یادی از نجف دریابندی
او خودساخته و خودآموز بود
محمد کیانوش راد
سیاستمدار و مدرس دانشگاه
نجف دریابندری نمونه روشنفکرانی از این دیار است که به دلایل و علل گوناگونی ترجیح دادند از سیاست و از ساحت «باید و نبایدها و زنده باد و مرده باد» به عالم «اما و اگر و شاید» فرهنگ هجرت کنند .
شاید از ابتدا دریابندری، اشتباهاً، اما نه، دردمندانه در آبادان سیاسی و دوست داشتنی دروازه تجددِ انسان ایرانی، با سینماها و تئاتر و موسیقی و تنوع فرهنگی -سیاسی بینظیر، به عالم کنشگری سیاسی کشانده شد.
برای توصیف و ارزیابی زندگی علمی و هنری استاد نجف دریابندری، البته، کسانی در حد و اندازه او، بزرگانی چون استاد محمدعلی موحد و استاد شفیعی کدکنی صلاحیت گفتن دارند.
گفتهاند: معرِّف باید اجلی از معَّرف باشد.
دریابندری، مُشکی است که بوی خوش فرزانگی و اندیشگی او را بی نیاز از هر توصیف مثل من میکند.
افرادی چون نجف دریابندری، حوزه فرهنگ و ادبیات و هنر را اصیلتر، ماناتر و مهمتر و زیربناییتر از روزمرگیهای سیاست یافتند.
تواضع همیشگی و افتادگیِ این اندیشمند جنوبی، او را به دور از هیاهو و فخرفروشی، با کولهبار تجربه زندان و اخراج شدن از کار به دلایلی سیاسی، از ساحت سیاست به حوزه فرهنگ عزیمت داد.
نزدیک به 80 سال پیش، محمدعلی فروغی با نگارش اثر ارزشمند «سیر حکمت در اروپا» مسأله اصلی سیر تحول در غرب را به ایرانیان گوشزد کرد. کتاب فروغی همواره کتابی قابل استناد و خشتِ اول در میان روشنفکران ایرانی و حتی روحانیون ایرانی چون مطهری بود. سالها بعد، در زندان و در دهه ۳۰ کتاب معیارِ دیگری خودنمایی کرد.
خشتِ دوم این فعالیت فکری و فرهنگی عظیم با ترجمه «تاریخ فلسفه غرب» اثر فیلسوفی تأثیرگذار، برتراند راسل توسط نجف دریابندری به فضای فکری روشنفکران ایرانی عرضه شد.
روشن است این به معنای نادیده شدن تلاشهای بسیار زیاد روشنفکران در شناخت غرب، از سید عبداللطیف شوشتری تا ملکم خان و سید جمال الدین اسدآبادی و بعدها سید فخرالدین شادمان و... دیگران نیست، اما کتابی مدون در معرفی اندیشه فلسفی غرب با «سیر حکمت در اروپا» و انتشار «تاریخ فلسفه غرب» از راسل در ایران به صورتی مدون و یکپارچه صورت پذیرفت.
تاریخ فلسفه غرب راسل، کراراً مورد استناد روشنفکران سکولار و مذهبی قرار میگرفت و فارغ از تکنگاریها در مورد فیلسوفان غربی، تنها پس از انقلاب اسلامی تلاشهایی منسجم برای معرفی و بازنمایی سیر فلسفه در غرب که مبنای همه تحولات عظیم تمدنی و فرهنگی دنیای جدید است، صورت گرفته است.
مسأله اصلی روشنفکران و اصلاحگران در یکصد ساله اخیر این بود و هست که چرا غرب چنین شد و چرا ما درماندهایم و چرا ما این گونه ماندهایم و چرا روح همگرایی و انسجام و اجماع نخبگان ایرانی تا به این حد ضعیف است. مسأله تجدد چیست و نسبت ما ایرانیان با تجدد کجاست؟ این مسأله، هنوز هم مسأله انسان ایرانی است.
ذهن جست و جوگر و دریایی دریابندری به بیان استاد محمدعلی موحد «خودساخته و خودآموز» بود. او به عالم شایدها راه یافته بود و از ورطه روشنفکری «قالبی و قلابی» هجرت کرد. به زعم خود او، او کمی سوسیالیست و کمی هم لیبرال شده بود و این آغازی بر فرار از جزماندیشیهای زمانهاش بود.
گشودگی ذهن و اندیشه، راه تعصب و یکتا انگاری و تقلیلگرایی را بر او بسته بود. تلاش برای دستیابی به حقیقتِ حقایق را در فهرست ترجمهها و در نگاهی گذرا به آثار او میتوان یافت.
از ترجمه تاریخ فلسفه غرب تا ترجمه «افسانه دولت» ارنست کاسیرر و «متفکران روس » آیزیا برلین، تا ترجمه رمانهای متنوع که بهترین راه برای شناخت دنیای تو در توی انسان عصر مدرن است، در کارنامهاش میتوان یافت.
تنها ادای دِین ما و نسل جوان به این اندیشمند بزرگ جنوبی، خواندن و اندیشیدن در آثار بی نظیر اوست.
سیاستمدار و مدرس دانشگاه
نجف دریابندری نمونه روشنفکرانی از این دیار است که به دلایل و علل گوناگونی ترجیح دادند از سیاست و از ساحت «باید و نبایدها و زنده باد و مرده باد» به عالم «اما و اگر و شاید» فرهنگ هجرت کنند .
شاید از ابتدا دریابندری، اشتباهاً، اما نه، دردمندانه در آبادان سیاسی و دوست داشتنی دروازه تجددِ انسان ایرانی، با سینماها و تئاتر و موسیقی و تنوع فرهنگی -سیاسی بینظیر، به عالم کنشگری سیاسی کشانده شد.
برای توصیف و ارزیابی زندگی علمی و هنری استاد نجف دریابندری، البته، کسانی در حد و اندازه او، بزرگانی چون استاد محمدعلی موحد و استاد شفیعی کدکنی صلاحیت گفتن دارند.
گفتهاند: معرِّف باید اجلی از معَّرف باشد.
دریابندری، مُشکی است که بوی خوش فرزانگی و اندیشگی او را بی نیاز از هر توصیف مثل من میکند.
افرادی چون نجف دریابندری، حوزه فرهنگ و ادبیات و هنر را اصیلتر، ماناتر و مهمتر و زیربناییتر از روزمرگیهای سیاست یافتند.
تواضع همیشگی و افتادگیِ این اندیشمند جنوبی، او را به دور از هیاهو و فخرفروشی، با کولهبار تجربه زندان و اخراج شدن از کار به دلایلی سیاسی، از ساحت سیاست به حوزه فرهنگ عزیمت داد.
نزدیک به 80 سال پیش، محمدعلی فروغی با نگارش اثر ارزشمند «سیر حکمت در اروپا» مسأله اصلی سیر تحول در غرب را به ایرانیان گوشزد کرد. کتاب فروغی همواره کتابی قابل استناد و خشتِ اول در میان روشنفکران ایرانی و حتی روحانیون ایرانی چون مطهری بود. سالها بعد، در زندان و در دهه ۳۰ کتاب معیارِ دیگری خودنمایی کرد.
خشتِ دوم این فعالیت فکری و فرهنگی عظیم با ترجمه «تاریخ فلسفه غرب» اثر فیلسوفی تأثیرگذار، برتراند راسل توسط نجف دریابندری به فضای فکری روشنفکران ایرانی عرضه شد.
روشن است این به معنای نادیده شدن تلاشهای بسیار زیاد روشنفکران در شناخت غرب، از سید عبداللطیف شوشتری تا ملکم خان و سید جمال الدین اسدآبادی و بعدها سید فخرالدین شادمان و... دیگران نیست، اما کتابی مدون در معرفی اندیشه فلسفی غرب با «سیر حکمت در اروپا» و انتشار «تاریخ فلسفه غرب» از راسل در ایران به صورتی مدون و یکپارچه صورت پذیرفت.
تاریخ فلسفه غرب راسل، کراراً مورد استناد روشنفکران سکولار و مذهبی قرار میگرفت و فارغ از تکنگاریها در مورد فیلسوفان غربی، تنها پس از انقلاب اسلامی تلاشهایی منسجم برای معرفی و بازنمایی سیر فلسفه در غرب که مبنای همه تحولات عظیم تمدنی و فرهنگی دنیای جدید است، صورت گرفته است.
مسأله اصلی روشنفکران و اصلاحگران در یکصد ساله اخیر این بود و هست که چرا غرب چنین شد و چرا ما درماندهایم و چرا ما این گونه ماندهایم و چرا روح همگرایی و انسجام و اجماع نخبگان ایرانی تا به این حد ضعیف است. مسأله تجدد چیست و نسبت ما ایرانیان با تجدد کجاست؟ این مسأله، هنوز هم مسأله انسان ایرانی است.
ذهن جست و جوگر و دریایی دریابندری به بیان استاد محمدعلی موحد «خودساخته و خودآموز» بود. او به عالم شایدها راه یافته بود و از ورطه روشنفکری «قالبی و قلابی» هجرت کرد. به زعم خود او، او کمی سوسیالیست و کمی هم لیبرال شده بود و این آغازی بر فرار از جزماندیشیهای زمانهاش بود.
گشودگی ذهن و اندیشه، راه تعصب و یکتا انگاری و تقلیلگرایی را بر او بسته بود. تلاش برای دستیابی به حقیقتِ حقایق را در فهرست ترجمهها و در نگاهی گذرا به آثار او میتوان یافت.
از ترجمه تاریخ فلسفه غرب تا ترجمه «افسانه دولت» ارنست کاسیرر و «متفکران روس » آیزیا برلین، تا ترجمه رمانهای متنوع که بهترین راه برای شناخت دنیای تو در توی انسان عصر مدرن است، در کارنامهاش میتوان یافت.
تنها ادای دِین ما و نسل جوان به این اندیشمند بزرگ جنوبی، خواندن و اندیشیدن در آثار بی نظیر اوست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه