سؤالات تعدادی فیلسوف در یـــــــک
قهوه خانه وجودگرا !
در کافه اگزیستانسیالیستی چه میگذرد؟
روی جلد کتاب نوشته است: با حضور ژان پل سارتر، سیمـون دوبوار، آلبر کامو، مارتین هایدگر، کارل یاسپرس، ادموند هوسرل، موریس مرلوپنتی و بقیه. این عناوین که هریک تکهای از پازل فلسفه اگزیستانسیال را با خود حمل میکنند قطعاً مخاطب علاقهمند به فلسفه را مجذوب میکند، اما آیا در این کتاب قرار است با رمانی مواجه شویم که همه این ادیبان و فیلسوفان را در کافهای گرد آورده است یا نمایشنامهای از این قبیل با دیالوگهایی میان واقعیت و تخیل در انتظار ما است؟ در پاسخ باید بگویم که هیچکدام. در واقع نویسنده این اثر «سارا بیکول» با انتخاب هوشمندانه این عنوان برای اثرش کنجکاوی مخاطب را در باب فرم و قالب اثر برمیانگیزد. به بیانی کاملتر بیکول در کتاب «در کافه اگزیستانسیالیستی» نه قصه گفته است و نه نمایشنامه نوشته است. او تاریخ شکلگیری فلسفه اگزیستانسیال را از دریچه زمانه و زیست مهمترین نظریهپردازان مدرن این فلسفه به مخاطب عرضه کرده است.
کتاب از چهارده بخش تشکیل شده است که هر بخش به یک یا چند فیلسوف حوزه پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم میپردازد. اما آنچه این کتاب را از تاریخگویی صرف جدا کرده و مطالعه آن را شیرین میکند؛ شخصیسازی روایتها توسط نویسنده است. نویسنده «در کافه اگزیستانسیالیستی» به هیچ وجه تلاش نمیکند در نقش معلم تاریخ، به عصا قورتدادهترین شکل ممکن بخشی از تاریخ فلسفه را روایت کند. کاری که او در این کتاب میکند ارائه معجونی از زندگی و سیر تاریخ است.
سارا بیکول که در دانشگاه آکسفورد به تدریس نگارش خلاق مشغول است؛ با روایت و زبانی منحصر به فرد نحوه شکلگیری ایدههای بزرگ و مهم فلسفه اگزیستانسیال را در دل زندگی و شیوه زیست اندیشمندان این فسلفه نشان میدهد. اینکه گاه بزرگترین ایدههای فلسفی از دل سادهترین اتفاقات روزمره متولد میشود؛ نکتهای است که بیکول تلاش میکند در سرتاسر روایتهایش آن را پررنگ کند.
فیلسوفها چه شکلی هستند؟
کلمه «فلسفه» و مشتقات آن همواره در نگاه عامه مردم بار سنگینی از علم و دانش انتزاعی را با خود حمل میکنند. به همین ترتیب از فلاسفه و شیوه زیستشان نیز عموماً تصاویری کلیشهای در اذهان مردم حک شده است.
در کافه اگزیستانسیالیستی اما تمام این کلیشهها در هم شکسته میشود. این امر نیز به وسیله فرمی که نویسنده برگزیده تا به کمک آن از فلسفه سخن بگوید رخ میدهد؛ به وسیله پیوند نگارش خلاق و فلسفه که در نتیجه آن روایتها شخصی شده و بیکول به شیوه خاص خود هر فیلسوف را همانگونه که زیسته به مخاطب معرفی میکند.
فیلسوفها در کافه اگزیستانسیالیستی لابهلای شیوه زیستنشان و حول محور اتفاقات مهم زمانه زیستشان به تکمیل تاریخ فلسفه میپردازند.
فیلسوفها در کافه اگزیستانسیالیستی مثل همه آدمهای معمولی دوستانی دارند، به کافه میروند، بیمار میشوند، تصادف میکنند، عاشق میشوند، فارغ میشوند، عصیان میکنند، دعوا میکنند، حتی گاهی از فاشیسم وکمونیسم حمایت میکنند اما همواره در میان تمام این کارهای معمولی «سؤال» میکنند. از چیستی و چرایی پدیدهها، از خود و دیگران سؤال میکنند و همین تفاوت بنیادین آنها با مردم زمانهشان است و این درست همان چیزی است که بیکول تلاش میکند برای مخاطب روشن کند بیآنکه مخاطبش از سنگینی مفاهیم فلسفی کتاب به ملال دچار شود.
مهمترین پرسش کتاب...
مهمترین سؤالی که از دل کتاب و روایتهایش برمیخیزد این است که ما چه هستیم و چگونه باید زندگی کنیم؟ «در کافه اگزیستانسیالیستی» با پرداختن به مهمترین مفاهیم فلسفه اگزیستانسیال یعنی آزادی، مسئولیت و مرگ، مخاطب را به طرح پرسشهایی از خود و تعمق پیرامون آنها وامیدارد.
در کنار اینها نویسنده با تلفیق زندگی فلاسفه و فلسفه آنها در روایتهایش، نقش «انتخاب» را که از اساسیترین بنیانهای این فلسفه است برای مخاطب آشکار میکند.
کاری که پیوند زندگی فیلسوفان با فلسفهشان در این کتاب رقم زده است این است که مخاطب را در موقعیت فکریای قرار میدهد که بزنگاههای مهم زندگیاش را مسئولانه ارزیابی کند. اینکه در هر واقعهای کجا ایستاده است و انتخاب میکند که چگونه باشد.
از پرسشهای مهمی که این کتاب پیش روی مخاطبش میگذارد این است که ما چقدر محصول و مخلوق انتخابهایمان هستیم؟ پرسشی که به مخاطب کمک میکند در مسیر زیستن مواجهه مسئولانهتری با انتخابهایش داشته باشد.
احتمالاً بعد از اینکه از این کافه اگزیستانسیالیستی خارج شوید انبوهی از سؤالات را با خود حمل میکنید. سؤالاتی که با اساسیترین دغدغههای وجودی شما مرتبط هستند.
ممکن است بعد از خروج از این کافه، بعد از شنیدن فریاد فیلسوفانش و خطابههایشان پیرامون مسئولیت و وجدان و آزادی؛ بعد از آگاهی از انتخابهایشان در مهمترین بزنگاههای تاریخی مثل جنگ جهانی دوم؛ از خود سؤال کنید: اگر آنقدر آزادی داشته باشیم که بتوانیم جهانمان را خودمان بسازیم، جهان مطلوب ما چگونه خواهد بود؟ حصول به آزادی چه اندازه مستلزم اخلاقمداری و چه اندازه نیازمند زیرپا گذاشتن اخلاق است؟
نگاهی به کتاب «در کافه اگزیستانسیالیستی»
لادن عظیمی
خبرنگار
لادن عظیمی
کافهای را تصور کنید که از دل تاریخ عبور کرده و هر شخصیت جذاب تاریخی که شما دوستش دارید در خود جای داده است. از چهرههای مهم سیاسی گرفته تا مهمترین نویسندگان ادبی و متفکران فلسفی. تصور کنید خودتان میتوانستید اعضای حاضر در کافه را انتخاب کنید و بعد در کنجی بنشینید و به صحبتهایشان گوش دهید. احتمالاً هم اکنون که این نوشتهها را میخوانید کافه مطلوب خود را در ذهنتان ساختهاید و از تصورش نیز به وجد آمدهاید. راستش را بخواهید برای من که سخت به فلسفه اگزیستانسیال علاقهمندم عنوان «در کافه اگزیستانسیالیستی» به تنهایی آنقدر جذاب است که بیچون و چرا کتاب را بخرم و بیوقفه بخوانمش، اما به شما حق میدهم اگر بخواهید با احتیاط بیشتری به این کتاب نزدیک شوید و ابتدا از پشت شیشههای کافه نگاهی کنجکاوانه به درون آن بیندازید و سپس کمی گوش تیز کنید و اگر حاضران و بحثهایشان برایتان جذابیت داشتند وارد کافه شوید.
یک کتاب جمعوجور که باعث میشود شما همکار ما بشوید!
نگاهی به کتاب
«چگونه مرور کتاب بنویسیم؟»
فاطمه منصوری نصرآباد
مترجم
«هر مرور کتاب چه کوتاه باشد و چه بلند، 175 واژه یا 500 واژه، باید دو نکته مهم را به خواننده خود بگوید: 1- کتاب در مورد چیست؟ 2- تا چه حد خوب است؟ این قانونی ثابت و همیشگی برای مرور کتاب است... وقتی مرورنویس کتابی در دست دارد، خواه داستانی خواه غیرداستانی، ذهن خودآگاه او در طول فرایند خواندن باید بر این مسأله متمرکز باشد که وقتی قلم به دست گرفت چگونه به این پرسشها پاسخ دهد.» این بخشی از نوشته «برد هوپر» در کتاب «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» است. برد هوپر، مرورنویس و ویراستار سایت booklist، تاکنون کارگاههای مرورنویسی زیادی برگزار کرده و براساس تجربهای که کسب کرده دست به نوشتن این کتاب زده است. نویسنده در ابتدای هر فصل موضوعی را برگزیده و راجع به آن توضیحاتی داده و بعد، از مقالاتی که در سایتهای معتبر نوشته شده مثالی آورده تا مطلب بهخوبی برای مخاطب جا بیفتد. مؤلف در یکی از فصلهای کتاب به مرورنویسی برای کتاب گویا پرداخته است و تفاوت مرورنویسی بین کتاب صوتی و کتاب متنی را مشخص کرده و بهروشنی نکات مهمی از جمله چگونگی لحن و حال و هوا، زبان و سبک، شخصیتپردازی و... را برای مخاطب بیان کرده است.
در فصلی دیگر هوپر دست روی برگزاری کارگاههای مرورنویسی گذاشته و راجع به چگونگی برگزاری این نوع کارگاهها و مخاطبان آن توضیحاتی ارائه داده است. برای مخاطبی که با پنج عنصر داستان (شخصیت، پیرنگ، مضمون، زمینه و سبک) آشنایی ندارد نیز فصلی جداگانه در نظر گرفته شده است.
تشخیص کیفیت کتاب داستانی و غیرداستانی یکی از موارد مهم مرورنویسی است که در فصلی به آن پرداخته شده است. مهمترین فصل کتاب مربوط به تفاوت مرور و نقد است. معمولاً خواننده بعد از مطالع هوشیار کتاب سراغ نقد میرود؛ اما برای مرور قضیه فرق میکند. مرور به خواننده کمک میکند کتابی برای مطالع هوشیار بعدی پیدا کند. کتاب حجم کمی دارد و انتظار میرود نویسنده فقط به موضوعات اساسی پرداخته باشد؛ اما خواننده گاهی مطالب بیربط و حوصله سر بری هم میخواند. ترجمه کاملاً روان نیست. گاهی جملات خیلی طولانی میشوند و خواننده باید آن را دوباره بخواند. بااین وجود کتاب بهخوبی به مخاطب راه و روش مرورنویسی را میآموزد. کلام آخر اینکه به قول هوپر برای مرورنویس خوب شدن مهمترین چیز کسب تجربه است؛ تجربه در خواندن کتاب، تجربه در مرور خوانی و تجربه در
مرورنویسی.
خانههایی که زیستهایمشان!
نگاهی کوتاه به کتاب «خانهخوانی»
مصطفی جواهری
خبرنگار
در دانشکدههای معماری، دانشجوها با یک جمله خیلی زود آشنا میشوند و تا سالها با آن مفهوم مأنوسند که «معماری، ظرف زندگی است.» طبعاً نمیشود به سراغ بررسی معماری خانههای دورهگذار تهران رفت بدون اینکه توجهی به زندگی آدمهای ساکن در خانه، نداشته باشیم. کتاب خانهخوانی یک تجربه موفق از آرزوی همیشگی پیوند بین متون دانشگاهی (نظیر مقالات و پایاننامهها) و مردم عادی است. در خانهخوانی با زندگی آدمهایی روبهرو هستیم که هنوز در خانههای دورهگذار معماری تهران زندگی میکنند. منظور از خانههای دوره گذار، خانههایی است دوسه طبقه، با نمای آجر بهمنی (همانهایی که رگههای سرخ و زرد دارند) یا سیمانی، با ایوانهایی بیرونزده از خانه که پنجرههایی چوبی با فریمهای فلزی شبیه به آثار هنری دارند و عمرشان به سالهای دهه بیست و سی و نهایتا چهل میرسد. خانههایی که خیلی از ما خاطرات عمیقی از دوران کودکیمان را مدیون اتاقهای آنها هستیم.
علی طباطبایی در خانهخوانی، به سراغ شنیدن تجربه زیسته ساکنان این خانهها رفته است. تجربه زیستهای که کمک به فهم تأثیرات خانه بر ساکنانش و تأثیرات اهالی خانه بر خانه میکند. تأثیراتی که خانه، به مثابه یک شخصیت، روی زندگی، حال و احوال، درونیات و خلقوخوی ساکنانش در طول سالهای زندگی در آن میگذارد و از طرفی، تأثیرات یا حتی تغییراتی که اهالی ساکن در خانه ممکن است روی کالبد بنا بگذارند. تغییراتی که یا در حین ساخت خانه در گفتوگوهای رفتوبرگشتی بین کارفرما و معمار، برای نزدیکترشدن به پاسخی مناسب به نیازهای کارفرما ایجاد شده یا پس از ساخت آن و در طول زیست اهالی در آن. مهم، دریافت وجود یک شخصیت فعال و نه منفعل، برای خانه است. شناختی که حاصل از زندگی و نفسکشیدن درون آن است.
خانهخوانی، به سراغ دهدوازده «جا، گوشه، عنصر یا فضای معماری» رفته است که تقریباً مختص خانههایگذار است و دیگر در معماری خانههای پس از آن و آپارتمانهای کنونی، یافت نمیشود. راهروهای مشترک بین همسایهها، طبقه دوم دورتر از بقیه، بهارخوابهای رؤیایی و میزبان خیال، ایوانهای بیرونزده بینابین خانه و خیابان، پستوها و گوشههای آشنای قایمباشکها، حیاطهای خرمالودار ضامن حیات و زندگی خانهها، راهپلههایی با بازشوهای قدی و فضاهایی که بسیار متنوعاند و در عین حال، باکیفیت.
خانهخوانی، روایت زندگی ساکنانِ خانههایی است که آنها را زیستهایم و در این روزها، مواقعی پیش میآید که دلتنگ حیاط بدون اشراف و آفتاب پهنشده به روی فرش لاکی میان نشیمن آن هستیم. پیشنهاد خوبی است برای مطالعه! خبرنگار