گفتوگو با عبدالمجید معادیخواه، رئیس بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی نتیجه «مشارکت ملی» بود
آرمان صابری
اکنون که در چهل و یکمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی بسر میبریم، فرصت را مغتنم دیدیم تا ضمن مروری بر آرمانها و ارزشهای گفتمان انقلاب اسلامی، بررسی کنیم که تکیه بر کدام یک از این آرمانها میتو اند افقگشای مسائل امروز جامعه ما شود. این در حالی است که برخی تحلیلگران تاریخ انقلاب، آرمانهایی چون «استقلالخواهی» را تحققیافتهتر ارزیابی میکنند و در عوض «عدالتخواهی» را بهعنوان آرمان انقلابی نام میبرند که برای تحقق تمام و کمال آن هنوز راه بسیار داریم. اما حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه چنین تحلیلی را نقد میکند و بر این باور است که ارزشها و آرمانهای انقلابی ما منظومهای منسجم است که قابلتفکیک نیست: «یک جامعه نمیتواند از استقلال واقعی به شکل کامل بهرهمند باشد اما از عدالت بهرهای نبرده باشد یا حتی، در یکی توفیق کامل و در دیگری عملکرد قابلقبولی نداشته باشد. نمیتوان ارزشهایی را که به یک سپهر گفتمانی تعلق دارند، از هم منفک کرد و مشخصاً گفت امروز، این ارزش خاص از گفتمان انقلاب اسلامی میتواند برای امروز جامعه راهگشا باشد. تجزیه در سطح ارزشها هرگز شدنی نیست و ارزشهای یک گفتمان به هم پیوستهاند.»
معادیخواه از جمله روحانیان اهل اندیشه و سیاستمداری است که در کارنامه فعالیتهای اجرایی او میتوان نمایندگی مردم تهران در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابینه باهنر، مهدوی کنی و موسوی را دید. او هماکنون ریاست بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران را برعهده دارد. گفتنی است که اصطلاح «دهه فجر» از سوی او برای نخستین بار در سال ۱۳۶۰ با الهام از سوره فجر پیشنهاد شد.
***
جناب معادیخواه، به اعتقاد شما، تکیه بر کدامیک از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی، میتواند در شرایط امروز جامعه، افقگشای مسائل ما باشد؟
من با پرسش شما موافق نیستم؛ چراکه معتقدم تجزیه ارزشها و آرمانهای انقلاب امکانپذیر نیست. نمیتوان ارزشهایی را که به یک سپهر گفتمانی تعلق دارند از هم منفک کرد و بهطور مشخص گفت امروز، این ارزش خاص میتواند برای جامعه ما راهگشا شود.
ارزشها، مجموعهای جداناشدنی هستند. شاید بتوان یک سرزمین را تجزیه کرد؛ هر چند که در عمل هیچ کشوری این را نمیپذیرند، اما تجزیه در سطح ارزشها هرگز شدنی نیست و ارزشهای یک گفتمان به هم پیوسته هستند. به اعتقاد من، محور و ریشه ارزشها و آرمانهای انقلاب «توحید» است و بقیه ارزشهای انقلاب از این ریشه نشأت میگیرد.
تأکید شما بر این است که ارزشها و آرمانهای انقلاب را باید بهصورت یک «منظومه» دید و قابل تجزیه نیست. پس چرا در برخی از زمینهها مثل آرمان استقلالخواهی توانستیم کارنامه قابلقبولتری ارائه کنیم؛ اما به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران اجتماعی، با ملاکهای «عدالتاجتماعی» مورد انتظار گفتمان انقلاب هنوز فاصله داریم. چقدر با این تحلیل همدل هستید؟
من چنین ترازویی ندارم که بر اساس آن بخواهم این تحلیل را رد یا تأیید کنم. اما معتقدم یک جامعه نمیتواند از استقلال واقعی به شکل کامل بهرهمند باشد اما از عدالت بهرهای نبرده باشد یا حتی در یکی توفیق کامل و در دیگری عملکرد قابلقبولی نداشته باشد. استقلال را نمیتوان صرفاً نبود ظاهری دخالت کشورهای استعماری تلقی کرد؛ برای مثال، وقتی دشمنی مثل امریکا حضور فیزیکی ندارد، طبعاً جامعه دلخوش میشود که مستقل است؛ اما وقتی قبله آرزوهای بخشی از جامعه، امریکا شد، آیا همچنان میتوان از استقلال تمام و کمال حرف زد؟ به نظر میرسد هنوز هم ما حضور استعمار را در برخی از زمینهها شاهد هستیم. در واقع میخواهم بگویم آرمانهای انقلابی ما یک «منظومه منسجم» است که اگر در تحقق یک ضلع آن، ضعفی ایجاد شود بقیه اضلاع را هم سست خواهد کرد. به این اعتبار، این مجموعه ارزشها باید متوازن و متقارن رشد کند و تحقق یابد تا بتوانیم از کارنامه موفق خود در عملی کردن گفتمان انقلاب اسلامی حرف بزنیم.
امروزه بیش از همه، چه آسیبی را متوجه منظومه ارزشهای انقلاب اسلامی میدانید و چطور میتوان از تداوم این آسیب پرهیز یا آن را ترمیم کرد؟
جامعه ما در دهههای اخیر، موفقیتها و البته در کنارش ناکامیهایی را از سرگذرانده است. منتهی شاید بیش از هر چیزی آنچه که جامعه را گرفتار یک نوع رکود میکند، شیفتگی نسبت به جاذبههای کاذبی است که بیش از همه در بیپروایی از استفاده از حرام ریشه دارد. در جریان این بیپروایی، چیزهایی که حق انسان نیست، برای او لذیذ میشود که ذائقه انسان را بیمار میکند.
از این رو، معتقدم آنچه امروز به جامعه ما آسیب زده، بیش از هر چیز سوءاستفاده از یکسری از امکانات بوده است. در چنین فضایی دیگر مفاهیمی همچون عدالت و... به ذائقه افراد شیرین نمیآید. معتقدم امروزه نیازمند بازخوانی اساسی از ارزشها و آرمانهای انقلاب هستیم تا از این رهگذر دوباره برایمان یادآوری شود بهدنبال چه اهدافی انقلاب کردیم و چه آرمانها و ارزشهایی را باید سرلوحه برنامه و کارهایمان قرار دهیم تا بتوانیم از آسیبهای بیشتر جلوگیری کنیم.
امروز و اکنون ما چه نسبتی با گفتمان انقلاب اسلامی دارد؟
قضاوت در خصوص نسبت امروز و اکنون ما با گفتمان انقلاب اسلامی، قضاوتی نسبی است. جامعه ما مجموع تداوم انقلاب اسلامی ما است، منتهی در بخشهایی ممکن است یک جداییهایی به لحاظ فرهنگی پیش آمده باشد. مسأله فرهنگ و فرهنگسازی را نمیتوان گذرا نگریست و سطحی برنامهریزی کرد. فرهنگسازی کار بسیار مشکل و پیچیدهای است و نهادینه شدنش نیاز به حضور و مشارکت همه مردم دارد.
آسیب اساسی ما آنجا بود که مشارکت را جدی نگرفتیم؛ اگر مشارکت را جدیتر میگرفتیم و جدیتر بگیریم چنانکه کسی خود را در این فرهنگ و این سرزمین غریبه تصور نکند، شرایط بهتری ایجاد میشود. اما وقتی بخشی از مردم خود را «خودی» حساب نمیکنند یا خودی به حساب آورده نمیشوند خود به خود بین مردم و کارگزاران و سیاستگذاران ما فاصله ایجاد میشود. این در حالی است که همه باید خود را صاحب کار و منشأ اثر ببینند و جامعه را از خود بدانند. اگر توانستیم این سطح از مشارکت مردم و همدلی و همراهیشان را داشته باشیم در آن صورت میتوان گفت منظومه ارزشهای انقلاب اسلامی به شرایط تحقق خود نزدیک میشود.
