خوب و بد خطنگهداری جوانهای تئاتری در روزهایی همچنان کرونایی
انتحار یا ریسکپذیری
محسن بوالحسنی
خبرنگار
درست از اواسط اسفندماه و با ورود و شیوع ویروس کرونا در ایران، سالنها و مراکز فرهنگی فعالیتشان متوقف شد و تئاتریها و سینماییها وارد یک دوره عجیب خاموشی شدند. در این چندماه آسیبهای بسیاری متوجه تمام حوزههای هنری علیالخصوص آنها که حیاتشان به صحنه و حضور تماشاگر وابسته بود رسید و در میان همه این حوزهها و ژانرها، تئاتر وضعیتی به مراتب نگرانکنندهتر داشت. در همین صفحه چندین گزارش درباره وضعیت تئاتر ایران در این روزهای کرونایی منتشر کردیم و با اهل تئاتر از کارگردان تا بازیگر و سالندار حرف زدیم و سعی کردیم صدایشان باشیم اما تا امروز که روزهای آخر نیمه اول مرداد را سپری میکنیم و قریب به 6 ماه از تعطیلی و حالا بهتر است بگوییم بیرمقی تئاتر را پشت سر گذاشته و میگذاریم یک موضوع حائز اهمیت به چشم میخورد که شاید کمتر به آن توجه کردیم. مسأله اینجاست که یادم میآید همان روزهای اول تعطیلی سالنهای نمایش، یکی از دوستان کارگردان من را به گروهی در واتساپ وصل کرد که جمعی از کارگردانهای جوان آنجا جمع بودند و بحث، بحث هماندیشی بود و این سؤال را به شور و مشورت گذاشته بودند که «خب! حالا چه کنیم؟» از همان اول هم قصد نداشتند مغلوب باشند پس بهصورت مجازی دور هم جمع شده بودند تا فکرهایشان را روی هم بریزند تا راهی پیدا کنند که این روزگار عسرت، آنقدرها هم در آسیب و خسران نگذرد. یکی بحث ضرورت آموزش در فضای مجازی را مطرح میکرد، یکی از بسترسازی برای تئاتر آنلاین حرف میزد و آن دیگریها هم هر کدام ایدهای داشتند. کارهای خوبی هم انجام دادند. روی فضای مجازی نمایشنامهخوانی کردند، کتاب معرفی کردند، از آموزشهای تئاتری مایه گذاشتند و بسیاری کارهای دیگر تا اینکه تیرماه ابلاغیه آمد که سالنها با شرایطی خاص بازگشایی شوند. باز هم جوانترها خطنگهدار شدند و صابون این ریسک را به تن مالیدند و ریسک حضور روی صحنه را به جان خریدند آن هم در شرایطی که میدانستند خبری از سالنهای آنچنان پررونق گذشته نیست. زمانی که تئاتر آنلاین هم زمزمهاش به گوش رسید هیچکس جز همین جوانهای ریسکپذیر حاضر نشد پابهعرصه بگذارد تا اینکه رضا بیات نمایش عروسکی «افسانه پری دریایی» را در تالار هنر روی صحنه برد و همزمان بهصورت آنلاین از تیوال پخش کرد.
بیش از پیش مجازی شدن
حسین جمالی مؤسس گروه تئاتری «نیست» همیشه تلاش دارد در آثارش تلفیقی از داستانهای ایرانی با داستانهای خارجی پیش روی مخاطب بگذارد از جمله کارگردانهایی است که بحث پژوهش برایش مهم است و این حوزه را در کنار تئاتر پیش میبرد و با اعضای گروه خود کارهایی که در همین حوزه به تحقیق و پژوهش گذاشتهاند را در قالب یک کار تیمی روی صحنه میبرد. از نمایشهایی که جمالی روی صحنه برد و مورد توجه قرار گرفت «مجلس انتقامجویی هملت»، «مجلس شبیه لیر بیچاره» و «رومئو و ژولیت» است که هر سه از آخرین کارهای اوست و کرونا فرصت بسیاری از او و تیمش گرفت اما به گفته خودش مغلوب شرایط نشد. جمالی در گفتوگو با «ایران» ضمن مرور هر آنچه در ششماه بر تئاتر گذشت میگوید: «صحنههای تئاتر و سالنهای نمایش جز اولین قربانیان کرونا بودند.گروههای بسیاری که نمایش آماده داشتند یا روی صحنه بودند تمام شور و اشتیاقی که ماهها هنگام تمرین بهجانشان نشسته بود را به بغض تبدیل کردند و به خانههاشان رفتند. بسیاری از هنرمندان فعال تئاتر منتظر ماندند تا خبرهای خوبی شنیده شود و همین انتظارهای هر روزه، یکنوع بلاتکلیفی و سردرگمی بین اهالی تئاتر به وجود آورد.» کارگردان «مجلس انتقامجویی هملت» درباره تجربههایی که در این دوره شد میگوید: «راستش عدهای از تئاتریها حرف و بحث تئاتر آنلاین را مطرح کردند اما این نظریه و فکر به اجرایش خیلی زود از هیجان تهی شد. مخالفان میگویند ارزش تئاتر
-بلا منازعه- به رودررویی مخاطب و هنرمندان است. با اینهمه گستردگی توانمندی مهارتهای نمایشی بسترهای تازهای برای شناخت و ارتباط پیشنهاد داد که زمان مشخص میکند کدام ارزش ماندگاری دارد و کدام نه.» او درباره چالشهای مجازی شدن تئاتر، حداقل در چنین روزهایی و بهعنوان یک آموزه تجربی هم میگوید: «نکته اینجاست که بیش از پیش مجازی شدن اولین تحفه کرونا برای ما بود. انسان در شرایط سکون و بیحرکتی بیمار میشود و تئاتر هم هنر حرکت است و همیشه توسط اهلش بقای خود را حفظ کرده و در برابر موانع و مخالفتها همیشه پیروز بوده است. ترس از دیدهنشدن و نبودن، نگرانی اصلی اهالی این حوزه است و خود این مسأله یک آسیب رفتاری است.» او نقبی هم به وضعیت و شرایط بد اقتصادی حوزه تئاتر میزند و در این شرایط از میدان داری و ریسکپذیری جوانها میگوید و معتقد است هنرمندان باسابقهکمتر ریسک کردند و هر کس دلیل و توجیهی داشت تا آنچنان پا به راه نگذارد. جمالی میگوید: «شرایط اقتصادی و کرونا این بار با هم متحد شدند تا تئاتر روی پا نشود. تئاتریهای باسابقه تصمیم گرفتند فعلاً با وجود این خطرات (بیماری و و شرایط نابسامان و نامشخص اقتصادی) نمایشی را روی صحنه نبرند اما جوانترها از اولین فرصت استفاده کردند تا کور سوی روشن تئاتر حتی کمنور و پتپتکنان روشن بماند و تئاتر بتواند در شرایط دشوار این دوران دوباره نفس بکشد.» از جمالی میپرسم اگر بخواهیم حضور جوانها را در این چند ماه اخیر در عرصه تئاتر ارزیابی کنیم و عملکردشان را مرور کنیم به چه مؤلفههایی میرسیم؟ او میگوید: «راستش عاطل و باطل گشتن برای تئاتریها مرگ است. پس من و دوستان هنرمند و جوان سعی کردیم با هم همفکری کنیم و ببینیم چه میشود کرد. مثلاً با خودم گفتم میشود از این فرصت استفاده کرد و با پژوهش و کار اجرایی در زمینه بنیان بیمار تئاتر انجام داد یا شرایط اقتصادی تئاتر را مورد تحلیل و واکاوی قرارداد و با متخصصان اقتصاد و هنر دربارهاش به گفتوگو نشست. یا اینکه فکری به حال روایتهای تازه و بیانهای روزآمد کرد. ما فکر کردیم که این روزها میتوانیم فکر کنیم و ایدهپردازی کنیم که چطور از صحنهسازیهای کهنه در نمایش بیرون بیاییم و بهطور کلی طرحی نو دراندازیم. وقتی هم که در تیرماه سالنها بازگشایی شد باز این جوانترها بودند که ریسک هر خطری را به جان خریدند شاید چون آنها هنوز به عاشقهایی خسته تبدیل نشدهاند و نمیخواهند بپذیرند قضا و قدرها و حتی ناملایمات و سختیها را.» تئاتریها در هر پرسش و پاسخی در نهایت و درلابهلای هر سؤالی پای وضعیت معیشت و اقتصاد را وسط میکشند و حق هم دارند. همان که گفتیم شرایط، شرایط مناسبی نیست. کارگردان نمایش «چل گیس» صحبتهایش را اینطور جمعبندی میکند: «شاید کمی بدبینانه باشد اما من معتقدم ما جرأت تغییر نداریم و دائماً از تکرار الگوهای کهنه لذت میبریم. کافی است به عملکرد چندماه گذشته کشورهای دیگر در حوزه تئاترنگاه کنیم. در کشورهای توسعهیافته کارگردانها، تهیهکنندگان و مؤسسههای مطرح تئاتری بهخاطر بضاعت مالی و گردش مالی خوبی که دارند صندوقی تشکیل میدهند تا هنرمندان تئاتر که سرمایههای پرورش اندیشههای تازه و نیروی انسانی هنرهای نمایشی هستند بتوانند در روزهایی این چنین سخت با آرامش زندگیشان را بگذرانند، مطالعه و پژوهش کنند و ایدههای تازهشان را بعد از سربهنیست شدن این ویروس روی صحنه بیاورند؛ اما اینجا وقتی تئاترها هنوز فعال بودند هم انگار تعطیل بود. با اینحال اینروزها دلم قرص میشود وقتی میبینم تازه نفسهایی در تئاتر هستند که نمیگذارند روزهای بدون تئاتر پایدار باشد.»
شبیه عملیات انتحاری
کارگردان نمایشهایی مثل «درباره تصویرت از من تجدید نظر کن» و «لندن، رم، تهران، آمستردام» اما به این موضوع از زاویهای دیگر نگاه میکند. دشتآرای معتقد است باید در تعریف عناوین و فعالیت و جملهها با احتیاط بیشتری عمل کرد. او عقیده دارد اگر پیشکسوتها یا هنرمندان باسابقه کمتر اهل ریسک کردن و کار روی صحنه بردن در چنین روزها و شرایطی هستند یکی از دلایلش اتفاق سن و سال آنهاست و خطرهایی که برایشان وجود دارد و بهدرستی تصمیم میگیرند که بسیاریشان حتی برای حفظ جان خود از خانه بیرون نیایند و بهبهانه چراغ تئاتر را روشن نگه داشتن جان خود و دیگران را به مخاطره نیندازند. او در گفتوگو با «ایران» زاویه دید خود را اینطور تشریح میکند: «بهعقیده من، اول باید ببینیم وقتی میگوییم جوانها ریسک میکنند و این روزها کار روی صحنه میبرند منظورمان چه جوانهایی هستند. برخی هنرمندان نوجو طبیعی است که مترصد فرصتی هستند تا کار خود را ارائه دهند یا کسانی که مدتها در انتظار اجرا بودند حالا فرصتی برایشان فراهم شده اما این نمیتواند ملاک مناسبی باشد که بگوییم ریسک میکنند و... واقعاً شرایط در حال حاضر آنقدر گنگ و پیچیده است که آدم نمیداند حتی روشن نگاه داشتن چراغ تئاتر به هر قیمتی معقول است یا شبیه عملیات انتحاری است.» دشتآرای مسأله اصلی را نبود یک اتاق فکر ایدهپرداز در مرکز هنرهای نمایشی میداند و معتقد است باید این اتاق فکر و ایدهپردازی همان اول تشکیل میشد و از هنرمندان دعوت میکردند و نظراتشان را میشنیدند و به یک ایده عملیاتی اجرایی برای چنین روزهایی میرسیدند. او میگوید: «ما سازمانی داریم که متولی اصلی تئاتر است و در تمام دنیا هم مؤسسههای خصوصی یا غیرخصوصی برای چنین روزگاری سریع وارد شور و مشورت میشوند و ایدههای خلاقانهای روی میز میگذارند. عقل سلیم هم میگوید ما باید چنین اتاقهای فکری داشته باشیم و بستری ایجاد کنیم که ایده خلاقانهای شکل بگیرد که آن ایده مشارکت همه، چه پیر و جوان را در بر بگیرد.» دشتآرای بسیاری از اجراهایی که در تیرماه بهصورت جستهگریخته و با شرایط و مسائل بسیار روی صحنه رفتند را شبیه یک عملیات انتحاری میداند و میگوید: «برخی به خودشان بمب وصل میکنند و خود را منفجر میکنند و هم به دیگری و هم به خود آسیب میزنند. باید دید چنین کارهایی چیزی به تئاتر اضافه میکند یا جریانی را راه میاندازد یا نه. به نظر من که اینطور نبوده است.» کارگردان نمایش«رد پای صورتی» هم در نهایت به عوارض خانهنشینی هنرمندان اشاره میکند و معتقد است این خانه نشینی عوارض و آسیبهای بسیاری داشته و دارد که باید بهصورت جدی به آن توجه شود. او میگوید: «مشکل اینجاست که در بزنگاههایی اینچنین ما نمیتوانیم سریع فکر و ساختار معمول را عوض کنیم و سریع با تشکیل اتاق فکر ایدههایی را عملیاتی کنیم و از این رهگذر کمی خیالمان راحت باشد که تهدیدی را به فرصت تبدیل میکنیم. در نهایت من ایراد اصلی را متوجه کسانی میدانم که نشستهاند و فقط نگاه میکنند و جوانترهایی به هر دلیلی کارهایی میکنند که هنوز نمیدانیم این کارها چقدر دیده میشود، چقدر مفید است و چقدر در ادامه به روشن بودن چراغ تئاتر کمک میکند. به عقیده من صرف اینکه سالن تماشاخانهای روشن شود، بهمعنی روشن شدن چراغ تئاتر نیست. چنین کاری به ایدههای خلاق نیاز دارد و حمایت، نه حرکتهای انتحاری که معلوم نیست چگونه و چطور باید آن را برداشتن قدمهای بزرگ در دل این روزها لقب داد.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه