یادداشتی به بهانه روز سیتیر
تهران امانت است
ارمغان بهداروند
نویسنده
فردا سیام تیر است. به گواه تاریخ، روزی که صدارت «قوام» به خونبهای مردمانی معترض، از «دوام» افتاد و شد آنچه باید میشد. شاه عقبنشینی کرد و با عزل قوام که خیابانها را به خون کشیده بود، به خواست مردم گردن نهاد. «مصدق» به نخستوزیریاش برگشت و مجلس به ریاست «آیتالله کاشانی» در مادهواحدهای این روز را بهنام قیام مقدس ملی و شهدایش را بهعنوان شهدای ملی موسوم داشت؛ شهدایی که در گورستان ابنبابویه شهرری در کنار یکدیگر به خاک سپرده شدند و مصدق چنان خود را مرهون آنان میدانست که وصیت کرد در همسایگی با آنها دفن شود که نشد. این چند سطر بخشی از تاریخ خوانداری سیام تیر است که جانمایه آن در چنین جملاتی خلاصه میشود: مصدق: «تا دخالت دربار در انتخابات کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند». شاه: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم». قوامالسلطنه: «کشتیبان را سیاستی دگر آمده است». آیتالله کاشانی: «به خدای لایزال اگر قوام کنار نرود اعلام جهاد میکنم و خودم کفن میپوشم با ملت در این پیکار شرکت میکنم.»
تاریخ دیداری سیام تیر اما چنان که باید باشد، نیست. از یک سو مزار شهدای این روز چنان فرسوده شده است که به دشواری میتوان نام و نشانها را از روی سیاهی سنگها مرور کرد و آنچه از آن بهعنوان زادگاه مطالبه ملی شدن نفت نام برده میشود در محاق فراموشی است. سیتیر بخشی از حافظه جمعی شهر تهران است که نشانهها و نمادهای آن میتواند بهعنوان عناصر هویتبخش اجتماعی، نظام ارتباطی با پدیدههای مذهبی و ملی و باورمندی مردم و همچنین موزههای روباز شهری تعریف شوند.
از سوی دیگر در خیابان سیتیر بهعنوان نماد شهری این رویداد، گزارهای به چشم نمیخورد که پاسخگوی چرایی نامگذاری این خیابان و ارزش تاریخی آن باشد. خیابانی که علاوه بر این اتفاق، ارجمندی خود را مرهون بناهای نامداری است که از آن جمله میتوان به موزه ملی ایران، کلیسای انجیلی (پطرس مقدس)، کنیسه حییم، موزه آبگینه و سفالینه، موزه علوم و فناوری ایران، دبیرستان فیروز بهرام، آتشکده آدریان و کلیسای مریم مقدس اشاره کرد که از جمله بناهای تاریخی و زیبای شهر تهران هستند. در سالیان اخیر با چشمداشت احیای این خیابان و توسعه توانشهای فرهنگی و تسهیل برخورداری مردم، تغییراتی هم چون اجرای سنگفرش، نورپردازی، مرمت اماکن و آرامسازی محیط صورت گرفته است که نشاط روز و شادابی شب آن خیابان را بهدنبال داشته است. آنچه اما در این رویکرد به مشورت و تناسب و تطبیق رقم نخورد، استقرار ایستگاههای سیار غذافروشی است که حتی اگر به فرض جلب اشتیاق مخاطبان برای حضور در این پیادهراه باشد هم گزارهای ناوارد محسوب میشود. گزارهای که این روزها بیشتر به بهرهکشی اقتصادی از تاریخ و فرهنگ دامن میزند و تصورات عابران از این خیابان با دود رستورانها و آلودگیهای صوتی و ترافیک آزاردهنده فرسنگها فاصله دارد. امروز اگر این تهدید را طرح نکنیم فردا روزی سرنوشت این خیابان نیز به خیابان لالهزار پیوند خواهد خورد. تهران امانت است و امانتداری شرط و شروط خویش را دارد. رستگاری مدیریت شهری قطعاً از تقاطع خرسندی شهروندان عبور خواهد کرد و امیدوارم با دفع بلا از این خیابان، «طهران» را حفظ کنیم و «تهران» را توسعه دهیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه