درباره مجسمهها و نقشی که در هویتبخشی به شهرها دارند
جایی برای زندگی
صدف فاطمی
خبرنگار
زندگی در شهرهای مدرن و امروزی قواعد عجیب و البته تازهای دارد. فارغ از اینکه چقدر خطکشیها منظمتر شده، چقدر قواره ساختمانها عوض شده، چقدر همهچیز بوی نویی میدهد و از قواعد ساختاری گذشته فاصله گرفته، اگر دوربین را بالاتر ببریم، تصویر مثل یک مسیر پرپیچ و خم میشود. در شهرهای بزرگتر غیر از خیابانهای درهمتنیدهای که هر کدامشان سروته عجیبی دارند، اتوبانها هم از روی هم رد میشوند و شبکه راههای زیرزمینی از پایین میانبرهای عجیبی ساختهاند. جامعهشناسان معتقدند زندگی در این فضای پیچیده شهری مستلزم المانهایی است که فضا را به آدمها بشناساند. نشانههایی که به کوچهها و خیابانها هویت ببخشند تا مردم وصلههایی برای به یادآوردن آنها داشته باشند. چرا که مردم برای حفظ امید به حیات خود به این وصلهها نیاز دارند و باید حس کنند شهر محل زندگیشان هویت دارد. و این دقیقاً همان دغدغهای است که بسیاری از مجسمهسازان شهری به عنوان کسانی که در هویتبخشی به شهرها نقش مهمی دارند همواره از آن حرف میزنند. آنطور که در کتاب «نقش هنرهای تصویری در شناخت فضای شهری» آمده، از نظر تاریخی، شهرها منحصر به فرد بودن خودشان را مدیون ریشههای عمیق سنتی محلی هستند. میدانهای مرکزی اغلب نماد قلب شهرها بودهاند. بازارهای بزرگ قدیمی در گوشهای از شهر نشانهای مشخص بودهاند و بخش زیادی از هویت شهر را به دوش میکشیدند. مجسمهها زبان گویای شهر بودند و مردم به حکم آنها یکدیگر را پیدا میکردند و حتی قرار و مدارهایشان را پای آنها میگذاشتند. همه اینها در واقع حکم یک کد بصری را در فضای شهری داشتند و در واقع با گذشت زمان به تاریخ مردم آن شهر گره میخورند. اما با وجود گذشت زمان زیادی از حضور رسمی مجسمهها در شهرها، هنوز درگیریهای زیادی درباره تعریف مجسمه شهری وجود دارد. امروز در تمام دنیا المانهای بسیار زیادی به نام مجسمه شناخته میشوند اما شاید خیلی از آنها مؤلفههایی که متناسب با اصول زیباییشناسی و ویژگیهای هنری باید داشته باشند را اساساً ندارند. بسیاری از هنرشناسان دنیا معتقدند که انسانها ابتدا برای تزئین محل زندگی خود سراغ مجسمهها رفتهاند و بعد به مرور زمان این المانها در هویت شهر و مردم نقش پیدا کردهاند. بنابراین جایی که قرار است مجسمهای نقش تزئینی داشته باشد، علاوه بر پیروی از مؤلفههای زیباییشناسی، لازم است جانمایی درستی هم داشته باشد. نتیجه مطالعات دپارتمان هنرهای بصری دانشگاه کلمبیا روی مؤلفههای مهم طراحی مجسمههای شهری نشان میدهد که یکی از مهمترین عملکردهای مجسمههای شهری این است که روح خاصی را در فضا القا کند. اگر قرار است فضایی از شهر توسط مجسمهای اشغال شود، باید هماهنگی موجود بین آن مجسمه و محیط موجب افزایش یکپارچگی بصری محیط شود تا حس رضایتمندی را در شهروندان تقویت کند. از آنجاییکه مجسمهها به لحاظ بصری قرار است به زیبایی بیفزایند، باید با محل قرارگیری تناسب داشته باشند. نه آنقدر کوچک باشند که دیده نشوند و نه آنقدر بزرگ که به جای افزایش حس آرامش به واسطه هنری که در خود دارند، موجب بازتولید ترس و استرس شوند. از طرفی یکی از مهمترین ویژگیهای استفاده از مجسمههای شهری ایجاد حس امید و شادی در شهروندان است. مردم تمام شهرهای دنیا با عبور از خیابانهایی که المانهای زیبایی در آن دیده میشوند به وجد میآیند و تأثیر روانشناختی حضور مجسمهها را در زندگی آدمها نمیتوان نادیده گرفت. هویت ، یکی دیگر از عوامل مهم در شهرهای معاصر است که شامل یک محدوده خاص میشود. محدودهای که با استفاده از آن میتوان مکانی را از مکان دیگر تشخیص داد و منحصر به فرد کرد. این همان اتفاقی است که به واسطه مجسمههای شهری ممکن میشود اما به طور قطع در این بخش مشخص، علاوه بر زیباییشناسی فاکتورهای دیگری هم دخیل میشوند. بدونشک مجسمههایی که قرار است هویت یک کوچه، خیابان، شهر و حتی فراتر از آن یک سرزمین را شکل بدهند طبعاً نشانههای زیادی از ریشههای تاریخی، فرهنگی و هنری آن سرزمین را باید در خود داشته باشند. لویی لامور، نویسنده امریکایی در کتاب «آموزش یک انسان سرگردان» نوشته: «کلید درک تمام مردم دنیا هنر است؛ آنچه در نوشتن، نقاشی و مجسمهسازی خلاصه میشود.»؛ این همان چیزی است که بخش مهمی از هویت و آینده هر شهری را میسازد. شهری که هویت و آینده نداشته باشد، جایی برای زندگی نیست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه