«معامله قرن» یا «بلوف هزاره»؟
طرح جنجالی ترامپ با هدف نجات نتانیاهو از بحران های داخلی رونمایی شده است
نویسنده: آکیوا الدار
ستون نویس ارشد سایت المانیتور
مترجم: ندا آکیش
نقشهای که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا در 28 ژانویه در توئیتر بهنام رونمایی از «طرح صلح خاورمیانه» منتشر کرد بیشتر شبیه به یک برش از یک پنیر سوئیسی پر سوراخ بود تا نقشه کشور یکپارچهای بهنام فلسطین. اما همین پنیر سوئیسی پرسوراخ برای حامیان اصلی ترامپ افرادی مانند «شلدون ادلسون»، سرمایه دار با نفوذ یهودی ساکن امریکا و همسرش که در مراسم رونمایی از «معامله قرن» در کاخ سفید در ردیف اول نشسته بودند، یک پیروزی دیگر بود. این روزها افرادی مانند ادلسون، یکی از ثروتمندترین افراد زنده در جهان و پایگاه اوانجلیکی ترامپ در امریکا هستند که روابط واشنگتن - تل آویو را مدیریت میکنند. آنها همیشه آنجا در ردیف اول نشستهاند. آنها در سال 2018 که ترامپ سفارت امریکا را از تل آویو به قدس انتقال داد، بسیار خرسند شدند هر چند که اصلاً خودشان بودند که با چاپلوسی برای ترامپ او را به این کار تشویق کردند.
از نظر ادلسون، محافظه کار حامی مالی کمپین انتخاباتی ترامپ، «فلسطینیها موجودات ساختگی هستند که تنها هدف شان روی زمین نابود کردن اسرائیل است.» ادلسون همچنین از جمله افرادی بود که ترامپ را تشویق کرد از توافق هستهای با ایران خارج شود. یک چنین فردی به طور همزمان از پول، قدرت و رسانه برخوردار است و مخرب بودن این همزیستی سه گانه بر کسی پوشیده نیست. در ژوئن 2019 میریام ادلسون، همسر شلدون ادلسون با بهرهمندی از این سه گانه مخرب در یک سرمقاله که در یک روزنامه منتسب به راستهای افراطی اسرائیل بهنام «اسرائیل حیوم» چاپ شد، نوشت: «ترامپ باید آرام آرام حمایت یهودیهای ایالات متحده را جلب کند همانطور که از حمایت اسرائیلیها بهره میبرد. اینکه این موضوع چرا تاکنون در دستور کار ترامپ نبوده (اشاره به انتخابات 2020) بسیار عجیب است و مورخان تا مدتها درباره آن فکر خواهند کرد. بدون شک نویسندگان مجموعه کتابهای مقدس نام قهرمانان، فرزانگان و پیامبران عهد عتیق را که در زمان ظهورشان از سوی بسیاری از مردم انکار میشدند، مینویسند. آیا روزی هم خواهد آمد که در بین این کتابهای مقدس کتابی بهنام «کتاب ترامپ» به چشم بخورد.» این زن یهودی مقاله خود را با این جمله تمام کرد: «تا زمانی که آن تصمیم گرفته شود دست کم باید نشست و وقوع معجزهها برای اسرائیل، ایالات متحده و تمام جهان را با شگفتی تماشا کرد.»
اما برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی سخت است که بنشیند و با شگفتی تحولات را تماشا کند. او نیازمند یک معجزه واقعی است تا بتواند از پروندههای فسادش خلاصی یابد. تمام میلیاردها دلار سرمایه ادلسون نمیتواند جلوی محاکمه شدن نتانیاهو را بگیرد. هنگامی که نتانیاهو داشت در واشنگتن درباره «لحظه تاریخی» معامله قرن حرف میزد در تل آویو نخستین دادگاه برای محاکمه نخستوزیر اسرائیل در حال آماده شدن برای برگزاری بود. برخلاف ترامپ که با حمایت سنای اکثریت جمهوریخواه توانست از محاکمه استیضاح جان به در ببرد، نتانیاهو اکثریت خود را در پارلمان اسرائیل از دست داد و مجبور شد لایحه پیشنهادی خود به کنست برای کسب مصونیت نخستوزیر از محاکمه را پس بگیرد. نتانیاهو تاکنون دوبار در انتخابات شکست خورده است، نخست در آوریل 2019 که اکثریت پارلمانی را از دست داد و مجبور شد دولت موقت تشکیل دهد و دوم در سپتامبر 2019. حالا هم نظرسنجیها چنگی به دل نمیزند و انتظار نمیرود در انتخابات دوم مارس بلوک راست افراطی نتانیاهو بتواند نتایج درخشانی کسب کند. با این حال، نتانیاهو تسلیم نمیشود او حالا با کمک ادلسون و ترامپ و دیگر دوستانش در امریکا از جمله جارد کوشنر، داماد ترامپ و دیوید فریدمن، سفیر امریکا در اسرائیل یک «معامله قرن» دارد و با آن هر کاری میکند که آرای مردمی خود را بالا ببرد. او میخواهد انتخابات دوم مارس را به «رفراندومی برای مصونیت» تبدیل کند و محاکمه خود را از دستگاه قضایی رژیم صهیونیستی به «دادگاه عمومی مردم» ببرد. «میکی زوهار»، عضو کنست در ماه ژوئن به نقل از نتانیاهو گفته بود: «نتانیاهو یکبار در کنست گفت دادستان کل و سیستم قضایی مجبور خواهد شد در تصمیماتشان درباره پروندههای فساد من نتایج انتخابات را در نظر بگیرد و به آرای مردم گوش کنند.» هرچند که سیستم قضایی رژیم صهیونیستی اصلاً از این ایده پوپولیستی و خطرناک حمایت نمیکند.
نتانیاهو و رقیبش بنی گانتز همزمان درصدد یک استفاده دیگر از «معامله قرن» هستند. آنها هر دو به معامله قرن بهعنوان یک بازی فوتبال انتخاباتی نگاه کرده و تلاش میکنند هرچه زودتر و تا قبل از آنکه طرح بهطور تمام و کمال نابود شود؛ بیشترین بهره را ببرند. هر دو آنها میدانند که هیچ شانسی وجود ندارد که فلسطینیها خودشان را با این طرح سازگار کنند. دوستان نتانیاهو در دولت ترامپ از جمله دیوید فریدمن، سفیر امریکا در اسرائیل و جارد کوشنر، داماد ترامپ هم میدانند که فلسطینیها هرگز به این طرح صلح تن نخواهند داد زیرا در معامله قرن بندهایی وجود دارد که فلسطینیها حتی برای بحث درباره آنها وسوسه هم نمیشوند. از این رو، کوشنر و فریدمن در تلاشی ناکام کوشیده بودند این بندها را در لابلای صفحات معامله قرن پنهان کنند تا در نگاه اول بهزعم خودشان بندهایی که برای فلسطینیها خوشایندتر است، به چشم بخورد. آرشیوهای اسرائیل و امریکا پر است از کاغذهایی که شرح میدهد چرا فلسطینیها هرگز درباره واگذاری قدس اصلاً بحث هم نمیکنند. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین بارها و بارها به طور خصوصی و علنی گفته است که هرگز نمیتواند سندی را امضا کند که در آن سرزمینی به اسم اسرائیل در آن به رسمیت شناخته شود. یا مثلاً درباره پیش شرط خلع سلاح حماس؛ اگر مقامات فلسطینی چنین پیش شرطی را قبول کنند آن وقت در فلسطین جنگ داخلی رخ میهد بنابراین وجود چنین پیش شرطی در معامله قرن، امضای آن از سوی فلسطینیها را غیرممکن میکند. در روز 28 ژانویه چند ساعت پس از آنکه دونالد ترامپ به طور رسمی از معامله قرن رونمایی کرد، نتانیاهو قول داد که لایحه الحاق کرانه باختری و شهرکهای صهیونیست نشین به اسرائیل را در سریعترین زمان ممکن به رأی بگذارد و تبدیل به قانون کند و بسرعت اجرا کند اما از کاخ سفید و از سوی کوشنر پیامی دریافت کرد که تا انتخابات ماه مارس صبر کند و دست نگه دارد.
اکنون هم بهنظر میرسد حتی شلدون ادلسون، دوست ثروتمند و بانفوذ نتانیاهو هم نتواند او را از زندان رفتن نجات دهد. بنابراین آنچه از نتانیاهو باقی خواهد ماند ناامیدی از صلح عربی - اسرائیلی و یک «معامله قرن» است که ممکن است به «بلوف هزاره» تبدیل شود.
منبع: الجزیره
اقتصاد تنها عامل تأثیرگذار در انتخابات 2020 امریکا نیست
همه معادلات غلط ترامپ
جوزف اسنای جونیور استاد دانشگاه هاروارد
مترجم: وصال روحانی
فرضیهای وجود دارد که میگوید دونالد ترامپ بهرغم تمام ناهنجاریهایی که در عرصه سیاست خارجی رقم زده است، در انتخابات 2020 ریاست جمهوری امریکا یک بار دیگر پیروز خواهد شد زیرا دست کم در زمینه اقتصاد داخلی خوب کار کرده است. اما حقیقت امر میتواند چیزی کاملاً متفاوت با این باشد.
بسیاری از تاریخ دانان امریکا معتقدند، هرگاه مراعات حال مردم و روحیه آنها از دستور کار سران این کشور حذف شده، بدبختیها در امریکا فزونی گرفته، اما سختتر و بدتر از آن عملیاتهای بیحساب و جسارتآمیز در صحنههای بینالملل به قصد زورورزی و جهانگشایی است. بویژه که اغلب سرانی که مرتکب چنین اعمالی میشوند، این توقع را دارند که چنین اقداماتی روی ملاحظات داخلی و نگاه مردم امریکا به آنان تأثیر زیادی نگذارد. در شرایط کنونی نیز ترامپ و مشاورانش فراموش کردهاند که اگر در برخورد با سایر کشورها بیمبالاتی و سرکشی کردهاند، امکان ندارد که شاهد بازتاب آن در سلسله رفتارهای داخلی نباشند و از جمله حاشیه امنیتی که انتظار آن را در انتخابات و تصاحب کرسیهای مجلس یا پست ریاستجمهوری دارند، رنگ خواهد باخت.
هرماه، یک گاف
چگونه میتوان این ایده نسنجیده ترامپ را باور کرد که میتوان هرماه یک گاف در سلسله روابط بینالملل مرتکب شد اما انتظار داشت، مردم فقط در سایه ایجاد موقعیتهای بیشتر شغلی برای جوانان و حتی میانسالان و شکوفاتر کردن اقتصاد، از لمس بیاعتباری هر چه بیشتر کشور خود در صحنه ارتباطات بینالملل غافل بمانند. مشکل کاخ سفید در دوران ترامپ این است که هرچیز را همان قدر ساده میبیند که او معاملههای اقتصادی درون مرزی و بینالمللی را ساده میبیند. هرتهاجم نظامی امریکا در بیرون از مرزها یک سری از بایدها و نبایدها را در سیاست داخلی این کشور ایجاد میکند که هرچند تأثیر زیادی روی اقتصاد بهبود یافته امریکا ندارند، اما بههرحال بینصیب از آن نخواهند ماند. ضمن آنکه ترامپ چگونه میتواند خود را قانع کند، در ازای هر محاسبه غلطاش در صحنه سیاست بینالملل میتواند با یک مانور تازه تجاری در داخل و خارج از مرزها از خشم مردم در امان بماند و آرای آنان را در انتخابات مهم و سراسری در سبد خود داشته باشد و آب از آب تکان نخورد.
از خارج به داخل
عدهای فراموش کردهاند که هر معامله بزرگ اقتصادی با طیف تأثیرگذاری خارجی و هر خرید و فروش و داد و ستدی با دولتهای خارجی تأثیر مستقیم بر محاسبات و سود و ضررهای داخلی هم دارد. یک متخصص امور اقتصادی فرانسه روزی گفته بود: «واژههای خوب و مفید در صحنه سیاست فقط برای موارد و اقداماتی بهکار گرفته میشود که برای مردم عادی اثر مثبت بهجای بگذارد و روحیات ملت در آن لحاظ شود. اگر کاری بهلحاظ سیاسی و اقتصادی درست باشد اما روحیات و معنویات و مسائل مهم از منظر مردم را نفی کند، نمیتوان آن را رویکرد درستی دانست زیرا هیچ معادله اقتصادی ولو پرسودی نیست که عمری طولانی داشته باشد. در پی هر رویداد اقتصادی هرچند موفق و پس از سپری شدن دوران خوشآن، مردم میمانند و بازتابهای زشت یک کار ظاهراً سودمند.» اما به نظر میرسد، ترامپ هنوز نیز نمیداند که اگر چه فرصتهای شغلی بهتر و بیشتری را برای مردم و بویژه جوانترها در امریکا ایجاد کرده، اما همه قشرها و از جمله جوانان در حال برآورد دائمی وی از منظر اخلاق و رفتارهای اجتماعی هستند و اینجا است که او نمره مردود کامل میگیرد. یورش کلامی به کرهشمالی و تهدید آن به جنگ و سپس صلح با رئیسجمهوری این کشور که البته چندان آرام تر و صلحطلبتر از ترامپ نیست و سپس ترور قاسم سلیمانی سردار نظامی برجسته ایرانی شاید از دیدگاه کاخ سفید اقداماتی در راستای تحکیم جایگاه نظامی امریکا در یک جهان آشفته و فاقد نظم تلقی شود اما از منظر اخلاق و روحیات مرتبط با آن، نمرات منفی بزرگی را برای ترامپ و سیاستهای عجولانه وی به ارمغان آورده است.
سکوت در مورد قتل خاشقجی
ترامپ حتی در مورد بهقتل رسیدن آشکار جمال خاشقجی روزنامهنگار عربستانی، یک راه غلط را در پیش گرفت و کوشید در اینباره زیاد حرف نزند و مدیریت اوضاع را به مقامهای سعودی و بویژه ولیعهد جاهطلب آنان- بنسلمان- بسپارد. اما این نیز یک برآورد غلط بود زیرا همگان را متقاعد ساخت که دولت امریکا همسو با سران خطاکار سعودی درصدد لاپوشانی حقایق و پنهان نگهداشتن جزئیات یک ترور سبعانه است. زمانی هم که ترامپ درباره خاشقجی و ناپدید شدن وی در کنسولگری عربستان در شهر استانبول ترکیه به اظهارنظر پرداخت، چنان از اهرمهای ملایم اقتصادی سود جست که انگار آن را واقعهای قابل فهم میداند و خاشقجی یک خرابکار بوده که طبعاً باید حذف میشده است. کار حتی به جایی کشید که روزنامه معمولاً میانهرو والاستریت ژورنال که از صدور بیانیههای صریح سیاسی ابا دارد و اصولاً یک نشریه اقتصادی است، از کوتاهی حیرتانگیز دولت امریکا در خصوص قتل خاشقجی چنین نوشت: «حتی در دوره رؤسای جمهوری افراطی و سرشار از توهمی مثل ریچارد نیکسون، رونالد ریگان و جورج بوش پدر و پسر دیده نشده بود که درباره قتل یک انسان فقط به اتهام نوشتن حقایق و انتقاد از سیاستهای یک کشور (عربستان) اینگونه سهلانگاری صورت گیرد و اصول انسانی به هیچ انگاشته شود. این میراث تلخ ترامپ برای امریکا و بشریت در هزاره سوم است.»
ازدیاد درآمدهای سرانه کافی نیست
اقتصاد امریکا که سالها برفروش گسترده سلاحهای پیشرفتهاش بهکشورهای جهان سوم استوار بوده و در دوره ترامپ اضافه بر این اصل از پررونقتر شدن فرآوردههای نرمافزاریاش در صحنههای بینالملل نیز بهره جسته است، همیشه یک عامل در ترسیم هرگونه اقدام سیاسی و رویکرد تازه اجتماعی مهم بوده است. اما در جهان امروز که تنیده از دهها فاکتور اجتماعی و اخلاقی و وابسته به شبکههای مجازی غیر منصف است، ترامپ در اشتباهی سخت است اگر تصور کند، فقط با بالا بردن درآمدهای سرانه در تمامی سطح امریکا دوره دوم ریاستجمهوریاش را هم تضمین و محقق ساخته است. مردم امریکا بارها ثابت کردهاند با تسلیم نشدن در برابر قواعد افراطی سیاسی و تجاوزگریهای بینالمللی به آن دسته از سیاستمداران خود رأی میدهند که برایشان بدنامی بهارمغان نیاورند. ترامپ با انواع اقدامات ایذایی و منفیاش در یک دوره زمامداری سهساله و سرشار از تنشهای بیهوده و بخصوص با خارج ساختن امریکا از حدود 10 معاهده بینالمللی تصویر یک کشور سهلانگار و یک نظام بیثبات را از امریکا به کل جهان ساطع کرده و مردم این کشور بهرغم کمبود آگاهیهای سیاسیشان چنین چیزی را هرگز برنمیتابند.
یادگارهای ویتنام
مردم امریکا در دهه 1960 و نیمه اول دهه 1970 رئیسجمهوریهای وقت کشور خود را به سبب پایان ندادن به جنگ ویتنام (که هیچ ربطی به آنها نداشت) محکوم میکردند. امریکاییها در همان زمان مدعی شدند 21 هزار سرباز کشورشان طی آن جنگ دو دههای جان باختهاند اما صرفنظر از اینکه این رقم تا چه حد درست یا محصول کوچکنمایی ضایعات بود، مردم امریکا هر روند مداخلهگرانه را از سوی دولت کشورشان نفی میکردند و میگفتند دوره کلانتر جهانی بودن به پایان رسیده است. شنیده نشدن این صدای رسا باتلاقهای چند دهه بعدی در خاک عراق و افغانستان را برای رؤسای جمهوری بعدی امریکا به ارمغان آورد و ترامپ که از همه جسورتر و جنگافروزتر است، حتی این توصیه معروف و ماندگار شرلوکهولمز کارآگاه افسانهای و خیالی داستانهای پلیسی را از نظر دور نگه داشته است که روزی گفته بود: «سگی که پارس نمیکند، چیزهای بیشتری را برای اندوختن و آموختن نسبت به سگهای پرخاشگر دارد و از عاقبت بهتری هم بهره میبرد.»
*منبع:Project Syndicate
چرا دونالد ترامپ در برابر بن سلمان سکوت کرده است؟
خطرات یک سکوت
فرحناز دهقی
خبرنگار
شاهزاده عربستانی دیگر بار برای «دونالد ترامپ» دردسر ساز شده و او را با این پرسش همگانی مواجه کرده است که به راستی عمق رابطهاش با «محمد بن سلمان» تا کجاست و چرا دربرابر اقدامات او همواره سکوت اختیار کرده است. جدیدترین اقدام ولیعهد عربستان که باعث مخمصهای جدید برای رئیسجمهوری امریکا در کنار مسائل و بحرانهای داخلیاش شده، مسأله تلاشهای او برای هک است.
تقریباً ماه پیش بود که روزنامه انگلیسی گاردین، خبر هک شدن تلفن همراه جف بزوس، رئیس و مؤسس شرکت آمازون و ثروتمندترین مرد جهان را منتشر کرد. این خبر به سرعت در میان رسانههای جهان بازتاب پیدا کرد و نام محمد بن سلمان ولیعهد عربستان بهعنوان عامل اصلی این هک در گزارشها خودنمایی کرد. ساعاتی پس از انتشار این خبر، سفارت عربستان سعودی در امریکا این خبر را کذب دانست و اعلام کرد بن سلمان در این ماجرا هیچ نقشی نداشته است.
اکنون هک شدن تلفن همراه جف بزوس، دردسر تازهای در سیاست خارجی ترامپ ایجاد کرده است؛ بویژه آنکه استراتژی او در خاورمیانه این است که تا میتواند به پادشاه عربستان سعودی نزدیک شود. جاستین سینک؛ خبرنگار حوزه خاورمیانه در روزنامه بلومبرگ در این باره نوشته است: ترامپ پیش از این در ماجرای قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار و منتقد حکومت آل سعود در کنسولگری عربستان در استانبول، تمام تلاش خود را کرده بود تا از رویارویی مستقیم با بن سلمان بپرهیزد و برای این تصمیم، موج انتقادها را نیز تحمل کرد. اما این بار شاهد هستیم که انفعال رئیسجمهوری امریکا میتواند عواقب بیشتری داشته باشد و بن سلمان جسارت بیشتری برای حرکت رو به جلو داشته باشد. و باز هم میبینیم که ترامپ تمایلی برای تنبیه شاهزاده عربستانی که حریم یکی از بلندپایهترین مدیران اجرایی امریکا را شکسته است، ندارد. از سوی دیگر ترامپ ابایی از نشان دادن دشمنیاش با بزوس ندارد. ترامپ بارها نسبت به اظهارنظرات انتقادی بزوس علیه دولتش اعتراض و آمازون هم از دولت بهخاطر کارشکنی ترامپ در انعقاد قراردادی با پنتاگون شکایت کرده است؛ به ادعای آمازون ترامپ، بزوس را «دشمن سیاسی» خود خوانده است.
بهگزارش نیویورکتایمز، مقامهای سعودی به صراحت مداخله عربستان در هک شدن تلفن همراه بزوس را رد کردند. حتی وزیر خارجه این کشور این اتهام را «احمقانه» خواند. سخنگوی کاخ سفید هم در عین حال که این موقعیت را حساس توصیف کرد، بر این تأکید داشت که «عربستان متحد بسیار مهم امریکا است». وزیر خزانهداری امریکا هم در مصاحبهای با شبکه «سیانبیسی» به سؤال خبرنگار در این باره پاسخ نداد و اعلام کرد که شرکتهای امریکایی باید به قوت و قدرت قبل به معامله و تجارت با عربستان ادامه بدهند. استیون منوچین در این مصاحبه گفت: «ما با عربستانیها دادوستد زیادی داریم. آنها بدون شک منبع عظیمی از انرژی هستند. ما رابطه خیلی خوبی با آنها داریم. و این رابطه فوقالعاده قرار نیست به خاطر مقاله یک روزنامه نابود شود.»
این نوع حمایت یا چشمپوشی برای خطای صورت گرفته با انتقاد رسانههایی مواجه شد که در چند هفته گذشته حاضر نشدهاند ماجرا را به دست فراموشی بسپارند. بروس ام. فاکس خبرنگار مجله نیویورکپست در یادداشتی نوشت: اینکه دولت ترامپ تصمیم گرفته در برابر هک شدن تلفن همراه مدیرعامل آمازون سکوت کند، در وهله اول بهدلیل نقصان سیستم اطلاعاتی این کشور است. تحقیقی نشان میدهد کمپین هک کردن بزوس چند ماه تلاش کرده بود تا بتواند این هک را انجام دهد و بهره خود را از آن ببرد. البته باید یادآوری کرد این تحقیق توسط محققانی که مدیر آمازون استخدام کرده بود، به دست آمد نه توسط سیستم جاسوسی امریکا یا ستادی که دولت امریکا برای رسیدگی به این تخلف سایبری تشکیل داده باشد. کارشناسان سازمان ملل پس از بررسی این یافتهها اعلام کردند که تلفن بزوس پس از آن هک شد که از حساب واتس اپ محمد بن سلمان برای بزوس ویدئویی ارسال شد. این کارشناسان با وجود همکاری نکردن دولت امریکا به تحقیقات خود ادامه میدهند.
البته شاهزاده فیصل، وزیر خارجه عربستان، در تلاش است که این یافتهها را کماهمیت و بیپایه جلوه بدهد و میگوید این تحقیقات را یک شرکت خصوصی ترتیب داد که تاکنون هم هیچ مدرک و سند مستدل و محکمی هم ارائه نکرده است. البته او درباره رسوایی قتل خاشقجی هم همین رویه را در پیش گرفته بود و در نهایت هم مدعی شد، دادگاه در پرونده قتل خاشقجی، 5 نفر را به اعدام و سه نفر دیگر را به زندان محکوم کرد.
با وجود این دموکراتهای کنگره مصرانه در تلاش هستند نقش ترامپ در ماجرای هک شدن تلفن همراه بزوس را پیدا کنند. آنها مدعی شدهاند جرالد کوشنر، داماد و مشاور ارشد ترامپ، از واتساپ برای ارتباط با رهبران کشورهای خارجی استفاده کرده است. به گزارش سیانان، این ارتباط شامل ارسال و دریافت پیام با شاهزاده بن سلمان هم میشده است و اکنون این سؤال پیش میآید که آیا بن سلمان به غیر از بزوس، قربانیان دیگری داشته است یا نه. بیم این میرود که بن سلمان توانسته باشد به دادههایی از طریق تلفنهای همراه کوشنر یا مقامهای امریکایی دست پیدا کرده باشد.
اکنون باید چشم به کار خبرنگارانی دوخت که تأکید میکنند دولت ترامپ استانداردهای چند گانه دارد و برای مثال در حالی که دولت چین را متهم به جرایم سایبری سازماندهی شده میکند، چشم خود را روی جرایم سایبری مشخصی که برخی از متحدانش -همچون عربستان- مرتکب میشوند، میبندد. اگر این خبرنگاران بتوانند به اسناد و مدارک تازهای دست پیدا کنند، ترامپ به شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. زیرا مهمترین برگ برنده او در انتخابات 2016 این بود که توانست انتقادها را علیه هیلاری کلینتون به دلیل استفاده از ایمیل شخصی بسیج کند.