ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
فانوس
فاطمه یگانه / میدانی آرزویم چیست؟! آرزو زیاد دارم، ولی این بزرگ ترینش است! آرزویم این است که شبیه یک کلمه توی قرآن بشوم! اولین بار توی بینالحرمین این آرزو بر زبانم جاری شد! عصرِ اربعین بود، داشتم پا برهنه از حرم حضرت عباس میرفتم به سمت حرم امام حسین(ع)، داشتم قربان صدقهشان میرفتم و فکر میکردم وقتی که رسیدم، زانو که زدم، سرم را که روی سنگ گذاشتم چه آرزوئی را بهشان بگویم؟ لابهلای قربان صدقههایم صدایشان کردم یا ایتها النفس المطمئنه! انگار یک نفر دیگر این اسم را توی دهنم گذاشته بود، بند دلم پاره شد! اشک هام که راه افتاده بود، سیل شد، نفس مطمئن! این همان آرزوی من بود؟ دلم اطمینان خواست، کلمه توی دلم ریشه دواند رفت چسبید به بقیه کلمههای سوره فجر...
فجر را زبان گرفته بودم! قربانتان بروم من! چقدر شما شبیه سوره فجرید! دانههای سوره فجر قبلاً توی دلم کاشته شده بود، آنجا پوستش شکافت! جوانه بیرون زد، شد آرزوی من. آرزوی من این شد که من هم شبیه یک سوره قرآن بشوم! بعد خودم به خودم گفتم اووووه چه خوش اشتها! خودم از خودم خجالت کشید دست و پایش را جمع کرد، آرزو کرد شبیه یک کلمه توی قرآن بشود! یکی از آن همه کلمه. کدامش؟ هنوز نمیدانم، مثل بچههایی که نمیدانند وقتی بزرگ شدند میخواهند چه کاره بشوند! فقط میدانم دوست دارم شبیه یکی از کلمههای قرآن بشوم! و از آن روز کلمهها را یک جور دیگری میبینم! انگار خودم را بین آنها میجورم!
امروز توی سوره یس یکی از آن خودمها را پیدا کردم، از آن خودمهایی که شاید همان آرزوی من باشد. رجلٌ یسعی! مردی که از آن سر شهر دوان دوان آمد، نفس نفس زنان بیداریاش را فریاد زد، شاید شبیه پیامبر وقتی که از غار حرا بر میگشت، لرزان از حجم حیاتی که خدا ریخته بود توی جانش! سوره داشت برایمان مردم آن شهر را مثال میزد، برای اثبات دو دو تا چهارتاهای اوایل سوره! که نقل زندگی مرده آدمها بود و راه بلند شدن از این مردگی و خوابزدگی به زندگی و بیداری، رسید به رجل یسعی! تنها زنده آن مردگانِ بسیار! که دم از حیات زد و در دم انگار روی شانههایش بال سبز شد! مگر غیر از این است که شهدا زندهترین ما هستند؟! دلم همینجا گیر کرد، همینجا پیش رجل یسعی، که شبیه نفس مطمئنه بود! آنطور که محکم و مطمئن داد زد «انی آمنت بربکم»، آنطور که دستهایش را به خواهشِ آغوشِ فرستادههای خدا باز کرد که «فاسمعون»! آنطور که در دم به وصال رسید و قیل ادخل الجنه را توی بغل خدا بود که شنید! آنطور که از توی بغل خدا، خون از دلش میچکید که «یلیت قومی یعلمون!»
فجر را زبان گرفته بودم! قربانتان بروم من! چقدر شما شبیه سوره فجرید! دانههای سوره فجر قبلاً توی دلم کاشته شده بود، آنجا پوستش شکافت! جوانه بیرون زد، شد آرزوی من. آرزوی من این شد که من هم شبیه یک سوره قرآن بشوم! بعد خودم به خودم گفتم اووووه چه خوش اشتها! خودم از خودم خجالت کشید دست و پایش را جمع کرد، آرزو کرد شبیه یک کلمه توی قرآن بشود! یکی از آن همه کلمه. کدامش؟ هنوز نمیدانم، مثل بچههایی که نمیدانند وقتی بزرگ شدند میخواهند چه کاره بشوند! فقط میدانم دوست دارم شبیه یکی از کلمههای قرآن بشوم! و از آن روز کلمهها را یک جور دیگری میبینم! انگار خودم را بین آنها میجورم!
امروز توی سوره یس یکی از آن خودمها را پیدا کردم، از آن خودمهایی که شاید همان آرزوی من باشد. رجلٌ یسعی! مردی که از آن سر شهر دوان دوان آمد، نفس نفس زنان بیداریاش را فریاد زد، شاید شبیه پیامبر وقتی که از غار حرا بر میگشت، لرزان از حجم حیاتی که خدا ریخته بود توی جانش! سوره داشت برایمان مردم آن شهر را مثال میزد، برای اثبات دو دو تا چهارتاهای اوایل سوره! که نقل زندگی مرده آدمها بود و راه بلند شدن از این مردگی و خوابزدگی به زندگی و بیداری، رسید به رجل یسعی! تنها زنده آن مردگانِ بسیار! که دم از حیات زد و در دم انگار روی شانههایش بال سبز شد! مگر غیر از این است که شهدا زندهترین ما هستند؟! دلم همینجا گیر کرد، همینجا پیش رجل یسعی، که شبیه نفس مطمئنه بود! آنطور که محکم و مطمئن داد زد «انی آمنت بربکم»، آنطور که دستهایش را به خواهشِ آغوشِ فرستادههای خدا باز کرد که «فاسمعون»! آنطور که در دم به وصال رسید و قیل ادخل الجنه را توی بغل خدا بود که شنید! آنطور که از توی بغل خدا، خون از دلش میچکید که «یلیت قومی یعلمون!»
باران
در خبر از رسول خدا نقل شده است که فرمود: اگر کسی خانه کعبه را آتش زند و خراب کند، گناهش آن قدر نباشد که به دوستی از دوستان خدا اهانت کرده و خواری روا دارد! کسی پرسید؛ دوستان خدا کیانند؟ فرمود: مؤمنان همه دوستان خدایند که آنان را از تاریکی به روشنایی آورد و چنانکه خداوند فرموده است که من مولای مؤمنانم و کافران مولا ندارند. از این جهت فرمود: «نحن اولیائکم فی الحیوة الدنیا والآخرة» (فصلت/31) اشارت است به آنکه با ضعیفان رفق بیشتر کنند و عاجزان را بیشتر نوازند که جسارت دعوی آشنایی ندارند و از آنکه خود را آلوده دانند زبان گفتار ندارند. پس هرکس درماندهتر است به دوست نزدیکتراست وهرکه شکستهتر به دوستی سزاوارتر! در خبر است که چون روز رستاخیز یکی از آن شکسته و سوختهها را به حضرت برند، خداوند از او پرسد؛ بنده من چه داری؟ گوید: دو دستِ تهی و دل پردرد، جان آشفته و حیران، در موج اندوه و غمان. خداوند فرماید: همچنان برو تا سرای دوستان که من شکستگان و اندوهناکان را دوست میدارم.
گفتم چه نهم پیش دو زلف تو نثار / گرهیچ به نزد چاکر آیی یک بار؟
پیشت بنهم این جگر سوخته زار/ کاید جگرسوخته با مشک به کار؟
تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، اثر خواجه عبدالله انصاری، ذیل تفسیر آیه 257 سوره بقره
گفتم چه نهم پیش دو زلف تو نثار / گرهیچ به نزد چاکر آیی یک بار؟
پیشت بنهم این جگر سوخته زار/ کاید جگرسوخته با مشک به کار؟
تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، اثر خواجه عبدالله انصاری، ذیل تفسیر آیه 257 سوره بقره
زمزمه
بارالها! پناه میبرم به تو از هیجان حرص، شدت غضب، غلبه حسد، کمی صبر، پیروی از هوای نفس و سرپیچی از مقررات حق. همچنین به تو پناه میبرم از اینکه در سروری و سرپرستی زیر دستان بد رفتار باشم و شکر مصاحبت دوستان و برگزیدگان خود را به جا نیاورم! یا آنکه ظالمی را در ظلمش یاری رسانم. یا آنکه استغاثه مظلومی را نشنیده گیرم و به فریادش نرسم. یا به کاری همت گمارم که شایسته من نباشد.یا از علمی سخن گویم که ازآن آگاه نباشم. (صحیفه سجادیه دعای هشتم)
تکلیف مؤمن در دشواری های عصر غیبت
سیدمسعود راد
مشاور تربیتی
... میگفت: نیمه شبی برای نوشیدن آب از خواب برخاستم و کلید برق را فشار دادم و لامپ روشن نشد. دوباره و چند باره این کار را کردم ولی... فهمیدم برق رفته است. چاره را در این دیدم که کورمال کورمال خودم را به آشپزخانه برسانم تا وسیلهای برای روشنایی بیابم. اما در راه، بدنم به صندلی گیر کرد و افتادم. پایم ضرب دیدگی پیدا کرد و شکست. الآن چند روز است که در گچ میباشد. در این چند روز به چیزهای مختلف فکر کردم. از جمله این که اگر به منبع نور و انرژی متصل نباشی برای طی مسافت کوتاهی، مثل اتاق خواب تا آشپزخانه هم ایمن نیستی و هم خطرهای زیادی تهدیدت میکند. ممکن است به زمین بیفتی و پایت بشکند. ممکن است سرت به جایی اصابت کند یا خدایی ناکرده از بین بروی و...بعد فکرکردم این در امور مادی است، در امور معنوی هم اگر کسی که به منبع نور و هدایت الهی متصل نباشد هر لحظه در معرض سقوط یا خطرگمراهی است. بعد این جمله از زیارت روز جمعه به یادم آمد، آنجا که میخوانیم «السلام عَلیک یٰا نورالله الذی یهتدی به المهتدون» سلام بر شما، ای نور و روشنایی خدا که به واسطه شما، هدایتخواهان هدایت میشوند. با خود عهد کردم که پیوند معنوی خود را با امام زمان (عج) که امروزحجت خدا و مرجع هدایت الهی است، دائمی و محکم کنم تا از خطر گمراهی و انحراف مصون بمانم.
زمان آگاهی و اهمیت آن
آیا میدانید! در چه عصر و زمانی زندگی میکنیم؟ این پرسش اشاره به یک ویژگی مهم در انسان دارد و آن «زمان آگاه» بودن اوست. در اعتقادات دینی ما اهمیت این ویژگی و صفت بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. چنانکه حضرت علی(ع) میفرماید: «شناخت برای انسان همین بس که به زمان خویش آگاه باشد.»(بحارج78 ص 80) یا این که میفرماید: «زمان شناسترین مردم کسی است که از رویدادهای زمانه شگفت زده نشود (فریب نخورد)»(میزان الحکمه ص 76) در جای دیگر نیز میفرماید: «زمان شناس را امور مشتبه، غافلگیر نمیکند.»(کافی ج1، ص27) پس آگاهی از وضعیت زمان و شرایطی که در آن زندگی میکنیم، بسیار لازم و ضروری است زیرا عدم آگاهی از شرایط و ویژگیهای زمان، ممکن است باعث گمراهی و کج اندیشی ما شود و کج اندیشی نیز ما را از مسیر روشنی و هدایت دور ساخته و به هلاکت و نابودی بکشاند.
افراد زیادی را میشناسیم که به خاطر آگاه نبودن از جنبههای منفی تکنولوژی یا محیطهای آلوده، در دام انسانهای شرور و گمراه گرفتار شدهاند. اکثر این افراد فقط به خاطر نداشتن آگاهی، فریب خوردهاند. پس آگاه شدن از شرایط و ویژگیهای زمان، میتواند ما را از این نوع گرفتاریها مصون بدارد.
حضرت علی(ع) در روایت دیگری میفرماید: «آن کسی که از روزگار احساس امنیت کند، روزگار به او خیانت خواهد کرد و آن که به روزگار بزرگی و فخر فروشد(یعنی پیشرفتهای زمان خود را بیارزش بداند) روزگار او را خوار و کوچک کند و آن که بر روزگار خود خشم گیرد، (یعنی با پیشرفتهای زمان خود بجنگد) روزگار او را بر زمین کوبد و آن که به روزگار پناه برد، روزگار او را تسلیم دشمن (تسلیم زشتیهای عصر خود) کند.(تحف العقول ص85)
مفهوم اصلی در این عبارات این است که هر کسی باید نسبت به ویژگیهای عصر و روزگاری که در آن زندگی میکند آگاه باشد و بداند که کدام یک از این ویژگیها برای زندگی مادی و معنوی او مفید و سازنده است و کدام یک مضر و آسیب زا، یعنی به حدی آگاهی یابد تا بتواند از آسیبهای زمانه خود محفوظ بماند.
یکی از جنبههای آگاهی، شناختن سیرت واقعی جهان است. از آن جهت میگویم واقعی، زیرا ممکن است تصوری که ما از چهره جهان امروز در ذهن خود داریم، زیباتر یا زشت تر از چهره واقعی آن باشد. همیشه تصور و ذهنیت غیرواقعی از یک چیز، باعث رفتار غیرواقعی و غلط با آن میشود و این را ما «توهم» مینامیم و معتقدیم امروز دولتها و انسانهای شرور تمایل دارند که عموم مردم دنیا، جهان را آنطور ببینند و توصیف کنند که آنها میخواهند زیرا چنین توهمی به آنها اجازه میدهد تا با قدرتی که دارند مناسبات جهانی را آن طور که میخواهند به نفع خود تغییر دهند و به اسم جهانی شدن، نبض اقتصاد دنیا را در دست بگیرند. همچنین به اسم حفظ امنیت، جهان را پر از ناامنی کنند تا بتوانند مدیریت آن را به دست گیرند. به اسم احقاق حق و حمایت متحدان، قوانین اقتصادی و حقوق بینالملل را دگرگون سازند و به اسم ارتقای فرهنگی، مردم را در دره سقوط اخلاقی سرازیر کنند تا بتوانند منافع مادی بیشماری کسب کرده و به اسم آزادی، انسانها را اسیر و برده افکار سلطه جویانه و زیاده خواهیهای خود سازند.
امروز آگاهی از کاربردهای منفی تکنولوژی و سیاست و روشهای غلط حاکم بر جهان و دیدن چهره واقعی آن، اهمیت بسیاری دارد. لیکن فشار زیاد تبلیغات و دروغ پردازیهای رسانههای مختلف، رسیدن به این هدف را برای ما سخت و دشوار کرده است. به همین جهت برای شناختن چهره واقعی جهان باید خود را از بمباران تبلیغاتی دور نگه داریم، یعنی مراقب قضاوت درونی خود نسبت به آنچه میشنویم یا میبینیم باشیم.
البته ما معتقدیم کسانی که به خدا ایمان دارند اگر تلاش کنند و به عنایات الهی توکل کنند، قطعاً هم هدف خود را درست تشخیص خواهند داد و هم مسیر رسیدن به هدف را درست انتخاب خواهند کرد و تبلیغات نیز کمترین اثر منفی روی باورهای آنها نخواهد داشت.
زمان آگاهی در عصر غیبت
همه مردم جهان و بخصوص مسلمانان و شیعیان باید بدانند که اینک همه انسانها در عصر غیبت امام معصوم خود، به سر میبرند و باید بدانند که این عصر، عصر سختیها، گرفتاریهای ریز و درشت و بلاهای مختلف است؛ پس باید دائم مراقب دین و ایمان خود باشند و از منبع هدایت که وجود مقدس امام عصر(عج) است، طلب هدایت کنند.
او(عج) امام همه بندههای خداست و از جانب خالق هستی، مأمور هدایت آنهاست. همه انسانها باید او و عصر غیبتش را بشناسند و از او(عج) برای حفظ ایمان استمداد بخواهند.
«خدایا... اگر حجت تو را نشناسم در دینم گمراه خواهم شد.»
مشاور تربیتی
... میگفت: نیمه شبی برای نوشیدن آب از خواب برخاستم و کلید برق را فشار دادم و لامپ روشن نشد. دوباره و چند باره این کار را کردم ولی... فهمیدم برق رفته است. چاره را در این دیدم که کورمال کورمال خودم را به آشپزخانه برسانم تا وسیلهای برای روشنایی بیابم. اما در راه، بدنم به صندلی گیر کرد و افتادم. پایم ضرب دیدگی پیدا کرد و شکست. الآن چند روز است که در گچ میباشد. در این چند روز به چیزهای مختلف فکر کردم. از جمله این که اگر به منبع نور و انرژی متصل نباشی برای طی مسافت کوتاهی، مثل اتاق خواب تا آشپزخانه هم ایمن نیستی و هم خطرهای زیادی تهدیدت میکند. ممکن است به زمین بیفتی و پایت بشکند. ممکن است سرت به جایی اصابت کند یا خدایی ناکرده از بین بروی و...بعد فکرکردم این در امور مادی است، در امور معنوی هم اگر کسی که به منبع نور و هدایت الهی متصل نباشد هر لحظه در معرض سقوط یا خطرگمراهی است. بعد این جمله از زیارت روز جمعه به یادم آمد، آنجا که میخوانیم «السلام عَلیک یٰا نورالله الذی یهتدی به المهتدون» سلام بر شما، ای نور و روشنایی خدا که به واسطه شما، هدایتخواهان هدایت میشوند. با خود عهد کردم که پیوند معنوی خود را با امام زمان (عج) که امروزحجت خدا و مرجع هدایت الهی است، دائمی و محکم کنم تا از خطر گمراهی و انحراف مصون بمانم.
زمان آگاهی و اهمیت آن
آیا میدانید! در چه عصر و زمانی زندگی میکنیم؟ این پرسش اشاره به یک ویژگی مهم در انسان دارد و آن «زمان آگاه» بودن اوست. در اعتقادات دینی ما اهمیت این ویژگی و صفت بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. چنانکه حضرت علی(ع) میفرماید: «شناخت برای انسان همین بس که به زمان خویش آگاه باشد.»(بحارج78 ص 80) یا این که میفرماید: «زمان شناسترین مردم کسی است که از رویدادهای زمانه شگفت زده نشود (فریب نخورد)»(میزان الحکمه ص 76) در جای دیگر نیز میفرماید: «زمان شناس را امور مشتبه، غافلگیر نمیکند.»(کافی ج1، ص27) پس آگاهی از وضعیت زمان و شرایطی که در آن زندگی میکنیم، بسیار لازم و ضروری است زیرا عدم آگاهی از شرایط و ویژگیهای زمان، ممکن است باعث گمراهی و کج اندیشی ما شود و کج اندیشی نیز ما را از مسیر روشنی و هدایت دور ساخته و به هلاکت و نابودی بکشاند.
افراد زیادی را میشناسیم که به خاطر آگاه نبودن از جنبههای منفی تکنولوژی یا محیطهای آلوده، در دام انسانهای شرور و گمراه گرفتار شدهاند. اکثر این افراد فقط به خاطر نداشتن آگاهی، فریب خوردهاند. پس آگاه شدن از شرایط و ویژگیهای زمان، میتواند ما را از این نوع گرفتاریها مصون بدارد.
حضرت علی(ع) در روایت دیگری میفرماید: «آن کسی که از روزگار احساس امنیت کند، روزگار به او خیانت خواهد کرد و آن که به روزگار بزرگی و فخر فروشد(یعنی پیشرفتهای زمان خود را بیارزش بداند) روزگار او را خوار و کوچک کند و آن که بر روزگار خود خشم گیرد، (یعنی با پیشرفتهای زمان خود بجنگد) روزگار او را بر زمین کوبد و آن که به روزگار پناه برد، روزگار او را تسلیم دشمن (تسلیم زشتیهای عصر خود) کند.(تحف العقول ص85)
مفهوم اصلی در این عبارات این است که هر کسی باید نسبت به ویژگیهای عصر و روزگاری که در آن زندگی میکند آگاه باشد و بداند که کدام یک از این ویژگیها برای زندگی مادی و معنوی او مفید و سازنده است و کدام یک مضر و آسیب زا، یعنی به حدی آگاهی یابد تا بتواند از آسیبهای زمانه خود محفوظ بماند.
یکی از جنبههای آگاهی، شناختن سیرت واقعی جهان است. از آن جهت میگویم واقعی، زیرا ممکن است تصوری که ما از چهره جهان امروز در ذهن خود داریم، زیباتر یا زشت تر از چهره واقعی آن باشد. همیشه تصور و ذهنیت غیرواقعی از یک چیز، باعث رفتار غیرواقعی و غلط با آن میشود و این را ما «توهم» مینامیم و معتقدیم امروز دولتها و انسانهای شرور تمایل دارند که عموم مردم دنیا، جهان را آنطور ببینند و توصیف کنند که آنها میخواهند زیرا چنین توهمی به آنها اجازه میدهد تا با قدرتی که دارند مناسبات جهانی را آن طور که میخواهند به نفع خود تغییر دهند و به اسم جهانی شدن، نبض اقتصاد دنیا را در دست بگیرند. همچنین به اسم حفظ امنیت، جهان را پر از ناامنی کنند تا بتوانند مدیریت آن را به دست گیرند. به اسم احقاق حق و حمایت متحدان، قوانین اقتصادی و حقوق بینالملل را دگرگون سازند و به اسم ارتقای فرهنگی، مردم را در دره سقوط اخلاقی سرازیر کنند تا بتوانند منافع مادی بیشماری کسب کرده و به اسم آزادی، انسانها را اسیر و برده افکار سلطه جویانه و زیاده خواهیهای خود سازند.
امروز آگاهی از کاربردهای منفی تکنولوژی و سیاست و روشهای غلط حاکم بر جهان و دیدن چهره واقعی آن، اهمیت بسیاری دارد. لیکن فشار زیاد تبلیغات و دروغ پردازیهای رسانههای مختلف، رسیدن به این هدف را برای ما سخت و دشوار کرده است. به همین جهت برای شناختن چهره واقعی جهان باید خود را از بمباران تبلیغاتی دور نگه داریم، یعنی مراقب قضاوت درونی خود نسبت به آنچه میشنویم یا میبینیم باشیم.
البته ما معتقدیم کسانی که به خدا ایمان دارند اگر تلاش کنند و به عنایات الهی توکل کنند، قطعاً هم هدف خود را درست تشخیص خواهند داد و هم مسیر رسیدن به هدف را درست انتخاب خواهند کرد و تبلیغات نیز کمترین اثر منفی روی باورهای آنها نخواهد داشت.
زمان آگاهی در عصر غیبت
همه مردم جهان و بخصوص مسلمانان و شیعیان باید بدانند که اینک همه انسانها در عصر غیبت امام معصوم خود، به سر میبرند و باید بدانند که این عصر، عصر سختیها، گرفتاریهای ریز و درشت و بلاهای مختلف است؛ پس باید دائم مراقب دین و ایمان خود باشند و از منبع هدایت که وجود مقدس امام عصر(عج) است، طلب هدایت کنند.
او(عج) امام همه بندههای خداست و از جانب خالق هستی، مأمور هدایت آنهاست. همه انسانها باید او و عصر غیبتش را بشناسند و از او(عج) برای حفظ ایمان استمداد بخواهند.
«خدایا... اگر حجت تو را نشناسم در دینم گمراه خواهم شد.»
مروری بر«الذریعه» اثر علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی کتابشناس بزرگ سدۀ چهاردهم هجری
منابع مرجع پشتوانه فرهنگ وتمدن
رضا صمصام نظری
کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانششناسی
نقش و جایگاه منابع مرجع را باید فراتر از ارائه اطلاعات دانست. منابع مرجع و از جمله کتابشناسیها نشاندهنده و یا در واقع بخشی از تاریخ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زمانی هستند که در آن نوشته شدهاند. کتابهای مرجع در واقع عصاره فعالیت و کوشش - دانشمندان و فرهیختگان را در خود نگه میدارند و نشانهای از رشد فکر و ترقی جامعه هستند. میتوان گفت این منابع دورههای مختلف فرهنگی جامعه را نشان میدهد که هر کدام از این دورهها چندین سال و یا چندین سده را شامل میشود.
کتابهای مرجع بهعنوان یکی از مهمترین میراث مکتوب جامعه، یکی از مهمترین پشتوانههای فرهنگ و تمدن هر قوم به شمار میروند. از مطالعه کتابهای مرجع میتوان به گذشته و سابقه فرهنگی، علمی و نیز عمق و غنای تمدن صاحب آن کتابها پی برد، چرا که مقایسه اطلاعات کتابشناختی آنها در طول زمان نشاندهنده ظهور، تداوم و تکامل اندیشهها در آن تمدن است. تأکید و سفارش اسلام به استفاده از عقل و اجتهاد، باعث تخصصی شدن علوم و ایجاد انشعاب در آن شد. تخصصی شدن علوم راه را برای دستهبندی دانش و در نتیجه نوشتن کتابهای مرجع اسلامی باز کرد.
کتابهای مرجع کتابهایی هستند که برای یافتن اطلاعات معین و محدودی، تهیه و تنظیم شدهاند و برای کسب اطلاع فوری، مختصر و مستند مورد توجه و استفاده قرار میگیرند. نورالله مرادی کتاب مرجع را کتابی میداند که کتابدار مرجع به کمک آن به سؤال مراجعهکننده پاسخ میگوید و کتابی است که کمتر کسی اقدام به خواندن آن از ابتدا تا انتها میکند، بلکه هر زمان که نیاز به کسب اطلاعات، در ارتباط با سؤال خاصی داشته باشد، به آن مراجعه مینماید. (مرادی، 1379، ص 28). منابع مرجع به دو دسته کلی، منابع دسته اول و منابع دسته دوم تقسیم میشوند. کتابهای مرجع اسلامی را میتوان بر حسب شیوه ارائه اطلاعات آنها از نظر حدود و دامنه اطلاعات موجود و یا نوع آنها به دایرةالمعارفها، فرهنگهای تخصصی و واژهنامهها، شرح حال و سرگذشتنامهها و کتابشناسیها تقسیم بندی کرد.
وجود سلیقههای مختلف در هر جامعه، وسعت روزافزون اطلاعات و دانش و نیز افزایش حجم انتشارات به صورتهای گوناگون، لزوم بهرهگیری از منابع و مراجع نظامیافته برای دستیابی به اطلاعات و منابع مورد نیاز باعث تدوین کتابشناسیهای مختلف شده است. پرهیز از دوبارهکاری، دستیابی به میراث گذشتگان، آشنایی با جدیدترین منابع، وسعت دید و آشنایی با ابعاد مختلف موضوع وکمک به تاریخنویسی و بیان سیر تاریخی موضوع پژوهش از جمله کاربردهای کتابشناسی است.
یکی از مهمترین کتابشناسیها، الذریعه الی تصانیف الشیعه است که به همت شیخ محمد محسن منزوی مشهور به شیخ آقابزرگ تهرانی در بیست و پنج جلد به زبان عربی نوشته شده است.
در سال 1303 قمری طی مراسمی با حضور جمعی از روحانیون در حالی که محمدمحسن 10 سال بیشتر نداشت به کسوت روحانیت درآمد و عملاً دروس علوم دینی را در تهران آغاز کرد.
در سال 1313 توفیق اولین سفر به عتبات عالیات نصیب شیخ آقا بزرگ گردید و سال 1315 قمری برای دومین بار عازم عراق شد و در نجف اشرف رحل اقامت گزید و به تحصیل، تدریس و کسب معارف دینی همت گمارد.
وقتی شیعه از سوی برخی نویسندگان و دانشمندان، به نداشتن کتابهای سودمند متهم شده و شیعه، زاییده دیگر مذاهب خوانده شده بود، مرحوم شیخ آقا بزرگ بر آن شد تا با دو دوست علمیاش، سیدحسن صدر و شیخ محمد حسن کاشف الغطاء هم پیمان شوند تا هر یک در باب معرفی شیعه و فرهنگ آن کاری را بر عهده گیرند.
ثمره کار سیدحسن صدر کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» شد. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء هم کتاب «تاریخ آداب اللغه» را در رد سخنان جرجی زیدان علیه شیعه نقد کرد و مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی کتاب گرانسنگ الذریعه در موضوع کتاب شناسی را نگاشت.
این مجموعه بهصورت الفبایی تدوین شده، شامل بیش از یازده هزار صفحه است و در آن بیش از پنجاه و سه هزار کتاب به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، اردو، انگلیسی و گجراتی معرفی شده است.
شیخ آقابزرگ تهرانی در جمعآوری این مجموعه، به آثار چاپی و خطی که خود مشاهده یا مطالعه کرده، اشاره نموده است. افزون بر آن، از فهرست کتابخانههای گوناگون نیز سود برده وگاه به آنچه از افراد مورد اعتماد شنیده، استناد کرده است.
کتاب گرانقدر الذریعه الی تصانیف الشیعه اثر شیخ آقابزرگ تهرانی را میتوان جامعترین و گستردهترین کتابشناسی شیعه دانست.
نگارش کتاب گرانسنگ الذریعه کافی بود تا دانشمندان بزرگ اسلامی زبان به تحسین شیخ آقا بزرگ تهرانی بگشایند. آیتﷲ شبیری زنجانی در وصف ایشان گفته است: «آیتﷲ حاج آقا بزرگ تهرانی هشتاد سال مداوم در رشتههای متنوع علوم اسلامی، مخصوصاً علم تراجم و کتابشناسی، با زحمتی طاقتفرسا اشتغال داشت و حدود شصت سال یا بیشتر است که کتابهای ایشان مرجع بسیار مهم اهل تحقیق است و بسیاری از رجال اسلامی امامیه و غیرامامیه از این دانشمند عالیمقام اجازه روایتی تحصیل کردهاند…» (یادنامه علامه امینی، ص ۷۲)
استاد فقید محمدرضا حکیمی هم شیخ آقا بزرگ تهرانی را مورد تمجید قرار داده است. وی در وصف ایشان گفته است: «شیخ آقا بزرگ، در طول سالهای نجف، همچون روزگاران گذشته خویش به پیگیری کارهای تحقیقی و ادامه رسالت علمی خود شب و روز میگذرانید و با امانت و اخلاص تمام، به تألیف و نشر اطلاعات خود اشتغال داشت. حوادث اندوهآفرین روزگار، پیشامدهای نامنتظر و بیماریهای دردخیز که در زندگی وی بسیار بود هیچ یک نتوانستند او را در کار سست کنند و رنگ ناتوانی و ضعف به جوهر وجود او بزنند. شیخ در اخلاق اسلامی و تقوای نفس و طهارت ضمیر نیز از نمونههای اندکیابی بود که احوالات آنان، اصحاب ائمه طاهرین و علمای بزرگ شیعه را به یاد میآورد.» (شیخ آقا بزرگ تهرانی، محمدرضا حکیمی، ص ۷)
محمدرضا حکیمی سپس از سه اثر بزرگ و آبروآفرین شیعی در صد سال اخیر یاد میکند و مینویسد: «هنگامی که حماسهآفرینان پیاپی دررسیدند، حماسهسرایان باید به پا خیزند و حماسه آنان را بسرایند. آنان که حماسههای ژرف را، حماسههای پاک را، حماسههای والا را میسرایند خود نیز حماسهآفرینند. کدام حماسه، ژرفتر و پاکتر و والاتر از «الغدیر»، از «الذریعه»، از «بیان الفرقان»؟ الغدیر میگوید: حق با علی است. الذریعه میگوید: فرهنگ پهناور اسلام در گرو شیعه علی است. بیان الفرقان میگوید: معارف حقه و علوم الهیه در نزد علی و اولاد علی است». (همان، مقدمه ص ۲۱)
محمدرضا حکیمی پس از آنکه یکی از آثار خود را به نام شیخ آقا بزرگ مینامد و از محقق تهرانی مینویسد، در نهایت نیز از وی اینگونه یاد میکند: «علامه کبیر، مؤلف مجاهد، متتبع کممانند، خادم دین و جامعه، عاشق کتاب و فرهنگ، ناشر علم و فضیلت، عالم ربانی و تربیتیافته مکتب جعفر بن محمد علیه السلام، حضرت شیخ آقا بزرگ تهرانی». (همان، ص ۶۵)
کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانششناسی
نقش و جایگاه منابع مرجع را باید فراتر از ارائه اطلاعات دانست. منابع مرجع و از جمله کتابشناسیها نشاندهنده و یا در واقع بخشی از تاریخ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زمانی هستند که در آن نوشته شدهاند. کتابهای مرجع در واقع عصاره فعالیت و کوشش - دانشمندان و فرهیختگان را در خود نگه میدارند و نشانهای از رشد فکر و ترقی جامعه هستند. میتوان گفت این منابع دورههای مختلف فرهنگی جامعه را نشان میدهد که هر کدام از این دورهها چندین سال و یا چندین سده را شامل میشود.
کتابهای مرجع بهعنوان یکی از مهمترین میراث مکتوب جامعه، یکی از مهمترین پشتوانههای فرهنگ و تمدن هر قوم به شمار میروند. از مطالعه کتابهای مرجع میتوان به گذشته و سابقه فرهنگی، علمی و نیز عمق و غنای تمدن صاحب آن کتابها پی برد، چرا که مقایسه اطلاعات کتابشناختی آنها در طول زمان نشاندهنده ظهور، تداوم و تکامل اندیشهها در آن تمدن است. تأکید و سفارش اسلام به استفاده از عقل و اجتهاد، باعث تخصصی شدن علوم و ایجاد انشعاب در آن شد. تخصصی شدن علوم راه را برای دستهبندی دانش و در نتیجه نوشتن کتابهای مرجع اسلامی باز کرد.
کتابهای مرجع کتابهایی هستند که برای یافتن اطلاعات معین و محدودی، تهیه و تنظیم شدهاند و برای کسب اطلاع فوری، مختصر و مستند مورد توجه و استفاده قرار میگیرند. نورالله مرادی کتاب مرجع را کتابی میداند که کتابدار مرجع به کمک آن به سؤال مراجعهکننده پاسخ میگوید و کتابی است که کمتر کسی اقدام به خواندن آن از ابتدا تا انتها میکند، بلکه هر زمان که نیاز به کسب اطلاعات، در ارتباط با سؤال خاصی داشته باشد، به آن مراجعه مینماید. (مرادی، 1379، ص 28). منابع مرجع به دو دسته کلی، منابع دسته اول و منابع دسته دوم تقسیم میشوند. کتابهای مرجع اسلامی را میتوان بر حسب شیوه ارائه اطلاعات آنها از نظر حدود و دامنه اطلاعات موجود و یا نوع آنها به دایرةالمعارفها، فرهنگهای تخصصی و واژهنامهها، شرح حال و سرگذشتنامهها و کتابشناسیها تقسیم بندی کرد.
وجود سلیقههای مختلف در هر جامعه، وسعت روزافزون اطلاعات و دانش و نیز افزایش حجم انتشارات به صورتهای گوناگون، لزوم بهرهگیری از منابع و مراجع نظامیافته برای دستیابی به اطلاعات و منابع مورد نیاز باعث تدوین کتابشناسیهای مختلف شده است. پرهیز از دوبارهکاری، دستیابی به میراث گذشتگان، آشنایی با جدیدترین منابع، وسعت دید و آشنایی با ابعاد مختلف موضوع وکمک به تاریخنویسی و بیان سیر تاریخی موضوع پژوهش از جمله کاربردهای کتابشناسی است.
یکی از مهمترین کتابشناسیها، الذریعه الی تصانیف الشیعه است که به همت شیخ محمد محسن منزوی مشهور به شیخ آقابزرگ تهرانی در بیست و پنج جلد به زبان عربی نوشته شده است.
در سال 1303 قمری طی مراسمی با حضور جمعی از روحانیون در حالی که محمدمحسن 10 سال بیشتر نداشت به کسوت روحانیت درآمد و عملاً دروس علوم دینی را در تهران آغاز کرد.
در سال 1313 توفیق اولین سفر به عتبات عالیات نصیب شیخ آقا بزرگ گردید و سال 1315 قمری برای دومین بار عازم عراق شد و در نجف اشرف رحل اقامت گزید و به تحصیل، تدریس و کسب معارف دینی همت گمارد.
وقتی شیعه از سوی برخی نویسندگان و دانشمندان، به نداشتن کتابهای سودمند متهم شده و شیعه، زاییده دیگر مذاهب خوانده شده بود، مرحوم شیخ آقا بزرگ بر آن شد تا با دو دوست علمیاش، سیدحسن صدر و شیخ محمد حسن کاشف الغطاء هم پیمان شوند تا هر یک در باب معرفی شیعه و فرهنگ آن کاری را بر عهده گیرند.
ثمره کار سیدحسن صدر کتاب «تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام» شد. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء هم کتاب «تاریخ آداب اللغه» را در رد سخنان جرجی زیدان علیه شیعه نقد کرد و مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی کتاب گرانسنگ الذریعه در موضوع کتاب شناسی را نگاشت.
این مجموعه بهصورت الفبایی تدوین شده، شامل بیش از یازده هزار صفحه است و در آن بیش از پنجاه و سه هزار کتاب به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، اردو، انگلیسی و گجراتی معرفی شده است.
شیخ آقابزرگ تهرانی در جمعآوری این مجموعه، به آثار چاپی و خطی که خود مشاهده یا مطالعه کرده، اشاره نموده است. افزون بر آن، از فهرست کتابخانههای گوناگون نیز سود برده وگاه به آنچه از افراد مورد اعتماد شنیده، استناد کرده است.
کتاب گرانقدر الذریعه الی تصانیف الشیعه اثر شیخ آقابزرگ تهرانی را میتوان جامعترین و گستردهترین کتابشناسی شیعه دانست.
نگارش کتاب گرانسنگ الذریعه کافی بود تا دانشمندان بزرگ اسلامی زبان به تحسین شیخ آقا بزرگ تهرانی بگشایند. آیتﷲ شبیری زنجانی در وصف ایشان گفته است: «آیتﷲ حاج آقا بزرگ تهرانی هشتاد سال مداوم در رشتههای متنوع علوم اسلامی، مخصوصاً علم تراجم و کتابشناسی، با زحمتی طاقتفرسا اشتغال داشت و حدود شصت سال یا بیشتر است که کتابهای ایشان مرجع بسیار مهم اهل تحقیق است و بسیاری از رجال اسلامی امامیه و غیرامامیه از این دانشمند عالیمقام اجازه روایتی تحصیل کردهاند…» (یادنامه علامه امینی، ص ۷۲)
استاد فقید محمدرضا حکیمی هم شیخ آقا بزرگ تهرانی را مورد تمجید قرار داده است. وی در وصف ایشان گفته است: «شیخ آقا بزرگ، در طول سالهای نجف، همچون روزگاران گذشته خویش به پیگیری کارهای تحقیقی و ادامه رسالت علمی خود شب و روز میگذرانید و با امانت و اخلاص تمام، به تألیف و نشر اطلاعات خود اشتغال داشت. حوادث اندوهآفرین روزگار، پیشامدهای نامنتظر و بیماریهای دردخیز که در زندگی وی بسیار بود هیچ یک نتوانستند او را در کار سست کنند و رنگ ناتوانی و ضعف به جوهر وجود او بزنند. شیخ در اخلاق اسلامی و تقوای نفس و طهارت ضمیر نیز از نمونههای اندکیابی بود که احوالات آنان، اصحاب ائمه طاهرین و علمای بزرگ شیعه را به یاد میآورد.» (شیخ آقا بزرگ تهرانی، محمدرضا حکیمی، ص ۷)
محمدرضا حکیمی سپس از سه اثر بزرگ و آبروآفرین شیعی در صد سال اخیر یاد میکند و مینویسد: «هنگامی که حماسهآفرینان پیاپی دررسیدند، حماسهسرایان باید به پا خیزند و حماسه آنان را بسرایند. آنان که حماسههای ژرف را، حماسههای پاک را، حماسههای والا را میسرایند خود نیز حماسهآفرینند. کدام حماسه، ژرفتر و پاکتر و والاتر از «الغدیر»، از «الذریعه»، از «بیان الفرقان»؟ الغدیر میگوید: حق با علی است. الذریعه میگوید: فرهنگ پهناور اسلام در گرو شیعه علی است. بیان الفرقان میگوید: معارف حقه و علوم الهیه در نزد علی و اولاد علی است». (همان، مقدمه ص ۲۱)
محمدرضا حکیمی پس از آنکه یکی از آثار خود را به نام شیخ آقا بزرگ مینامد و از محقق تهرانی مینویسد، در نهایت نیز از وی اینگونه یاد میکند: «علامه کبیر، مؤلف مجاهد، متتبع کممانند، خادم دین و جامعه، عاشق کتاب و فرهنگ، ناشر علم و فضیلت، عالم ربانی و تربیتیافته مکتب جعفر بن محمد علیه السلام، حضرت شیخ آقا بزرگ تهرانی». (همان، ص ۶۵)
عدئ الداعی اثری نفیس در حوزه دعا
«عُدّة الدّاعی و نَجاحُ السّاعی» کتابی برجسته در موضوع دعا وآداب وآثارآن، تألیف احمد بن محمد بن فهد حلی است که به تعریف، ترغیب، چگونگی و آداب دعا پرداخته و در هر موضوع، احادیث مربوط به آن را گردآوری کرده است. ابن فَهْد حِلّی (۷۵۷-۸۴۱ق) از عالمان، فقیهان و محدّثان امامی و شهرت او بیشتر در اخلاق، دعا و سیر و سلوک است.
مؤلف در مقدمه کتاب مینویسد چون مناجات با خداوند وسیله نجات و کلید عطاست و اینکه برای اجابت دعا اسباب و خصوصیاتی لازم است، به تألیف این اثر روی آورده است. این کتاب به فارسی ترجمه شده و در دسترس فارس زبانان قرار دارد.
مؤلف، در ابتدا، به تعریف دعا و ترغیب به آن پرداخته و پس از بیان تعریف لغوى و اصطلاحى دعا، به ذکر اخبار «من بلغ»، با این مضمون که: «هر کس حدیثى را در استحباب چیزى بشنود و به آن عمل کند، ثواب آن را مىبرد، اگر چه پیامبر(ص) آن را نگفته باشد»، همت نهاده است.کتاب، در شش باب تنظیم شده است:
درباره ترغیب بر دعا توسط عقل و نقل: در باب نخست، ابتدا دلیلى عقلى بر لزوم دعا کردن بنده آورده، پس از آن، روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) را در این باره ذکر کرده است. همچنین آیات قرآن پیرامون آن را آورده و به آنها استدلال نموده است. مؤلف، در بین مطالب، اشکالات متعددى را که ممکن است به ذهن انسان خطور کند، مطرح و به آنها جوابهاى مشروحی داده است.
درباره اسباب اجابت دعا: ابن فهد، در این قسمت، اسباب مزبور را هفت قسم دانسته که برخى به خود دعا، برخى به زمان آن، برخى به مکان آن، برخى به حالات داعى، برخى به حالاتى که دعا در آن واقع مىشود و برخى به موارد دیگر بازمىگردد.
در سومین باب، از کسانى که دعایشان مستجاب مىشود و کسانى که دعایشان مستجاب نمىشود، بحث شده است.
در باب چهارم از آداب قبل از دعا (طهارت، استقبال قبله و...)، آداب مقارن با دعا (پافشارى کردن در دعا، اجتماع در دعا، حالت خشوع به خود گرفتن و...)، آداب بعد از دعا (ملازمت بر دعا در صورت اجابت و عدم اجابت، کشیدن دست بر صورت، ختم کردن دعا با صلوات فرستادن بر پیامبر و آل او ) و امورى که باعث نابودى عمل مىگردد(ریا و عجب)، سخن به میان آمده است.
ابن فهد، در ابتداى باب پنجم، جملاتى را با این مضمون، مرقوم نموده است: «حال که فضل و اهمیت دعا بیان شد، بحثى پیرامون ذکر مىآوریم، زیرا ذکر، تمام فواید دعا را دارد و قائم مقام آن مىشود و همانطور که دعا رفع بلا و جلب نفع مىکند، ذکر نیز همین خصوصیات را دارا است.»وى در ادامه، شرایط و آداب ذکر و انواع آن را بیان کرده و ادعیه مربوط به اوقات خاص را آورده است.
باب پایانی به تلاوت قرآن بهعنوان قائم مقام دعا و ذکر و واجد فواید آنها پرداخته و مطالبى را در برترى قرآن بر دعا و ذکر، بیان مىفرماید. همچنین از خواص قرآن و سور آن سخن مىگوید.
ابن فهد حلى، در خاتمه کتاب، اسماءالله الحسنى را با ذکر روایتى از پیامبر(ص) بیان کرده، پس از آن، درباره هر یک از 99 اسم الهى توضیحى مختصر داده و در پایان، نکته ظریفى را در مورد تکثر اسماء الهى و یگانه بودن ذات خداوند و وجه جمع بین این دو، بیان نموده است.
در کتاب عدة الداعی روایتی به نقل از پیامبر اسلام نقل شده که میفرماید: جبرئیل امین بر من نازل شد، در حالی که شادان و خندان بود. بر من سلام کرد، گفتم: یا جبرئیل چه خبر است؟ گفت: خدای عز و جل برایت هدیهای فرستاده است و آن کلماتی از گنجهای بهشت است که خدا به تو کرامت فرموده است. گفتم، آن کلمات چیست؟ عرض کرد: بگو؛ «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح...» در پایان جبرئیل گفت: این دعا را به متقین بیاموز که حتماً مستجاب میشود.
مؤلف در مقدمه کتاب مینویسد چون مناجات با خداوند وسیله نجات و کلید عطاست و اینکه برای اجابت دعا اسباب و خصوصیاتی لازم است، به تألیف این اثر روی آورده است. این کتاب به فارسی ترجمه شده و در دسترس فارس زبانان قرار دارد.
مؤلف، در ابتدا، به تعریف دعا و ترغیب به آن پرداخته و پس از بیان تعریف لغوى و اصطلاحى دعا، به ذکر اخبار «من بلغ»، با این مضمون که: «هر کس حدیثى را در استحباب چیزى بشنود و به آن عمل کند، ثواب آن را مىبرد، اگر چه پیامبر(ص) آن را نگفته باشد»، همت نهاده است.کتاب، در شش باب تنظیم شده است:
درباره ترغیب بر دعا توسط عقل و نقل: در باب نخست، ابتدا دلیلى عقلى بر لزوم دعا کردن بنده آورده، پس از آن، روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) را در این باره ذکر کرده است. همچنین آیات قرآن پیرامون آن را آورده و به آنها استدلال نموده است. مؤلف، در بین مطالب، اشکالات متعددى را که ممکن است به ذهن انسان خطور کند، مطرح و به آنها جوابهاى مشروحی داده است.
درباره اسباب اجابت دعا: ابن فهد، در این قسمت، اسباب مزبور را هفت قسم دانسته که برخى به خود دعا، برخى به زمان آن، برخى به مکان آن، برخى به حالات داعى، برخى به حالاتى که دعا در آن واقع مىشود و برخى به موارد دیگر بازمىگردد.
در سومین باب، از کسانى که دعایشان مستجاب مىشود و کسانى که دعایشان مستجاب نمىشود، بحث شده است.
در باب چهارم از آداب قبل از دعا (طهارت، استقبال قبله و...)، آداب مقارن با دعا (پافشارى کردن در دعا، اجتماع در دعا، حالت خشوع به خود گرفتن و...)، آداب بعد از دعا (ملازمت بر دعا در صورت اجابت و عدم اجابت، کشیدن دست بر صورت، ختم کردن دعا با صلوات فرستادن بر پیامبر و آل او ) و امورى که باعث نابودى عمل مىگردد(ریا و عجب)، سخن به میان آمده است.
ابن فهد، در ابتداى باب پنجم، جملاتى را با این مضمون، مرقوم نموده است: «حال که فضل و اهمیت دعا بیان شد، بحثى پیرامون ذکر مىآوریم، زیرا ذکر، تمام فواید دعا را دارد و قائم مقام آن مىشود و همانطور که دعا رفع بلا و جلب نفع مىکند، ذکر نیز همین خصوصیات را دارا است.»وى در ادامه، شرایط و آداب ذکر و انواع آن را بیان کرده و ادعیه مربوط به اوقات خاص را آورده است.
باب پایانی به تلاوت قرآن بهعنوان قائم مقام دعا و ذکر و واجد فواید آنها پرداخته و مطالبى را در برترى قرآن بر دعا و ذکر، بیان مىفرماید. همچنین از خواص قرآن و سور آن سخن مىگوید.
ابن فهد حلى، در خاتمه کتاب، اسماءالله الحسنى را با ذکر روایتى از پیامبر(ص) بیان کرده، پس از آن، درباره هر یک از 99 اسم الهى توضیحى مختصر داده و در پایان، نکته ظریفى را در مورد تکثر اسماء الهى و یگانه بودن ذات خداوند و وجه جمع بین این دو، بیان نموده است.
در کتاب عدة الداعی روایتی به نقل از پیامبر اسلام نقل شده که میفرماید: جبرئیل امین بر من نازل شد، در حالی که شادان و خندان بود. بر من سلام کرد، گفتم: یا جبرئیل چه خبر است؟ گفت: خدای عز و جل برایت هدیهای فرستاده است و آن کلماتی از گنجهای بهشت است که خدا به تو کرامت فرموده است. گفتم، آن کلمات چیست؟ عرض کرد: بگو؛ «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح...» در پایان جبرئیل گفت: این دعا را به متقین بیاموز که حتماً مستجاب میشود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
فانوس
-
باران
-
زمزمه
-
تکلیف مؤمن در دشواری های عصر غیبت
-
منابع مرجع پشتوانه فرهنگ وتمدن
-
عدئ الداعی اثری نفیس در حوزه دعا
اخبارایران آنلاین