص استراتژی سوم بیشتر توضیح میدهید؟
همانگونه که اشاره شد، پرتفوی هر سهامداری تفاوت دارد چه بسا با بررسی پرتفوی یک شخص به این نتیجه برسیم که باید سهام خود را بفروشد. اما ممکن است که پرتفوی دیگری ارزش نگهداری داشته باشد. ازسوی دیگر امکان جابهجایی سهام نیز برای برخی از سهامداران وجود دارد. به این معنا که سرمایهگذار برخی از سهمهای خود را بفروشد و بهجای آن سهام دیگری خریداری کند.
چه سهمهایی برای نگهداری مناسب است؟
دراین زمینه باید سهمهایی برای نگهداری یا خرید انتخاب شود که سود مجمع مناسبی داشته باشد. اگر در سبد سهام شخصی از این دست شرکتها که سود بالا و مطمئنی درپیش دارند، ندارد بهتر است که آنها را بفروشد.
درشرایط فعلی باید دنبال سهمهایی بود که با سود مجمع مورد ارزیابی قرارگرفتهاند و عایدات مستمر کارشناسی شده داشته باشند. بدین ترتیب حتی اگر فردی زیان زیادی کرده ولی سهمی ندارد که سود مجمع و عایدات مستمر داشته باشد باید خارج شود. درهمین راستا میتوان برخی از سهمهای پرتفو را با سهمهایی که از نظر سودمجمع در وضعیت خوبی قراردارند تعویض کرد.
این سهمها را چگونه باید شناسایی کرد؟
دراین زمینه شرکتهایی که سوابق پرداخت سود سریعتر و بیشتری دارند برای نگهداری و خرید توجیه دارد. اما سهمهایی هستند که در یک سال اخیر بهصورت پروژهای و غیرواقعی رشد قیمت داشتند که نگهداری آنها توصیه نمیشود. با این حال سهمهایی که سود مجمع دارند حتی اگر در ضرر هم هستند ارزش نگهداری دارد.
به نظر شما آیا ممکن است که شاخص پایینتر بیاید؟
اینکه شاخص در هفتهها و ماههای آینده به چه سمتی میرود به متغیرهای زیادی بستگی دارد. شاخص درسالجاری بدرستی نمیتواند وضعیت بازار را نشان دهد و گنگ است. درخصوص ریزش شاخص درسالجاری طبیعی بود که پس از دوسال رشد پیاپی درسالجاری، بورس بازدهی قابل توجهی نداشته باشد. برهمین اساس از ابتدای سالجاری تاکنون بازدهی بازار به بیش از 3 درصد میرسد. درشرایط فعلی از حدود 700 شرکت حاضر دربورس، بالغ بر 400 شرکت بیش از 30 درصد کاهش بازدهی داشتهاند و بیش از 20 شرکت هم با کاهش 70 درصدی بازدهی مواجه شدهاند و البته تعدادی از شرکتها نیز رشد داشتهاند.
درسالجاری بازدهی بازارهای مختلف چگونه بوده است؟
ازابتدای سالجاری تاکنون پایینترین بازدهی مربوط به بورس است که نکته منفی این بازار محسوب میشود. در این مدت بازار مسکن 12 درصد، بازار طلا 17 درصد و بازار ارز بیش از 25 درصد بازدهی داشته است.
بهترین روش برای سرمایهگذاری چیست؟
درشرایط فعلی نگهداشتن نقدینگی هیچ مزیتی ندارد و بهتر است نقدینگی در سپرده بانکی و اوراق سرمایهگذاری شود. در شرایط فعلی که بورس با افت بازدهی مواجه شده است، برخی بهدنبال فرار از آن هستند و راهی سایر بازارهای رقیب شدهاند. نکتهای که دراینجا باید مورد توجه قرارگیرد این است که نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا، تمام بازارها به هم ارتباط دارند. برای مثال افزایش نرخ ارز بر سایربازارها اثر میگذارد و بازار مسکن با یک وقفه زمانی تحت تأثیرآن رشد میکند.
برهمین اساس بهترین روش برای سرمایهگذاری تشکیل یک سبد از مجموعه این بازارهاست که البته در این سبد باید وزن بورس از همه بیشتر باشد. برای مثال اگر کسی صد درصد نقدینگی دارد و 60 درصد آن قابلیت پسانداز دارد، باید از نقدینگی که میتوان با آن سرمایهگذاری کرد، بیش از 50 درصد آن را در بازارسهام سرمایهگذاری کند. 20 درصد نیز میتوان در اوراق با بازدهی بالای 20 درصد سرمایهگذاری شود و مبلغ باقیمانده به اقتضای شرایط و نیز بسته به تخصص و تجربه هر فرد دربازارهای دیگر مانند طلا و ارز سرمایهگذاری شود.
از نظر شما همچنان بورس گزینه مناسبی محسوب میشود؟
بهترین زمان برای انتخاب و چینش یک پرتفوی خوب سهام در شرایط فعلی است. هرچند انتظار رشد شارپی و صعودی برای بازار نداریم ولی بهطور قطع پیشروترین بازار از نظر بازدهی درآینده بورس خواهد بود. با توجه به اینکه درماههای گذشته سایر بازارها مانند ارز، طلا و مسکن رشد بالایی داشتهاند، بورس دچار یک عقب ماندگی ازنظر رشد شده است و درصورتی که این بازارها بهدلیل رشد بالا دچار توقف یا رکود شوند، بورس رونق خواهد گرفت و بهطور قطع درآینده رشد قابل توجهی خواهد داشت و پیشروی همه بازارها خواهد بود.
نـــــگاه
هم اکنون بدترین زمان برای خروج بدون مطالعه و بررسی از بازار است. در ابتدا باید پرتفو و سبد سهام هر سرمایهگذار مورد بررسی قرار گیرد تا برای خروج یا باقی ماندن تصمیمگیری کرد
سهامداران زیاندیده با اتخاذ سه استراتژی شامل مجموع نظر کارشناسان، مراجعه به شرکتهای تخصصی و جابجایی سهام در پرتفو اقدام به کاهش ضرر و زیان خود کنند
پرتفوی هر سهامداری تفاوت دارد چه بسا با بررسی پرتفوی یک شخص به این نتیجه برسیم که باید سهام خود را بفروشد. اما ممکن است که پرتفوی دیگری ارزش نگهداری داشته باشد
شرکتهایی که سوابق پرداخت سود سریعتر و بیشتری دارند برای نگهداری و خرید توجیه دارد. اما سهمهایی هستند که در یک سال اخیر بهصورت پروژهای و غیرواقعی رشد قیمت داشتند که نگهداری آنها توصیه نمیشود. با این حال سهمهایی که سود مجمع دارند حتی اگر در ضرر هم هستند ارزش نگهداری دارد

اقتصاد برای همه و به زبان ساده
کمیابی منابع؛ اولین درس اقتصاد
سپیده پیری
خبرنگار
وقتی از اقتصاد حرف میزنیم دقیقاً از چه حرف میزنیم؟ پاسخ عموم مردم به این پرسش هجوم انبوهی نمودار، عدد و رقم و فرمول ریاضی است یعنی آنچه با فهم عموم مردم فاصله معناداری دارد. آنها اقتصاد را که این روزها بیش از هر زمان دیگری به گفتمان غالب جامعه تبدیل شده، از کیف پول و سبد خرید و اجاره خانهشان فهم میکنند و همین موضوع باعث شده مسئولان و شهروندان به ادبیات مشترکی از مسائل اقتصادی نرسند و زمینه سوء تفاهمها و سوء تعبیرها فراهم و بازار شایعات داغ شود. خلأ آموزش اصول اولیه اقتصاد به آحاد مردم به گونهای که گزارش، تحلیل و اخبار اقتصادی منتشر شده در رسانهها برایشان قابل درک باشد ما را بر آن داشت تا ضمن حذف مدلها و محاسبات پیچیده با بیانی ساده و مثالهای کاربردی با مخاطبان «ایران» به زبان ساده سخن بگوییم تا به بینش اقتصادی برسند و ارتباط مفاهیم اقتصادی با زندگی روزمرهشان را درک، دریافت و سنجش کنند. هر چند که در این مسیر به عاریت گرفتن تجرید و مدد گرفتن از زبان صوری گریزناپذیر است.
ما در دنیای فراوانی زندگی میکنیم یا در دنیای کمبود؟
در گام نخست مفهوم «کمیابی و وفور» را شرح میدهیم که علم اقتصاد بر مبنای آن شکل گرفته است.البته بیش از وفور از کمیابی خواهیم گفت چراکه در اقتصاد هیچ چیز «ارزش اقتصادی» ندارد مگر آنکه کمیاب باشد.در واقع دنیای اقتصاد، دنیای کمبود است و اقتصاد دانش درک، تحلیل و مدیریت کمیابی هاست و منابع کم را تخصیص میدهد چون برای ما مقدر شده که در دنیایی با کمبود بیپایان زیست کنیم. البته که نیازها و خواستههای آدمی نیز نامحدود و سیریناپذیر است و اقتصاد هدف نهایی خود را برآوردن نیازها و خواستههای مردم بهعنوان مصرف کننده تعریف کرده است.
اقتصاد میگوید هر آنچه آزادانه در دسترس همگان باشد ارزش اقتصادی ندارد حتی اگر برای زندگی ضروری باشد. نمونهاش هوا، همیشه بود، زیاد هم بود اما در دهههای اخیر که غلظت اش بالا رفت و آلوده شد، هوای پاک کمیاب و ارزشمند شد. در مثالی دیگر میتوان به کار اشاره کرد. در گذشته که مردم برای رفع نیازهای هم در قبایل، روستاها یا جوامع با یکدیگر همکاری میکردند، کار هیچ ارزش اقتصادی نداشت در حالی که الان برای آن بهای قابل توجهی پرداخت میشود.
بر این اساس یک کالا کمیاب است اگر عرضه آن کفاف تقاضایش را ندهد مثل منابع طبیعی و در مقابل وفور به شرایطی گفته میشود که تقاضا برای یک کالا کمتر از مقدار عرضه شده باشد. مسکن مهر در برههای از زمان مصداق وفور بود.
مخلص کلام آنکه کالایی که به وفور یافت میشود، مجانی است و اقتصاد حرفی برای گفتن در مورد آن ندارد. در اقتصاد سخن از جایی شروع میشود که کالایی در معرض کمیابی قرار میگیرد. دکتر فرهاد نیلی در مقدمه کتاب «بینش اقتصادی برای همه» نوشته دکتر علی سرزعیم در تبیین این دو مفهوم مثال جالبی دارد که از آن وام میگیرم.صندلی پرواز تهران به مشهد در ایام ولادت امام رضا کمیاب است هرچند دهها پرواز در روز مسافران را بین این دوشهر جابهجا کند، در مقابل صندلیهای اتوبوس همدان به خرم آباد با وجود تعداد کم هیچ وقت پر نمی شود.
اقتصاددانان چه میگویند؟
اقتصاددانان معنا ومفهوم کمیابی را در این چهار محور تعریف میکنند:
- منابع و امکانات و ثروتهای طبیعی محدود است اما روشهای استفاده از منابع و امکانات متنوع است.
- انسان در بهرهبرداری از منابع و امکانات موجود محدودیت دارد و منابع و امکانات موجود هم محدود است.
- انسان در بهرهبرداری همزمان از منابع و امکانات محدودیت دارد اما منابع و ثروتهای طبیعی کاربردهای گوناگون دارند.
- منابع و امکانات موجود امکان مصارف متعدد دارند یعنی با روشهای مختلفی میتوان از منابع و امکانات در دسترس استفاده کرد.
وقتی اقتصاد کمبود با اقتصاد فراوانی روبهرو میشود چه اتفاقی میافتد؟
در سال ۱۹۶۸، یک بومشناس امریکایی بهنام گرت هاردین، مقالهای را با عنوان «تراژدی منابع مشترک» یا «تراژدی اشتراکات» چاپ کرد. این تراژدی یعنی افرادی که دسترسی آزاد به منابع دارند بویژه منابعی که ساختارهای اجتماعی یا قواعد رسمی محدودیتی بر آنها اعمال نمیکند در راستای پیگیری نفع شخصیشان و بدون توجه به منفعت جمعی، به طور ناهماهنگ با یکدیگر آنقدر از منابع استفاده میکنند که به نابودی آن منابع منجر میشوند.«گرت هاردین» میگوید وقتی افراد دسترسی آزاد به منابع مشترک دارند، نابودی این منابع «غیرقابل اجتناب» است. او توضیح میدهد که رفتار این افراد عقلانی اما خودخواهانه است و تبعات آثار مخرب آن در بلند مدت دامن همه از جمله خودشان را میگیرد. مصداق دقیق و بارز این موضوع شیوه برخورد ما با محیط زیستمان است. سالها بیرویه، خودخواهانه و صرفاً بر مبنای منافع شخصی از کوه خواری و زمین خواری گرفته تا تخریب جنگلها و مصرف غیراصولی منابع آبی ویرانهای به جا گذاشتهایم که حالا نفسمان تنگ است، آب نیست، سیارهمان گرم شده، زمین دهان باز میکند و درختان سرهای بریده شده بیجرم و جنایت هستند.
کمیابی با ذهن چه میکند؟
تا الان از اقتصاد گفتیم اما کمیابی نیازمند بررسی وجه روانشناسی هم هست.«سندهیل مولاینیتل» استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد در کنار «الدار شفیر» استاد روانشناسی دانشگاه تاد در سال ۲۰۰۸ کتابی با عنوان «کمیابی» نوشتند. در ایران نشر ترجمان آن را با عنوان «فقر احمق میکند» ترجمه کرده است. کتاب فقر احمق میکند، به تأثیر کمیابی و پیامدهای منفی آن در زندگی اشاره میکند.یک طرز فکری قدیمی میگوید: افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی میگیرند. اما از نظر آنها ماجرا کاملاً برعکس است. در واقع افراد تصمیمات بد میگیرند چون فقیر هستند. آنها در این کتاب مینویسند: فقر به ویژگیهای شخصیتی و عدم مدیریت درست منابع بستگی ندارد. افراد فقیر تحت پدیدهای بهنام کمیابی نمیتوانند ذهن خود را روی تصمیمات درست متمرکز کنند و درنتیجه هر روز به فقر خود دامن میزنند. برای مثال دانشجویی که مدام به فکر پرداخت شهریه دانشگاه است چگونه میتواند روی درس خود متمرکز شود؟! کتاب فقر احمق میکند تنها روی فقر متمرکز نشده بلکه جنبههای دیگری مانند کمبود زمان یا کمبود روابط اجتماعی را نیز جزو کمیابی دستهبندی میکند.آن طور که مولاینیتن توضیح میدهد، اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست؛ کمیابی میتواند نشانگر نوع ذهنیتی باشد که افراد درگیر با آن از خود نشان میدهند. او در این رابطه میگوید: «در دریافت وامهای فکرنشده، موضوع فقط صبر یا ارادۀ کمتر نیست؛ بلکه موضوع راهحلهای مالی است که در کوتاهمدت میتواند مشکل را حل کند؛ اما در بلندمدت آثار فاجعهباری در پی خواهد داشت.گرفتن وامهایی که بهمحض درخواست، ارائه شده و در سررسیدهای مشخص باید تسویه شوند، نمونهای از اینها است.
از دریچه اخلاق بنگریم
فارغ از بیش و کم این جهان و مناسبات اقتصادی ما موجوداتی اجتماعی و اخلاقی هستیم یا حداقل باید باشیم و نیازهای اقتصادیمان را به گونهای رفع کنیم که رفاه ما از رفاه دیگری نکاهد. ما ذاتاً در توانایی خود برای تولید چیزهایی که کمیاب هستند اما ارزش اقتصادی دارند، نابرابر هستیم و از تواناییها و استعدادهای متفاوتی برخورداریم چون محیطهای اجتماعی و فرهنگی متفاوت را تجربه کردهایم و به تبع آن فرصتهای اقتصادی متفاوت و بعضاً متناقضی را تجربه میکنیم. در یک کلام دسترسیمان به منابع نابرابر است اما ارزش ذاتی یکسانی داریم و پرسش آخر؛ فراوانی یا کمبود؟ این جهان از آن کدامیک است؟ سؤال کوتاه است و پاسخ کوتاه تر، ما در طول زندگیمان با کمبودهایی مواجهایم که در دنیای فراوانی ایجاد شده اگر فقط و فقط میتوانستیم و میخواستیم که فراوانی را به اشتراک بگذاریم، همه چیز برای همگان وجود داشت.به قول خواجه حافظ«هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت.»