مطالبات عصر مشروطه آیا هنوز بعد از 114 سال برای ایرانیان موضوعیت دارد؟
پروندهای که بسته نشد
دکتر علیمحمد حاضری
استاد دانشگاه تربیت مدرس
1 حال که 114 سال از انقلاب مشروطه میگذرد ضرورت دارد که به چند پرسش بپردازیم؛ اینکه چقدر هویت امروز ما استمرار و در ادامه هویت و ملیتی است که در دوران مشروطه طلب میشد؟ و چقدر مطالبات عصر مشروطه همچنان برای جامعه امروز ایران و برای ایرانیان موضوعیت دارد؟
همواره این گزاره محل اختلاف بین صاحبنظران بوده است که بحث «ملیت ایران» آیا منحصراً از زمان مشروطیت مطرح شد یا پیش از این نیز چنین موضوعی محل بحث نخبگان جامعه ما بوده است؟ از جهاتی میتوان هویت و ملیت ایرانی را به پیش از مشروطیت ارجاع داد اما از جهت برخی شاخصهای مدرن و امروزی همچون دولتسازی که در دوره رضاخان صورت گرفت، میتوان عقبه ملیت و هویت ایرانی را از دوران مشروطه به بعد ردگیری کرد.
برای پرداخت دقیقتر به این بحث، میتوان مطالبات در عصر مشروطیت را به دو دسته تقسیم کرد؛ یک دسته مطالباتی است که تمامی مفاد آن مورد وفاق همه جریانهای عصر مشروطه اعم از روشنفکران، روحانیت و جریانهای مختلف مذهبی بود و اتفاقاً مشروطیت هم حول همان مطالبات شکل گرفت. از آن جمله میتوان به نفی نقش استبداد رأی سلطان و سلطنت مطلقه و تلاش برای مقید کردن آن اشاره کرد.
دوم، حاکمیت قانون که باز در واقع به نحوی روی دیگر سکه همان مقید کردن سلطنت مطلقه است تا طی آن به نوعی حق حاکمیت ملی و مردم به رسمیت شناخته شود.
سوم، دستیابی به عناصری از پیشرفت و ترقی است. واقعیت این است که از دوران مشروطه است که بتدریج ایرانیها در مقایسه با بخشهایی از جهان پیشرفته و مدرن احساس عقبماندگی میکنند و از این زمان به بعد است که بحث عقبماندگی و دستیابی به دانشهای نوین برجسته میشود. اینها مطالبات مشترک اقشار مختلف در عصر مشروطه بود که تا به امروز هم اهمیت آنها باقی است و همچنان هم جزو مطالبات جامعه ایران است هرچند ممکن است برداشتها و تفسیرهای مختلفی از آن وجود داشته باشد.
2 اما در زمان مشروطه، ما یک سری مطالباتی هم داشتیم که به نوعی مورد اجماع گروهها و اقشار مختلف نبود و باعث شکاف و تعارضهایی در جامعه ایران بخصوص بعد از مشروطیت شد. از آن جمله میتوان به مطالبات بخشی از جامعه روشنفکری ایران اشاره کرد که بدون توجه به زیربناهای فرهنگی و باورهای دینی جامعه ایران، تحت تأثیر تعارضات بین علم و دین در دنیای غرب شکل گرفته بود. این دست از مطالبات، دین را متعارض با هر نوع مظهر ترقی و تجدد میپنداشت و بر نوعی سکولاریسم تأکید میگذاشت. این گرایش قطعاً گرایشی نبود که قاطبه مشروطهطلبان با آن همراهی داشته باشند. بنابراین طیفی همراهی کردند و طیفی به مقابله با آن برخاستند. اتفاقاً در تقابل با این مطالبات افراطی شاهد بودیم که جریانهایی که در رأس آنها شخصی مثل شیخ فضلالله نوری بود در واقع به طرح موضوعاتی پرداختند که شکاف جدیدی را در جامعه ایجاد کرد و به تقابل با آن مطالبات دینگریزانه یا دینستیزانه برخاست. طبیعی است که این نوع دینخواهی و دینطلبی هم عملاً به ایجاد استبداد صغیر دامن زد و از این زمان است که یک شکاف ملی و تاریخی در جامعه ایران به وجود آمد.
3 بر این باورم که تا به امروز ما همچنان شاهد این دو نوع نگاه هستیم و هنوز هم مطالباتی بهصورت عکسالعملی و افراطی در مقابل هم، مطرح میشوند و از طرف دیگر مطالباتی همچنان محل اجماع اقشار مختلف مردم و گروههای سیاسی است که در بدو مشروطیت هم محل اجماع بود.
