رئیس جمهور ترکیه خواهان مقابله سوئد و فنلاند با مخالفان آنکارا شد
بازی اردوغان با کارت عضویت ناتو
در حالی که رایزنیها درباره الحاق فنلاند و سوئد به ناتو ادامه دارد، رئیس جمهور ترکیه در مذاکراتی تلفنی با دبیرکل ناتو، ضمن ابراز مخالفت خود با این الحاق، اعلام کرد تا رسیدگی به نگرانیهای این کشور درمورد گروههای مخالف دولت آنکارا که تحت حمایت آنها هستند، به درخواستها برای پیوستن به ائتلاف جواب مثبتی نخواهد داد
4
رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا از عقب ماندگی نظامی واشنگتن در برابر روسیه و چین سخن گفت
اعتراف زودهنگام امریکا به شکست در نبردهای آتی
رئیس ستاد مشترک امریکا با اعتراف به اینکه کشورش دیگر قدرت بیرقیب جهان نیست و در میدانهای اروپایی و آسیایی بارها به چالش کشیده شده است، آینده را با عزم ابرقدرتها به تغییر نظم جهانی، بیثبات و مستعد نبردهای متفاوت میان قدرتهای بزرگ پیشبینی کرد
4
گزارش «ایران» از انگارهسازی رسانههای معاند و اصلاحطلب پیرامون تغییرات ساختار فرماندهی انتظامی کل کشور
سوءتفسیرها از یک تحول راهبردی
امیر فرشباف
روزنامه نگار
وقتی خبر تغییر ساختار نیروی انتظامی به فرماندهی انتظامی توسط سخنگوی پلیس اعلام شد، موجی از واکنشها، گمانهها و تحلیلها پیرامون این رخداد در رسانهها به راه افتاد. رسانههای جریان انقلابی عمدتاً به بازنشر صرف این خبر پرداختند و کنش چندانی در تبدیل این خبر به یک روند خبری نداشتند؛ اما رسانههای جریان ضدانقلاب، این خبر را همراه با گمانهها و تحلیلهای متناسب با اهداف و برنامههای خود منعکس کردند. درحقیقت، این تصویرسازی اخیر را باید ذیل راهبرد کلان عملیات روانی این جریان علیه ساختار امنیتی کشور تحلیل کرد که امری مسبوق به سابقه است و در اینجا نیز به برخی انگارهسازیهای سنتی ضدانقلاب علیه سیستم امنیتی کشور اشاره میشود؛ با این حال، برخی خطوط القایی این جریان، مستحدث و جدید بوده و مستقیماً ناظر به همین رخداد مذکور هستند. موضوع مقدماتی دیگر، معطوف به تحلیل محتوای رسانههای جریان اصلاحطلب و کشف دلالتهای صریح و مضمر رسانههای این جریان و انطباق آن با خروجی جریان ضدانقلاب است. به تعبیر دیگر، با یک تقاطعگیری میان تولیدات رسانههای این دو جریان پیرامون این خبر - که در ادامه ذکرش خواهد گذشت - میتوان تطابق خواسته یا ناخواسته خروجی محتوایی آنها با یکدیگر را تشخیص داد.
پنج محور عملیات روانی رسانههای معاند و اصلاحطلب
در این برساخت ادراکی، میتوان به پنج گزاره القایی کلان و چند کلیدواژه اشاره کرد که جنبه محوری و بنیادی دارند و سایر خردهگزارهها را باید ذیل آنها تحلیل کرد. پیش از آن بهتر است به منابع تولید دو جریان اصلاحطلب و ضدانقلاب اشاره شود. بیبیسی فارسی (وابسته به وزارت خارجه انگلستان)، شبکه ایران اینترنشنال و ایندیپندنت و العربیه فارسی (وابسته به دربار سعودی)، دویچهوله فارسی (متعلق به وزارت خارجه آلمان)، رادیو فردا (وابسته به کنگره امریکا)، کانال تلگرام وحیدآنلاین (پشتیبانی تلگرامی توئیتر ضدانقلاب)، سحام نیوز (متعلق به خانواده مهدی کروبی)، کانال تلگرام فردای بهتر (مصطفی تاج زاده) و کانال تلگرام عبدا... عبدی (عبدی مدیا) و روزنامه شرق و... و چند کانال و پایگاه خبری و حساب مجازی، مجموع منابع تولید رسمی و غیررسمی این تصویرسازی را تشکیل میدهند. اما چه تصویر یا تصاویری در این عملیات رسانهای بازنمایی شد؟ کلانگزاره نخست که به طور پرتکراری در رسانههای جریان ضدانقلاب منعکس شد، تصویر «تقویت و توسعه سازمان سرکوب جمهوری اسلامی» بود. در ذیل این گزاره نیز خردهگزارههایی بازنمایی شدند که عمدتاً مربوط به تلاش جریان معاند برای زنده نگهداشتن خط اغتشاش به هر صورت و قیمت ممکن در برخی نواحی مرزی و مرکزی کشور بودند؛ موضوعی که در ادامه و در ذیل تحلیل اهداف، به آن پرداخته خواهد شد.
انگاره دوم که آن نیز مانند گزاره پیشین، هم از بسامد تکرار بالایی برخوردار بوده و هم یکی از برساختهای سنتی ضدانقلاب است، گزاره «موازی کاری نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی» است. این تصویر را در اغلب تولیدات رسانههای جریان معاند میشد مشاهده کرد که عمدتاً برحسب راهبرد نمایش اختلاف میان دو نهاد اطلاعاتی کشور یعنی سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات بازنمایی میشد و این بار نیز مخصوصاً پس از انتشار خبر تجدید ساختار اطلاعات فرماندهی انتظامی کشور مجدداً مطرح شد. تصویر سوم، القای «تردید و تشکیک اعضای رده میانی پلیس در مشروعیت سازمانی و وظایف خود» است که به نظر میرسد تقریباً بعد از اغتشاشات دی ماه سال 96 در دستور کار جریان معاند قرار گرفت. این روند عملیات روانی، پلیس را بهعنوان سازمانی نشان میدهد که نیروهایش چندان به سازمان خود و اهدافش اعتماد و اعتقادی ندارند؛ منطقاً وقتی چنین تصویری از پلیس در ادراک مخاطب بازنمایی شد، مشروعیت و اقتدار آن در اذهان عمومی زدوده و تضعیف میشود و آثار سوء ضدامنیتی آن نه در بلند مدت و میانمدت؛ بلکه در کوتاه مدت نمایان خواهد شد. گزاره چهارم که تلقین آن توسط طیف رادیکال اصلاحطلب و جریان فتنه صورت گرفت، معطوف به سناریوسازیهای این جریان علیه ساختارهای حاکمیت و به طور خاص، بیت رهبری است. این جریان اشتهای عجیبی در القای انگارههایی با موضوع «پسارهبری آیتالله خامنه ای» و ربط دادن هر رخدادی به این سناریوی موهوم دارد و دنباله این خط را در موضوع تحول اخیر ساختار انتظامی کشور هم میتوان دید. بهعنوان نمونه میتوان به پست تلگرامی عبدا... عبدی در کانالش اشاره کرد که توسط سایر کانالهای منتسب به شخصیتهای بدسابقه اصلاحطلب بازنشر شد. نویسنده در یادداشتش در توضیح چرایی این تحولات نوشته است: «دلیل این رخداد چه میتواند باشد؟ سناریوهای پشت پرده این تغییر، آیا مرتبط به تحولات پسارهبری است؟ با توجه به این اختیار فراقانونی آیتالله خامنهای که توجیه آن را اصل ۵۷ قانون اساسی میدانند (ولایت مطلقه)، آیا وقت آن نرسیده تغییرات مهم آغاز شود و به جای جراحی بدن تب دار اقتصاد مردم، نظام حکمرانی جراحی و به نفع ملت اصلاح شود؟ جراحی که فقط جراح آن آیتالله خامنهای است و پس از او متخصص پیوند یا اهدای اعضا به بالین این بیمار خواهد آمد»!پنجمین انگاره، بازنمود تصویر «آشفتگی مدیریتی در کل کشور» است که توسط رسانههای معاند منعکس شد. بدین توضیح که در تحلیلهای این رسانهها، این تصمیم اخیر یعنی تغییر در ساختار فرماندهی انتظامی کشور، بهعنوان محصول آشفتگی و بیبرنامگی در نظام کلان مدیریت کشور به مخاطب تلقین میشود. این گزاره از لحاظی با گزاره نخست مرتبط است، به طوری که در آن، سعی تحلیلگران رسانههای ضدانقلاب ازجمله محسن سازگارا - اصلاحطلب قدیمی و یار غار بهزاد نبوی - بر این است که کشور را در یک وضعیت بحرانی و آشفته نمایش بدهند که این آشفتگی به حوزه امنیتی و مهار معترضان نیز سرایت کرده و سردرگمی در برقراری امنیت منجر به ایجاد تغییرات بیحاصل و صوری در ساختار امنیتی کشور شده است.
تحلیل اهداف
تحولات اخیر در عرصههای مختلف کشور ازجمله در حوزههای تقنینی، اجرایی و قضایی و شقوق آنها مانند اصلاحات ساختاری اقتصاد کشور و نویدهای این تحولات، موضوعی است که رسانههای جریان معاند با انقلاب اسلامی را به تکاپو انداخته تا به هر ترتیب ممکن، از طریق سیاه نمایی و القای یأس و ناکارآمدی و نهایتاً، تبدیل عملیات روانی به عملیات میدانی، این اصلاحات بنیادی یا محقق نشوند یا به هر صورت، به نحو شایستهای در ادراک عمومی بازتاب نداشته باشند. اینجاست که القای گزاره نخست پیرامون تغییر ساختار انتظامی کشور یعنی «تقویت و توسعه سازمان سرکوب جمهوری اسلامی» موضوعیت مییابد. رسانههای معاند، با تلقین انگاره مذکور و اعتمادزدایی از رابطه ملت و حاکمیت، سعی در تقابلسازی میان مردم و جمهوری اسلامی دارند. نمایش تصویر یک ساختار امنیتی ضعیف و چندقطبی که متشکل از چند نهاد موازی و ناهماهنگ است در ادراک عمومی، دیگر هدف راهبردی و سنتی رسانههای ضدانقلاب و دولتهای متخاصم با جمهوری اسلامی است. پرسش این است که بازنمایی همین تصویر «موازی کاری نهادهای اطلاعاتی» توسط رسانههای اصلاحطلب چه وجهی میتواند داشته باشد؟ بهعنوان نمونه میتوان به گزارش روزنامه شرق درباره تغییر ساختار امنیتی اخیر با عنوان «ساختار نیروهای انتظامی از ناجا به فراجا تغییر کرد: تولد یک سازمان اطلاعاتی دیگر» اشاره کرد که روز 26 اردیبهشت سالجاری منتشر شد. در بخشی از این گزارش آمده است: «به این ترتیب در کنار وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه یک سازمان اطلاعاتی دیگر در کشور متولد میشود. این احتمالاً بحث برانگیزترین بخش طرح تحول ساختار ناجا است؛ چراکه تا پیش از این وجود دو سازمان وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در برخی موارد موجب موازی کاریهایی شده بود، تا جایی که محمود علوی، وزیر پیشین اطلاعات، در یک برنامه تلویزیونی گفته بود حاضر است اختیارات وزارت اطلاعات را به اطلاعات سپاه واگذار کند. همچنین علی مطهری، نماینده سابق مجلس هم در سال 1396 و در جریان رأی اعتماد به محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت دوم حسن روحانی، تلویحاً به موازی کاری میان وزارت اطلاعات و نهاد دیگر اشاره کرده و از او خواسته بود با «صراحت و صلابت» از اختیارات و حقوق این وزارتخانه دفاع کند. به هر روی به نظر میرسد ظهور یک سازمان سوم اطلاعاتی در کشور همان مسیری را که دو سازمان قبلی برای رسیدن به نقطه نظر مشترک طی کردند، در پیش دارد و احتمالاً شاهد اختلاف نظرها و موازی کاریهایی در این مسیر خواهیم بود.» برای درک پرسش فوق، یعنی پرسش از چرایی بازنمایی گزاره ضدامنیتی «موازی کاری نهادهای اطلاعاتی» و همسویی آن با القائات جریان معاند بهتر است به تقاطعهای گفتمانی، هماهنگیهای مقرر یا نامقرر این دو جریان و نیز نقاط افتراق آنها پرداخت.
نقاط اتفاق و افتراق جریان دوم خرداد و ضدانقلاب
اما چرا خروجی محتوایی رسانههای جریان اصلاحطلب با تولیدات ضدانقلاب در مواضع و مواقعی که تعداد آنها کم هم نیست، اشتراک و هماهنگی دارد؟ آیا ارتباط ارگانیک میان اعضای این دو جریان که یکی در داخل کشور و دیگری در خارج از کشور سکونت دارد، برقرار است؟ درباره اختلافات و نقاط افتراق این دو جریان چه میتوان گفت؟ هر پاسخی به پرسشهای فوق، مستلزم پژوهشی جریانشناختی است که مقتضی است مستقلاً و مفصلاً مورد بررسی و بازخوانی قرار بگیرد. در اینجا اما به نحو اجمالی و بسیار مختصر به برخی نقاط اتفاق و افتراق این دو جریان و دلایل آن اشاره میشود. پیش از آن باید متذکر شد که صحبت کردن از «جریان ضدانقلاب» به مثابه یک جریان واحد، چندان دقیق نیست و بهتر است از جریانهای متعدد معاند با انقلاب اسلامی نام برد؛ چراکه اگر به نحو دقیق ماهیت گروههای ضدانقلاب را بررسی کنیم، به تمایزهای بنیادی و مهمی برمی خوریم، اما اینجا به اعتبار نسبت تقابلی ای که این جریانها با انقلاب اسلامی دارند، تمام آنها را ذیل عنوان «ضدانقلاب» تجمیع و تحلیل میکنیم. این امر تقریباً درمورد جریان اصلاحات نیز صادق است. نکته دیگر اینکه طیفهایی از جریان معاند مانند جریان موسوم به روشنفکری دینی، از فضای اصلاحطلبی و گفتمان دوم خرداد برخاستند و از جهاتی هنوز آن گفتمان را نمایندگی میکنند.
در ابتدا باید به نقاط افتراق و تمایزهای گفتمانی جریان اصلاحات و جریان ضدانقلاب اشاره کرد و بعد به تقاطعها و اشتراکات ایشان پرداخت. گفتمان جریان موسوم به اصلاحطلبی در ایران خود را منتسب به انقلاب اسلامی میداند و بدین خاطر، از چند جهت با جریان ضدانقلاب متفاوت است. نخست، از حیث وحدت سرزمینی و تجزیه ایران، جریانهای معاند سلطنت طلب و منافق و برخی دیگر، نه تنها در مقابل طرحها و اقدامات تجزیه طلبانه موضعی ندارند، بلکه آنها را به رسمیت شناخته و از گروههای تجزیه طلب حمایت میکنند و در طول تاریخ انقلاب اسلامی، در مواردی خودشان اقداماتی در جهت تجزیه و فروپاشی ملی و اجتماعی ایران انجام دادهاند. این درحالی است که لااقل به لحاظ نظری و گفتمانی، جریان اصلاحطلب با تجزیه ایران مخالف است.تمایز دوم به تعارض گفتمانی جریان دوم خرداد با فرقههای ضددینی مانند بهائیت باز میگردد؛ هرچند این تضاد در مواردی توسط افرادی همچون فائزه هاشمی نقض شده است. تعارض و تمایز سوم معطوف به محکومیت عملکرد اسرائیل در کشتار و نسل کشی از فلسطینیان است که با جریان ضدانقلاب در تعارض است. این تعارضات گفتمانی در حالی ذکر شدند که به لحاظ عملی، نقاط اتصال و هماهنگی بسیاری میتوان میان عملکرد جریان اصلاحطلب با گروههای ضدانقلاب تشخیص داد. اقدامات و هزینههای غیرقابل جبرانی که احزاب اصلاحطلب - چه در زمانی که در قدرت بودند و چه در زمانی که در دایره قدرت نبودند - به کشور و منافع ملی تحمیل کردند، از جهاتی به هیچ وجه قابل قیاس با شرارت ضدانقلاب نیست. بهعنوان نمونه، فقط میتوان به دو رخداد ضدامنیتی خطرناک طی سالهای 1378 تا 1388 اشاره کرد که در هر دو مورد، اصلاحطلبان قطب اصلی پیشران و پیش برنده و جریان ضدانقلاب، بهعنوان نیروهای تابع ایشان بودند.علتالعلل تمام این هماهنگیهای عملی و رسانهای اما یک چیز است و آن قدرتطلبی و دست و پا زدن برای باقی ماندن در بدنه قدرت است و فضاسازی ادراکی و رسانهای این جریانها را نیز باید ذیل همین اشتهای قدرت تحلیل کرد.ضمناً قابل انکار نیست که کادر رسانهای ضدانقلاب که پیشبرد عملیات روانی علیه امنیت و منافع ملی را نمایندگی میکنند - اگر نگوییم تماماً - اغلب از بدنه اصلاحات برخاسته و سابقه عضویت در احزاب و رسانههای جریان دوم خرداد را در کارنامه دارند.