امام علی(ع):
نصیحت کردن در حضور دیگران، خُرد کردن شخصیت است.
شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحدید، ج۲۰، ص۳۴۱، ح۹۰۸
امیر دژاکام: تئاتریها این روزها شرایط سختی دارند
بچههای تئاتر شرایط بسیار بسیار سختی دارند زیرا تمام درآمدهای آنها و متخصصان تئاتر بسته شده است. آنهایی که در تئاتر کار میکنند یا باید کارگردانی کرده یا بنویسند یا بازی کنند. بازی، کارگردانی، نوشتن، طراحی و موسیقی، زمانی اتفاق خواهد افتاد که نمایش، جشنواره یا ضبط تلویزیونی و سریالیای وجود داشته باشد، سریالها که بشدت محدود هستند، دو یا سه سریال نمایش خانگی و تلویزیونی کار میشود و تعداد محدودی بازیگر درگیر همان سریالها هستند، بقیه خانواده سینما و تئاتر، الان بشدت هرچه تمامتر درگیر مشکلات هستند. من که سالهای سال در سینما، تلویزیون و تئاتر بودهام همه کارهایم تعطیل است.
بخشی از گفتههای این نویسنده، کارگردان و بازیگر با صبا
تلهتئاتر، تئاتر را نجات خواهد داد
هادی مرزبان
کارگردان تئاتر
در دهههای هفتاد و هشتاد، تلهتئاتر به دلیل توجهی که مدیران آن زمان تلویزیون به خواست و دغدغه هنرمندان نشان دادند بالاخره با شکل و شمایلی درست و استاندارد از تلویزیون پخش میشد و همین تلهتئاترها باعث شد بسیاری به تئاتر علاقهمند شوند و اتفاقاً همین مخاطبان جدی این دههها هم امروز بخشیشان جزو هنرمندان خوب تئاتر ایران هستند؛ نکتهای که وجود دارد و باید به آن اشاره کرد این است که در آن دههها مسلماً این تلهتئاترها در شرایطی از تلویزیون پخش میشد که تئاتر صحنهای هم داشت کار خودش را میکرد و مخاطب خود را داشت اما این برنامههای تلویزیونی باعث شد تئاتر به درون مردم، به صورت تودهای گسترده راه پیدا کند. امروز این ضرورت از آن روزگار بسیار بسیار بیشتر احساس میشود اما توجه بسیار کمتری هم به آن میشود. من همان ماههای اولی که کرونا باعث تعطیلیها شد با مدیرکل هنرهای نمایشی، قادر آشنا، جلسهای گذاشتم و صحبتهایی کردم. الحق میتوانم شهادت بدهم که خود آقای آشنا هم بشدت دغدغه این مسأله را داشتند و بسیار هم پیگیری کردند و مترصد به ثمر رسیدن این توافق دوباره با تلویزیون بودند. آن روز و در آن جلسه هم گفتم که ما هنرمندان نمیتوانیم نگاهی خنثی به ماجرا داشته باشیم و بگوییم خب؛ این یکی دوسال که کرونا اجازه فعالیت به گروههای نمایشی و نمایش را نمیدهد، ما هم در خانه بنشینیم و دست روی دست بگذاریم. اگر چنین کاری کنیم باید فاتحه تئاتر را بخوانیم و نسلهای آینده فقط در کتابهای تاریخ هنر، این داستان را بخوانند که روزی روزگاری در ایران تئاتر وجود داشته است. آن روز پیشنهاد دادم همین کارهایی که من و بسیاری از همکاران دیگرم روی صحنه داشتیم یا میخواستیم روی صحنه ببریم را بهصورت تلهتئاتر از تلویزیون پخش کنیم تا حداقل زنجیره و ارتباط مخاطب با تئاتر را تا جایی که میتوانیم زنده نگه داریم؛ بههرصورت اگر ما روزگاری تلهتئاتر داشتهایم و امروز حتی از پخشهای آرشیوی آن