به بحث «مشارکت اجتماعی» اشاره کردید، میدانیم یکی از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی «همدلی»، «همبستگی» و «مشارکت ملی» بود. به اعتقاد شما چگونه میتوان حساسیت اجتماعی مردم را در سطح بالایی نگه داشت چنانکه همدلی و همراهیشان را در زمینههای مختلف داشته باشیم؟
علت اینکه سطح مشارکت اجتماعی پایین آمد و کمتر به آن توجه شد شاید تراکم کارهایی بود که بعد از انقلاب هجوم آورد و مسائل روزمره، مسئولان ما را از مسائل ظریفتری همچون جلب هرچه بیشتر «مشارکت مردم» غافل کرد. هرچند که بالا نگهداشتن انگیزه مشارکت جامعه کار به غایت دشواری است. شهادت سردار قاسم سلیمانی، تحولی در روحیه مردم برای همبستگی و مشارکت اجتماعی ایجاد کرد البته برای اینکه زودگذر نباشد طبعاً باید از آن استفادههای جدیتری کرد. باید علل و عوامل احساس جداییها شناخته شود و مجموع جامعه یک ید واحده باشد.
پیشتر عنوان کردید که نباید شرایط جامعه به شکلی پیش رود که بخشی از مردم خود را غریبه و غیرخودی حس کنند. به اعتقاد شما، مردم چه زمانی احساس میکنند که شنیده و دیده میشوند؟
ایجاد و تداوم «عدالت اجتماعی» بسیار در خصوص اینکه مردم احساس کنند دیده و شنیده میشوند، اثرگذار است. وقتی در جامعه تضاد طبقاتی شکل میگیرد و این احساس ایجاد میشود که طبقهای ایجاد شده که متمایز از بقیه است، این امر خود به خود بیاعتمادی و حس به حاشیهراندهشدگی را در بخشی از بدنه جامعه ایجاد میکند.کسانی که در تنگنا قرار دارند، وقتی دیگرانی را در وضعیت مرفهای میبینند، نمیتوانند بپذیرند که گرایشی به زندگیهای طبقاتی ایجاد نشده است. برای اینکه مردم احساس کنند شنیده و دیده میشوند به کارهای عملیاتی، همفکری و گفتوگوهای جدیتری در بحث عدالت اجتماعی و اعتماد اجتماعی احتیاج داریم تا بتوانیم به یک طرح عملی برسیم.
اکنون که در چهل و یکمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی بسر میبریم، فرصت را مغتنم دیدیم تا ضمن مروری بر آرمانها و ارزشهای گفتمان انقلاب اسلامی، بررسی کنیم که تکیه بر کدام یک از این آرمانها میتو اند افقگشای مسائل امروز جامعه ما شود. این در حالی است که برخی تحلیلگران تاریخ انقلاب، آرمانهایی چون «استقلالخواهی» را تحققیافتهتر ارزیابی میکنند و در عوض «عدالتخواهی» را بهعنوان آرمان انقلابی نام میبرند که برای تحقق تمام و کمال آن هنوز راه بسیار داریم. اما حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه چنین تحلیلی را نقد میکند و بر این باور است که ارزشها و آرمانهای انقلابی ما منظومهای منسجم است که قابلتفکیک نیست: «یک جامعه نمیتواند از استقلال واقعی به شکل کامل بهرهمند باشد اما از عدالت بهرهای نبرده باشد یا حتی، در یکی توفیق کامل و در دیگری عملکرد قابلقبولی نداشته باشد. نمیتوان ارزشهایی را که به یک سپهر گفتمانی تعلق دارند، از هم منفک کرد و مشخصاً گفت امروز، این ارزش خاص از گفتمان انقلاب اسلامی میتواند برای امروز جامعه راهگشا باشد. تجزیه در سطح ارزشها هرگز شدنی نیست و ارزشهای یک گفتمان به هم پیوستهاند.»
معادیخواه از جمله روحانیان اهل اندیشه و سیاستمداری است که در کارنامه فعالیتهای اجرایی او میتوان نمایندگی مردم تهران در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابینه باهنر، مهدوی کنی و موسوی را دید. او هماکنون ریاست بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران را برعهده دارد. گفتنی است که اصطلاح «دهه فجر» از سوی او برای نخستین بار در سال ۱۳۶۰ با الهام از سوره فجر پیشنهاد شد.
***
جناب معادیخواه، به اعتقاد شما، تکیه بر کدامیک از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی، میتواند در شرایط امروز جامعه، افقگشای مسائل ما باشد؟
من با پرسش شما موافق نیستم؛ چراکه معتقدم تجزیه ارزشها و آرمانهای انقلاب امکانپذیر نیست. نمیتوان ارزشهایی را که به یک سپهر گفتمانی تعلق دارند از هم منفک کرد و بهطور مشخص گفت امروز، این ارزش خاص میتواند برای جامعه ما راهگشا شود.
ارزشها، مجموعهای جداناشدنی هستند. شاید بتوان یک سرزمین را تجزیه کرد؛ هر چند که در عمل هیچ کشوری این را نمیپذیرند، اما تجزیه در سطح ارزشها هرگز شدنی نیست و ارزشهای یک گفتمان به هم پیوسته هستند. به اعتقاد من، محور و ریشه ارزشها و آرمانهای انقلاب «توحید» است و بقیه ارزشهای انقلاب از این ریشه نشأت میگیرد.
تأکید شما بر این است که ارزشها و آرمانهای انقلاب را باید بهصورت یک «منظومه» دید و قابل تجزیه نیست. پس چرا در برخی از زمینهها مثل آرمان استقلالخواهی توانستیم کارنامه قابلقبولتری ارائه کنیم؛ اما به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران اجتماعی، با ملاکهای «عدالتاجتماعی» مورد انتظار گفتمان انقلاب هنوز فاصله داریم. چقدر با این تحلیل همدل هستید؟
من چنین ترازویی ندارم که بر اساس آن بخواهم این تحلیل را رد یا تأیید کنم. اما معتقدم یک جامعه نمیتواند از استقلال واقعی به شکل کامل بهرهمند باشد اما از عدالت بهرهای نبرده باشد یا حتی در یکی توفیق کامل و در دیگری عملکرد قابلقبولی نداشته باشد. استقلال را نمیتوان صرفاً نبود ظاهری دخالت کشورهای استعماری تلقی کرد؛ برای مثال، وقتی دشمنی مثل امریکا حضور فیزیکی ندارد، طبعاً جامعه دلخوش میشود که مستقل است؛ اما وقتی قبله آرزوهای بخشی از جامعه، امریکا شد، آیا همچنان میتوان از استقلال تمام و کمال حرف زد؟ به نظر میرسد هنوز هم ما حضور استعمار را در برخی از زمینهها شاهد هستیم. در واقع میخواهم بگویم آرمانهای انقلابی ما یک «منظومه منسجم» است که اگر در تحقق یک ضلع آن، ضعفی ایجاد شود بقیه اضلاع را هم سست خواهد کرد. به این اعتبار، این مجموعه ارزشها باید متوازن و متقارن رشد کند و تحقق یابد تا بتوانیم از کارنامه موفق خود در عملی کردن گفتمان انقلاب اسلامی حرف بزنیم.
امروزه بیش از همه، چه آسیبی را متوجه منظومه ارزشهای انقلاب اسلامی میدانید و چطور میتوان از تداوم این آسیب پرهیز یا آن را ترمیم کرد؟
جامعه ما در دهههای اخیر، موفقیتها و البته در کنارش ناکامیهایی را از سرگذرانده است. منتهی شاید بیش از هر چیزی آنچه که جامعه را گرفتار یک نوع رکود میکند، شیفتگی نسبت به جاذبههای کاذبی است که بیش از همه در بیپروایی از استفاده از حرام ریشه دارد. در جریان این بیپروایی، چیزهایی که حق انسان نیست، برای او لذیذ میشود که ذائقه انسان را بیمار میکند.
از این رو، معتقدم آنچه امروز به جامعه ما آسیب زده، بیش از هر چیز سوءاستفاده از یکسری از امکانات بوده است. در چنین فضایی دیگر مفاهیمی همچون عدالت و... به ذائقه افراد شیرین نمیآید. معتقدم امروزه نیازمند بازخوانی اساسی از ارزشها و آرمانهای انقلاب هستیم تا از این رهگذر دوباره برایمان یادآوری شود بهدنبال چه اهدافی انقلاب کردیم و چه آرمانها و ارزشهایی را باید سرلوحه برنامه و کارهایمان قرار دهیم تا بتوانیم از آسیبهای بیشتر جلوگیری کنیم.
امروز و اکنون ما چه نسبتی با گفتمان انقلاب اسلامی دارد؟
قضاوت در خصوص نسبت امروز و اکنون ما با گفتمان انقلاب اسلامی، قضاوتی نسبی است. جامعه ما مجموع تداوم انقلاب اسلامی ما است، منتهی در بخشهایی ممکن است یک جداییهایی به لحاظ فرهنگی پیش آمده باشد. مسأله فرهنگ و فرهنگسازی را نمیتوان گذرا نگریست و سطحی برنامهریزی کرد. فرهنگسازی کار بسیار مشکل و پیچیدهای است و نهادینه شدنش نیاز به حضور و مشارکت همه مردم دارد.
آسیب اساسی ما آنجا بود که مشارکت را جدی نگرفتیم؛ اگر مشارکت را جدیتر میگرفتیم و جدیتر بگیریم چنانکه کسی خود را در این فرهنگ و این سرزمین غریبه تصور نکند، شرایط بهتری ایجاد میشود. اما وقتی بخشی از مردم خود را «خودی» حساب نمیکنند یا خودی به حساب آورده نمیشوند خود به خود بین مردم و کارگزاران و سیاستگذاران ما فاصله ایجاد میشود. این در حالی است که همه باید خود را صاحب کار و منشأ اثر ببینند و جامعه را از خود بدانند. اگر توانستیم این سطح از مشارکت مردم و همدلی و همراهیشان را داشته باشیم در آن صورت میتوان گفت منظومه ارزشهای انقلاب اسلامی به شرایط تحقق خود نزدیک میشود.
به بحث «مشارکت اجتماعی» اشاره کردید، میدانیم یکی از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی «همدلی»، «همبستگی» و «مشارکت ملی» بود. به اعتقاد شما چگونه میتوان حساسیت اجتماعی مردم را در سطح بالایی نگه داشت چنانکه همدلی و همراهیشان را در زمینههای مختلف داشته باشیم؟
علت اینکه سطح مشارکت اجتماعی پایین آمد و کمتر به آن توجه شد شاید تراکم کارهایی بود که بعد از انقلاب هجوم آورد و مسائل روزمره، مسئولان ما را از مسائل ظریفتری همچون جلب هرچه بیشتر «مشارکت مردم» غافل کرد. هرچند که بالا نگهداشتن انگیزه مشارکت جامعه کار به غایت دشواری است. شهادت سردار قاسم سلیمانی، تحولی در روحیه مردم برای همبستگی و مشارکت اجتماعی ایجاد کرد البته برای اینکه زودگذر نباشد طبعاً باید از آن استفادههای جدیتری کرد. باید علل و عوامل احساس جداییها شناخته شود و مجموع جامعه یک ید واحده باشد.
پیشتر عنوان کردید که نباید شرایط جامعه به شکلی پیش رود که بخشی از مردم خود را غریبه و غیرخودی حس کنند. به اعتقاد شما، مردم چه زمانی احساس میکنند که شنیده و دیده میشوند؟
ایجاد و تداوم «عدالت اجتماعی» بسیار در خصوص اینکه مردم احساس کنند دیده و شنیده میشوند، اثرگذار است. وقتی در جامعه تضاد طبقاتی شکل میگیرد و این احساس ایجاد میشود که طبقهای ایجاد شده که متمایز از بقیه است، این امر خود به خود بیاعتمادی و حس به حاشیهراندهشدگی را در بخشی از بدنه جامعه ایجاد میکند.کسانی که در تنگنا قرار دارند، وقتی دیگرانی را در وضعیت مرفهای میبینند، نمیتوانند بپذیرند که گرایشی به زندگیهای طبقاتی ایجاد نشده است. برای اینکه مردم احساس کنند شنیده و دیده میشوند به کارهای عملیاتی، همفکری و گفتوگوهای جدیتری در بحث عدالت اجتماعی و اعتماد اجتماعی احتیاج داریم تا بتوانیم به یک طرح عملی برسیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه