تشریح آخرین وضعیت روستاییان زلزلهزده آذربایجان شرقی در گفتوگو با «ایران»
کانکس که جای خانه را نمی گیرد
تبریز- وحید خوش زرع
خبرنگار
نگرانیهای زلزلهزدگان شهرستانهای میانه و سراب در زمستان بیشتر شده؛ کانکس هرچند دیوار و پنجره و سقف دارد، اما بدیهی است که خانه را نمیگیرد، بویژه در سرمای استخوان سوز منطقه «ترک».پس از وقوع زلزله ۵.۹ ریشتری17 آبان امسال در «ترک» آذربایجان شرقی (نزدیکی سراب و میانه)، مردم منطقه با مشکلات زیادی مواجه شدهاند.
غضنفر واحدی، یکی از روستاییان منطقه زلزلهزده سراب با اشاره به اینکه وامهای بنیاد مسکن برای ساخت خانه کافی نیست، میگوید: درست است که کارهای زیادی برای اسکان موقت و بازگشت زندگی به روستاهای زلزلهزده انجام شده، اما بیپولی باعث شده نتوانیم خانههای خود را تکمیل کنیم. با وجود اینکه وسایل گرمایشی در کانکس داریم، اما به علت سرما و برف شدید منطقه، کانکسها همچنان سرد هستند و امان ما را بریده است.
حسین زنوزی، ساکن روستای زلزلهزده «ورنکش» که از طریق کوه «بز قوش» با دو شهرستان میانه و سراب هم مرز است نیز میگوید: درست است که مسئولان در حال رسیدگی به مشکلات ما هستند، اما با توجه به سرمای هوا سرعت عمل کم است. روزی که هوا سرد است و نیاز به مسئولان برای رسیدگی به اموری چون کمبود سوخت و مایحتاج داریم، آنان کمتر مشاهده میشوند.
حسین عباسی، 65 ساله نیز که در یکی از کانکسهای سفید در گوشهای از خیابان این روستا اسکان داده شده، از دغدغههای ساکنان «ورنکش» میگوید: «مردم به خاطر سردسیر بودن منطقه و شروع سرما از اسکان موقت گلایه دارند و باید شرایط اسکان دائم هرچه زودتر برای آنان فراهم شود. همچنین مسئولان تلاش کنند تا قبل از پایان سال، بازسازی خانههای ویران شده به اتمام برسد.»
اما شرایط در روستای «تیرشاب» در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان سراب متفاوت است، چرا که در این روستا تلاش بر این است که زلزلهزدگان هر چه سریعتر در اتاقکهای 12 متری پیش ساخته اسکان موقت که در حال ساخت برای 20 خانوار زلزلهزده است، ساکن شوند.
تختی امینی، مدیر مدرسه روستای «تیرشاب» که زلزلهزدگان تا آماده شدن اتاقکهایشان در 4 کلاس آن ساکن هستند، میگوید: تاکنون بیش از 10 اتاقک ساخته شده و بقیه نیز بزودی به اتمام میرسد. همچنین برای زلزلهزدگان 5 یا 6 چشمه سرویس بهداشتی نیز ساخته شده است. برای این اتاقکها که برای اسکان موقت زلزلهزدگان در فصل سرما در نظر گرفته شده، آب، برق و گاز کشیده شده و بهدلیل سرمای زیاد منطقه تا خشک شدن گچ دیوارها و اتمام این اتاقکها، زلزلهزدگان در مدرسه اقامت میکنند. در حال حاضر به زلزلهزدگان این روستا دفترچه ارزاق داده شده و روزانه این افراد با مراجعه به دفتر مدرسه از سبدهای حمایتی بهرهمند میشوند.
حافظ باباپور، مدیرکل بنیاد مسکن آذربایجان شرقی نیز اعلام میکند که ساکنان روستاهای زلزلهزده معتقدند که نباید برخی مشکلات به فراموشی سپرده شود و وامهای داده شده جوابگوی ساخت و ساز نیست.
وی تأکید میکند که هیچ خانوار زلزلهزدهای در شهرستانهای میانه و سراب در چادر زندگی نمیکنند و همه اسکان موقت یافتهاند. آواربرداری 2 هزار و 200 واحد از واحدهای آسیب دیده هم انجام شده که اجرای بقیه واحدها مستلزم شرایط آب و هوایی است. بعد از وقوع زمین لرزه، ارزیابی اولیه کارشناسان 3 هزار واحد مسکونی احداثی، یکهزار و 500 واحد مسکونی تعمیری و 2 هزار واحد دامی برای ساخت بود که در اولین اقدام بنیاد مسکن اسکان موقت خانوارهای زلزله زده را مد نظر قرار داد. در این راستا 300 خانوار در اتاقکها و کانکسهای تحویلی مستقر شدند و 2 هزار و 700 خانوار نیز با تهیه اجاره بها توانستند بهصورت موقت اسکان یابند.
مدیرکل بنیاد مسکن آذربایجان شرقی میگوید: خوشبختانه با تلاش و پیگیریهای مدیریت ارشد استان توانستیم در این مدت کم کار ساخت واحدها را نیز آغاز کنیم. کارهای نرمافزاری و برنامههای اداری طی شده و همکاری خوبی که سامانه بانکی استان با ما داشت و نمایندگان آنها در مناطق زلزله زده حضور پیدا کردند باعث شد سرعت کار در این مرحله بیشتر شود. باباپور تأکید میکند: کار ساخت با تلاش اهالی و نظارت بنیاد مسکن و عقد قرارداد با شرکتهای پیمانکار درحال اجراست. براساس برنامهریزیهای صورت گرفته بنیاد مسکن برای هر واحد احداثی 160 کیسه سیمان رایگان میدهد، ضمن اینکه تلاش کردهایم تا فولاد مورد نیاز ساخت واحدها را نیز با 10 درصد زیر قیمت بازار تهیه کنیم.
محمد باقر هنربر، مدیرکل مدیریت بحران استانداری آذربایجان شرقی هم با اشاره به اینکه تجمیعی بودن اسکان موقت دامها نارضایتی تعدادی از روستاییان را بهدنبال داشته که بر همین اساس تأکید کردیم تا بنیاد مسکن اسکان دائم دامها و ارائه تسهیلات به متقاضیان را هر چه سریعتر تأمین کند، میگوید: فریمهای مخصوص اسکان دام آماده بوده و اطلاعرسانیهای لازم انجام شده و شرایط برای تحویل فریمها فراهم است. هنربر در تشریح آخرین وضعیت زلزلهزدگان آذربایجان شرقی میافزاید: حدود ۲۰ واحد کانکس مجهز به حمام و سرویس بهداشتی به روستاهای زلزلهزده شهرستانهای میانه و سراب ارسال شده و ۱۵ واحد نیز با هماهنگی امام جمعه میانه ارسال شده بود که مقرر شده تا ۲۰ واحد هم تا پایان هفته توسط مس سونگون به این روستاها ارسال شود.
هنربر بیان میدارد: مقرر شده بود تا اسکانهای دائمی در بهمن ماه افتتاح شود، اما تأکید شد، افتتاح پس از اتمام اولین اسکان دائم انجام شده و زلزلهزدگان به محض آماده شدن مسکنهایشان در منازل شان مستقر و لوازم معیشتی برای آنان تأمین شود.
محمدرضا مشایخی، فرماندارمیانه نیز میگوید: از بنیاد مسکن خواسته شده تا کارشناسان این اداره ضمن انجام اموری چون ارزیابی، تشکیل پرونده و معرفی به بانکها، در اقناع مراجعان در ستادهای مستقر در مناطق زلزلهزده اهتمام ویژه به خرج دهند.
علیرضا کریمی، معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان منطقه آزاد ارس هم با بیان اینکه برخی خانوارها در مناطق زلزلهزده با وجود تسهیلات اعطایی دولت، توانایی تکمیل واحدهای خود را ندارند، از کمک این سازمان در این زمینه خبر داد.
از طبیعت گردی زمستانی تا آسودن زیر کرسی و قصه خوانی یلدایی در اقامتگاه های سنتی
گردشگری چهار فصل در خراسان شمالی
پریسا عظیمی
خبرنگار
مسئولان گردشگری در خراسان شمالی میگویند از وقتی اقامتگاههای سنتی در روستاهایی که قابلیت جذب گردشگر دارند راهاندازی شده، گردشگری در این استان هم چهار فصل شده است. زندگی در روستا در هر فصلی حال و هوای خودش را دارد. چه کسی است که در زمستان از تماشای برفهای نشسته بر کوهها و بام خانهها و گذر از کناره رودها و چشمههای یخزده و آسودن زیر کرسی و قصه خوانیهای یلدایی و خوردن انواع آشها و غذاهای سنتی لذت نبرد؟ بهار و تابستان که جای خود دارد، فصل شکفتن طبیعت است و زندگی و نشاط در باغها و کوچه باغها.
مسئولان استانی خراسان شمالی حالا با افتخار میگویند اغلب روستاهای این استان برای ساخت اقامتگاههای بومگردی مورد توجه سرمایهگذاران قرار گرفته و از طرفی بهدلیل دارا بودن آداب و سنن گوناگون، تنوع غذا و لباسهای محلی گردشگران زیادی را جذب کرده است. روستای «مردکانلو» در 30 کیلومتری شهرستان فاروج و روستای نمونه گردشگری «رویین» از توابع شهرستان اسفراین از روستاهای خراسان شمالی هستند که در راهاندازی اقامتگاههای سنتی و جذب گردشگران از سایر روستاهای این استان موفقتر بودهاند.
خانههای روستای مردکانلو با بافت سنتی و مصالح بومی منطقه بهصورت پلکانی ساخته شده و مقصد مناسبی برای گردشگرانی است که قصد سفر دارند. از جاذبههای گردشگری نزدیک به این اقامتگاه میتوان به چشمهها و طبیعت سرسبز روستا، قلعه قدیمی، کوه لاکپشت، غار آپارتمان نما، دره گردو چغرود و آسیاب آبی اشاره کرد. دیگر اقامتگاههای بومگردی این استان تقریباً به همین شکل هستند، برخی با تغییرات جزئی در ساخت بنا و برخی دیگر در نوع بافت روستا متفاوتند. تعدادی از این اقامتگاهها برای جذب میهمان و گردشگر بیشتر، شرایط و برنامههای ویژهای دارند که به گفته دست اندرکارانشان آنها را از دیگر اقامتگاههای بومگردی استان متمایز کرده است.
علیرضا حیدری؛ مسئول یکی از این اقامتگاههای بومگردی در روستای «مردکانلو» است. به گفته او اتاقهای اقامتگاهش معمولاً برای 2 تا 3 ماه جلوتر رزرو میشود. او از جمله دلایل این استقبال را داشتن برنامههای ویژه به مناسبتهای مختلف یا آتش بازی بیان میکند و میگوید: مثلاً برای شب یلدا با دعوت از ریش سفیدان روستا برای میهمانانمان برنامههایی ازجمله قصه گویی و تعریف آداب و سنن قدیمی روستا ویژه این شب بلند را از زبان آنان داشتیم که خیلی هم مورد استقبال میهمانان قرار گرفت.
بهگفته حیدری، خراسان شمالی جمعیت این منطقه ترکیبی از نژادهای فارس، کرمانج، ترک، ترکمن و تات است به همین خاطر غذاهای محلی این استان از تنوع زیادی برخوردار است. غذاهای محلی درخراسان شمالی با آداب و رسوم خاص خود تهیه شده و با توجه به سبزیهای محلی که در هر فصل از سال میروید، غذاها خوش طعم میشود؛ بهطوری که بوی غذاها تا چند خانه آن طرفتر هم میپیچد. آش و انواع آن یکی از اصلیترین غذاهای محلی خراسان شمالی به حساب میآید که بخصوص در فصل سرما طرفداران بسیاری دارد. مواد تشکیل دهنده غذاهای سنتی از مواد طبیعی است، به همین خاطر غذاها سرشار از انرژی و مقوی است.
آش یارمه، نان محلی قطاب، شله ماش بجنوردی، قروتو بجنورد یا آب کشک، زیره تو (کاچی بجنوردی)، آش قلیه، اُجِزیا اشکنه، آش جوشواره، دنی یا آش دندونی و دیمه دَنی که به آش امام معروف است و در روز عاشورا پخته میشود و قابلی (نوعی پلو بجنوردی) از جمله غذاهای محلی این استان هستند که حیدری میگوید: اغلب این غذاها در اقامتگاههای بومگردی استان پخته و سرو میشوند.
وی میافزاید: ارائه برنامه موسیقی سنتی مربوط به هر روستایی که اقامتگاه درآن برپاست از دیگر برنامههایمان است. مثلاً در روستای کرمانج که اقامتگاه بومگردی داریم میهمانان با موسیقی سنتی کرمانجی یا غذاهای محلی روستای کرمانج آشنا میشوند.
«ساسان ابراهیمی»، کارشناس اکوتوریسم و بومگردی اداره کل میراث فرهنگی خراسان شمالی هم در گفتوگو با «ایران» با اشاره به مزایای این اقامتگاهها، میگوید: این خانهها مملو ازخدماتی چون آشنایی با فرهنگ بومی، زندگی توأم با آداب، سنن و داستانهای محلی و غذاهای لذیذ با مواد بومی است که معمولاً همراه با شنیدن موسیقی محلی عرضه میشود و در عین حال هزینه اقامت در آنها ارزانتر از واحدهای اقامتی رسمی در شهرهاست.
به گفته وی، در روستاهایی که این نوع اقامتگاهها است، آداب و رسوم و سنن، صنایع دستی و محصولات باغی و کشاورزی همان روستا به گردشگران شناسانده میشود. همچنین میهمانان میتوانند طعم غذاهای محلی روستا را نیز تجربه کنند. تاکنون 32 اقامتگاه بومگردی در بیش از 20 روستای 8 شهرستان استان بنا شده و مورد استقبال به لحاظ جذب گردشگر و سرمایهگذار شده است؛ در واقع به نوعی با افزایش صدور مجوز در این زمینه مواجه بودیم وهستیم.
این کارشناس اکوتوریسم و بومگردی اداره کل میراث فرهنگی خراسان شمالی درباره روستاهایی که با این هدف انتخاب میشوند، میگوید: روستای مورد نظر باید به لحاظ گردشگری، طبیعت بکر مانند چشمه سار و آبشار داشته باشد، راه دسترسی به روستا مناسب و بافت روستایی هم حفظ شده باشد و فرهنگ و سننش خاص باشد.
وی با بیان اینکه اقامتگاهها به دو صورت راهاندازی میشود، ادامه میدهد: برخی از خانهها شخصی است که مالک درخواست تبدیل خانهاش به اقامتگاه بومگردی را میدهد که با نظارت کارشناسهای ما در صورت امکان، بازسازی و تبدیل به بومگردی میشود. تعدادی دیگرهم هستند که مالک از صفر شروع به ساخت میکند. در این مورد اگر مالک یا سرمایهگذار با مشورت ما اقدام به این کار کند از وی حمایت خواهیم کرد. زیرا گاهی مواقع یک روستا قابلیت گردشگرپذیری ندارد، اما مالک اصرار به این کار دارد، ما نیز مانعش نمیشویم، اما در قبال آن تسهیلاتی هم نمیگیرد.
ابراهیمی درباره نحوه ارائه تسهیلات به متقاضیان این اقامتگاهها، تصریح میکند: تسهیلاتی که به مالکان میدهیم در دو حالت است؛ بخشی برای تبدیل است که در قالب تکمیل، تجهیز و توسعه است. در این زمینه براساس نیازبه بازسازی خانه، وام میدهیم. بخشی هم که برای ساخت است به این شکل است که سرمایهگذار باید ابتدا آورده داشته باشد و ماهم به او در صورتی که در روستاهای مورد نظر ما اقدام به ساخت اقامتگاه کند وام میدهیم. اما اگر در روستایی که از نظر ما جنبه گردشگری نداشته باشد متقاضی اصرار به ساخت کند، مانعشان نمیشویم اما تسهیلاتی هم نمیدهیم.
کارشناس اکوتوریسم وبومگردی اداره کل میراث فرهنگی خراسان شمالی تأثیر این اقامتگاهها بر رونق گردشگری بخصوص گردشگری روستایی را چشمگیر میداند و ادامه میدهد: حتی از استانهای همجوار هم برای اقامت در این بومگردیها پذیرش داریم. بیشتر استانهایی که جنگل و طبیعت سرسبز دارند برای تفریح و گردشگری به روستاهای ما میآیند و در این اقامتگاهها چند روزی میهمان میشوند. برای جذب میهمان بیشتر، مدیران و کارکنان اقامتگاهها را آموزش میدهیم. حتی برای مردم روستا سعی میکنیم این فرهنگ را جا بیندازیم که با خوشرویی از میهمانها استقبال کنند و با فروش محصولات لبنی، باغی و صنایع دستی درآمدزایی هم داشته باشند.
وی هزینه این اقامتگاهها را درمقایسه با قیمت هتلها قابل تأمل بیان میکند و میگوید: قیمتهای اقامتگاهها زیر نظر کمیسیون نرخگذاری انجمن حرفهای اقامتگاههای بومگردی تعیین میشود. در مجموع هزینه کردن در این اقامتگاهها هم کمتر است و هم مقرون به صرفه است.
وی خراسان شمالی را ازجمله استانهای معروفی میداند که به لحاظ بهره بردن از فرهنگ و تاریخ غنی وآداب و رسوم متنوع از اقوام مختلف، طبیعت بکر و روستاهای نمونه گردشگری مورد استقبال گردشگران داخلی و خارجی قرار گرفته است. به اعتقاد این کارشناس اکوتوریسم و بومگردی یکی از نقاط دیدنی این استان «روزبازارهای» آن است که در بعضی از شهرها برپا میشود. به گفته ابراهیمی در شهر بجنورد روزهای چهارشنبه، بازاری بهنام همین روز برپا میشود که در آن اقوام مختلف فارس، بلوچ، کرد؛ ترکمن و تات به فروش محصولات باغی و لبنی و صنایع دستی مناطق خود مشغولند و در واقع به نوعی برابری اقوام به چشم میآید.
آینه خانه مفخم موزه اسناد و نسخه خطی، خانه تاریخی جاجرمیها، مجموعه سبزه میدان، شهر تاریخی بلقیس، قلعه صعلوک، غارهای دستکند هنانه، چارتاقی تیموری، رباط قلّی، حمام تاریخی جاجرم (موزه گرمابه و تاریخ شهر جاجرم)، قلعه جلالالدین اثر تاریخی سده ششم، آتشکده اسپاخو، بش قارداش وروستاهای توریستی اسفیدان، گریوان، رویین ومنطقه حفاظت شده و نمونه گردشگری گلیل از جمله نقاط دیدنی و جاذبه گردشگری این استان است.
ماجرای کوهی که آب شد
کاهش وزن با نسخه بومی در گیلان
هادی انواری
خبرنگار
سال 1384 است، به زحمت خودش را تکان میدهد تا از پنجره بیرون را تماشا کند. مثل همیشه باران میبارد! مثل همیشه مادرش را صدا میزند تا صبحانهاش را بیاورند، باز هم مثل همیشه روی تشکی که حالا دیگر مثل یک تخته چوب شده خودش را حرکت میدهد تا بتواند صبحانه بخورد. خوردن برایش لذت بخش است، اما مکافات رسیدن به توالت مثل کابوس است!
درباره حدود 200 کیلوگرم صحبت میکنیم؛ اسمش رضاست. یک نوجوان در روستایی بین رشت و انزلی. خبرنگاری از وجودش با خبر میشود، یک سوژه خوب برای رسانههاست. ترینها همیشه پر طرفدار هستند، به سراغش میآیند و از چاقترین نوجوان جهان پردهبرداری میکنند. یک خبر، تعداد زیادی بازدید و تمام! باز هم فردا صبح رضا باید بیدار شود، از پنجره باران ببیند و مادرش را صدا بزند. همین روزها بود که افشین پورمحمد، همشهری رضا خبر را میبیند. او مربی بدنسازی است، کمی آن طرفتر از رضا، اما از رضا خبر نداشت.
وانت نداشتیم!
از اینجا به بعد را افشین پورمحمد که «آقا افشین» صدایش میزنند تعریف میکند: «رفتم سراغش و پیدایش کردم، دیدم یک نوجوان است که نمیتواند حرکت کند، با مادرش صحبت کردم، گفتم رضا را به باشگاه بیاورید که وزنش را کم کنیم. اما نمیشد، وسیله نداشتیم.» رضا آنقدر بزرگ بود که حداقل یک وانت پیکان برای جابهجاییاش لازم بود. سال 84 بود و رضا نمی توانست به باشگاه بیاید.
شش سال همینطور میگذرد، شش سال هر روز تکراری: بیدار شدن، پنجره بارانی؛ البته بعضی وقتها هم آفتابی، اما چه فرق دارد؟ برای کسی که نمیتواند از خانه بیرون برود؟
باشگاه افشین در خشکبیجار نزدیک کته سر بود، سال 90 که شد، یک شب چند نفر از بچه محلهای رضا که شاگردان افشین بودند، به زحمت رضا را تا باشگاه حمل میکنند. افشین میگوید: «یک شب دیدم رضا را آوردند، سنگینتر شده بود، روی باسکول که رفت 217 کیلو بود. تصمیم گرفته بود وزنش را پایین بیاورد، من هم دیگرخودم وسیله داشتم و نیاز به کرایه وانت نبود. گفتم وزنت را پایین می آورم.»
10، 20 و حالا 120
افشین حدود 30 سال مربی بدنسازی بوده، خودش میگوید: «کاهش وزن برای من همیشه یک امر متفاوت بود. دوست داشتم درباره این موضوع مطالعه کنم. هرچند در منطقه محرومی زندگی میکنیم، از همان 30-20 سال قبل شروع کرده بودم برای کاهش وزنهای 10 یا 20 کیلو، اما رضا فرق داشت.» بله؛ رضا طبیعتاً فرق داشت، از کودکی به بیماری هورمونی دچار بود. رضا میگوید بهخاطر وضعیت جسمی نتوانسته به مدرسه برود، هنوز هم بی سواد است، میگوید بیکار است و همین حالا هم دوست ندارد باسواد شود. آقا افشین درباره رضا میگوید: «کار با رضا سخت بود، وقتی یک نفر باسواد است، مطالعهای دارد، راحتتر میشود با او کنار آمد. برای رضا اول از پیاده روی شروع کردم. ماههای اول فقط در باشگاه آرام آرام راه رفت؛ چون قبلاً راه نمی رفت.» رضا برای افشین فقط یک شاگرد نبود، به قول خودش «رضا یک کوه بود که باید خرد میشد.» افشین اعتقاد دارد: «آدمهایی که خیلی چاق هستند اول مسأله روحی دارند. بهخاطر افسردگی ناشی از چاقی به خوردن روی میآورند، پس باید مربی با آنها صحبت کند. هر روز با رضا چند ساعت حرف میزدم.»
مربی از نسل قدیم
اینجا در خشکبیجار خبری از باشگاههای چندطبقه تهران نیست. نه رینگ پیاده روی هست، نه استخر و جکوزی در طبقه منفی یک، نه دستگاههای عجیب و غریب! افشین میگوید: «هیچکس با تردمیل لاغر نشده، اینها تبلیغات تجاری است، یک نفر پیدا نمیکنید که با دستگاه لاغر شده باشد.» پورمحمد میگوید: حدود 10 ماه هر روز رضا را به باشگاه میآورد برای تمرینات بههمراه یک رژیم غذایی. درباره رژیم غذاییاش میگوید: «من اعتقاد دارم تمامی چیزهایی که برای انسان نیاز است، خداوند در طبیعت گنجانده، ما اینجا- گیلان- غذاهای طبیعی و بومی داریم. مثل ترشتره، خورشت باقالی و... با همینها میتوان وزن را کم یا زیاد کرد، آن هم بدون مصرف دارو.»
در مورد کار او، رضا بهتر میگوید: «بعضی وقتها شب به خانهمان زنگ می زد و احوالم را میپرسید که یک وقت خارج از رژیم غذایی چیزی نخورم.» این سبک پیگیری این روزها طرفدار ندارد، لااقل در پایتخت! خیلی از مربیها اگر کاری هم بکنند، قطعاً قبلاً فاکتورش را میفرستند.
کمپ لاغری ابتکاری
بعد از 10 ماه افشین دیگر رضا را به باشگاه می آورد و کار شبانه روزی میشود! افشین درباره این دوره میگوید: «دو ماه آخر رضا را آوردم باشگاه و 24 ساعت زیر نظر داشتمش، متأسفانه امکاناتی مثل سوئیت و... اینجا نداشتیم.» امروز در دنیای ما چاقی دست کمی از سایر بیماریها ندارد. چیزی مثل اعتیاد است. برای همین در خیلی از کشورها، چیزی بهنام «کمپ کاهش وزن» به راه افتاده است، نمونهاش در همین کشور همسایه ترکیه هم وجود دارد، کمپ لاغری خانم شیدا!
افشین اما در یک شهرستان کوچک، با یک باشگاه با ابتداییترین وسایل، چیزی شبیه کمپ لاغری راه انداخت. با همین سیستم هم توانست چاقترین پسر دنیا را که بیسواد هم بود 175 کیلوگرم لاغر کند.
ماجرا به اینجا ختم نشد، بعد از رضا، سید محمد حسین سید محمدی، جوانی که او هم ناراحتی هورمونی داشت سراغ افشین میآید. از قم به رشت مهاجرت کرده بودند و باید برای کاهش وزن عمل میکرد، اما خود را بهدست مربی میسپارد. سال 97 با 213 کیلو میآید و سال 98 با 94 کیلو برمی گردد. افشین درباره محمد حسین میگوید:«کار با او راحتتر بود، چون تحصیلات داشت و راحت میشد با او حرف زد.»
150 کیلو راحت است
افشین میگوید: «با تجربهای که حالا دارم، دیگر کاهش وزن 130 یا 150 کیلو بهنظرم ساده است.» او تلاشهایی هم برای راهاندازی کمپ کاهش وزن کرده اما بهدلیل استقبال نکردن مسئولان محلی ناکام مانده است. او ناکام مانده در حالی که میتواند با احداث یک کمپ در همان گیلان، برای کشورش ارزآوری داشته باشد. میگوید:«چند بار بهطور شفاهی به مسئولان منطقه آزاد گفتم که ظرفیت راهاندازی چیزی مشابه ترکیه هست، من رکورددار کاهش وزن هستم، اما متأسفانه توجهی نشد!»