کمتر چیزی میبینیم شاید نشان از این دارد که مدیران امروزی تلویزیون اصولاً اعتقادی به تئاتر یا ما ندارند. یک روزگار نه چندان دوری کسی مثل من، گلایه میکرد که چرا فقط تئاترهای فرنگی را برای تلهتئاتر به ما پیشنهاد میدهند و همین شد که بالاخره یک کار از اکبر رادی را جلوی دوربین بردم اما امروز از این خواست و دغدغه هیچ خبری تقریباً نیست. همانطور که به نظر میرسد مدیران تلویزیونی که نامش ملی است ما را نه باور دارند و نه قبول. چنان دلم این روزها برای تئاتر تنگ شده که چند روز پیش در اینستاگرام دلنوشتهای نوشتم و ابراز نگرانی کردم از حیات آینده تئاتر. وقتی یک کشتی در دریا، در شرایط طبیعی طی طریق میکند، نمیشود گفت که کاپیتان کار شاقی کرده بلکه وقتی همان کشتی در طوفان گیر میکند شکل هدایت و راهبری و کنترل بحران کاپیتان آن کشتی به چشم میآید. این کاری است که مدیران فرهنگی باید امروز انجام بدهند و تا خیلی دیر نشده دستی بجنبانند؛ باید باور داشته باشند که با تئاتر خیلی کارهای مهمی میشود برای جامعه انجام داد و این نقش هنر، از عهده هیچ قالب و قامت دیگری بر مینمیآید. تئاتر میتواند حال جامعه را بهتر کند و هر آنچه را که میخواهیم به مردم انتقال بدهیم در دل هنر نمایش به آنها انتقال دهد. فقط میتوانم بگویم که امیدوارم بالاخره این مسأله درک شود و مدیران رسانه ملی با مدیران تئاتر کشور به توافقی برسند تا ضبط و پخش تلهتئاتر دوباره از سر گرفته شود؛ البته یکی دوهفتهای است که زمزمههایی به گوشم میرسد و یکیدو تهیهکننده هم با من تماس گرفتهاند اما متأسفانه حتی اگر این زمزمهها راه به جایی ببرد، بوروکراسیهای موجود در این راه حتماً پروسه رسیدن به هدف را طولانی خواهد کرد.
یگانه خدامی
دو روز پس از ترور شهید محسن فخریزاده همچنان این مسأله مهمترین موضوع بحث کاربران ایرانی بود. در کنار خبرهایی که درباره نحوه انجام این ترور منتشر میشد و کاربران دربارهاش مینوشتند واکنش کشورها و نهادهای بینالمللی به این ترور هم مورد توجه قرار گرفته بود. از پیام سازمان ملل تا سکوت روسیه و چین: «ابرقدرتی به ترور و در خفا جنگیدن نیست. ابرقدرتی به مردانه و رو در رو جنگیدن است»، «چرا اسرائیل ترورها رو حرفهای و بدون جا گذاشتن ردّ پا انجام میده؟ چون ۷۰ ساله کارش همینه. چون بنیان دولت اسرائیل بر ترور استوار شده!»، «یادم باشه دفعه دیگه که تو فرانسه یا یه کشور اروپایی، یکی سر یکی دیگه رو بیخ تا بیخ برید، «طرفین» رو دعوت به خویشتنداری کنم.»، «راستی کسی از روسیه و چین خبری داره سر ماجرای ترور؟! طرفین رو به خویشتنداری دعوت نکردن؟!»، «یادمون باشه دفعه بعد که به برجهای دوقلوی نیویورک حمله شد، دو طرف رو به خویشتنداری و آرامش دعوت کنیم»، «تا حالا فکر میکردم وظیفه سازمان ملل فقط ابراز نگرانی و تأسف کردنه، ولی امروز فهمیدم دعوت به خویشتنداری هم میکنن گهگاه»، «پس از ترور دکتر فخریزاده اتحادیه اروپا، سازمان ملل و برخی کشورهای همسایه پیام دادن و محکوم کردند. حتی ترامپ هم ساکت نبود و با بازنشر توئیت چند خبرنگار دشمنی خودش رو نشون داد. روسیه و چین اما خم به ابروی مبارک نیاوردند و هیچ واکنشی نشان ندادند، مبادا تل آویو ناراحت شود»، «چین و روسیه بهعنوان شرکای راهبردی و استراتژیک ایران همچنان در مقابل ترور محسن فخریزاده سکوت اختیار کردهاند در حالی که اتحادیه اروپا و سازمان ملل این رخداد را محکوم کردند. ظریف دیروز حتی به زبان روسی از لزوم محکومیت ترور محسن فخریزاده توئیت کرد ولی دوستان در روسیه همچون گذشته هر وقت بهشون نیاز داریم خوابند! »
نلی محجوب
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
آن موقع که رادیو و تلویزیون نبود، باید بسنده میکردیم به قصههایی که میشنیدیم و کتابهایی که میخواندیم. اگر کتاب میخواندیم تمام فکر و ذکرمان میشد همان کتاب و با آن کتابها و شخصیتهایش روزها و هفتهها زندگی میکردیم. این خود ما بودیم که صدایی فرضی برای گفتوگوها در ذهن میساختیم و چهرهای برای شخصیتها ترسیم میکردیم. ما بودیم که فضایی ذهنی میساختیم و داستان را در جهان برساخته از ذهن شکل میدادیم. کمکم رادیو در خانهها راه باز کرد. دیگر در داستان نمیتوانستیم صدای شخصیتها را در ذهن بسازیم و بشنویم. حالا از قدرت خلاقه کاسته شده بود. ما میشنیدیم و گاهی افکتهای صوتی امکان تخیل را هم کم میکرد؛ تا اینکه رسیدیم به عصر تلویزیون. در فیلمها و کارتونهای ساده دیگر جایی برای تخیل ما نبود. داستان با روندی پیش میرفت، بازیگرانی با صدا و چهره، لباسها و فضایی مشخص جایی برای تخیل ما نمیگذاشتند و بعد انیمیشنها هم اضافه شدند و بعدها انیمهها، هرچند برخی از این آثار امکان تخیل به مخاطب میدهد و با پایان باز فرصتی برای تصمیمگیری تفکر مخاطب. در این بین گاهی جدای از کیفیت بازی و روند داستانی و اقتباسی از یک کتاب، بعضی از این آثار بیشتر به دل ما مینشست، انگار با تصویر ذهنی ما آشناتر بود و برخی توی ذوق مان میزد، نه آن چهره را در ذهن داشتیم نه آن صدا را در گوش. در دورانی که کودک و نوجوان بودیم و هیچ نداشتیم، نه برنامه خاص و شبکه خاص کودک و نوجوان، نه تنوع برنامه و نه فضاهای ارتباط جمعی، نه اینترنتی بود و... گاهی با یک فیلم، یا تصویر حس قرابت داشتیم انگار همان بود که در ذهن ساخته بودیم و گاه برعکس میشد. اما به مرور سینما و انیمیشنها شدند آفت خواندن. دور زندگی که تند شد و خواندن رمانهای قطور، وقت گیر و سخت، دیدن فیلمی از یک رمان علاقهمندان بیشتری پیدا کرد و خواندن کتاب هم محدودتر شد. فیلم و انیمیشن کمی ذائقه ما را تغییر داد و حالا تغییر شکل انیمیشنها و فیلمها و بازیهای رایانهای دغدغه بسیاری از والدین شده است. ترس والدین از تأثیر خشونت این ساختهها بر نوجوانان و کودکان به یکی از بزرگترین مشکلات والدین و کودکان تبدیل شده است. دسترسی بچهها به شبکههای مجازی و بازیها آنقدر سهل و آسان شده که گاهی والدین در ایجاد محدودیت عاجز هستند و از طرفی نوجوانی هم هیجان میطلبد و....
اما نکتهای که وجود دارد این است اگر به اندازه کافی در دوران کودکی بچهها با کتاب انس گرفته باشند و سلیقهشان ساخته شده باشد؛ در انحراف از معیارهایی که مد نظر ماست و قطعاً برای محافظت آنها، کمترین انحراف را خواهند داشت و باز هم آموزههای خانواده برسلیقه آنها تأثیر خواهد داشت. قطعاً اگر در انتخاب انیمیشنها و آشنا شدن بچهها در دوران خردسالی و کودکی با آثار برتر دقت کنیم، سلیقه بصری آنها را تقویت میکنیم، امکان گفتوگو درباره کتابهایی که میخوانند و فیلمها و انیمیشنهایی که میبینند فراهم کنیم مشکلات ما در دوران نوجوانی آنها کمتر خواهد بود. در عین حال جذابیت یک کتاب خودش میتواند عامل جذب کنندهای باشد در میان این همه مدیومهای مختلف. پس لازمه این کار هم توجه به کودکی، نیازهای کودک در دوران شکلگیری ذهن و خلاقیت اوست. اگر خوراک فکری و روحی مناسب را در زمان مناسب دریافت کرده باشد قطعاً سلیقه او متعالیتر و انتخابهای درستتری خواهد داشت.
10 آذر
تولدها
مارک تواین: نویسنده امریکایی «ماجراهای تام سایر» و «ماجراهای هاکلبری فین» سال 1835 در چنین روزی به دنیا آمد. مارک تواین با نام اصلی سمیوئل لنگهورن کلمنز پس از مرگ پدرش و در 12 سالگی مجبور به پادویی در چاپخانههای محلی شد و پساز آن حروفچین و چاپچی شد. این کار را در نیویورک هم ادامه داد و پساز آن از سال 1857 تا 1864 و در سفری که با کشتیهای بخار به میسیسیپی داشت شروع به نوشتن مقالههای طنز برای مجلهها کرد. نام مارک تواین را هم از ناخدای یک کشتی گرفت. نوشتن کتاب را از سال 1875 آغاز کرد و «عصر طلایی» اولین کتابش بود؛ پساز آن و در سال 1876 «ماجراهای تام سایر» را منتشر کرد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. «شاهزاده و گدا» و «ماجراهای هاکلبری فین»، «یک یانکی اهل کنتیکت در دربار شاه آرتور»، «تراژدی ویلسون کله پوک»، «خاطرات شخصی ژان دارک» و «بیگانه مرموز» دیگر داستانهای تواین بود که منتشر شدند. او سال 1910 درگذشت.
ریدلی اسکات: کارگردان انگلیسی سال 1937 به دنیا آمد. ریدلی اسکات کارش را با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد و پس از کار در شبکه بیبیسی و کارگردانی سریال محبوب «ZZ car» در سال 1977 و با ساخت فیلم «دوئلیست ها» وارد سینما شد؛ فیلمی که در جشنواره فیلم کن مورد توجه قرار گرفت و جایزه هیأت داوران را هم بهدست آورد. پساز آن فیلمهای «بیگانه»، «بلید رانر»، «افسانه» و «باران سیاه» را ساخت و سال 1991 با «تلما و لوییز» بیشتر مورد توجه قرار گرفت و نامزد بهترین کارگردانی در اسکار شد؛ چند سالی کارگردانی را کنار گذاشت و از سال 1996 با ساخت چند فیلم اکشن و تجاری مانند «طوفان سفید» کارش را ادامه داد و بالاخره در سال 2000 فیلم «گلادیاتور» را کارگردانی کرد که همچنان بهترین اثر کارنامه اسکات است، فیلمی که در 12 رشته نامزد اسکار شد. «هانیبال» و «سقوط بلک هوک» فیلمهای بعدی اسکات بودند که فروش بسیار خوبی هم داشتند. «قلمرو بهشت»، «یک سال خوب»، «گانگستر امریکایی»، «یک مشت دروغ»، «رابین هود»، «مریخی»، «تمام پولهای جهان» و «آخرین دوئل» آخرین کارهای اسکات بودهاند.
شهلا معززی: نقاش ایرانی سال 1332 در چنین روزی به دنیا آمد. شهلا معززی با وجود علاقه زیاد به نقاشی در فرانسه رشته معماری را خواند و پس از آن در سال 1350 به ایران بازگشت و در همین رشته فعالیت کرد؛ از سال 1364 تصمیم گرفت دوباره علاقهاش را به نقاشی دنبال کند و به فرانسه بازگشت تا این هنر را یاد بگیرد. آثار معززی به دلیل اینکه از ادبیات ایران و جهان الهام میگیرد مشهور است و او در این سالها تلاش کرده با استفاده از نمادهای خاص و اسطورههای شاهنامه آثاری ایرانی خلق کند.
سالروز تولد مجدالدین کیوانی مترجم، پرویز شهبازی کارگردان، جاناتان سوییفت نویسنده گالیور، دیوید ممت کارگردان امریکایی، ترنس مالیک کارگردان امریکایی، بن استیلر بازیگر و کمدین امریکایی، گائل گارسیا برنال بازیگر مکزیکی، نادر گلچین خواننده، وارطان ساهاکیان مدرس موسیقی، فاطمه سرلک بازیگر و کارگردان، محمدرحیم اخوت داستاننویس، ابوالقاسم تقوایی شاعر، عنایت سمیعی شاعر و منتقد، لوئیز ویکتورین اکرمان شاعر فرانسوی، تئودور مومسن روزنامهنگار و پژوهشگر آلمانی، ویلیام آدولف بوگرو نقاش فرانسوی، لوسی ماد مونتگومری نویسنده کانادایی، راجر گلاور نوازنده گیتار انگلیسی هم امروز است.
درگذشت
ابوالفضل زرویی نصرآباد: شاعر و طنزپرداز ایرانی سال 1397 در چنین روزی درگذشت. ابوالفضل زرویی نصرآباد متولد 1348 بود و از جوانی نوشتن در نشریهها و مجلهها را آغاز کرد اما آنچه که باعث شهرت او شد نوشتن مطالب طنز با اسمهای مستعار «ملا نصرالدین»، «چغندرمیرزا»، «ننه قمر»، «میرزا یحیی» و «عبدل» در گل آقا، همشهری، جام جم و... بود. سال 1371 کیومرث صابری فومنی (گل آقا) گفت چشم امیدش در طنزنویسی به ابوالفضل زرویی نصرآباد است. او علاوه بر نوشتن در نشریهها، کتابهای «تذکره المقامات»، «افسانههای امروزی»، «وقایع نامه طنز ایران»، «بامعرفتهای عالم»، «رفوزه ها»، «حدیث قند»، «اصل مطلب» و «هزار سال طنز فارسی» را هم نوشت و منتشر کرد. زرویی نصرآباد بنیانگذار بسیاری از رویدادهای طنز مانند نخستین شب شعر طنز ایران، جشنواره طنز دانشجویان و جشنواره بینالمللی طنز ایران بود و جوایزی مانند سرو بلورین چند دوره جشنواره شعر فجر و جایزه دعبل را به دست آورد.
اسکار وایلد نویسنده ایرلندی، پل واکر بازیگر امریکایی و فرناندو پسوآ شاعر پرتغالی هم در چنین روزی درگذشتند.
یک نقاشی دیواری با موضوع قدردانی از کادر درمان و مدافعان سلامت در شیوع کرونا، در تهران و روی دیوار بیمارستان رسالت در زیر پل سیدخندان اجرا شده است. فرشته زمانی، طراح این اثر بوده و برای خلق آن از یکی از آثار آلبرشت دورر با عنوان «دستهای دعاگو» الهام گرفته و میگوید: «از مدتها پیش نوع قرارگیری این دستها در ذهنم مانده بود و با توجه به اینکه میخواستم طرحی که با موضوع مدافعان سلامت کار میکنم، منحصر به کشور ما نباشد و در همه فرهنگها قابلشناسایی و مشترک باشد، با الهام از طرح آلبرشت دورر این اثر را طراحی کردم. البته اثر دورر، یک کار چاپی و خطی است و فرم آن تفاوتهایی با کار من دارد. من بیشتر در زمینه بار معنایی دستها از این اثر الهام گرفتم. کار او چنان بار معنایی قوی دارد که بسیاری از هنرمندان از آن تأثیر گرفتهاند و در تاریخ هنر به یک نماد تبدیل شده است.»