امروز هم به نظر میرسد که اصل قانونگرایی، اصل ابتنا به حاکمیت ملی، اصل ساختن جامعه مدرن بر پایه عقلانیت و استفاده از دانشها و تجارب بشری همچنان برای ایرانیان موضوعیت دارد با فرض اینکه با دینداری خردمندانه و برائتهای کاملاً عقلانی و مبتنی بر اجتهادهای متناسب با زمان و مکان سازگار باشد. هنوز هم همین مؤلفهها جزو مطالبات محل اجماع در عصر امروز است که ادامه همان مطالبات مشروطه است.
اما بازتولید مطالبات مبتنی بر شکافهای نسنجیده و ناصواب آن فصل مشروطیت، امروز هم در جامعه تاحدی موضوعیت دارد؛ از یک سو پارهای از دینداران و دینورزان، مطالبهگری دینی را درست در مقابل خواست مردم و حق حاکمیت مردم تفسیر میکنند. این گرایش و به نحو عکسالعملی گرایشهای ناراضی از این نوع دینباوری را شکل میدهد و ما مجدد شاهد آن هستیم که گروهی از جریانها به استناد این برداشتها از دینداری و دینمداری، به طرح مطالبات دینگریزانه یا دینستیزانه میپردازند. در این فضا، یک شکاف پرنشدنی ایجاد میشود که میتواند وحدت و امنیت ملی را به خطر بیندازد.
بنابراین، مطالبات عصر مشروطه همانطور که اشاره شد تا به امروز ادامه دارد و همچنان جزو مطالبات ملی جامعه ایران تلقی میشود و همان افراطگراییها و تفریط گراییهایی که در عصر مشروطیت موجب شکاف در جریان کلی مشروطه شد و در واقع ناکامیهای مشروطه را رقم زد در شرایط امروز هم در بعضی حوزهها تا حدودی بازتولید میشود و متأسفانه میتواند همان نوع خطرات و آسیبها را مجدد در پی داشته باشد.
4 به این اعتبار، باید گفت همچنان پرونده مشروطه باز است و این امر، نشان دهنده دو نکته مهم است؛ نخست آنکه، ما در دوره مشروطه، به خودشناسی از مسائل جامعه ایران رسیدیم و این مسائل از کلانترین مسائل جامعه ایرانی است که هنوز هم موضوعیت دارد و دوم اینکه، بسیاری از آن مطالبات هنوز هم محقق نشده و موانع جدی بر سر راه آن است.
این دو نکته گویای آن است که بازخوانی و بازاندیشی درباره مشروطه، بعد از 114 سال، هنوز هم باید در دستور کار نخبگان و اندیشمندان ما قرار گیرد تا با شناخت هر چه بیشتر این دوره از تاریخ کشورمان بتوانیم پاسخهای بهتری برای مسائل امروزمان بیابیم.
استاد دانشگاه تربیت مدرس
1 حال که 114 سال از انقلاب مشروطه میگذرد ضرورت دارد که به چند پرسش بپردازیم؛ اینکه چقدر هویت امروز ما استمرار و در ادامه هویت و ملیتی است که در دوران مشروطه طلب میشد؟ و چقدر مطالبات عصر مشروطه همچنان برای جامعه امروز ایران و برای ایرانیان موضوعیت دارد؟
همواره این گزاره محل اختلاف بین صاحبنظران بوده است که بحث «ملیت ایران» آیا منحصراً از زمان مشروطیت مطرح شد یا پیش از این نیز چنین موضوعی محل بحث نخبگان جامعه ما بوده است؟ از جهاتی میتوان هویت و ملیت ایرانی را به پیش از مشروطیت ارجاع داد اما از جهت برخی شاخصهای مدرن و امروزی همچون دولتسازی که در دوره رضاخان صورت گرفت، میتوان عقبه ملیت و هویت ایرانی را از دوران مشروطه به بعد ردگیری کرد.
برای پرداخت دقیقتر به این بحث، میتوان مطالبات در عصر مشروطیت را به دو دسته تقسیم کرد؛ یک دسته مطالباتی است که تمامی مفاد آن مورد وفاق همه جریانهای عصر مشروطه اعم از روشنفکران، روحانیت و جریانهای مختلف مذهبی بود و اتفاقاً مشروطیت هم حول همان مطالبات شکل گرفت. از آن جمله میتوان به نفی نقش استبداد رأی سلطان و سلطنت مطلقه و تلاش برای مقید کردن آن اشاره کرد.
دوم، حاکمیت قانون که باز در واقع به نحوی روی دیگر سکه همان مقید کردن سلطنت مطلقه است تا طی آن به نوعی حق حاکمیت ملی و مردم به رسمیت شناخته شود.
سوم، دستیابی به عناصری از پیشرفت و ترقی است. واقعیت این است که از دوران مشروطه است که بتدریج ایرانیها در مقایسه با بخشهایی از جهان پیشرفته و مدرن احساس عقبماندگی میکنند و از این زمان به بعد است که بحث عقبماندگی و دستیابی به دانشهای نوین برجسته میشود. اینها مطالبات مشترک اقشار مختلف در عصر مشروطه بود که تا به امروز هم اهمیت آنها باقی است و همچنان هم جزو مطالبات جامعه ایران است هرچند ممکن است برداشتها و تفسیرهای مختلفی از آن وجود داشته باشد.
2 اما در زمان مشروطه، ما یک سری مطالباتی هم داشتیم که به نوعی مورد اجماع گروهها و اقشار مختلف نبود و باعث شکاف و تعارضهایی در جامعه ایران بخصوص بعد از مشروطیت شد. از آن جمله میتوان به مطالبات بخشی از جامعه روشنفکری ایران اشاره کرد که بدون توجه به زیربناهای فرهنگی و باورهای دینی جامعه ایران، تحت تأثیر تعارضات بین علم و دین در دنیای غرب شکل گرفته بود. این دست از مطالبات، دین را متعارض با هر نوع مظهر ترقی و تجدد میپنداشت و بر نوعی سکولاریسم تأکید میگذاشت. این گرایش قطعاً گرایشی نبود که قاطبه مشروطهطلبان با آن همراهی داشته باشند. بنابراین طیفی همراهی کردند و طیفی به مقابله با آن برخاستند. اتفاقاً در تقابل با این مطالبات افراطی شاهد بودیم که جریانهایی که در رأس آنها شخصی مثل شیخ فضلالله نوری بود در واقع به طرح موضوعاتی پرداختند که شکاف جدیدی را در جامعه ایجاد کرد و به تقابل با آن مطالبات دینگریزانه یا دینستیزانه برخاست. طبیعی است که این نوع دینخواهی و دینطلبی هم عملاً به ایجاد استبداد صغیر دامن زد و از این زمان است که یک شکاف ملی و تاریخی در جامعه ایران به وجود آمد.
3 بر این باورم که تا به امروز ما همچنان شاهد این دو نوع نگاه هستیم و هنوز هم مطالباتی بهصورت عکسالعملی و افراطی در مقابل هم، مطرح میشوند و از طرف دیگر مطالباتی همچنان محل اجماع اقشار مختلف مردم و گروههای سیاسی است که در بدو مشروطیت هم محل اجماع بود.
امروز هم به نظر میرسد که اصل قانونگرایی، اصل ابتنا به حاکمیت ملی، اصل ساختن جامعه مدرن بر پایه عقلانیت و استفاده از دانشها و تجارب بشری همچنان برای ایرانیان موضوعیت دارد با فرض اینکه با دینداری خردمندانه و برائتهای کاملاً عقلانی و مبتنی بر اجتهادهای متناسب با زمان و مکان سازگار باشد. هنوز هم همین مؤلفهها جزو مطالبات محل اجماع در عصر امروز است که ادامه همان مطالبات مشروطه است.
اما بازتولید مطالبات مبتنی بر شکافهای نسنجیده و ناصواب آن فصل مشروطیت، امروز هم در جامعه تاحدی موضوعیت دارد؛ از یک سو پارهای از دینداران و دینورزان، مطالبهگری دینی را درست در مقابل خواست مردم و حق حاکمیت مردم تفسیر میکنند. این گرایش و به نحو عکسالعملی گرایشهای ناراضی از این نوع دینباوری را شکل میدهد و ما مجدد شاهد آن هستیم که گروهی از جریانها به استناد این برداشتها از دینداری و دینمداری، به طرح مطالبات دینگریزانه یا دینستیزانه میپردازند. در این فضا، یک شکاف پرنشدنی ایجاد میشود که میتواند وحدت و امنیت ملی را به خطر بیندازد.
بنابراین، مطالبات عصر مشروطه همانطور که اشاره شد تا به امروز ادامه دارد و همچنان جزو مطالبات ملی جامعه ایران تلقی میشود و همان افراطگراییها و تفریط گراییهایی که در عصر مشروطیت موجب شکاف در جریان کلی مشروطه شد و در واقع ناکامیهای مشروطه را رقم زد در شرایط امروز هم در بعضی حوزهها تا حدودی بازتولید میشود و متأسفانه میتواند همان نوع خطرات و آسیبها را مجدد در پی داشته باشد.
4 به این اعتبار، باید گفت همچنان پرونده مشروطه باز است و این امر، نشان دهنده دو نکته مهم است؛ نخست آنکه، ما در دوره مشروطه، به خودشناسی از مسائل جامعه ایران رسیدیم و این مسائل از کلانترین مسائل جامعه ایرانی است که هنوز هم موضوعیت دارد و دوم اینکه، بسیاری از آن مطالبات هنوز هم محقق نشده و موانع جدی بر سر راه آن است.
این دو نکته گویای آن است که بازخوانی و بازاندیشی درباره مشروطه، بعد از 114 سال، هنوز هم باید در دستور کار نخبگان و اندیشمندان ما قرار گیرد تا با شناخت هر چه بیشتر این دوره از تاریخ کشورمان بتوانیم پاسخهای بهتری برای مسائل امروزمان بیابیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه