تعرض در پارکینگ مرکز تجاری بزرگ غرب تهران
گروه حوادث/ پسر جوان که متهم است زن متأهلی را در پارکینگ یکی از مراکز تجاری بزرگ غرب تهران مورد تعرض قرار داده در دادگاه کیفری محاکمه شد.
بهگزارش خبرنگار «ایران»، صبح دیروز پسری 21 ساله در شعبه 12 دادگاه کیفری تهران تحت محاکمه قرار گرفت. وی که متهم به تجاوز است درباره این ماجرا گفت: من کارمند یکی از مراکز تجاری غرب تهران هستم. یک روز زن جوانی به آنجا آمد و گفت که میخواهد برای کار در یکی از رستورانهای این مجموعه با مدیریت صحبت کند. من راهنماییاش کردم اما حدود یک ساعت بعد دوباره او را دیدم در حالی که خیلی ناراحت بود و گریه میکرد گفت که او را نپذیرفتهاند بعد هم شروع به درد دل کرد و گفت که خیلی تنهاست و نیاز مالی شدیدی هم دارد. من دلم برایش سوخت و به او گفتم که مشکلاتش را درک میکنم بعد هم به او پیشنهاد دوستی دادم چون فکر میکردم شرایطمان مثل هم است.
متهم ادامه داد: بعد از مرگ پدرم خانواده ما از هم پاشید و من خانه را رها کردم و خیلی تنها شدم، با دیدن این زن فکر کردم میتواند همدم خوبی برایم باشد. بعد هم برای صحبت به یکی از اتاقکهای داخل پارکینگ رفتیم و من با رضایت خودش با او ارتباط برقرار کردم اما وقتی مأموران حراست مجموعه به آنجا آمدند او ناگهان شروع به داد و فریاد کرد و به آنها گفت من با تهدید چاقو او را به آنجا کشانده و به او تعرض کردهام. او به من گفته بود مجرد است و 28 سال دارد در حالی که بعداً متوجه شدم متأهل بوده و 42 ساله است. در حال حاضر هم با اینکه میتوانم با وثیقه آزاد شوم اما چون کسی را ندارم که پیگیر کارهایم باشد در زندان ماندهام. بعد از اظهارات متهم، زن جوان گفت: من برای کار به آن مرکز تجاری رفته بودم اما این پسر با تهدید چاقو مرا به داخل پارکینگ کشاند و تعرض کرد. من هم شروع به سرو صدا کردم تا اینکه مأموران حراست به کمک آمدند.
پس از پایان این جلسه قضات برای صدور حکم متهم وارد شور شدند.
اعضای باند فروش رشته های پزشکی دستگیر شدند
صندلی دانشگاه فقط 500 میلیون تومان
گروه حوادث- مرجان همایونی/ 9 مرد شیاد که با تشکیل یک باند جعل و کلاهبرداری صندلیهای پزشکی، داروسازی و دندانپزشکی دانشگاه آزاد را به مبلغ 500 میلیون تومان به متقاضیان میفروختند به دام افتادند.
به گزارش «ایران»، اوایل مهر امسال مسئولان حراست دانشگاه آزاد به یک دانشجوی رشته پزشکی مشکوک شده و با بررسی مدارک وی دریافتند جعلی است. بدین ترتیب تحقیقات آغاز شد و در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد وی با کمک افرادی که در مراکز مشاوره کنکور فعالیت دارند، یکی از صندلیهای پزشکی دانشگاه آزاد را به مبلغ 500 میلیون تومان خریده است. سردار علیرضا لطفی رئیس پلیس آگاهی پایتخت در رابطه با این خبر گفت: با پیگیری این پرونده مشخص شد اعضای یک باند 9 نفره که از افراد تحصیلکرده و شاغل در مراکز کنکور هستند صندلیهای دانشگاه را به دانشآموزانی که خواهان تحصیل در رشته پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی بودند به مبلغ 500 میلیون تومان میفروختند. تا کنون 40 خانواده دانشآموز شناسایی شدهاند که برای خرید صندلی دانشگاه به افراد این باند پول پرداخت کردهاند. در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که اعضای این باند در سال 98 اقدام به فروش کردهاند و در سالهای قبل موردی برای شکایت نداشتیم.
گفتوگو با متهم
مدرس کلاسهای کنکور است و در برنامههای تلویزیونی نیز دروس را برای کنکور آموزش میداد.
چگونه این کار را انجام میدادید؟
از طریق یک واسطه با فردی که مؤسسه خیریه داشت آشنا شدم او مدعی بود با یکی از سران دانشگاه آزاد همکاری دارد و میتواند با نامه نگاری صندلیهای دانشگاه آزاد را برای رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی برای ما بگیرد.
بابت این کار چقدر میگرفتید؟
بستگی داشت که دانشجو چقدر به ما پول بدهد. ما باید در ازای هر دانشجو 220 میلیون تومان به او پرداخت میکردیم و مابقی را خودمان برمی داشتیم. اگر از دانشجویی 250 میلیون تومان دریافت میکردم، 220 میلیون تومان را به او میدادم تا یک صندلی در دانشگاه آزاد به آنها بدهند. از کل رقمها 3 و نیم میلیارد به مشاورههای دیگر داده شده و یک و نیم میلیاردش را خودم برداشتم.
یک و نیم میلیارد تومان برای چه تعداد دانشآموز؟
حدوداً 27 یا 28 دانشآموز.
دانشآموزان را چطور شناسایی میکردی؟
من مشاور تحصیلی بودم و خانوادهها باتوجه به اعتمادی که به من و همکاران مشاور من داشتند رقمهایی بین 250 میلیون تا 500 میلیون تومان پرداخت میکردند.
خانوادهها پولدار بودند؟
فردی برای قبولی دو تا از بچههایش در کنکور یک میلیارد و 800 میلیون تومان هزینه کرده بود ولی به جایی نرسیده بود. بعد از اینکه نزد من آمد و دید که میتوانم با 600 میلیون تومان دو تا دانشآموز او را راهی دانشگاه کنم خیلی هم استقبال کرد.
یعنی بدون کنکور میتوانستند سر کلاس پزشکی؛ دارو یا دندان بنشینند؟
بدون کنکور نه. شرط این بود که حتماً درکنکور شرکت کرده باشند و قبولی هم گرفته باشند. حالا چه رتبهای مهم نبود، فقط باید در دانشگاه قبول شده باشند، مجاز به انتخاب رشته باشند.
فقط دانشگاه آزاد؟
قرار بود برای پردیس شهید بهشتی سراسری هم این کار را انجام دهند که موفق نشدند.
چه مدت است او را میشناسی؟
دو سالی که درگیر این کار هستم. او را هم میشناسم.
با پولها چه کردی؟
ماشین و خانه خریدم. قصد من کلاهبرداری نبود.برای اینکه این کار غیر قانونی نبود. فروش صندلیهای کنکور همیشه وجود داشته.
نمیدانستی که این کار جرم است؟
این افراد با مسئولان قبلی دانشگاهها ارتباط داشتند. البته بعد از تغییر مسئولان دانشگاه آزاد کار ما لو رفت اگر بعضی از این مسئولان نرفته بودند برای ایشان هیچ مشکلی پیش نمیآمد و قطعاً بچههای من الان سر کلاس دانشگاه بودند.
چطوری این ماجرا لو رفت؟
یکی از خانوادهها برگه انتخاب واحد را به دانشگاه داد و گفته بود که من این برگه جعلی را به او دادهام. البته برگه جعلی نبود اما بعد از آن ماجرا لو رفت و دانشگاه آزاد از من شکایت کرد. با این شکایت اتهام من جعل مدرک دانشگاه آزاد شد.
آیا دانشگاه متوجه نمی شد کسی سر کلاس است که اسم او در سیستم نیست؟
بچهها یک ماه و نیم با همان مدارک سر کلاسها رفته بودند و اسمشان در لیست استاد بوده اما اگر اسم در لیست استاد نبوده دانشجو برگه را نشان استاد میداد.
جعل مدارک به چه صورت بوده؟
نمی دانم. همه کارها را همان شخصی که مدیر مؤسسه خیریه بود انجام میداد. من فقط خانوادهها را شناسایی میکردم و پولها را از آنها بهصورت نقدی میگرفتم.
انتقامجویی انگیزه تیراندازی های مرگبار اسلام آباد
گروه حوادث/ عاملان تیراندازی به قهوه خانه افسریه در حالی از سوی پلیس دستگیر شدند که مدعی هستند برای انتقام خون دوستشان دست به چنین کاری زدهاند.به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، شامگاه پنجشنبه ۱۴ آذر ساکنان خیابان اسلام آباد در منطقه مشیریه، شاهد حادثه هولناکی بودند. دو مرد مسلح در حالی که صورت هایشان را با نقاب پوشانده بودند از خودروی پژویی پیاده شده و خیابان و قهوه خانه را به رگبار بستند. آنها 15 تیر شلیک کردند که در این ماجرا یک راننده اسنپ به قتل رسید. همچنین مرد جوانی داخل قهوه خانه و پسر 13 سالهای که در حال دوچرخه سواری بود مجروح شدند.با شروع تحقیقات مشخص شد هدف اصلی مردان مسلح فردی به نام سیروس بوده که پاتوقش در قهوه خانه بوده است اما وی آن شب به آنجا نرفته بود.با شناسایی هویت سیروس، بلافاصله کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت راهی خانه وی شده و تحقیقات از او صورت گرفت. سیروس در تحقیقات گفت: چند ماه قبل مرد جوانی در منطقه ورامین با شلیک گلوله به قتل رسید. او از افراد شرور منطقه بود و دوستان و اقوامش تصور میکردند که من در ماجرای قتل او مقصر هستم. به همین دلیل کینه به دل گرفته و در صدد فرصتی برای انتقامگیری بودند.با اطلاعاتی که مرد جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد هویت عاملان تیراندازی مرگبار شناسایی شد و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت موفق شدند سر دسته این باند و برادرش را در یکی از شهرهای شمالی دستگیر کنند. تحقیقات برای دستگیری سومین متهم این پرونده ادامه دارد.
گفتوگو با عامل تیراندازی
چرا آن شب به قهوه خانه رفتید؟
مدتی قبل یکی از دوستانمان به دست چند نفر کشته شد. پسری به نام سیروس که از دوستان قاتلان بود حدود بیست روز قبل در اینستاگرام استوری لایو گذاشته بود و به رفیقم که کشته شده بود فحاشی میکرد. به همین خاطر میخواستیم از او انتقام بگیریم.
ولی سیروس که شب حادثه در قهوه خانه نبود؟
اول نمیدانستیم آن شخصی که دنبالش بودیم آنجا نیست و اشتباهی شلیک کردیم ما به افراد بیگناه تیراندازی کردیم و یک نفر را هم به قتل رساندیم.
چرا به راننده اسنپ و به پسر 13 ساله شلیک کردید؟
آن شب مست بودم و چیزی متوجه نمیشدم. اما تا آنجایی که یادم میآید رانده اسنپ را زدیم برای اینکه فکر میکردیم میخواهد راه را بر ما سد کند.
ماجرای آن شب را تعریف میکنی؟
آن شب مست بودم چیزی که یادم است این بود که ساعت حدود 7 شب بود که از پاکدشت به طرف تهران آمدیم. برادرم راننده ماشین بود، خودرو را سر کوچه پارک کردیم و درحالی که برادرم داخل ماشین بود من و رفیقم، همان که فراری است از ماشین پیاده شدیم. من اسلحه داشتم و رفیق قمه داشت. رفیقم با شمشیر وارد قهوه خانه شد و با شمشیر به شیشهها زد و کسانی که در قهوه خانه بودند نیز به دفاع از خودشان شیشه قلیان و شیشه دلستر پرتاب کردند. من هم بیرون قهوه خانه تیراندازی میکردم.البته این را هم بگویم که شب قبل از این ماجرا سیروس به همراه دار و دستهاش به پاکدشت آمده بود و درگیر شدیم.
اختلاف سیروس و دوستانش با رفیقت چه بود؟
با رفیقم دشمنی داشتند. سیروس به او حسودی میکرد و میخواست خودنمایی کند چرا که دوستم آدم محبوبی بود.
از چه زمانی نقشه انتقامگیری را کشیدید؟
یک ساعت قبل از ماجرا بود. من و بهروز و برادرم و شاهین، سوار خودرو شدیم و از پاکدشت راهی مشیریه شدیم تا انتقام بگیریم.
اسلحه از کجا آوردید؟
برای یکی از اقواممان بود.
سابقه داری؟
سابقه دعوا ندارم، یک سابقه مصرف مشروبات الکلی دارم.
شغلت چیست؟
قصابم. من اهل دعوا نیستم، به تازگی نامزد کردهام و میخواستم زندگی آرامی داشته باشم.
گروه حوادث / 2 مرد سارق که در ملایر با چادر زنانه کابل برق میدزدیدند، دستگیر شدند.
بهدنبال وقوع یک فقره سرقت کابل برق در یکی از روستاهای همجوار شهر ملایر، مأموران کلانتری ۱۲ به محل رفته و به یک دستگاه موتورسیکلت که یک مرد و زن سوار آن بودند ظنین شدند. در حالی که مرد موتورسوار قصد فرار داشت مأموران به تعقیب وی پرداختند اما در همین هنگام قسمتی از چادر سرنشین موتورسیکلت داخل پرههای چرخ عقب موتور گیر کرد و موتورسیکلت سارقان به زمین خورد. در همین هنگام مأموران به آنها نزدیک شده و دریافتند فرد چادری مرد بوده است.
سرهنگ پاسدار محمد باقر سلگی فرمانده انتظامی شهرستان ملایر درباره این پرونده گفت: مأموران پس از بررسی اولیه متوجه شدند که سرنشین موتورسیکلت که چادری زنانه بر سرش داشت مرد است و هر 2 نفر اعتیاد به هروئین و تریاک دارند که از آنها یک کیسه حاوی سیم برق، قیچی ویژه بریدن سیم کابل و چراغ قوه کشف شد متهمان با تشکیل پرونده تحویل مرجع قضایی شدند.
قاتلی که دندان مصنوعیاش را در محل جا گذاشت
گروه حوادث/ مرد میانسال که در بلندترین شب سال دوست صمیمی اش را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده بود، صبح دیروز در شعبه یک دادگاه کیفری استان البرز محاکمه شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده چند روز پس از یلدای سال 96 و همزمان با کشف جسد مردی بهنام ناصر در خانهاش، آغاز شد. مأموران دایره قتل پس از بررسیهای اولیه دریافتند که مقتول دو سال پیش از همسرش جدا شده و به تنهایی زندگی میکرده است.کارآگاهان در بررسی صحنه جرم یک دست دندان مصنوعی پیدا کردند و همین سرنخ آنها را به محسن دوست صمیمی مقتول رساند و موجب بازداشت او شد.
مظنون پرونده پس از بازجویی اولیه به قتل اعتراف کرد و درباره جزئیات شب حادثه گفت: شب یلدا با ناصر به محلی رفتیم و مواد مخدر زیادی مصرف کردیم. پس از آن به خانه ناصر رفتیم. چند ساعتی باهم بودیم و پس از خوردن شام خوابیدیم. حدود ساعت چهار صبح بود که از خواب پریدم و بدون اینکه بدانم چه کاری قرار است انجام دهم به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم و به سراغ ناصر رفتم. در همین هنگام او به یکباره از خواب پرید و من هم ناخودآگاه چاقو را به سینه او زدم و بعد هم کیسه پلاستیکی روی سرش کشیدم و خفهاش کردم. دو ساعت بالای سرش قدم زدم و بعد هم با پای برهنه از خانه خارج شدم و به سرکارم رفتم. 2 – 3 ساعت بعد تازه فهمیدم که دندان مصنوعیام را در منزل ناصر جا گذاشتهام.پس از اعترافهای صریح متهم پرونده او صبح دیروز برای دومین بار در شعبه یک دادگاه کیفری استان البرز محاکمه شد.در ابتدای جلسه دادگاه فرزندان مقتول و مادرش در جایگاه ایستادند و عنوان کردند که ما در جلسه قبلی خواهان دیه بودیم اما حالا که متوجه شدهایم متهم توانایی پرداخت دیه را ندارد خواستار قصاصاش هستیم.در ادامه همسر سابق مقتول هم در جایگاه قرار گرفت و مدعی شد: با مادر شوهرم رابطه خوبی دارم حتی بعد از جدایی از همسرم با او زندگی میکنم. شوهر سابقم از وقتی غرق اعتیاد شد دیگر نتوانست زندگی را اداره کند و مدام به خاطر اعتیادش من و فرزندانم را آزار میداد و در نهایت هم از سوی دوستان نابابش به قتل رسید. در ادامه جلسه دادگاه متهم در دفاع از خود گفت: من هیچ انگیزهای برای کشتن ناصر نداشتم به خاطر مصرف مواد مخدر حالت عادی نداشتم و توهم باعث شده بود تا ندانم که آن شب چه کاری انجام میدهم. من جنایتی که مرتکب شدهام را قبول دارم اما توانایی مالی برای پرداخت دیه ندارم و خودم را مستحق مرگ میدانم.در پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
رسیدگی ویژه به مرگ مشکوک دانشجویان اهواز
گروه حوادث/ روابط عمومی وزارت بهداشت از اعلام نتیجه بررسی علت مرگ مرموز 4 دانشجوی دانشگاه جندی شاپور و چمران اهواز تا پایان هفته خبر داد.
بهگزارش خبرنگار «ایران»، اجساد 4 دانشجوی دختر و پسر دانشگاههای اهواز که در کمتر از یک ماه بهطرز مرموزی جان باختهاند در حالی به پزشکی قانونی منتقل شد که هنوز مسئولان از علت اصلی مرگ آنها خبر ندادهاند. برخی خبرها از وقوع خودکشی حکایت دارد و برخی از قتل سخن میگویند. براساس آخرین گزارشها اجساد دو پسر دانشجو شامگاه 9 و 12 آذر کشف شد. رضا شاهمرادی دانشجویی بود که جسدش در خیابان و کنار خوابگاه پسران در مجتمع خوابگاهی علم الهدی پیدا شد. این پسر نوزدهساله در رشته کامپیوتر تحصیل میکرد و جسد حلق آویز شده او درحالیکه در حیاط خوابگاه خودش را به درخت حلق آویز کرده بود، پیدا شد. اما جنازه دانشجوی پسر دیگر در ساختمانی نیمه کاره در فاصله یک تا دو کیلومتری از خوابگاه پیدا شد. علت مرگ سقوط از ارتفاع و شکستگی جمجمه بوده، اما هنوز مشخص نشده که خودکشی کرده یا قتل انجام شده است. در حالی که تحقیقات درباره یافتن علت مرگ این دو پسر ادامه داشت اوایل هفته جاری خبر مرگ یک دختر دانشجوی رشته پزشکی نیز منتشر شد. علت مرگ این دختر جوان در حال بررسی بود که صبح روز بعد یکی دیگر از دانشجویان پسر رشته داروسازی ورودی ۹۵ نیز در کلاس درس بیهوش پیدا شد اما پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد.
وقوع این حوادث آن هم تنها در فاصله کمتر از یک ماه مسئولان دانشگاه علوم پزشکی را بر آن داشت تا کمیته بحران تشکیل داده و برای تعیین علت دقیق مرگ این دانشجویان وارد عمل شوند. این در حالی است که پلیس خوزستان و بخصوص اهواز از هرگونه اطلاعرسانی درباره این پروندهها خودداری کرده و میگوید هیچ گزارشی درباره این مرگها به پلیس نرسیده است. از سوی دیگر مسئولان دانشگاه میگویند تحقیقات میدانی از دانشجویان دانشگاه نشان میدهد. احتمال خودکشی آنها بسیار بالا اعلام شده است. بابک محمدیان، مدیر امور دانشجویی دانشگاه چمران به ایلنا گفت: جسد دانشجویان به پزشکی قانونی انتقال یافته و قرار است علت مرگ بزودی اعلام شود.
وی افزود: جسد دانشجوی متولد 70 رشته زیست شناسی این دانشگاه که ساعت 4 صبح سهشنبه ۱۲ آذر در پشت خوابگاه علم الهدی به شکل حلق آویز پیدا شد برای کالبد شکافی به پزشکی قانونی منتقل و با انجام آزمایشات لازم جسد به خانواده وی تحویل داده شد. پیش از این نیز در داخل خوابگاه دانشگاه چمران یکی از دانشجویان با بریدن رگ قصد خودکشی داشت که با حضور بموقع مسئولان و رسیدگیهای لازم این جوان نجات یافت. البته آنطور که تحقیقات نشان داد این چندمین مورد اقدام به خودکشی او بوده است.
محمدیان ادامه داد: یکی از مشکلات عمدهای که در فضاهای فعلی دانشگاهها و در بین دانشجویان وجود دارد نداشتن اشتیاق ، امید به آینده و شور و نشاط است. به طور مثال دانشجوی دکترا به ما میگوید بعد از فارغالتحصیل شدن هیچ امیدی برای یافتن شغل ندارم و دلخوشیام همین دوران دانشجویی است. این ناامیدی به زندگی و نداشتن شور و نشاط مختص دانشگاه شهید چمران اهواز نیست بلکه بسیاری از جوانان ما امید به زندگیشان را از دست دادهاند و باید تصمیم اساسی در زمینه اشتغال و زمان اوقات فراغت آنها گرفته شود.
تأکید وزارت بهداشت بر موضوع سلامت روان دانشجویان و جوانان
کیانوش جهانپور، مدیر روابط عمومی وزارت بهداشت نیز در پی وقوع این حوادث گفته وزارت بهداشت قطعاً پیگیر این موضوع است. چون از ماهها پیش وزیر بهداشت درباره بهداشت روان دانشجویان و جوانان هشدار داده بودند و در این زمینه تأکید ویژهای دارند و دستور شفاهی برای پیگیری این موضوع دادهاند. ما درحال بررسی این موضوع هستیم شاید بررسی این پروندهها مأموریت وزارت بهداشت نباشد اما از جهت اینکه این دانشجویان، دانشجوی دانشگاه تابع وزارتخانه بهداشت بودهاند و این موضوع بر نظام سلامت کشوراثرگذار است، حتماً بررسی خواهد شد و تا پایان هفته اگر اطلاعات محرمانهای درباره این دانشجویان نباشد، قطعاً اطلاعرسانی و وجه عمومی آن به اطلاع مردم خواهد رسید.
درخواست مرد نابینا برای قصاص چشم
گروه حوادث: مرد مکانیک که متهم است در پارک خزانه تهران به روی یک پسر جوان اسید ریخته و باعث کوری او شده است صبح دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.به گزارش خبرنگار «ایران»، رسیدگی به این پرونده از شهریور سال 95 همزمان با وقوع یک درگیری منجر به اسیدپاشی در پارک خزانه در دستور کار پلیس قرار گرفت. مرد جوان که از ناحیه صورت، دستها و شکم بشدت سوخته بود به بیمارستان منتقل شد. وی پس از درمان اولیه به مأموران گفت: همراه دوستم میثم در پارک نشسته بودیم که یکی از بچه محل هایمان بهنام سعید که از قبل با وی اختلاف داشتم با قمه به طرف ما حمله کرد و روی من اسید ریخت.بدین ترتیب سعید دستگیر شد و پس از صدور کیفرخواست صبح دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری محاکمه شد. در آغاز جلسه بهرام - شاکی - با درخواست قصاص - برای متهم گفت: در این حادثه من بینایی یکی از چشم هایم را از دست دادهام و از دادگاه میخواهم که متهم را به قصاص چشم محکوم کنند. در ادامه سعید پشت میز محاکمه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: من در یک گاراژ در خزانه مکانیکی دارم اما بهرام از اوباش محل بود که برای خواهرم مزاحمت ایجاد میکرد یک شب او و دوستانش به خانه ما حمله کردند و با عربده کشی و شکستن شیشههای خانه ما باعث ترس و وحشت در محل شدند. بعد از این اتفاق من از او شکایت کردم و دادگاه وی را به حبس و شلاق محکوم کرد. او حتی فیلم و عکسهای درگیری آن شب را در اینستاگرامش منتشر کرده بود. اما وقتی محکوم شد مرا تهدید کرد که اگر رضایت ندهم تلافی کرده و از من انتقام میگیرد با این حال من رضایت ندادم تا اینکه او از زندان آزاد شد و شب حادثه این بهرام و دوستش بودند که به گاراژ حمله کردند و قمه و شمشیر هم داشتند. اما من اسیدپاشی نکردم و شاید در آن درگیری فرد دیگری اسیدپاشی کرده باشد.
در ادامه محاکمه وکیل متهم نیز به دفاع از او پرداخت و گفت: اگر موکل من روی بهرام اسید میریخت باید دستان خودش هم میسوخت اما در این حادثه موکل من خودش از ناحیه کتف و شانه دچار سوختگی شده و این یعنی شخص دیگری از پشت سر سعید اسید را روی صورت و بدن بهرام ریخته است و موکل من بیگناه است. ضمن اینکه در این ماجرا خودروی موکل مرا نیز آتش زدهاند. و از آنجا که بهرام بارها موکل مرا تهدید به انتقامجویی کرده بود احتمال میرود آتش زدن خودرو نیز کار او یا دوستش بوده باشد. من معتقدم این پرونده فقط یک پاپوش است که برای سعید درست کردهاند.
بدین ترتیب در پایان جلسه قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.