گفت‌و‌گوی «ایران» با جعفر خیرخواهان، اقتصاددان و مترجم کتاب «راه باریک آزادی»

در میانه «لویاتان» قوی و کاغذی



سپیده پیری
 خبرنگار
«راه یا دالان باریک آزادی» عنوان کتابی از دو نویسنده مطرح جهانی «داروین عجم اوغلو» و «جیمزرابینسون» است. چهره‌هایی نام آشنا برای جامعه ایرانی که پیشتر با کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» ذهن جست‌وجوگر خوانندگان ایرانی را در پاسخ به‌علت واپس‌گرایی کشور برخلاف تلاش‌های بسیار را به پاسخ‌هایی رهنمون کردند. حالا در تازه‌ترین اثرشان که در ایران به اهتمام جعفرخیرخواهان و سید علیرضا بهشتی شیرازی ترجمه شده است به مطالعه شواهد تاریخی در بخش بزرگی از جهان توسعه یافته و در حال توسعه پرداخته‌اند و نشان می‌دهند چگونه برخی کشورها به دالان باریک آزادی وارد شده، برخی پس از ورود از آن خارج شدند و برخی هنوز راه به این دالان نبرده‌اند. آنها وجود دولت با ثبات قدرتمند در کنار جامعه‌ای جسور و مطالبه‌گر را لازمه تحقق توسعه و آزادی می‌دانند. مطالعه این کتاب که برای علاقه‌مندان به اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی خالی از لطف نخواهد بود ما را بر آن داشت تا با جعفرخیرخواهان اقتصاددان و استاد دانشگاه فردوسی مشهد و یکی از مترجمان این کتاب به گفت‌و‌گو بنشینیم. خیرخواهان ضمن تشریح آرا و نظریات نویسندگان از جایگاه ایران در دالان آزادی و نسخه کتاب برای جامعه ایرانی در مواجهه با مفاهیمی چون توسعه و آزادی گفت.

تجربه زندگی در یک کشور در حال توسعه چه انگیزه‌ای در شما ایجاد کرد که کتابی با مفاهیم آزادی، دموکراسی و توسعه را ترجمه کنید؟
کشور ایران با اینکه از پیشینه تاریخی طولانی و فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی برخوردار است اما درباره شخص من از همان زمان که چشم باز کردم متوجه شکاف و فاصله اقتصادی زیاد خودمان با کشورهای پیشرفته شدم و نیز کشورهایی که وضع‌شان تا چند دهه گذشته مانند ما یا بدتر بوده است اما توانستند جلو بزنند. اینها پرسش‌ها و سپس احساس رنج‌هایی در من ایجاد کرد که به‌دنبال پاسخشم بودم. اینکه کشورهایی شتابان رو به جلو پیش می‌روند اما ما عمدتاً در چرخۀ باطل کم‌رشدی گرفتار شدیم معما و موضوع مهم قابل تأملی برایم بود. این البته می‌تواند پرسش اصلی هر ایرانی وطن‌دوستی هم باشد که چرا تاکنون نتوانسته‌ایم عملکرد مناسب قابل قبولی داشته باشیم. خوشبختانه در چند دهه گذشته اندیشمندان گوناگون سعی کرده‌اند به این پرسش پاسخ دهند که چرا بیشتر کشورها از رشد و حرکت محسوس روبه جلو، بازماندند و ریشه‌ها و علل آن را پیدا کنند. ازجمله اینها «عجم اوغلو» و «رابینسون» هستند که حدود 25 سال است با هم کار کردند و با اتکا به دانش و تخصص گسترده اقتصادی، سیاسی و تاریخی که داشتند، کتاب‌های خوبی نوشته‌اند. ‌کتاب«راه باریک آزادی» تکمیل‌کننده کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» است. آنها با سفر به اعماق تاریخ، توصیفات خود را از چهار هزار سال پیش شروع کردند و به کشورهای متنوعی در چهار قاره دنیا پرداختند. از خاورمیانه و حماسه گیلگمش شروع کردند و سپس به دولت-شهرهای یونان و امپراطوری روم و در زمان‌های جدیدتر امپراطوری‌های چین و هند و کشور عربستان و اوضاع فعلی سوریه و امریکای لاتین می‌پردازند. نکته مهم کتاب انگشت گذاشتن روی آزادی است. آنها لازمه پیشرفت بشر را وجود آزادی و اختیار و حق انتخاب می‌دانند و حفظ آزادی منوط به نزدیکی و همکاری خوب بین دولت و جامعه است. مزیت کتاب راه باریک آزادی به زبان ساده و پرکشش نوشتن آن است که همه می‌توانند مطالب آن را درک کنند و به جمع‌بندی برسند که کجا هستیم و چگونه باید حرکت کرد (هم حاکمان و هم جامعه و مردم عادی) تا در راه باریک آزادی قرار بگیریم. برای فهم بهتر موضوع باید کتاب خوانده شود هرچند که حجمش زیاد و حدود 600 صفحه است. یک کار خوب نویسندگان این است که کل کتاب را در یک شکل خلاصه کرده‌اند. نمودار دو بعدی که روی محور عمودی آن قدرت دولت و روی محور افقی قدرت جامعه را داریم. بر اساس این نمودار کشورهایی موفق هستند که در مسیر وسط همزمان دولت و جامعه با هم قوی شوند. در غیر این صورت خارج از دالان و راه باریک آزادی قرار می‌گیرند که ممکن است دولت قوی شود و جامعه ضعیف شود یا بالعکس اتفاق می‌افتد که توازن برقرار نیست. اگرکشورها از دالان خارج شوند دو حالت رخ می‌دهد، یا دولت قوی و جامعه ضعیف می‌شود که به آن «لویاتان مستبد» می‌گویند یا اینکه جامعه قوی اما حکومت ضعیف که «لویاتان غایب» نامگذاری می‌کنند. اگر نزدیک مبدأ مختصات باشیم نه جامعه و نه حکومت هیچ‌کدام قوی نیستند که به آن لویاتان کاغذی می‌گویند یعنی به ظاهر دولت داریم اما در عمل کاری از دستش برنمی‌آید و جامعه هم متزلزل و سست هست. حالت اصلی که باعث رونق اقتصادی و پیشرفت و بهروزی می‌شود قرار گرفتن در داخل راه باریک آزادی است که حکومت و جامعه قوی و قویتر می‌شوند البته پهنای این راه می‌تواند کم و زیاد باشد. اگر هنجارهای جامعه هنجارهای بد و ضدآزادی و توسعه باشد درگاه و معبر برای ورود به دالان دشوارتر است و پهنای دالان هم کوچک است. حتی ممکن است براحتی از دالان بیرون بیفتیم و مجموعه اینها تلاش‌ برای آزادیخواهی و پیشرفت را سخت‌تر می‌کند. در این حالت باید مسابقه همزمان دولت و جامعه را داشته باشیم و هر دو با هم حرکت کنند که اسم آن را نویسندگان «لویاتان مقید یا دربند» می‌گذارند. در این حالت شاید تناقضی احساس شود که باید حکومت قوی داشته باشیم اما همزمان این حکومت نتواند هر کاری که می‌خواهد انجام دهد. یعنی نوعی قید و بند و زنجیر از سوی جامعه بر دست و پای دولت قرار گرفته است و باید جامعه قوی بالای سر حکومت باشد که هر وقت خواست از کارهای خوب وعده داده‌ شده تخطی کرده و شانه خالی کند جامعه بتواند حکومت را مهار و سربراه کند.
‌کتاب به قدرت نهادها تأکید فراوان دارد و آن را پیش‌زمینه توسعه سیاسی می‌داند، ارزیابی شما از نهادهای شکل گرفته در ایران چیست؟
در ایران اوایل انقلاب نهادهایی مانند جهاد سازندگی، بنیاد مستضعفان، بسیج 20 میلیونی و انواع بنیادهای انقلابی نیکوکاری برای خدمت به ضعفا و مستمندان و در واقع قوی کردن جامعه ایجاد کردیم. اینها می‌توانستند اقدامات خوبی باشد. حکومت باید خدمتگزار همه مسلمانان و حتی همه کسانی باشد که در کشور اسلامی زندگی می‌کنند. اگر حکومت بتدریج خودش را قوی کند اما این قوی شدن به هزینه ضعیف شدن جامعه است، چنین کشوری با قدرت نامتوازن راه به جایی نمی‌برد و طبق مطالب کتاب حکومت و جامعه هر دو با هم باید در شکلی از مسابقه شرکت کنند و قوی و قوی‌تر شوند. به گونه‌ای که حکومت به نیازهای همه اقشار جامعه نه فقط به نیازها و آمال و آرزوی‌های بخشی از جامعه توجه کند. من با خواندن کتاب یاد این حکایت از امام موسی کاظم(ع) افتادم که ایشان روزی از کنار منزل یکی از ثروتمندان شهر می‌گذشتند و صدای لهو و لعب و عیاشی از داخل منزل به گوش می‌رسید. در این موقع کنیز صاحبخانه برای ریختن خاکروبه از خانه خارج شد. حضرت فرمود: ای کنیز صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ جواب داد البته بنده و برده کسی نیست و آزاد است. امام فرمود راست می‌گویی اگر بنده بود از مولای خود می‏‌ترسید و این چنین به فسق و فجور نمی‌‏پرداخت. پس ما باید حکومتی داشته باشیم که از جامعه بترسد و خودسر نباشد و جرأت انجام هر کاری را نداشته باشد.
‌کتاب چه پیشنهادی برای جامعه دارد؟ آیا جامعه باید منتظر باشد که آزادی را حاکمیت به آن هدیه کند یا خود می‌تواند کنشگری کند؟
همانطور که اشاره شد جامعه باید مراقب حکومت باشد و رفتارش را زیر نظر داشته باشد اما مراقبت حکومت از جامعه کار خوبی نیست. اگر بخواهیم به حکومت بهانه بدهیم که در امور شخصیه جامعه دخالت کند به هر طریق آزادی‌های جامعه را می‌گیرد و جسارت و نوآوری و ابتکاری که در جامعه اتفاق می‌افتد از بین می‌رود. حکومت باید خدمتکار جامعه باشد مانند مادری که دورادور مراقب فرزندش است و اجازه زمین خوردن و اشتباه کردن را به وی می‌دهد تا رشد کند و بلوغ فکری یابد یا مانند باغبانی که دلسوزانه بستر را برای رشد و ثمردهی درختان آماده می‌کند. با وجود چنین حکومتی، جامعه هم به حکومت اعتماد می‌کند و بخش بیشتری از قدرت و اختیار را به حکومت می‌دهد. دانمارک با وجود اینکه کشور کوچکی است در ردیف کشورهای پیشرفته و بسیار ثروتمند است و شرکت‌های بین‌المللی دارد. جامعه دانمارک به حکومتش اعتماد دارد یعنی حکومتی است که سوءاستفاده نمی‌کند و دزد و فاسد نیست. حکومت می‌گوید برای تأمین بهتر امنیت و بهداشت شما باید به برخی اطلاعات شخصی شهروندان دسترسی داشته باشم. مردم هم چون به حکومت اعتماد دارند نگرانی ندارند و اطلاعات را در اختیار حکومت قرار می‌دهند. فصل آخر و 15 کتاب می‌گوید جامعه چگونه می‌تواند با حکومت مقید زندگی کند و اگر حکومت این اطمینان را به شهروندان بدهد که در راستای امنیت و رفاه آنها عمل می‌کند جامعه هم حاضر است به قدرت حکومت افزوده شود. اما برای مثال لویاتان مستبد در چین این گونه نیست. جامعه چین ضعیف است و بین قدرت حکومت و جامعه شکاف زیادی وجود دارد. حکومت چین به شکل‌های گوناگون و فناوری‌های روز دیجیتالی و هوش مصنوعی، اطلاعات زیادی از جامعه می‌گیرد اما از این اطلاعات برای کنترل جامعه و علیه خود جامعه استفاده می‌کند که به ادعای نویسندگان کتاب، چنین نظامی نمی‌تواند موفقیت و پیشرفت با دوام و ماندگاری داشته باشد.
‌‌ من هنوز پاسخم را نگرفته‌ام. ما کجای دالان آزادی هستیم و چگونه می‌توانیم وارد دالان شویم؟
از نظر مکانی می‌شود حدس زد در جنوب غربی محور مختصات یعنی نزدیک مبدأ مختصات و پایین دالان هستیم و مقداری به سمت بالا و چپ آن نقطه رفته‌ایم که شباهت‌هایی به مثال کتاب یعنی چین پیدا می‌کند. ‌برخی کشورها از سمت پایین یعنی محور افقی به سمت دالان می‌روند و برخی مثل ایران از قسمت محور عمودی به طرف دالان حرکت می‌کنند. شاید کاهش قیمت نفت که تاکنون ابزاری در دست حکومت بوده است تا هر کاری دوست داشته است انجام دهد و به جامعه نیاز نداشته باشد باعث حرکت ما به سمت دالان شود. یعنی حکومت مجبور می‌شود دست نیاز به سوی جامعه دراز کند و در این حالت مجبور می‌شود اجازه دهد جامعه قوی شود و باید خدمات متقابلی به جامعه بدهد. امیدواریم این شرایط ما را به سمت دالان راهنمایی کند و عدم توازن دولت و حکومت با جامعه که به نفع حکومت است به سمت قوی شدن هر دو برود. شروع کتاب با تجربه سوریه است. سوریه دوران حافظ اسد و بشار اسد که سیاست‌هایشان به نفع گروه‌های خاص بود و اکثریت جامعه محروم بودند. اینها باعث اعتراض و شورش شد که به جنگ داخلی انجامید و به هرج و مرج تبدیل شد. کشور سوریه چند پاره شد و بزرگترین مهاجرت‌های داخلی و به خارج اتفاق افتاد. پس این خطر هست که حکومت اگر به خواسته‌های مردم توجه نکند و تحمل جامعه کم شود و هیچ‌کدام حرف‌های هم را متوجه نشوند جامعه را یک درجه به عقب براند و خشونت و جنگ اتفاق بیفتد و اوضاع حتی بدتر شود. حکومت و صاحبان قدرت باید به این دوراندیشی برسند که سلب آزادی‌ها و پرهزینه بودن نقد قدرت کاسه صبر جامعه را لبریز کرده و به انفجار می‌انجامد. برخی سنت‌ها و رسوم که اشتباه هستند و کتاب قفس هنجارها می‌انجامد در آنها بازنگری شود. برخی هنجارها وجود دارند که جامعه را در یک قفس تنگ و فشرده نگاه می‌دارد. باید حکومت سعی کند در این قفس‌ها را باز کند و میله‌های قفس را بشکند و مردم احساس کنند برخی هنجارهای قدیمی که مناسب نیستند کنار رفته و چشم‌ها را بازتر کنند و اینگونه با افق چند دهه‌ای به مسیر خود ادامه دهند. باید ببینیم که در 100سال گذشته کجاها بوده‌ایم و کجاها می‌توانستیم باشیم که به دالان نزدیکتر شویم. اینها به ما قدرت محاسبه‌گری می‌دهد که در آینده بتوانیم بیشتر حواسمان جمع شود و اینکه چگونه عمل کنیم تا در دالان آزادی و پیشرفت قرار گیریم.  
‌اگر در همین جایی که ایستاده‌ایم و با همین روند ادامه دهیم شما به‌عنوان کسی که این کتاب را ترجمه کرده‌اید راجع به آینده آزادی در جامعه ایران و مسیری که می‌خواهد طی شود کدام نقطه از مسیر را تصور می‌کنید؟
خوشبختانه ایران نقاط قوت و مزایای زیادی دارد. ایران دارای یک تمدن کهن و قوی است یعنی پشتوانه از گذشته که از آن درست استفاده نکردیم و نیز 100 سال مبارزه مردم از دوران مشروطه و تمام شکست‌ها و پیروزی‌هایی که داشتیم می‌تواند به ما در آینده کمک کند و این ارزشمند است و نباید نادیده گرفت و نکته دیگر سطح سواد و آگاهی جامعه در چند دهه اخیر و بخصوص در میان خانم‌ها و نیروهای تحصیلکرده که خیلی افزایش یافته است و می‌تواند نیروهای خوبی برای تغییر و تحول باشد. همچنین کنجکاوی که در جامعه وجود دارد و دنبال یادگیری هستیم و امکان ارتباطات و تبادل اطلاعات که به لطف شبکه‌های اجتماعی با داخل و خارج فراهم شده است که امیدواریم چیزهای مثبت و مفیدی ردوبدل شود. هنگامی که در ژاپن اصلاحات عصر میجی اتفاق افتاد ما در ایران امیرکبیر را داشتیم و بعد انقلاب مشروطه و ملی شدن صنعت نفت از ایران اتفاق افتاد و در خاورمیانه اولین کشور و به نوعی پرچمدار حرکات اصلاحی بودیم. امیدواریم فرصت‌ها و پنجره‌های مناسب برای اصلاحات در آینده هم فراهم باشد و همه اینها دست به دست هم بدهد که نظام و ساختار حکومتی به‌سمتی برود که هم خودش قوی شود و هم جامعه قوی را تحمل کند. به همه مردم به یک چشم نگاه کند و به حقوق انسان‌ها احترام بگذارد. با تمام مشکلات و ناامیدی‌ها و ایرادها و بدبیاری‌ها، نورهای امید هم وجود دارد که ایران بتواند آن جایگاه شایسته‌ای که باید در دنیا داشته باشد در آینده‌ای نزدیک به آن دست پیدا کند و قدرت منطقه‌ای باشد که هم رفاه و آسایش مردم خودش را تأمین کند و هم الگویی باشد برای منطقه خاورمیانه و دنیای اسلام و کشورهای دیگر. خواندن این کتاب و توجه و تعمق در مطالب آن به ما کمک می‌کند تا با دید بهتر و واقعی‌تری به فرآیند توسعه در دیگر کشورها نگاه کنیم. اینکه آزادی راحت به دست نمی‌آید و زود هم از کف می‌رود و نیاز به مراقبت دایمی دارد. مردم انگلستان عملاً 500 سال طول کشید تا به آزادی و حقوق انسانی دست یافتند. یعنی باید قرن‌ها زحمت کشید تا به نقطه مورد نظر برسیم. آزادی دیریاب است و اگر حواسمان نباشد براحتی از دست می‌رود که یکی از مثال‌های کتاب آلمان و برآمدن هیتلر و سلب همه آزادی‌ها از جامعه بود.
 این کتاب چه نسخه‌ای برای رشد مفاهیمی مثل آزادی و توسعه در جامعه ایرانی دارد؟
این کتاب به این شکل که گام به گام و الگوریتمی توصیه‌هایی ارائه دهد نیست. برای جامعه ما باید مردم از خوش‌بینی صرف نسبت به حکومت و رفتار حاکمان دست بردارند و هر حرکتی که حکومت می‌خواهد بکند در چارچوب حقوقی باشد یعنی قدرت بی‌حد و نامشخص در اختیار کسانی که در بالای قله هستند قرار ندهیم. همچنین برای تمامی که در قانون آمده است و ریز مواردی که حکومت قول اجرایش را می‌دهد ضمانت اجرا وجود داشته باشد. اگر چنین شرایطی برقرار باشد جامعه دست پیش می‌گیرد و برتری می‌یابد و حکومت هم محصور می‌شود و زورگویی که به استبداد می‌انجامد و نهادهایی که رنگ عوض می‌کنند را شاهد نخواهیم بود. نباید سند شش دانگ به حکومت داد و مردم به خانه‌هایشان برگردند و انتظار داشته باشند کشور گل و بلبل شود. نباید انتظار رفتار فرشته‌گونه از حکومت داشت بلکه معمولاً برعکسش درست است. مردم با قید و بندهایی که بر گردن حکومت می‌بندند امکان نقد راحت قدرت پیدا می‌کنند و هر کسی نظر خود را آزادانه نسبت به برنامه‌ها و رفتار حکومت ابراز می‌دارد. نمی‌توان جامعه را توسری‌خور و دنباله‌رو حکومت بار آورد و بعد ادعا کرد می‌خواهیم کشور را به سوی آرمانشهر ببریم و اقتصاد قوی داشته باشیم. ما به جامعه فعال و کنشگر نیاز داریم. جامعه‌ای که دائماً گوش به زنگ باشد حاکمان چکار می‌کنند و مانند بازیگر شطرنج هر حرکت حکومت را ارزیابی کند. دولت قوی اگر داشته باشیم باید بتواند از مردم مالیات عادلانه بگیرد و فساد کم شود و خدمات ضروری هم به جامعه بدهد. این چرخه فضیلت است که قوی‌تر و بهتر می‌شود. اقتصاد قوی هم خواهیم داشت. اما اگر دست و پای مردم را ببندید و با زبان زور و قدرت‌نمایی گروه‌های نظامی بخواهید با مردم و کارآفرینان بخش خصوصی رفتار کنید و انتظار داشته باشید اقتصاد قوی شود این اتفاق نمی‌افتد.
‌دوست داشتید از مسئولان و تصمیم‌گیران چه کسی یا چه کسانی حتماً این کتاب را مطالعه می‌کردند؟
اصلاً به مسئولان و تصمیم‌گیران فکر نمی‌کنم یکی اینکه وقت و حوصله مطالعه چنین کتاب‌هایی را ندارند یا وقت نمی‌گذارند و دوم اینکه انتظار اصلاح و تغییر مثبت را از یک فرد و شخص خاص نمی‌توان داشت چون هم آن مسئول ممکن است عوض شود یا حتی نظرش تغییر کند. کتاب «معمای فراوانی» نشان می‌داد چگونه کشورها پول نفت را هدر می‌دهند منظورم همان بیماری هلندی است. انتشار کتاب با به قدرت رسیدن احمدی‌نژاد و چندبرابر شدن قیمت نفت مصادف شد. هنگام ترجمه با خودم گفتم احمدی‌نژاد و نزدیکانش این کتاب را می‌خوانند و درس می‌گیرند و مسیر و تجربه اشتباه پیشینیان را تکرار نمی‌کنند. اما در عمل فهمیدم و دیدیم صاحبان قدرت نیم‌نگاهی به این کتاب‌ها نمی‌کنند. حتی رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی وقت و پیش از انحلال آن به‌دست احمدی‌نژاد تا آنجا پیش رفت که گفت اگر ما پول نفت را خرج نکنیم در آینده به جای بیماری هلندی در دنیا به بیماری ایرانی شناخته می‌شویم. در رابطه با این کتاب هم همین‌طور است که انتظار اصلی از جامعه و اصطلاحاً بی‌قدرتان است که با دقت و از سر تأمل اینگونه کتاب‌ها را بخوانند و خصوصاً یاد بگیرند چک سفید امضا به حکومت ندهند و قدرت مقید و مشروط و پاسخگو به حاکمیت داده شود.

برش
‌‌ ‌آیا می‌توان گفت که جامعه ایران وارد دالان باریک آزادی شده است؟

کاری که من کردم کتاب را مشترکاً با یکی از دوستان ترجمه کردیم درنتیجه پاسخ دقیق به پرسش را باید پژوهشگران بدهند که ما در چه موقعیت مکانی نسبت به دالان آزادی قرار داریم و کجا هستیم. اما لازمه قوی شدن جامعه و ورود به دالان، افزایش درک و فهم و بلوغ فکری جامعه است که چگونه خواسته‌های خود را به‌شکل قوانین مناسب در مجلس به تصویب برساند و کاری کند که این قوانین قطعاً اجرا شود و حکومت مجبور شود به اینها تن دهد. تا این اتفاق‌ها نیفتد رنگ و بوی توسعه را نخواهیم دید. این راه سخت و باریک و طولانی است که باید در آن حرکت کرد تا چند نسل بعد به نتیجه برسد. اگرچه از انقلاب مشروطه و نخستین حرکت‌های آزادیخواهی جامعه ایران بیش از صد سال می‌گذرد شاهدیم کره‌جنوبی که تا 50 و 60 سال گذشته شبیه ایران بود بسرعت به آزادی و توسعه رسید. اما وقتی به تاریخ کره نگاه می‌کنیم می‌بینیم آنها نیز چند صد سال است مبارزه کردند و نظام اداری و توزیع عادلانه امکانات به نفع جامعه به‌وجود آمد و طبقات و اقشار مختلف جامعه بتدریج قدرتمند شدند. یعنی ریشه‌های رشد سریع در مثلاً کشور کره هم به بیش از صد سال پیش برمی‌گردد. آنها در چند دهه گذشته فرصت یافتند از شکاف بین امریکا و شوروی و جنگ سرد به نفع توسعه کشور خودش استفاده کند و نظام بین‌المللی و امکانات را به‌کار بگیرد و جزو کشورهای پیشرفته بشود. در رابطه با ایران باید مجاهدت‌های صد سال گذشته تحلیل و آسیب‌شناسی شود و مثال‌ها و نمونه‌های کتاب راهنمایی می‌کند چگونه عمل کنیم. آنگاه طی چند دهه آینده با اطمینان به‌سمت داخل دالان حرکت کنیم و حکومت و جامعه در این راه باریک به شکل مناسب دوشادوش هم حرکت کنند و بار سنگین توسعه را بر دوش بگیرند و به منزل برسانند. مناصب حکومتی و قدرت سیاسی داشتن مانند کوهی است که جامعه در دامنه کوه قرار گرفته است و تعدادی را به بالای قله می‌فرستد. اما بالای قله رفتن رفتار افراد را عوض می‌کند و حاضر نیستند پست و مقام را تحویل بدهند و از آن بالا شروع به سنگ‌اندازی می‌کنند. در اینجا باید جامعه هوشمند باشد که وقتی برخی را به بالای هرم قدرت می‌فرستد ابزارهایی هم داشته باشد که بتوان بدون دردسر و ایجاد هزینه آن افراد را پایین کشید و افراد بهتری جایگزین کرد و محیط رقابت و نوآوری ایجاد شود که یکجانشینی و آسوده خیالی برای گروهی نباشد به قیمتی که بقیه جامعه از انواع امکانات محروم شوند. این چرخش قدرت باید وجود داشته باشد.‌


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7331/8/541513/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها